خاله سوسکه و آقا موشه

نويسنده:رويا صدر




«خاله سوسکه و آقا موشه»،حکايتي است که اينجا مي خواهيم آن را از منظر نشانه شناسي پزشکي بررسي کنيم.در آغاز حکايت مي بينيم که خاله سوسکه يک روز با پوست بادمجان و سنجد و پياز براي خودش رخت و کفش درست مي کند و پاي پياده، مي رود به طرف همدان که شوهر کند به مش رمضان. بي شک اين حرکت او، تاکيدي است بر سفارش کارشناس طب سنتي بر استفاده از الياف طبيعي براي تنظيم کار غدد ريز ترشحي (که کار تعريق را بر عهده دارند)و همچنين انتخاب کفش مناسب چرا که پزشکان به اين نتيجه رسيده اند که براي پياده روي هاي سبک (و حتي سنگين و چه بسا تا همدون)حتماً بايد کفش و لباس مناسب پوشيد.اينکه خاله سوسکه پاي پياده به طرف همدون به راه افتاده، حاکي از تاکيد او به عنوان يک خانم جوياي شوهر بر تاثير ورزش بر سلامت روح و روان و شوهريابي است، امري که ناخودآگاه جمعي ايراني به آن (به گواهي همين حکايت)پافشاري کرده و امروزه در سايه استفاده دختران جوان از وسايل نقليه به فراموشي سپرده شده است و ديگر متاسفانه کمتر دختري حاضر است براي يافتن مش رمضون.فاصله تا همدون را با پاي پياده طي کند.خاله سوسکه سپس با بقال و قصاب مواجه مي شود و آنها از او سوال مي کنند:«آهاي خاله قرمزي، کفش قرمزي، کجا مي ري؟» او به آنها پاسخ مي دهد: «خاله سوسکه و درد پدرم، من که از گل بهترم، من که تاج دوسرم» اين امر مي رساند که پدر خاله سوسکه متاسفانه به گونه اي بيماري لاعلاج مبتلاست(احتمالاً سنگ سيستيني کليه)که خاله سوسکه دردمندانه در اين حکايت به آن اشاره مي کند تا مرهمي باشد بر دردهاي اقشار آسيب پذيري که دوره سالمندي را مي گذرانند. سپس او در پاسخ به تقاضاي ازدواج بقال و قصاب مي گويد:«اگه زنت بشم، منو با چي مي زني؟!»اين امر يکي ديگر از فرازهاي نشانه شناختي روان نژندي خاله سوسکه و ابتلاي او به مازوخيسم است که در برابر سوال:«زن من مي شي» چنين پاسخ بيمار گونه اي مي دهد تا آنها آزمندانه پاسخ هاي سخيفي به او بدهند که وجدان هر انسان سالمي را تا ناکجا آبادش بسوزاند و خاکستر سازد در هرحال، خاله سوسکه با آقا موشه ازدواج مي کند و فرداي عروسي که سر نهر نشسته و دارد لباس مي شويد، پايش ليز مي خورد و داخل آب مي افتد.از نقطه نظر پزشکي، احتمال دارد خاله سوسکه به سردرد کششي مبتلا باشد.وگرنه چرا فقط او (ونه ديگر زنان تاريخ کشورمان که پاي نهر رخت مي شسته اند)دچار چنين سرنوشت غمباري نشده اند؟ برخي پزشکان بر اين اعتقادند که او به آرتروز گردن مبتلابوده و يا از التهاب در ناحيه مفاصل و تاندون هاي ناحيه مچ پا رنج مي برده است.
به ياد بياوريم که خاله سوسکه مسيري طولاني را تا همدون پاي پياده طي کرده و بلافاصله پاي نهر نشسته لباس شسته است.بي شک اين امر بر تشديد مشکلات مفصلي او در ناحيه مچ و زانو موثر بوده.همچنين لحظات طولاني کنار جوي نشستن و لباس شستن، او را دچار تعادل در نشستن کرده است.بي شک همه اينها با يک آزمايش خون و يا به کارگيري دستگاه الکتروموپوگراف قابل حل بود، امري که آقا موشه به علت ناداني و هراس از هزينه خدمات درماني احتمالاً زير بار آن نرفت.به ياد بياوريم وقتي آقا موشه لب جوي مي آيد و مي گويد: «دستتو بده» خاله سوسکه پاسخ مي دهد که:«دستم مي شکنه»از اين رو ابتلاي خاله سوسکه به پوکي استخوان، احتمالي است که کارشناسان به آن اشاره مي کنند. امري که آقا موشه نيز از آن بي اطلاع نبوده چون به جاي اصرار بر گرفتن دست خاله سوسکه مي گويد:«پس پاتو بده.»که خاله سوسکه، در اين مرحله هم متاسفانه بر پديده پوکي استخوان تاکيد کرده و مي گويد:«پايم مي شکنه.» همين جاست که اهميت استفاده از کلسيم و لبنيات براي خانم هاي ميانسال و شيرده جهت جلوگيري از ابتلا به پوکي استخوان مشخص مي شود، به خصوص خانم هايي که لب جوي رخت مي شويند واحتمال لغزش آنها به داخل آب مي رود. در ادامه، پس از اينکه آقا موشه او را ازآب در مي آورد، نشانه هايي از بيماري آنفلوآنزا درخاله سوسکه نمايان مي شود.اين بيماري که عامل آن نوعي ويروس فيلتران است، به صورت اپيدمي بزرگ و کوچک بروز مي نمايد.آقا موشه متاسفانه در اينجا هم به خوددرماني متوسل مي شود چرا که در حکايت، هيچ نشانه اي از حضور اين زوج در مطب پزشک نيست، اين امر ثابت مي کند که متاسفانه خوددرماني، در فرهنگ ما، ريشه اي به ديرپايي زندگي مشترک همه سوسکه و موش ها در افسانه هاي عاميانه دارد، باوري که آميزش آن با مشکلات مربوط به هزينه خدمات درماني، بر پيچيدگي آن افزوده است.
در هر حال، آقا موشه به منزل مي رود و در تدارک تهيه «شوربا»براي خاله سوسکه مي شود.اين امر، از سويي بيانگر توجه طب سنتي ما به اجتناب از خوردن غذاهاي چرب و سرخ کردني هنگام بيماري آنفلوآنزا است و از سوي ديگر بر اهميت عنصر نمک در درمان بيماري ها تاکيد دارد.امري که آميزش آن با مصرف روغن کرمانشاهي(به خصوص براي ماليدن در ناحيه دررفتگي)،متاسفانه مشکلات بسياري را در سلامت جامعه ما ايجاد کرده است.اين امر به رغم سرنوشت غمبار آقا موشه و افتادن او در ديگ آش، از چشم تيزبينان دور نمانده است.
منبع:روزنامه سلامت، شماره 233