از زرد به سرخ
 
خبرنگار : ابراهیم اسماعیلی اراضی



 

درباره جشن آیینی چهارشنبه سوری

شاید اگر از هرکدام از ما بپرسند که کدام شب‌های روزگارتان ایرانی‌تر بوده است بی‌درنگ یاد یلدا و چهارشنبه‌سوری بیفتیم؛ شب‌هایی که هرکدام به رنگی در خانه‌های یاد ما نشسته‌اند و به‌ویژه در آن‎چه از کودکی‌هایمان در یاد داریم. نیازی به بازگوکردن نیست که در بین این دو شب، ما چهارشنبه‌سوری را بیشتر جشن می‌پنداریم تا یلدا؛ دلیلش هم می‌تواند این باشد که به هرحال تکاپوها و جست‌وخیزهای این شب بیشتر با آن‎چه ما از جشن می‌شناسیم هم‎خوانی دارد و افزون بر آن اینکه آیین چهارشنبه‌سوری بیشتر بیرونی است و یلدا، اندرونی. اما چه خوب است که این تکاپو را یکسره بازی نپنداریم و در آستانه‎ی نوروز به آن‎چه مایه و پایه‎ی بنیادین چنین جشن‌هایی بوده است نیز بیندیشیم؛ با همین خواست، پای سخن دکتر میرجلال‌الدین کزازی نشستیم.
● جناب دکتر کزازی ! گمان می‌کنم اگر پیش از هر صحبتی اشاره‌ای داشته باشید به پیشینه‎ی پدیده‎ی «آتش» در فرهنگ ایرانی، می‌توانیم از گذرگاه خوبی وارد بحث شویم.
- آیین و جشن چهارشنبه‌سوری یکی از آیین‌ها و جشن‌های ایرانی است که خاستگاه آن گرامی‎داشت روشنایی و گرماست که در آتش نمادینه شده است؛ هم از این روست که در این جشن و آیین، آتش جای‎گاهی ویژه دارد. ایرانیان در واپسین چهارشنبه‎ی سال کهن یا به گفته‌ای روشن‌تر، در سه‌شنبه‌شب یا شب چهارشنبه آتشی برمی‌افروزند، از فراز آن برمی‌جهند، به هنگام جستن از آتش می‎گویند «زردی من از تو / سرخی تو از من». در نمادشناسی ایرانی، سرخی که یکی از رنگ‌های خورشید است و رنگی است گرم، نماد به‎روزی و تندرستی و شادکامی است؛ از این روی در زبان پارسی، سرخ‌روی کنایه‌ای شده است از نیک‎بخت و تندرست. در استعاره‌ای تمثیلی نیز ما همین نکته را می‌بینیم. آن استعاره این است: «فلان، با سیلی روی خود را سرخ می‌گرداند.» خواست گوینده از این استعاره آن است که آن کس می‌کوشد خود را نیک‎بخت و به‎روز و بی‌نیاز نشان بدهد. در برابر، زردی، نماد بیماری و تهیدستی و بینوایی است. روی زرد را می‌باید به هر شیوه، به روی سرخ دگرگون کرد. از سوی دیگر زردی و سرخی هردو از رنگ‌هایی است که در آتش یافته می‌شود. بر این پایه ایرانیان به هنگام پریدن از فراز آتش می‌گویند که زردی روی من از آن تو باد و سرخی روی تو از آن من؛ بدین‌سان آرزو می‌برند که سالی را که در پیش است، در به‎روزی و نیک‎بختی و فراخ‌دستی و بی‌نیازی بیاغازند و به پایان ببرند.

● ایرانیان همواره در بنیان جشن‌ها و آیین‌هایشان انگیزه‌هایی نهفته داشته‌اند و از سوی دیگر برخی آیین‌های ایرانی نیز بنا به رخدادهای تاریخی گرامی داشته می‌شوند؛ در مورد آیین چهارشنبه‌سوری نیز می‌توان نشانه‌‌ای از این دست یافت یا تنها رفتن به پیش‌باز نوروز و آماده‌شدن برای گرامی‎داشت زاده‌شدن دوباره‎ی خورشید، بهانه‎ی این جشن بوده است؟
- به‌درستی روشن نیست که چرا این جشن و آیین در شب چهارشنبه برگزار می‌شود، از این روی چهارشنبه‌سوری نامیده شده است اما آن‎چه در پاسخ به پرسش شما می‌توانم گفت، این است که سه‌شنبه در باورشناسی ایرانی روزی آیینی و ارزشمند شمرده می‌شده است. آن را روز بازخوانده و وابسته به ناهید می‌دانسته‌اند. یکی از نام‌های ناهید در ایران نو «بی‌بی سه‌شنبه» است که گاهی برای بزرگ‎داشت وی حتی خوانی(سفره‌ای) آیینی می‌گسترند که بیشتر رفتاری است زنانه؛ تنها زنان بدین خوان، بدین سفره فراخوانده می‌شوند. این ویژگی خود یادآور پیوند این روز و آن رفتار آیینی است با ناهید. اما در آبشخورها و متن‌های کهن به روشنی و فراخی، سخنی از جشن چهارشنبه‌سوری نرفته است. واژه‎ی «سوری» در نام این جشن می‌تواند نشانه‌ای بر دیرینگی این نام باشد زیرا به گمان بسیار، واژه‎ی سوری در چهارشنبه‌سوری به معنی سرخ است. یکی از معناهای سوری در زبان پارسی سرخ‌فام است؛ بر همین پایه است که «وَرد» یا گل سرخ، گل سوری نامیده می‌شود یا در متن‌های کهن گاهی باده‎ی سرخ‌فام را «مِیِ سوری» خوانده‌اند. سور در این معنا ریختی است از «سُهر» یا «سُخر» که در پارسی با ریخت «سرخ» به کار برده می‌شود. بر این پایه‎ی چهارشنبه‌سوری به معنی چهارشنبه‌‎ی سرخ خواهد بود. این ویژگی سرخ نیز بازمی‌گردد به آن کارکرد و نقشی که آتش در این آیین دارد. اما بدان‌سان که گفته شد، چهارشنبه‌سوری نیز جشنی است که مانند بسیاری دیگر از جشن‌های ایرانی، در آن روشنایی و گرما که در آتش نمادینه شده است، بزرگ داشته می‌شود. یکی از نامورترین این جشن‌ها که هنوز در ایران‌زمین به گونه‌ای برگزار می‌گردد، جشن سده است؛ جشنی که در زمستان، صد روز پس از آغاز زمستان بزرگ در گاه‌شماری کهن ایرانی، بر پای داشته می‌شود. در این جشن هم بر خرمن‌های بلند و باشکوه آتش می‌افروخته‌اند به‎گونه‌ای که روشنایی و شرر آن را می‌توانسته‌اند از چندین فرسنگ آن‌سوتر ببینند. جشن سده هم ویژگی‌ها و رسم‌ و راه‌هایی دارد که می‌باید در جای خود، از آنها سخن گفت. از دیگر سوی، یکی از خاستگاه‌های جشن و آیین نوروز که چهارشنبه‌سوری، نویدگر و پیش‌درآمد آن شمرده می‌شود، بزرگداشت روشنایی و گرما یا خورشید است. جشن نوروز هم‎زمان است با یکی از خجسته‌ترین رخدادهای گاه‌شمارانه و کیهانی که ترازمندی بهاری یا اعتدال ربیعی است. در آغاز نوروز و بهار، خورشید به برج حمل درمی‌آید؛ بدین‌سان شب و روز هم‎ساز و هم‌تراز می‌شوند؛ از آن پس بر روز می‌افزاید و از شب می‌کاهد. به گونه‌ای نمادین، ترازمندی بهاری نشانه‎ی آن است که چیرگی تیرگی و سرما و شب به فرجام رسیده است، چیرگی روشنایی و گرما و روز، آغاز گرفته است. تا چندی پیش به هنگام چهارشنبه‌سوری در روستاهای کردستان و کرمانشاه آتشی بلند بر بام خانه‌ها می‌افروختند که این آتش را آتش نوروزی می‌نامیدند؛ بدین معنی که این جشن و آیین و افروختن آتش، آیین و جشنی است که ایرانیان با برگزاری آن به پیش‌باز جشن و آیین نوروز می‌روند که بزرگ‌ترین جشن فراگیر و میهنی ایرانیان است.
● آیا در نوشته‌های کهن ما اشاره‎ی مشخصی به آیین چهارشنبه‌سوری وجود دارد یا نه؟
- نه، تا جایی که من می‌دانم در سروده‌ها و نوشته‌های کهن پارسی سخنی از چهارشنبه‌سوری نرفته است؛ از دیگر جشن‌های ایرانی مانند نوروز، سده، مهرگان، بهمنگان، فراوان سخن در میان آورده شده است اما از چهارشنبه‌سوری نه.
● خوب است که نگاهی هم داشته باشیم به آیین‌هایی که هم‎زمان با چهارشنبه‌سوری برگزار می‌شده؛ از قبیل قاشق‌زنی یا کاسه‌زنی.
- جشن و آیین چهارشنبه‌سوری مانند بسیاری از دیگر جشن‌ها و آیین‌های ایرانی مانند نوروز یا جشنی که جشن شب یلدا نامیده می‌شود، خوانی ویژه دارد که ایرانیان هنوز در این جشن آن خوان را می‌گسترند. یکی از ویژگی‌های این خوان ویژه، آجیلی است که بر آن می‌نهند که آجیل شیرین نامیده می‌شود. آجیل شیرین بدین معنی است که گذشته از دانه‌ها، از شیرینی هم در این آجیل بهره می‌برند. ویژگی دیگر این آجیل آن است که دانه‌ها مانند بادام، پسته، فندق، باید که به شیوه‎ی خام یا دراصطلاح «بونداده» در این آجیل نهاده بشوند. این آجیل مانند آجیل شب یلدا به شیوه‌ای نمادین و رازآلود، گرامی‎داشت طبیعت و فرآورده‌های آن را آشکار می‌دارد چون به هنگام شب یلدا هنوز درختان به بار ننشسته‌اند و میوه‎ی تروتازه در دسترس نیست؛ فرآورده‌های گیتی یا طبیعت را در نمود این آجیل گرامی می‌دارند. از دیگر آیین‌های چهارشنبه‌سوری، کاسه‌زنی یا قاشق‌زنی است که بیشتر، جوانان خانواده آن را به انجام می‌رسانند؛ قاشق را بر کاسه می‌کوبند، به در خانه همسایگان می‌روند تا هنگامی که در خانه‎ی همسایه گشوده نشود و او ارمغانی در کاسه قاشق‌زنان ننهد، قاشق‌زنی همچنان می‌پاید. این رسم‌وراه‌ها که در همه‎ی جشن‌‌های ایرانی دیده می‌شود، رفتارهایی است برای آنکه پیوند در میانه‎ی مردمان به بهانه‌های گوناگون استوار داشته بشود. برای نمونه اگر دو خانواده، دو همسایه از یکدیگر رنجیده و آزرده هستند، به بهانه‎ی آیین قاشق‌زنی، آن رنجش و آزردگی را به کناری بنهند و مهر و آشتی به جای دشمنی و کینه بنشیند.
● هنگامی که ما به آیین‌های ایرانی نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که ایرانیان به طبیعت نگاهی ویژه دارند، تا اینجای سخن ما هم درباره‎ی آتش بود؛ یکی از پدیده‌های طبیعی، لطفا سخنی هم داشته باشید درباره‎ی دیگر جشن‌های ایرانی که به گونه‌ای با آخشیج های چهارگانه (آتش، آب، باد، خاک) پیوند داشته‌‌اند؛ جشن‌هایی از قبیل آب‌پاشان و... .
- ما جشن‌هایی هم داریم که در پیوند با بزرگداشت آب یا خاک است. من هم‌اکنون جشنی را که در آن باد گرامی داشته شده باشد، در یاد ندارم.

● آیا می‌توانیم جشن‌های خرمن را به بزرگداشت باد هم نسبت بدهیم؟
- جشن‌های خرمن هنگامی که کشاورزان دستاورد تلاش پی‎گیر خود را می‌ستانند و گندم یا جو یا دیگر فرآورده‌ها را توده می‌کنند در خرمن، بیشتر برمی‌گردد به این فرآورده و دستاورد تا باد. درست است که برای گسستن دانه از خوشه از باد بهره می‌برند، آن را در باد می‌افشانند، یا چنان که گفته می‌شود در بوم‌های باخترینه ایران، «شَن» می‌کنند (شَن واژه‌ای است که از افشاندن به یادگار مانده است) اما نمی‌توان این جشن‌ها را در پیوند با بزرگداشت باد دانست.
به گمان بسیار ایرانیان کهن جشن‌ها و آیین‌هایی در بزرگداشت باد هم که یکی از چهار آخشیجان است داشته‌اند اما آن جشن‌ها از یاد رفته است؛ به همان سان که جشن‌هایی که در پیوند با خاک است هم آن‌چنان نمودی گسترده در فرهنگ امروزینه‎ی ایران ندارد. جشن‌هایی که به یادگار مانده است، بیشتر جشن‌هایی است که با آب یا آتش در پیوندند به‌ویژه جشن‌های آتشین. پاسخی به این پرسش که چرا در میانه‎ی این جشن‌ها جشن‌های آتشین بیشتر بر جای مانده‌اند این است که در باورشناسی ایرانی، آتش، آخشیج برترین است. دو آخشیج، آخشیج‌های فرودین یا این‌سری یا گیتیگ (یعنی وابسته به گیتی) شمرده می‌شوند؛ خاک و آب. دو آخشیج، آخشیج‌های فرازین، آن‌سری یا مینوی؛ باد و آتش. از این روی برترین آخشیج‌های چهارگانه، آتش است. در باورهای کهن، جان از گونه‎ی باد است؛ دمی ایزدی است که در کالبد خاکی دمیده می‌شود، بدان جان و زندگانی می‌بخشد. مینویان، فرشتگان، باشندگان آسمان هم از آتش آفریده شده‌اند. آتش به‌راستی مرزی است در میانه‎ی جهان آشکار و جهان نهان یا زمین و آسمان؛ از این روی خاقانی در بیتی سپهر آتش یا کره‎ی آتش را پل آتش نامیده است زیرا آسمان و زمین را به یکدیگر می‌پیوندد. گفته است که «بگذرند از پل آتش که اثیرش خوانند/ تا به صحرای فلک جای تماشا بینند.» این بیت درباره‎ی دیدارگران از خانه‎ی کعبه سروده شده است.
● و سفارش شما به جوانان ایرانی درباره‎ی این آیین کهن چیست؟
- سخنی که من با جوانان برومند ایرانی دارم این است که این جشن‌ها و آیین‌های نیاکانی را به شایستگی، به همان سان که گذشتگان برگزار می‌کرده‌اند بر پای بدارند. این جشن‌ها همه انگیزه و بهانه‌ای بوده است برای شادمانی، برای بهره‌بردن از زندگی، برای استوارگردانیدن پیوندهای انسانی و اجتماعی. اگر از این جشن‌ها به‌درستی بهره نبریم، آن آرمان‌هایی را که بر پایه‎ی آن‎ها این جشن‌ها پدید آمده است، فروبگذاریم، این جشن‌ها نه‌تنها سودمند نخواهند بود، زیان‎مند هم خواهند شد. آن آتشی که افروخته می‌شود، باید مایه‎ی شادمانی و تندرستی و بهروزی باشد. اگر آتشی بیفروزند که مایه‎ی رنج و اندوه و خدای‌ناکرده سوگ و ماتم بشود، آسیبی، زیانی به کسی برساند، آرامش و آسایش را از مردمان بستاند، آن رفتار به هیچ روی رفتاری ایرانی، پسندیده و نیاکانی نیست.
این جشن‌ها، این آیین‌ها همه از آن روی پدید آمده‌اند که ما به یاری آن‎ها شیوه‎ی درست و بسامان زیستن را بیاموزیم؛ بکوشیم انسان‌هایی باشیم که همواره دیگران را دوست می‌داریم، در پی پیوند با آنان هستیم، می‌خواهیم که دلشان را به دست بیاوریم و گرهی از کارشان بگشاییم. کمابیش همه‎ی جشن‌های ایرانی سرشتی مردمی و اجتماعی دارند.
اگر ما این جشن‌ها را بدان سان که می‌باید، برگزار نکنیم، این جشن‌ها به هیچ روی آن کارکرد فرهنگی و اجتماعی را که می‌باید داشته باشند و انگیزه و پایه‌ای شده است که هزاران سال بپایند، نخواهند داشت؛ پس بکوشیم که جشن‌ها را به‌راستی به شیوه‌ای «آیینی» برگزار کنیم.
منبع:هفته نامه پنجره