زندگی نامه ی محدث نوري رحمت الله علیه(1)





ولادت

زادگاه نوري دهي است از روستهاي سرسبزِ شهر نور، به نام «يالو» واقع در استان مازندران.
هيجدهم شوّال (1254) در شهر نور سور و سروري برپاست. شهر حال و هوايي ديدني دارد. همه خوشحال و شادمانند و دل خوش از اينكه نوري بر نوريان اضافه شده است. تو گويي در آيينة دل، آسمان حديث را مي‌ديدند كه آفتابش آيت الله نوري شده است و سرآمد محدّثان شيعي، همين كودك امروزِ نور است كه نام آوري زبانزد گشته است.

سفير سفرها

مردان بيدار، مردان ميدان اند و مدام در حركت و تكاپو. بيخود نيست كه مبدأ تاريخ اسلام را هجرت قرار داده‌اند؛ هزار نكتة باريكتر از مو اينجاست.
در حديث حيات و روايت بلند نوري، بخش گسترده‌اي است كه تنها با تفسيري از سفرهاي سبز او روي نشان مي‌دهد. محدّث نوري قرار و آرام ندارد، هميشه در حركت و هجرت است، زندگانيش سراسر سير و سفر است. سير در بوستان دانشمندان ـ كتابها و كتابخانه‌هاي ايران و عراق ـ سياحت او، استنساخ و نسخه‌برداري از نسخه‌هاي نفيس و استراحت او، جستن و يافتن كتابهاي كمياب و كيمياهاي ناياب عيش و عشق اوست همچنانكه تحقيق و تفحص، تفريح روح و تفرّج فكر اوست.
جالب‌تر اينكه نوري در اين سفرهاي سبز براي سير و سلوك، نقشي بس نگارين و بسيار زيبا هم دارد كه مثلّث وار و ديدني است. يك نقطه از اين نقشه، مكّة مكرّمه، خانة خداست و نقطة ديگر آستان قدس رضوي ـ عليه السّلام ـ و نقطة سوم عتبات عاليات عراق است. محدّث به دور اين سه پاية پايدار، پروانه‌وار مي‌گردد و پرواز مي‌كند.
در سال 1273 ق، از تهران به همراه استادش و پدر زنش به عراق هجرت مي‌كند. پس از گذشت چهار بهار مجبور مي‌شود حوزة علميّه نجف را ترك گفته، به ايران برگردد ولي باز توفيق رفيقش گشته، با فاصله كمي (1278 ق) به عراق هجرت مي‌كند. اين بار همراه و همگام با دانشمند بزرگواري به نام آية الله شيخ عبدالحسين تهراني معروف به «شيخ العراقين» است. پس از اندك زماني كه در كربلا همراه او بود با هم به شهر كاظمين سفر مي‌كنند و دو سال در سايه سار دو امام معصوم (امام موسي كاظم و امام جواد ـ عليهما السّلام ـ‌) بيتوته مي‌كنند.
محدّث در اين فرصت مشغول تحصيل و تحقيق بود تا در سال 1280 ق در حالي كه بيست و شش بهار را پشت سر گذاشته بود، نخستين سفرش را به سوي ديار دوست آغاز مي‌كند تا ضمن تجديد عهدالست، در كنگرة سالانه و عظيم حج و سيمنار سراسري مسلمانان شركت جويد.
پس از ديدار با ديار دلدار و راز و نياز با حضرت حبيب، براي بار سوم به عراق هجرت مي‌كند و در درس آيت الله شيخ مرتضي انصاري‌(ره) كه در نجف اشرف داير بود حاضر مي‌شود. سوگمندانه استفاده از افادات شيخ اعظم بيش از چند ماه طول نمي‌كشد زيرا در همين زمان (1281 ق.) شيخ انصاري از سراي فاني به جهان باقي رخت سفر بسته جاودانه مي‌شود. محدث پس از سه سال (1284ق) براي دومين بار به وطن خويش ايران بر مي‌گردد تا ضمن زيارت آستان قدس رضوي ـ‌عليه السّلام ـ وضع مردم مسلمان ايران را بررسي كرده، از نزديك حال رقّت انگيز هموطنانش را كه آن روز در دست حاكمان قاجار اسير بودند، ببيند تا بعد از بازگشت به نجف اشراف ـ كه آن روز مركز تشيّع بود ـ گزارشي داشته باشد.
پس از خاكبوسي امام رضا ـ عليه السّلام ـ با يك دنيا درد و غم از غربت شيعه، براي چهارمين بار (در سال 1286 ق.) به عراق بار سفر مي‌بندد. همان سال استادش شيخ العراقين از دنيا مي‌رود و با فراقش دلِ دانشمند جوان و شاگرد شيداي خويش را مي‌سوزاند.
نوري كه مي‌بيند استادش رخت سفر بست و رفت تنهايي و دوري استاد را بر نمي‌تابد و براي فرار از فراق، دل به دريا مي‌زند و براي بار دوم رو به سوي خانه خدا به راه افتاده، مي‌رود كه ديداري دوباره با دلدار تازه كند. پس از اتمام اعمال حج، از همان جايگاه مقدّس عزم عراق كرده، رو به سوي نجف اشرف، طي طريق مي‌كند، تا چون كبوتران حرم هر سپيده دم به دور گنبد عين عدل، و داد مجسّم، علي ـ عليه السّلام ـ پر گشوده، طواف كند. اين بار با عزمي راسخ در نجف اشرف رحل اقامت مي‌افكند و پروانة درس ميرزاي بزرگ مي‌گردد. از اينجاست كه فصل تازه‌اي از زندگاني نوري شروع مي‌شود و سرفصل جديدي از حوزه نجف تا تاريخ سامرّا گشوده و گسترده مي‌شود.[1]

اساتيد

بي‌شك فقيه نور از خرمن خيلي‌ها خوشه چيني كرد و شاگرد شايسته دانشمندان و انديشمندان زيادي بود و بعضي از آنها تعهّد و تخصّص او را به طور كتبي تأييد كرده‌اند. به اختصار از چند استاد نوري نام مي‌بريم:
1. فقيه فاضل ملا محمد علي محلاتي (1232ـ1306 ق).[2]
2. عالم جليل القدر شيخ عبدالرحيم بروجردي (در گذشتة 1306 ق)، ايشان پدر زن محدث نوري نيز بود.[3]
3. شيخ العراقين عبدالحسين تهراني (در گذشتة 1286 ق.). [4]
4. شيخ اعظم، مرتضي انصاري (1214ـ1281 ق).
5. جمال السالكين، آخوند ملا فتح علي سلطان آبادي (1312ق). [5]
6. فقيه كبير ملا شيخ علي خليلي (1226 ـ 1279ق.). [6]
7. معزّالدين سيد مهدي قزويني (1222 ـ 1300 ق.). [7]
8. ميرزا محمد هاشم خوانساري (1235 ـ 1318 ق). [8]
9. آيت الله حاج ملا علي كني (1220ـ1306 ق). [9]

آثار ماندگار

«هر كس با چشم باز و با در نظر گرفتن شرايط آن روزگار، به آثار خطير نوري نظر كند، آثاري كه در آنها دقّت و تحقيق موج مي‌زند، شك و ترديد نخواهد كرد كه او مؤيّد به روح القدس بود».[10]
آثار نوري با ملاحظة ترتيب در تاريخ تأليف، چنين است:
1. مواقع النجوم، شجره نامه‌أي است در سلسله اجازات نوريان، و نخستين اثر او است كه در 21 سالگي نوشته است.
2. نفس الرحمن في فضائل سيدنا سلمان، حديثي است ازحيات سلمان فارسي و فراتي است از فضايل جوشان او كه در شهر كربلا به سال 1283 ق تأليف لطيف آن تمام شده است.
3. دارالسلام، در دو جلد، درباره خواب و تعبير خواب و .. است و جلد دوم در اخلاق و ... است كه به ترتيب الفبايي و كارساز نوشته شده، و در 1292 ق، به زير ساية آستان قدس عسكريين، در سرزمين سامرّا تأليف آن تكميل شده است.
4. فصل الخطاب ... (تأليف: 1292 ق. در نجف، چاپ: 1298 ق.).
5. معالم العبر (تأليف: 1296 ق. در شهر سامرّاء).
6. ميزان السماء (تأليف: 1299 ق. تهران).
7. كلمة طيّبه: (تأليف: 1301 ق. چاپ نخست: بمبئي 1352 ق، در 616 صفحه).
8. جنّة المأوي: (تأليف:1302 ق) تصنيفي است در مقام مهدي (عج) و با سوز فراق حضرت يار ـ روحي فداه‌ـ .
9. فيض القدسي: (تأليف: 1302 ق، سامرّاء) اولين كتاب مستند و معتبر در خصوص زندگاني علاّمه مجلسي. اين كتاب چندي پيش به قلم مترجم معاصر حجة الاسلام سيد جعفر نبوي به فارسي ترجمه و منتشر شد.
10. بدر مشعسع: (تأليف: 1308 ق.) در شرح حال فرزندان موسي مبرقع پسر امام جواد ـ عليه السّلام ـ است كه همراه با تقريظ و تأييد ميرزاي بزرگ چاپ شد.
11. كشف الاستار (1318 ق.) پرتوي است از حُسن دل انگيز حضرت مهدي ـ روحي فداه ـ[11]
12. صحيفة ثانيه علويّه (1303 ق.)
13. صحيفة اربعه سجاديّه.
14. سلامة المرصاد (1317 ق.).
15. مستدرك مزار بحار.
16. حاشيه بر منتهي المقال.
17. ظلمات الهاويه در معايب معاويه و ...
18. نجم الثاقب (1303 ق) پر انتشارترين كتاب محدث نوري.
19. مواليد الائمّه.
20. شاخه طوبي.
21. ديوان شعر محدّث نوري كه با نام «مولوديّه» چاپ شده است.
22. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، بزرگترين اثر محدث نوري و معتبرترين مجموعة مفصل روايي كه پس از وسائل الشيعه نوشته شده است و براستي مستدرك، مرجعي معتبر براي مجتهدان است و هيچ فقيهي از آن بي‌نياز نيست.[12]
23. لؤلؤ و مرجان (1319 ق.) اين كتاب كه از سر اخلاص و درد دين نوشته شده نخستين كتاب مستقلّي است كه در ردّ خرافات ساخته و پرداخته شده در ساحت مقدس حماسه عاشورا، سخن مي‌گويد و با صميميت و صداقت از مدّاحان و منبريانِ محترم مي‌خواهد كه در اين كار حساس و حياتي، به هيچ وجه اركان سه گانه راستگويي، درست گويي و اخلاص را فراموش نكنند و با فدا كردن علم و عقل در پاي عشقِ فرضي، آبروي همه را نبرند ... .
24. تحيّة الزائر، از متون زيارتي است.
25. تقريرات بحث استادش شيخ العراقين.
26. تقريرات درس استاد ديگرش ميرزاي بزرگ.
27. اربعونيّات، همان كه در حاشيه كلمه طيّبه چاپ شده است.
28. اخبار حفظ القرآن.
29. رساله‌اي در شرح حال مولي ابي الحسن شريف عاملي فتوني كه در 1276 ق نوشته است.
30. كشكول، گلستاني كه گلبرگهاي گوناگوني را شامل مي‌شود.
31. حواشي بر توضيح المقال حاج ملا علي كني كه در آخر رجال ابي علي چاپ شده است.
32. رسالة فارسي در جواب به شبهات فصل الخطاب و در ردّ تحريف قرآن مجيد. تذكر اين نكته ضروري است كه علاوه بر كتاب القرآن در ضمن مستدرك الوسائل، محدث نوري سه كتاب ديگر نيز در علوم قرآني نوشته است و بي‌گمان با چشم پوشي از هر كدام از اين چهار كتاب، قضاوت در حق نوري و او را متهّم به تحريف كردن، ناقص و ناروا خواهد بود.
33. ترجمه جلد دوم دارالسلام به فارسي.
34. اجوبة المسائل.
35. حواشي بر رجال ابي علي كه نيمه تمام مانده و غير از شماره 31 مي‌باشد.
36. فهرست كتابخانه بي‌نظير خويش كه به ترتيب الفبايي نوشته شده و در مقدمه‌اش به تفصيل در خصوص كتاب و نويسندگي سخن گفته است.[13]
37. نامه‌ها و اجازه‌نامه‌ها و اعلاميّه‌ها. اگر در كتابي گردآوري شود گنجينة گرانبهايي را تشكيل خواهد داد. بيش از ده نامه از محدث نوري كه در جواب نامه‌هاي مير حامد حسين هندي نويسندة اثر گران سنگ «عبقات الانوار» نوشته شده است در مجلّه نور علم البته بخشهاي بريده‌اي از آنها چاپ شد.[14]
و بسياري از نامه‌ها و ... كه در لابه‌لاي كتابها و ... پراكنده‌اند.
خوشبختانه آثار محدث نوري ـ بجز سه يا چهار كتاب ـ بارها چاپ شده و بسياري از كتابها از عربي به فارسي و از فارسي به عربي ترجمه و منتشر شده‌اند. بتازگي كتاب نجم الثاقب از فارسي به عربي و در دو جلد بزرگ ترجمه گشت و انتشار يافت، پس از آن، چندي پيش نيز شاهد انتشار جلد 19 مستدرك الوسائل ( جزء اوّل از خاتمه مستدرك) گشتيم كه به كوشش مؤسسة آل البيت تحقيق و به بازار كتاب عرضه شد.

پي نوشت ها:

[1] . نقباء البشر، شيخ آقا بزرگ تهراني، ج 2، ص 544.
[2] . خاتمه مستدرك الوسائل، محدّث نوري، چاپ قديم سه جلدي، ج 3، ص 877.
[3] . مدرك پيشين، ج 3، ص 877.
[4] . مدرك پيشين، فائدة سوم.
[5] . كيهان انديشه (1371)؛ ش 45، ص 69 ـ 79.
[6] . ماضي النجف و حاضرها، آل محبوبه، ج 2، ص 239، چاپ بيروت.
[7] . احسن الوديعه، اعتماد السلطنة، ج 1، ص 89، چاپ بغداد، 1348 ق.
[8] . پيشين، ج 1، ص 141.
[9] . پيشين، ج 1، ص 101.
[10] . ر. ك: نقباء البشر، ج 2، ص 549.
[11] . كشف الاستار، محدث نوري، چاپ دوم، قم 1400 ق، ص 246، آنجا و در مقدمه كتاب هم حديثي از حيات محدّث نوري آمده است.
[12] . به اين معني بسياري از بزرگان اعتقاد داشته و دارند كه از بابت نمونه مي‌شود از آخوند خراساني و شيخ الشريعه اصفهاني و ... نام برد. بنگريد: نقباء البشر، ج 2، ص 553 و مكارم الآثار، ج 5، ص 147.
[13] . در خصوص آثار محدث، علاوه بر نقباء البشر، ج 2، ص 549 و جلدهاي مختلف «الذريعه» مراجعه شود به فيض قدسي، مقدمة مترجم.
[14] . مجلّه نور علم، ش مسلسل 48، دوره چهارم، ش 12، (آذر و دي 1371) ص 86 ـ 108؛ فيض قدسي، با ترجمة سيد جعفر نبوي، ص 37 ـ40؛ چاپ اول، 1374، شركت انتشارات علمي و فرهنگي، تهران.

منبع: www.andisheqom.com