... و چهار زبر مرصاد شد
... و چهار زبر مرصاد شد
... و چهار زبر مرصاد شد
نويسنده:ياسر مرادي
پذيرش قطعنامه 598 سازمان ملل در 29 تير67 ازطرف مسئولان جمهوري اسلامي توطئه عظيمي را که برمبناي آوازه گري«جنگ طلبي ايران» و« صلح دوستي عراق» پايه ريزي بود، نقش برآب کرد.هنگامي که قطعنامه پذير فته شد وضعيت بسيار دشواري براي گروهک تروريستي مجاهدين خلق ( منافقين) پيش آمد.آنان که در هشت سال به عنوان ستون پنجم براي رژيم بعث عمل کرده بودند که از يک سو بيم آن را داشتند که صدام آنها را رها کند و در يک امتياز دهي آنها را به ايران تحويل دهدوازسوي ديگر،از آنجا که تمام سياست ها ودستگاه خود رابرروي وجود جنگ بنا نهاده بودند و توان تصوروپيش بيني وضعيت ديگري (ازجمله آتش بس) را نداشتند، هيچ راهي جز شعله ور کردن آتش جنگ پيش روي خود نمي ديدند.ازاين رو تصميم گرفتند درتاريخ 5 مرداد 67 تحت عنوان عمليات «فروغ جاويدان»نيروهاي خودراباحمايت رژيم بعث راهي ايران کنند تا به زعم خود در کمتر از 48 ساعت تهران را فتح کنند.اين عمليات که ازسوي ايرانيان به نام«مرصاد» مشهور شد، شکست سختي براي منافقين به دنبال داشت.دراين عمليات بودکه سپهبد صياد شيرازي با فرماندهي خود شکست سنگيني را به اين گروه تروريستي وارد ساخت.البته آنها هم رشادت هاي صياد را بي پاسخ نگذاشته وبه شکلي ناجوان مردانه وي رادرفروردين سال 78 به شهادت رساندند.
هفته نامه فرانسوي «لوپوئن» درسال 66 خبرداد که حکومت بغداد هرساله مبلغ500 ميليون فرانک به سازمان منافقين ورجوي کمک مالي مي کند و86 ميليون فرانک ازاين مبلغ به هزارعضومقيم فرانسه اختصاص دارد. هر يک از آنها ماهيانه 6 هزار فرانک دريافت مي دارند.
روابط نزديک صدام با رجوي به جايي رسيد که ميخائيل يوحناعزيزدرمصاحبه اي با نشريه «الوصلت عربي» چاپ پاريس درسال66 گفت: «بسيارخوش وقت خواهم بود که رفيقم رجوي، رئيس حکومت ايران شود.» منافقين که زماني خودراراديکال ترين نيروي ضدامپرياليست معرفي مي کردند براي سرنگون کردن رژيم ايران از طريق يکي از عوامل خود با «کا.گ.ب» ارتباط برقرارکرد.لوموند در24 آوريل1987 چنين مي نويسد: خبرگذاري فرانسه از واشنگتن گزارش داد که دولت آمريکا با سازمان منافقين داراي تماس هايي است. ريچارد مورني نيز در پاسخ به سوال يکي ازنمايندگان مجلس آمريکا وجود اين تماس راتأييد کرد. بي بي سي هم به نقل از وزارت خارجه آمريکا ارتباط آمريکا با منافقين راتأييد کرد. چارلز ردمن سخنگوي وزارت خارجه آمريکا، هدف ازاين ملاقات ها را کسب اطلاع از اوضاع ايران اعلام کرد.
پس از مدتي 52 تن ازنمايندگان کنگره آمريکا با انتشارنامه اي ازوزيرخارجه شان خواستارليستي از سازمان ها و گروه هايي که عليه رژيم ايران مي جنگند، شدند. آنان ازجورج شولتز خواستند که به ويژه سازمان مجاهدين خلق ( منافقين) رامد نظرداشته باشد. پس ازپذيرش قطعنامه، منافقين فوراً تصميم به طراحي عمليات فروغ جاودان گرفتند . سازمان ضد مردمي اين عمليات را خيلي پيش تر با همکاري عراق طراحي کرده بود. صدام چند ماه قبل از اين عمليات در سخنراني خود از آمدن نيروهاي منافقين به تهران صحبت کرده بود. حتي پس ازعمليات مهران در تظاهراتي که از سوي منافقين درواشنگتن صورت گرفته بود، مسئله حمله ورفتن تا تهران را يک نماينده کنگره ازحزب دموکرات و يک نماينده ازحزب جمهوري خواه مطرح کرده بودند. لذا کاملاً روشن است که اين عمليات از قبل طراحي شده بود و صرفاً پذيرش قطعنامه از سوي ايران آن را به جلوانداخت وسازمان براي فرارازبن بست بايد دست به اين عمليات مي زد.
صيفي، مسئول ارکان تيپ 110منافقين دراين باره مي گويد: «دراين جا بافته هاي سازمان و درآن رجوي رشته شد. سازمان که با همکاري عراق طرح هايي راريخته بود درمواجهه با اين بن بست جديد خودرا درمخمصه بسيار بدي مي ديد. دودازکله تشکيلات بلند شدوسردرگمي درتشکيلات موج مي زد. صلح اتفاق افتاده، ولي نظام در سراشيبي سقوط نيست. مشکل دوتا شد. هم صلح اتفاق افتاد وهم نظام سرپاست وامکان کار سازمان درآينده از بين رفته است و عراق هم فشار آورد که اگر کاري مي خواهيد بکنيد ، بايد زودتر بکنيد و فرصت چنداني باقي نمانده است.»
طبق اظهارات مرضيه زرگر(خدمه خمپاره اندازمنافقين) درآخرين نشست عمومي سازمان، رجوي اعلام کرداين عمليات نهايي و آخرين گامي است که برمي داريم. روزسرنوشت فرا رسيده است. خانمي به عنوان اعتراض گفت که من4 ماه پيش ايران بودم و آنچه شما درموردمردم مي گوييد صحيح نيست و مردم به استقبال ما نخواهند آمد. رجوي نيز در جواب گفت: اگر مردم با ما نباشند عليه ما نيستند. طبق اعترافات منافقين آنها براين باوربودند که بر سر راهشان هيچ نيرويي مقاومت نخواهد کرد و آنها به راحتي مي توانند شهرها را يکي پس از ديگري فتح کنند. مسعود مرادي( يکي از رزمندگان حاضر در آن عمليات) يکي ازعلل پيشروي سريع منافقين تا اسلام آباد را دستورعقب نشيني نيروهاي مرزي ايران پس از پذيرش قطعنامه عنوان مي کند. طبق گفته او، مسئولين ارتش پس ازپذيرش قطعنامه، دستورعقب نشيني را طرفاً تا يک کيلومتر صادر کرده بودند، اما برخي نيروهاي مرزي ده ها کيلومترعقب نشيني کرده بودند.
سردارحسين رضوان مدني، فرمانده تيپ23 نصرت در گفت وگويي با همشهري داستان عمليات مرصاد را چنين روايت مي کند:
« پس ازفشارآمريکا درخليج فارس و سقوط هواپيماي مسافربري ايران، عمليات والفجر ده رو داد . عراق مجدداً تصميم گرفته بود براي اعمال فشار به ايران، اهواز را بگيردو موفق شده بود 60 کيلومتر از جاده خرمشهر- اهواز را تصرف کند. درآن زمان، علي رغم اين که 600 تانک عراقي در ارتفاعات آق داغ در خط مرزي غرب کشور وجود داشت، ولي فرماندهان تيپ نجف ترجيح دادند براي جلوگيري از سقوط اهواز نيروها را به سمت جنوب ببرند. پس از اين که نيروهاي سپاه در جنوب موفق شدند پادگان حميد را ازعراقي ها بازپس بگيرند در ساعت يک بامداد به نيروها خبر داده شد که منافقين از غرب وارد کشور شده وتا اسلام آباد پيش نموده اند. لذا فوراً نيروها را به سمت غرب برگردانديم.»
سردار رضويان مدني ادامه ماجرا را چنين شرح مي دهد: «منافقين درقالب تيپ هاي دويست نفري با تانک هاي برزيلي بسيارپيشرفته با 80 آمبولانس و صدها خودرو سبک، دو کاميون اسلحه، آزمايشگاه و بيمارستان هاي صحرايي و به طور کلي بسيار مجهز واردايران شده بودند. آنان در سر راه خود بسياري مردم بي دفاع را به شهادت رساندند. اوج اين فجايع درشهراسلام آباد رخ داد. منافقين دربيمارستان اسلام آباد رخ داد. منافقين در بيمارستان اسلام آباد تمام نيروهاي پاسدار و بسيجي اي که در بيمارستان بستري بودند را سر بريدند و 13 نفر از بچه هاي جهاد سازندگي را هم تيرباران و اعدام کردند. منافقين بعد از اسلام آباد راهي کرمانشاه در گردنه چهار زبر که بعدها به تنگه مرصاد معروف شد با مقاومت رزمندگان مواجه شده و متوقف شدند. شهيد صياد شيرازي آن موقع فرماندهي هوانيروز را به عهده گرفت و با بمباران ماشين هاي آنها، موقتاً آنها رامتوقف کردو ستون هاي آنها را به آتش کشيد. دردرگيري تنگه مرصاد، منافقين با دادن1500 کشته زمين گيرشدندوازهمان جا تصميم به فرارگرفتند. مشکلي که رزمندگان با آن مواجه بودند، تعقيب منافقين بود. آنان با قراردادن نيروهاي انتحاري در گردنه هاي مختلف، مقاومت جدي ازخود نشان مي دادند تا ساير نيروها موفق به فرار به خاک عراق شوند. اين جنگ و گريزتا پل ماهي درنزديکي سر پل ذهاب ادامه يافت، ولي منافقين با انفجار پل ماهي مانع ادامه تعقيب شان شدند.
هواپيماي عراقي هم در اين موقع عملاً وارد کار شدندو با بمباران وسيع رزمندگان، تعداد زيادي از نيروهاي ما را به شهادت رساندند.»؛ اينجا بود که تعبيردقيق «منافقين» درباره آنها معنا پيدا کرد.
افرادي که ظاهري کاملاً اسلامي وادعاهايي ديني دارند، اما همان طور که خوارج چنين بودند، برخلاف دين خدا گام برمي دارند.
منافقين چند سالي است که هرساله در روزهاي آغازين تيرماه، با انجام مراسم نظامي و ايدئولوژيک بر اهميت سالگردعمليات فروغ جاويدان تأکيد مي کنند، اما چند سالي است که اين رويداد به فراموشي سپرده شده است واين امربدون شک ارتباط مستقيمي با برگزاري دادگاه صدام دارد. مجاهدين خلق طي بيست سال نقش ستون پنجم صدام را بازي مي کردند. پس ازجنگ نيز، درسال 1991 که با حرکت هاي انقلابي کردهاي شمال عراق در کنار شيعيان جنوب، رژيم بعث عراق درآستانه سقوط و انهدام قرار داشت، منافقين وارد معرکه شده، حرکت اکراد را سرکوب کردند.
مرتضي الويري که نخستين همکاري سياسي خود را با اين سازمان آغاز کرده بود در خاطرات خود چنين مي نويسد: «آنها وقتي که فهميدند من از شيوه امام خميني تبعيت مي کنم، دراين باره به من گفتند کار درستي نيست که از روحانيت تبعيت کني. اين روحانيت است که بايد به دنبال قشر پيشرو بيايند و نه بالعکس.»
پس از استحاله سازمان مجاهدين خلق (منافقين) مسعود رجوي به عنوان ليدراين جريان شناخته شد. بعد از زنداني شدن رجوي و قطعي شدن حکم اعدام او، ارتشبد نصيري، رئيس سازمان اطلاعات و امنيت رژيم شاه (ساواک) در نامه اي به دادستاني درباره رجوي مي نويسد: «نامبرده در جريان تحقيقات ، کمال همکاري را در معرفي اعضاي سازمان مکشوفه به عمل آورده و اطلاعاتي که در اختيار گذارده، ازهرجهت در روشن شدن وضعيت شبکه مزبورموثرو معتبر بوده وپس ازخاتمه تحقيقات نيز در داخل بازداشتگاه همکاري هاي صميمانه اي با مأمورين به عمل آورده است؛ لذا به نظر اين سازمان استحقاق ارفاق و تخفيف مجازات را دارد.» ازسوي ديگر، سازمان عفو بين الملل هم وارد جريان شده و مانع اعدام رجوي شدند تا بعدها اين غلام دست آموز را درجهت برنامه هاي خود به کارگيرند.
پس ازانقلاب، منافقين شديداً به دنبال سهم خواهي از نظام و خواستار ديدار با امام شدند. امام هم فرمودند: «اينها بيايند اسلحه خود را تحويل بدهند، آن وقت بنشينند مذاکره کنيم.» منافقين اين درخواست امام رانپذيرفتندو بعدها حادثه هاي چهاراسفند 59، سي خرداد، هفت تير، و هشت شهريور60 را به وجود آوردند که ضربات جدي را به نظام وارد کردو نهايتاً ازسوي مردم طردو به خارج از کشور پناهنده شدند.
«پس از پذيرش قطعنامه،منافقين فوراًتصميم به طراحي عمليات فروغ جاويدان گرفتند.سازمان ضد مردمي اين عمليات راخيلي پيش ترباهمکاري عراق طراحي کرده بود.صدام چندماه قبل ازاين عمليات درسخنراني خوداز آمدن نيروهاي منافقين به تهران صحبت کرده بود.حتي پس ازعمليات مهران در تظاهراتي که ازسوي منافقين در واشنگتن صورت گرفته بود،مسئله حمله ورفتن تا تهران را يک نماينده کنگره ازحزب دموکرات ويک نماينده ازحزب جمهوري خواه مطرح کرده بودند. لذا کاملاً روشن است که اين عمليات ازقبل طراحي شده بود و صرفاً پذيرش قطعنامه از سوي ايران آن را به جلوانداخت وسازمان براي فرارازبن بست بايد دست به اين عمليات مي زد.» « طبق اظهارات مرضيه زرگر (خدمه خمپاره انداز منافقين) در آخرين نشست عمومي سازمان، رجوي اعلام کرداين عمليات نهايي و آخرين گامي است که برمي داريم. روز سرنوشت فرا رسيده است. خانمي به عنوان اعتراض گفت: که من 4 ماه پيش ايران بودم و آنچه شما درمورد مردم مي گوييد صحيح نيست و مردم به استقبال ما نخواهند آمد. رجوي نيز در جواب گفت: اگر مردم با ما نباشند عليه ما نيستند.»
منافقين در عراق
هفته نامه فرانسوي «لوپوئن» درسال 66 خبرداد که حکومت بغداد هرساله مبلغ500 ميليون فرانک به سازمان منافقين ورجوي کمک مالي مي کند و86 ميليون فرانک ازاين مبلغ به هزارعضومقيم فرانسه اختصاص دارد. هر يک از آنها ماهيانه 6 هزار فرانک دريافت مي دارند.
روابط نزديک صدام با رجوي به جايي رسيد که ميخائيل يوحناعزيزدرمصاحبه اي با نشريه «الوصلت عربي» چاپ پاريس درسال66 گفت: «بسيارخوش وقت خواهم بود که رفيقم رجوي، رئيس حکومت ايران شود.» منافقين که زماني خودراراديکال ترين نيروي ضدامپرياليست معرفي مي کردند براي سرنگون کردن رژيم ايران از طريق يکي از عوامل خود با «کا.گ.ب» ارتباط برقرارکرد.لوموند در24 آوريل1987 چنين مي نويسد: خبرگذاري فرانسه از واشنگتن گزارش داد که دولت آمريکا با سازمان منافقين داراي تماس هايي است. ريچارد مورني نيز در پاسخ به سوال يکي ازنمايندگان مجلس آمريکا وجود اين تماس راتأييد کرد. بي بي سي هم به نقل از وزارت خارجه آمريکا ارتباط آمريکا با منافقين راتأييد کرد. چارلز ردمن سخنگوي وزارت خارجه آمريکا، هدف ازاين ملاقات ها را کسب اطلاع از اوضاع ايران اعلام کرد.
پس از مدتي 52 تن ازنمايندگان کنگره آمريکا با انتشارنامه اي ازوزيرخارجه شان خواستارليستي از سازمان ها و گروه هايي که عليه رژيم ايران مي جنگند، شدند. آنان ازجورج شولتز خواستند که به ويژه سازمان مجاهدين خلق ( منافقين) رامد نظرداشته باشد. پس ازپذيرش قطعنامه، منافقين فوراً تصميم به طراحي عمليات فروغ جاودان گرفتند . سازمان ضد مردمي اين عمليات را خيلي پيش تر با همکاري عراق طراحي کرده بود. صدام چند ماه قبل از اين عمليات در سخنراني خود از آمدن نيروهاي منافقين به تهران صحبت کرده بود. حتي پس ازعمليات مهران در تظاهراتي که از سوي منافقين درواشنگتن صورت گرفته بود، مسئله حمله ورفتن تا تهران را يک نماينده کنگره ازحزب دموکرات و يک نماينده ازحزب جمهوري خواه مطرح کرده بودند. لذا کاملاً روشن است که اين عمليات از قبل طراحي شده بود و صرفاً پذيرش قطعنامه از سوي ايران آن را به جلوانداخت وسازمان براي فرارازبن بست بايد دست به اين عمليات مي زد.
صيفي، مسئول ارکان تيپ 110منافقين دراين باره مي گويد: «دراين جا بافته هاي سازمان و درآن رجوي رشته شد. سازمان که با همکاري عراق طرح هايي راريخته بود درمواجهه با اين بن بست جديد خودرا درمخمصه بسيار بدي مي ديد. دودازکله تشکيلات بلند شدوسردرگمي درتشکيلات موج مي زد. صلح اتفاق افتاده، ولي نظام در سراشيبي سقوط نيست. مشکل دوتا شد. هم صلح اتفاق افتاد وهم نظام سرپاست وامکان کار سازمان درآينده از بين رفته است و عراق هم فشار آورد که اگر کاري مي خواهيد بکنيد ، بايد زودتر بکنيد و فرصت چنداني باقي نمانده است.»
طبق اظهارات مرضيه زرگر(خدمه خمپاره اندازمنافقين) درآخرين نشست عمومي سازمان، رجوي اعلام کرداين عمليات نهايي و آخرين گامي است که برمي داريم. روزسرنوشت فرا رسيده است. خانمي به عنوان اعتراض گفت که من4 ماه پيش ايران بودم و آنچه شما درموردمردم مي گوييد صحيح نيست و مردم به استقبال ما نخواهند آمد. رجوي نيز در جواب گفت: اگر مردم با ما نباشند عليه ما نيستند. طبق اعترافات منافقين آنها براين باوربودند که بر سر راهشان هيچ نيرويي مقاومت نخواهد کرد و آنها به راحتي مي توانند شهرها را يکي پس از ديگري فتح کنند. مسعود مرادي( يکي از رزمندگان حاضر در آن عمليات) يکي ازعلل پيشروي سريع منافقين تا اسلام آباد را دستورعقب نشيني نيروهاي مرزي ايران پس از پذيرش قطعنامه عنوان مي کند. طبق گفته او، مسئولين ارتش پس ازپذيرش قطعنامه، دستورعقب نشيني را طرفاً تا يک کيلومتر صادر کرده بودند، اما برخي نيروهاي مرزي ده ها کيلومترعقب نشيني کرده بودند.
سردارحسين رضوان مدني، فرمانده تيپ23 نصرت در گفت وگويي با همشهري داستان عمليات مرصاد را چنين روايت مي کند:
« پس ازفشارآمريکا درخليج فارس و سقوط هواپيماي مسافربري ايران، عمليات والفجر ده رو داد . عراق مجدداً تصميم گرفته بود براي اعمال فشار به ايران، اهواز را بگيردو موفق شده بود 60 کيلومتر از جاده خرمشهر- اهواز را تصرف کند. درآن زمان، علي رغم اين که 600 تانک عراقي در ارتفاعات آق داغ در خط مرزي غرب کشور وجود داشت، ولي فرماندهان تيپ نجف ترجيح دادند براي جلوگيري از سقوط اهواز نيروها را به سمت جنوب ببرند. پس از اين که نيروهاي سپاه در جنوب موفق شدند پادگان حميد را ازعراقي ها بازپس بگيرند در ساعت يک بامداد به نيروها خبر داده شد که منافقين از غرب وارد کشور شده وتا اسلام آباد پيش نموده اند. لذا فوراً نيروها را به سمت غرب برگردانديم.»
سردار رضويان مدني ادامه ماجرا را چنين شرح مي دهد: «منافقين درقالب تيپ هاي دويست نفري با تانک هاي برزيلي بسيارپيشرفته با 80 آمبولانس و صدها خودرو سبک، دو کاميون اسلحه، آزمايشگاه و بيمارستان هاي صحرايي و به طور کلي بسيار مجهز واردايران شده بودند. آنان در سر راه خود بسياري مردم بي دفاع را به شهادت رساندند. اوج اين فجايع درشهراسلام آباد رخ داد. منافقين دربيمارستان اسلام آباد رخ داد. منافقين در بيمارستان اسلام آباد تمام نيروهاي پاسدار و بسيجي اي که در بيمارستان بستري بودند را سر بريدند و 13 نفر از بچه هاي جهاد سازندگي را هم تيرباران و اعدام کردند. منافقين بعد از اسلام آباد راهي کرمانشاه در گردنه چهار زبر که بعدها به تنگه مرصاد معروف شد با مقاومت رزمندگان مواجه شده و متوقف شدند. شهيد صياد شيرازي آن موقع فرماندهي هوانيروز را به عهده گرفت و با بمباران ماشين هاي آنها، موقتاً آنها رامتوقف کردو ستون هاي آنها را به آتش کشيد. دردرگيري تنگه مرصاد، منافقين با دادن1500 کشته زمين گيرشدندوازهمان جا تصميم به فرارگرفتند. مشکلي که رزمندگان با آن مواجه بودند، تعقيب منافقين بود. آنان با قراردادن نيروهاي انتحاري در گردنه هاي مختلف، مقاومت جدي ازخود نشان مي دادند تا ساير نيروها موفق به فرار به خاک عراق شوند. اين جنگ و گريزتا پل ماهي درنزديکي سر پل ذهاب ادامه يافت، ولي منافقين با انفجار پل ماهي مانع ادامه تعقيب شان شدند.
هواپيماي عراقي هم در اين موقع عملاً وارد کار شدندو با بمباران وسيع رزمندگان، تعداد زيادي از نيروهاي ما را به شهادت رساندند.»؛ اينجا بود که تعبيردقيق «منافقين» درباره آنها معنا پيدا کرد.
افرادي که ظاهري کاملاً اسلامي وادعاهايي ديني دارند، اما همان طور که خوارج چنين بودند، برخلاف دين خدا گام برمي دارند.
منافقين چند سالي است که هرساله در روزهاي آغازين تيرماه، با انجام مراسم نظامي و ايدئولوژيک بر اهميت سالگردعمليات فروغ جاويدان تأکيد مي کنند، اما چند سالي است که اين رويداد به فراموشي سپرده شده است واين امربدون شک ارتباط مستقيمي با برگزاري دادگاه صدام دارد. مجاهدين خلق طي بيست سال نقش ستون پنجم صدام را بازي مي کردند. پس ازجنگ نيز، درسال 1991 که با حرکت هاي انقلابي کردهاي شمال عراق در کنار شيعيان جنوب، رژيم بعث عراق درآستانه سقوط و انهدام قرار داشت، منافقين وارد معرکه شده، حرکت اکراد را سرکوب کردند.
ريشه هاي انحراف
مرتضي الويري که نخستين همکاري سياسي خود را با اين سازمان آغاز کرده بود در خاطرات خود چنين مي نويسد: «آنها وقتي که فهميدند من از شيوه امام خميني تبعيت مي کنم، دراين باره به من گفتند کار درستي نيست که از روحانيت تبعيت کني. اين روحانيت است که بايد به دنبال قشر پيشرو بيايند و نه بالعکس.»
پس از استحاله سازمان مجاهدين خلق (منافقين) مسعود رجوي به عنوان ليدراين جريان شناخته شد. بعد از زنداني شدن رجوي و قطعي شدن حکم اعدام او، ارتشبد نصيري، رئيس سازمان اطلاعات و امنيت رژيم شاه (ساواک) در نامه اي به دادستاني درباره رجوي مي نويسد: «نامبرده در جريان تحقيقات ، کمال همکاري را در معرفي اعضاي سازمان مکشوفه به عمل آورده و اطلاعاتي که در اختيار گذارده، ازهرجهت در روشن شدن وضعيت شبکه مزبورموثرو معتبر بوده وپس ازخاتمه تحقيقات نيز در داخل بازداشتگاه همکاري هاي صميمانه اي با مأمورين به عمل آورده است؛ لذا به نظر اين سازمان استحقاق ارفاق و تخفيف مجازات را دارد.» ازسوي ديگر، سازمان عفو بين الملل هم وارد جريان شده و مانع اعدام رجوي شدند تا بعدها اين غلام دست آموز را درجهت برنامه هاي خود به کارگيرند.
پس ازانقلاب، منافقين شديداً به دنبال سهم خواهي از نظام و خواستار ديدار با امام شدند. امام هم فرمودند: «اينها بيايند اسلحه خود را تحويل بدهند، آن وقت بنشينند مذاکره کنيم.» منافقين اين درخواست امام رانپذيرفتندو بعدها حادثه هاي چهاراسفند 59، سي خرداد، هفت تير، و هشت شهريور60 را به وجود آوردند که ضربات جدي را به نظام وارد کردو نهايتاً ازسوي مردم طردو به خارج از کشور پناهنده شدند.
«پس از پذيرش قطعنامه،منافقين فوراًتصميم به طراحي عمليات فروغ جاويدان گرفتند.سازمان ضد مردمي اين عمليات راخيلي پيش ترباهمکاري عراق طراحي کرده بود.صدام چندماه قبل ازاين عمليات درسخنراني خوداز آمدن نيروهاي منافقين به تهران صحبت کرده بود.حتي پس ازعمليات مهران در تظاهراتي که ازسوي منافقين در واشنگتن صورت گرفته بود،مسئله حمله ورفتن تا تهران را يک نماينده کنگره ازحزب دموکرات ويک نماينده ازحزب جمهوري خواه مطرح کرده بودند. لذا کاملاً روشن است که اين عمليات ازقبل طراحي شده بود و صرفاً پذيرش قطعنامه از سوي ايران آن را به جلوانداخت وسازمان براي فرارازبن بست بايد دست به اين عمليات مي زد.» « طبق اظهارات مرضيه زرگر (خدمه خمپاره انداز منافقين) در آخرين نشست عمومي سازمان، رجوي اعلام کرداين عمليات نهايي و آخرين گامي است که برمي داريم. روز سرنوشت فرا رسيده است. خانمي به عنوان اعتراض گفت: که من 4 ماه پيش ايران بودم و آنچه شما درمورد مردم مي گوييد صحيح نيست و مردم به استقبال ما نخواهند آمد. رجوي نيز در جواب گفت: اگر مردم با ما نباشند عليه ما نيستند.»
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}