تحلیل نقطه کور به بررسی فرضیات خطرناک، ناقص، نادرست و قدیمی که می تواند تصمیم گیری را در یک سازمان مهار کند می پردازد. مایکل پورتر، اقتصاددان آمریکایی، اولین بار از این اصطلاح برای تشخیص ابعاد و مفروضات قدیمی در شرکت هایی استفاده کرد، که از استراتژی کسب و کار پشتیبانی می کردند و مانع از این می شدند که ایده های جدید و مدرن بتوانند به موفقیت برسند. تجزیه و تحلیل نقطه کور در واقع سیاست و استراتژی هایی که پیش فرض هایشان به وضوح اشتباه بوده را نشان می دهد.

تحلیل نقطه کور به خودی خود ابزاری برای تصمیم‌ گیری نیست، بلکه شبکه‌ ای امنیتی است که از آن می‌‌توانید برای بررسی کیفیت تصمیمات خود استفاده کنید.


تصمیمات اشتباه

علیرغم این که سازمان‌ها قبل از تصمیم‌گیری‌های خود تحقیقات دقیقی را انجام می‌دهند، اما باز هم تصمیماتشان می‌تواند اشتباه باشد. تجزیه و تحلیل نقطه کور می‌تواند در این موارد کارگشا باشد. در اینجا، اعتماد به نفس بیش از حد سبب گرفتن تصمیماتی می‌شوند که به طور کامل پشتیبانی نمی‌شوند. یک تجزیه و تحلیل نقطه کور می‌تواند کاستی‌ها را کشف کرده و سبب عقب انداختن ایده‌های قدیمی شود. نقاط کور می‌توانند به سه شکل مشهود باشند.


کاربرد تحلیل نقطه کور

تجزیه و تحلیل نقطه کور در درجه اول یک راه حل برای تصمیم گیری های استراتژیک است که بر کل سازمان تاثیر می‌گذارد و در مدت زمان طولانی گسترش می‌یابد. این منجر به یک رویکرد رسمی می‌شود که شامل گروه‌های دیگر و همکاران است تا ببینند آیا عوامل مهم در روند تصمیم گیری نادیده گرفته می‌شوند یا خیر. به این ترتیب، بسیاری از دیدگاه‌های مختلف در تصمیم گیری ها مورد استفاده قرار می‌گیرند و مدیران ارشد می‌توانند سوال کنند که آیا آن‌ها یک تحلیل ریسک کامل را برای همه گزینه‌ها انجام داده اند یا خیر. لازم به ذکر است گزینه‌های ممکن بسیاری وجود دارد که باید در تصمیم گیری در نظر گرفته شود. به طوری که به محض این که تنها یک مورد حذف شود، منجر به ایجاد نقطه کور می‌شود.1


انواع رایج نقطه‌ی کور

مطالعات اولیه در مورد دسته‌بندیِ نقاط کور، بر نقاط کور موجود در فرمول‌بندیِ استراتژی تمرکز دارد. اما بسیاری از نقاط کوری که در تصمیم‌گیری استراتژیک ما یافت می‌شوند، می‌توانند در انواع دیگر تصمیم‌گیری نیز پیدا شوند و این همان چیزی است که در اینجا بررسی می‌کنیم:


فرضیات نامعتبر

بسیاری از تصمیمات، نیاز به در نظر گرفتن فرضیات دارند. اما آن فرضیات باید بر پایه‌ی حقایق و نتیجه‌ی بررسی‌های موشکافانه باشند.

فرضیات نامعتبر اغلب به این خاطر پذیرفته می‌شوند که به چالش کشیده نشده‌اند. گاهی اوقات به این خاطر است که برای مدتی طولانی این‌طور فرض شده است که این موضوع غیرقابل تغییر است یا به هیچ عنوان نباید آن را تغییر داد؛ مثلا مشتری‌ها همیشه به دنبال قیمت پایین‌تر هستند یا حتما باید رنگ صورتی را در طیف رنگ‌های بلوزهایمان داشته باشیم.

برای اجتناب از نقطه‌ی کور فرضیات نامعتبر:

همه‌ی فرضیاتی را که در تصمیم‌تان استفاده کرده‌اید، فهرست کنید.

با حساسیت زیاد، بررسی کنید که کدام‌یک معتبر است و ببینید که آیا می‌توانید داده‌های خوبی بیابید که این فرضیات را تأیید یا رد کنند. استفاده از تکنیک ۵ چرا می‌تواند در رسیدن به ریشه‌ی فرضیه مفید باشد.

اگر عضوی از گروه تصمیم‌گیری هستید و می‌خواهید تا فرضیاتی را که استفاده شده‌اند، بررسی کنید، از صحبت کردن واهمه نداشته باشید. ممکن است در برخی از موارد تفکر گروهی رخ دهد، یعنی سایرین با علم به احتمالِ نامعتبر بودن فرضیه‌ای، از به چالش کشیدن آن اجتناب کنند.


تعهد بیش از حد در تصمیم‌گیری

این نقطه‌ی کور شامل چشم‌پوشی از بی‌نتیجه بودن کار و این حقیقت است که می‌توانستید از پول و زمان خود در کار بهتری استفاده کنید، حتی اگر این امر به معنای متوقف کردن پروژه‌‌ای باشد که در حال انجام آن هستید.

گزینه‌هایی که به‌طور منطقی در چنین موقعیتی دارید، به شرح زیر است:

به‌طور کلی طرح را متوقف کنید.

پول، انرژی و زمان خود را به طرح دیگری منتقل کنید.

در پروژه‌ی فعلی سرمایه‌گذاری بیشتری انجام دهید تا از آن نتیجه‌ی بهتری بگیرید.

افراد به‌طور معمول گزینه‌ی سوم را انتخاب می‌کنند و تعهدی به مراتب بیشتر از حدی که تصمیم‌گیری‌های منطقی نیاز دارند، از خود نشان می‌دهند .

این تا حدود زیادی به این خاطر است که آنها می‌خواهند به این امید که در نهایت ثابت می‌شود که تصمیم اصلی و اولیه‌ی آنها درست بوده است، به دیدگاه بیش از حد خوش‌بینانه‌ای که از آینده دارند بچسبند. همچنین ممکن است به این دلیل اتفاق بیفتد که آنها به شدت به کار فراوانی که تا آن زمان روی پروژه انجام داده‌اند، اعتقاد دارند.

علاوه بر این، شاید آنها به‌صورت خودآگاه یا ناخودآگاه احساس می‌کنند که «جلوی ضرر را گرفتن»، در حقیقت پذیرش بی‌کفایتی خودشان است. در نتیجه وقتی فردی، شخصا و نه در قالب گروه، مسئول تصمیم‌گیری است، این نقطه‌ی کور بیشتر دیده می‌شود.


دید تونلی

وقتی در تونل هستید، تنها قادرید تا چیزهایی را ببینید که دقیقا روبه‌روی شما هستند، اما نمی‌دانید که خارج از حوزه‌ی دیدتان چه اتفاقاتی در جریان است. وقتی از این نقطه‌ی کور (که خالقان تحلیل نقطه‌ی کور آن را «چشم‌انداز محدود» هم می‌نامند) رنج می‌برید، تمایل دارید تا بر مبنای عوامل بسیار کمتری نسبت به آنچه واقعا باید مد نظر قرار بدهید، تصمیم بگیرید.

مثال معمولی از نقطه‌ی کورِ دید تونلی این است که تصور کنید در حالی که شما تغییر می‌کنید، همه‌ی چیزهای دیگر در همان وضعیت قبل باقی خواهند ماند.
برای اجتناب از این نقطه‌ی کور، باید محیط گسترده‌تری را در حوزه‌ی عملیاتی خود تجزیه و تحلیل کنید. ماتریس SWOT، تحلیل PEST و تحلیل زنجیره‌ی ارزش، ابزار مفیدی برای انجام این کار هستند.2


اعتمادبه‌نفس بیش از حد

نقاط کوری که بر اثر اعتماد به نفس بیش از حد روی می‌دهند، اغلب شامل دست کم گرفتنِ ریسک‌هایی هستند که از «ناشناخته‌های ناشناخته» نشأت می‌گیرند، یعنی موضوعاتی که روح کسی از وجودشان خبردار نیست.

نقاط کور معمولی که تصمیم‌گیرندگان بیش از حد مطمئن به خود از آن رنج می‌برند، عبارت‌اند از:

حدسیات را به عنوان حقایق در نظر می‌گیرند (این امر می‌تواند به عنوان نوع خاصی از فرضیات بلامنازع هم در نظر گرفته شود و به همین صورت باید از آن اجتناب شود).

به محتمل‌ترین اوضاع بیرونی توجه می‌کنند و از اوضاعی که در هر صورت و حتی با احتمال کم ممکن است اتفاق بیفتد و آنها را از مسیر خارج کند، چشم‌پوشی می‌کنند.

به شواهدی که از نیروی غریزی آنها پشتیبانی می‌کنند، توجه بیشتری نشان می‌دهند.

اگر در گذشته تصمیمی گرفته‌اند که نتیجه‌ی خوبی داشته است، فرض می‌کنند که «غریزه‌ی» آنها به قدری خوب عمل می‌کند که دیگر نیازی به تجزیه و تحلیل دقیق اوضاع نیست.

اگر یکی از گزینه‌ها در مقایسه با سایرین حجم بالاتری از داده‌هایی که از آن پشتیبانی می‌کنند، داشته باشد، اینگونه فرض می‌کنند که آن اطلاعات کیفیت بالاتری نسبت به داده‌هایی دارند که سایر گزینه‌ها را پشتیبانی می‌کنند.

می‌توانید برای مقابله با اثر منفیِ اعتماد به نفس بیش از حد در تصمیم‌گیری، با مشارکت دادن دیگران در فرایند تصمیم‌گیری و ترغیب افراد برای به چالش کشیدنِ استدلال‌تان، ریسک نقاط کور اعتمادبه‌نفس بیش از حد را کاهش دهید.


جهش به سمت نتیجه‌گیری

تصمیم‌گیرانی که از این نقطه‌ی کور رنج می‌برند، تصمیماتی می‌گیرند که با منطقی معیوب یا داده‌هایی ناکافی پشتیبانی می‌شوند.

یکی از نمونه‌های رایج این نقطه‌ی کور، اشتباه گرفتن «هم‌بستگی» و «رابطه‌ی علت و معلولی» است. هم‌بستگی شامل دو چیز است که هم‌زمان اتفاق می‌افتند. برای مثال، ممکن است که بررسی‌ها حاکی از آن باشند که بچه‌هایی که توسط یک والد بزرگ می‌شوند، نسبت به بچه‌هایی که در کنار پدر و مادر زندگی می‌کنند، در مدرسه عملکرد ضعیف‌تری دارند. این می‌تواند مثال خوبی از هم‌بستگی باشد، اما مثال خوبی برای رابطه‌ی علت و معلولی نیست. در صورتی که علت اصلی می‌تواند این موضوع باشد که تک والدها به‌طور متوسط توان مالی یا وقت کمتری نسبت به پدر و مادرهایی دارند که با هم زندگی می‌کنند.

نمونه‌ی بسیار رایج دیگری از این نقطه‌ی کور، این است که به جای آنکه داده‌های نماینده‌ای را مبنای تصمیمات قرار دهیم، از شواهد جذاب یا شواهدی بی پایه و اساس استفاده کنیم.

این گرایش به توجهِ نامناسب به برخی از داده‌های مشاهده‌شده، در حقیقت شکل دیگری از فرضیات نامعتبر است و می‌توان به همان شیوه از آن اجتناب کرد.


اجتناب از نقاط کور

اولین گام در اجتناب از نقاط کورِ تصمیم‌گیری، قبول این واقعیت است که اینها رخ می‌دهند؛ پس نباید نسبت به نقاط کور، نقطه‌ی کوری داشته باشید.

علاوه بر گام‌هایی که برای هریک از نقطه‌‌های کور ارائه شدند، کارهای عملی دیگری هم هستند که می‌توانید برای اجتناب از تقویت نقاط کور انجام دهید. برخی از این کارها به وضوح فرایند اجرایی سنگینی را می‌طلبند و در صورتی مناسب هستند که درگیر تصمیم‌گیری‌های استراتژیک گسترده‌ای باشید؛ در حالی که بقیه مناسب انتخاب‌های کوچک‌تر هستند.

اگر قرار باشد تا تحقیقات و فهرست‌های کوتاهِ گزینه‌ها، از سلسله مراتب شرکتی عبور کنند، ممکن است که این نقاط کور چند برابر شوند. اگر احتمال می‌دهید که این مشکل به وجود بیاید، تا حد ممکن تمرکززدایی را در تصمیم‌گیری مد نظر قرار دهید.

اگر شخصی به خاطر فرایند تصمیم‌گیری اشتباهش، تصمیم‌ ضعیفی اتخاذ کرده است، تا حد امکان به سرعت بازخورد بدهید. باید مطمئن شوید که تصمیم‌گیری به‌خوبی مورد توجه قرار گرفته و بر پایه‌ی تحلیلی جامع است.

برای تصمیمات بسیار مهم، سعی کنید تا شخصی بیرون از گروه‌ را درگیر قضیه کنید که نفعی در این تصمیم نداشته باشد و از او بخواهید تا فرضیات شما را به چالش بکشد و استدلال‌تان را بررسی کند (اینجاست که تکنیکی همچون نردبان استنتاج می‌تواند مفید واقع شود).

ردیابی کنید که چگونه ممکن است که مجموعه‌ی اقدامات‌ مطرح شده درست پیش نروند. انجام این کار کمک‌تان می‌کند تا شکاف‌هایی را که بین داده‌های شما وجود دارند، شناسایی کنید و اعتمادبه‌نفس بیش از حد را کاهش دهید.3


پی نوشت:
1.www.ecomotive.ir
2.www.chetor.com
3.www.khaandaniha.ir