سطح تخصص ما به میزان زیادی به وظیفه ی ما وابسته است. به عنوان مثال، کاری که منشی اداری انجام می دهد نیازی به دانستن تحلیل SWOT ندارد، اما رئیسش از او خواسته است که قبل از برگزاری جلسه ای درباره ی موضوع جلسه مطالعه کند تا بتواند به خوبی یادداشت برداری کند. برای این وظیفه ی خاص، او به میزان محدودی شناخت و دانش نیاز دارد.

با این حال، رئیس او که قصد دارد در طول جلسه از SWOT استفاده کند تا برای سال آینده بتواند در طرح کسب و کار سازمان مشارکت داشته باشد، باید شناخت خیلی بیشتری از SWOT داشته باشد.

از طرفی، استاد دانشگاهی می خواهد ببیند آیا SWOT ابزار مناسبی برای برنامه ی درسیش هست یا خیر. اگر می خواهد تصمیمی آگاهانه و منطقی برای دانشجویان بگیرد، باید خیلی خوب با تحلیل SWOT آشنا باشد.

در این سه مثالی که مطرح شد، سطح شناختی که هر کدام از این افراد نیاز دارند، به اطلاعات شان وابسته است. برای اینکه از زمان آموزشی خود بهترین استفاده را ببرید، قبل از اینکه آموزش تان را شروع کنید، باید سطح شناختی را که مورد نیازتان است، مشخص کنید.

بنابراین، چطور می توانید فاقد اینکه وقت خود را برای یادگیری فراتر از سطح مورد نظر تلف کنید، نقطه ی شروع را برای رسیدن به سطح لازم تشخیص دهید؟ اینجاست که ابزاری مانند آرایه بندی اهداف آموزشی بلوم (Bloom’s Taxonomy of Educational Objectives) به کمک تان می آید.

در این مقاله، آرایه بندی بلوم را بررسی خواهیم کرد و خواهیم دید که چطور می توانید از آن برای تیم تان استفاده کنید و به افراد تیم کمک کنید تا به طور مؤثرتری به اهداف آموزشی خود دست پیدا کنند.


شناخت آرایه بندی بلوم

بنجامین بلوم (Benjamin Bloom)، روان شناس آموزشی، مدل آرایه بندی بلوم را برای اولین بار در سال ۱۹۵۶ در کتاب «Taxonomy of Educational Objectives» معرفی کرد. با اینکه این کتابی قدیمی است، اما هنوز هم کتابی مرجع در زمینه ی آموزش به شمار می آید.

با اینکه آرایه بندی بلوم در آموزش ریشه دارد، در زمینه های تجاری نیز مفید است، زیرا به شما کمک می کند تا متوجه شوید که افراد برای انجام دادن کارهایشان به نحو احسن به چه مقدار آموزش نیاز دارند.

هر وقت چیز جدیدی می آموزیم، از پایین ترین سطح شناخت شروع می کنیم. هر قدر بیشتر یاد می گیریم، بیشتر به سطوح بعدیِ مهارت و پیچیدگی ها می رویم و بیشتر می توانیم اطلاعات فراگرفته شده را به کار ببندیم. در شروع، فقط مقدار کمی درباره ی موضوع می دانیم، اما وقتی به بالاترین سطح شناخت می رسیم، می توانیم قضاوت های هوشمندانه تر داشته باشیم و بحث های حساب شده تری را برای حمایت از نظریه هایمان ارائه دهیم.

این مطلب می تواند در دیاگرام هرمیِ شکل زیر به خوبی دیده شود. در اینجا، ابتدایی ترین سطح شناخت، از سطوح بالا پهن تر هستند، چون تعداد افرادی که شناخت ابتدایی دارند بیشتر از افرادی است که شناخت و درک بالایی دارند.1



شش سطحِ آرایه‌بندی بلوم به ویژگی‌های شناختی بستگی دارد، یعنی ویژگی‌هایی که با آگاهی، درک‌ مطلب و کاربردها ارتباط دارند. اجازه دهید نگاه دقیق‌تری به هر کدام از این سطوح بیندازیم:


آگاهی

این، آموزش در پایین‌ترین سطح خود است. افراد در این سطح، می‌توانند موارد خاصی مانند واژه‌ها و تاریخ‌ها را به‌ خاطر بسپارند و می‌توانند ارقام و اعداد را برای پاسخ دادن به سؤالات ابتدایی به‌ یاد‌ بیاورند.


درک‌ مطلب

این سطحی است که افراد می‌توانند با منظم‌، مقایسه و تفسیر کردن اطلاعات، درک بهتری از معنای آنها پیدا کنند.


کاربرد

وقتی افراد دانش خود را به‌ مرحله‌ی عمل درآورند، می‌توانند از اطلاعات در راه‌های جدید و متفاوتی برای حل مسئله استفاده کنند.


تحلیل

در این سطح، افراد می‌توانند اطلاعات را به بخش‌های کوچک‌تری تقسیم کنند و سپس آن بخش‌ها را به‌ صورت انفرادی مورد بررسی قرار دهند. افراد تیم می‌توانند ببینند که چطور هر جزء با کل در ارتباط است و همچنین علت و معلول و ارتباطات را به‌ خوبی درک کنند.


ترکیب

ترکیب یعنی افراد می‌توانند تمامی عناصر را در کنار هم قرار دهند تا به کل برسند.


سنجش

این سطح آخر، زمانی رخ می‌دهد که افراد بتوانند قضاوت‌هایی آگاهانه درباره‌ی اطلاعات انجام داده و راه‌ حل‌های جدید پیشنهاد دهند.


نکته

این هرم توسط لورین اندرسون (Lorin Anderson) که دانشجوی بلوم بود، بعدها برای به‌ تصویر کشیدن کار او توسعه پیدا کرد. اندرسون با گروهی از معلمان و روان‌شناسان کار کرد تا آرایه‌بندی بلوم را به‌ روز‌ رسانی کند. آنها در سال ۲۰۰۰، کتاب‌شان را منتشر کردند که تفاوت اصلی آن با مدل بلوم در این بود که اسامی تبدیل به فعل شده بودند:



فایده‌ی آرایه‌بندی بلوم این است که مشخص می‌کند ما و اعضای تیم‌مان در حال‌ حاضر در کدام قسمت از هرم هستیم، اینگونه می‌توانیم مطمئن شویم که افراد در سطح مناسبی آموزش می‌بینند. همچنین می‌توانیم از این هرم برای هدایت افراد‌مان در بین سطوح آموزشی استفاده کنیم و متوجه باشیم که باید کارهایشان را به‌ طور مؤثر انجام دهند.2


چطور از این ابزار استفاده کنیم؟

چطور می‌توانید از آرایه‌بندی بلوم برای اعضای تیم‌تان استفاده کنید؟ از مثال قبلی استفاده می‌کنیم تا نشان دهیم که چطور می‌توانیم این ابزار را در توسعه‌ی تیمی به‌ کار ببریم.

تصور کنید می‌خواهید از تحلیل SWOT برای کمک به ایجاد استراتژی شرکت در سال آینده استفاده کنید. شما تیمی از افرادی را هدایت می‌کنید که چیزی درباره‌ی SWOT نمی‌دانند و تا زمانی که آموزش نبینند، نمی‌توانید کارتان را پیش ببرید.


سطح 1: آگاهی

در این سطح، آگاهی می‌تواند به همان روشی که آموخته شده، تکرار شود: نوشتن، تعریف‌ کردن، گوش‌ کردن، برچسب‌ زدن و نام‌گذاری کردن.

با توجه به مثالی که زدیم، افراد تیم شما قادر خواهند بود:

به شما بگویند SWOT چیست.

هر کدام از عناصر تحلیل SWOT را توضیح دهند.


سطح 2: درک‌مطلب

در اینجا، آگاهی تبدیل به ادراک می‌شود. توضیح دادن، خلاصه کردن، تفسیر کردن و تصویرسازی در این مرحله اتفاق می‌افتند.

در این سطح، اعضای تیم شما قادر خواهند بود:

توضیح دهند چرا SWOT در طرح کسب‌وکار مفید است.

مزایا و معایب تحلیل SWOT را درک کنند.


سطح 3: کاربرد

در اینجا، طرحی کاربردی ایجاد می‌شود. محاسبه، راه‌ حل و کاربرد و ساختن اتفاق می‌افتد.

در این سطح، افراد تیم شما قادر خواهند بود:

تحلیل SWOT را به‌ صورت هوشمندانه‌ای برای هر کدام از محصولات سازمان ایجاد کنند.

مقیاس‌های عملکرد خاص سازمان را درون این تحلیل SWOT به‌ کار بگیرند.


سطح 4: تحلیل

در این مرحله حقایق از تصورات جدا ‌می‌شوند. دسته‌بندی، مقایسه و جداسازی نیز در این سطح اتفاق می‌افتد.

در این سطح، اعضای تیم شما قادر خواهند بود:

سطوح مختلف تحلیل خود را به قسمت‌های کوچک‌تر تقسیم کنند و ببینند که هر کدام از سطوح به عنوان جزئی از کل چه کاربردی دارد.

مسائل استراتژیک را درون تحلیل مورد بحث قرار دهند تا مطمئن شوند که مهم‌ترین موضوعات را مورد بررسی قرار می‌دهند.

SWOT را با دیگر ابزارهای راهبردی دیگر، به عنوان اصول ابتداییِ شکل‌گیری استراتژی، مقایسه کنند.


سطح 5: ترکیب

در این سطح، ادغام و خلاقیت اتفاق می‌افتد. اطلاعات قدیمی به روشی جدید در کنار هم قرار می‌گیرند. خلق، طراحی، اختراع، توسعه و البته بررسی و انتقاد در این مرحله اتفاق می‌افتند.

اعضای تیم شما قدر خواهند بود:

بررسی کنند که اگر تحلیل SWOT با ترکیبی از دیگر ابزارهای استراتژی استفاده شود، کارایی بهتری خواهد داشت یا خیر.

عناصر جدیدی به رویکرد SWOT اضافه کنند تا مزایای آن بیشتر شود.


سطح 6: سنجش

در این سطحِ آخر، درک کامل صورت‌ گرفته است. تمامی قسمت‌ها در کنار هم جمع می‌شوند و به اقدام و عمل منتهی می‌شوند. قضاوت، پیشنهادها و توجیحات در این سطح اتفاق می‌‌افتند.

اعضای تیم شما قادر خواهند بود:

تحلیل را توجیه کنند و از آن در مقابل هیئت‌ مدیره یا مدیر عامل دفاع کنند و توضیح دهند که چرا این کار، ابزاری مناسب برای توسعه‌ی استراتژی سازمان است.
اقدامات یا سیاست‌هایی پیشنهاد دهند که مستقیما با تحلیل SWOT در ارتباط هستند.

در مثال ما، بیشتر اعضای تیم شما، تنها نیاز دارند که به سطح 3 (کاربرد) برسند، اما خود شما باید تا سطح آخر (سنجش) و درک کامل موضوع مورد‌ نظر برسید.3


پی نوشت:
1.www.ravanpezshk.akairan.com
2.www.chetor.com
3.www.khaandaniha.ir