غنچه ها

نويسنده:اکرم صدرايي




آسمانيان که به پرواز رفته ايد
اي بي کرانه هاي زمين گرد پاي تان
اي سروقامتان نشسته بر آسمان
برپلک هاي نازک مهتاب، جاي تان
اي دشت هاي سرخ شقايق که همچو من
شب را به قلب تب زده ي خود گره زديد
خورشيد بي کرانه تر از چشم هاي تان
دريا مسير ساحل آغوش تان نديد
ديروز پر زديد و به معنا شنافتيد.
يک آسمان ستاره دميد از نگاه مان
مي رفت تا نهايت آن نينواي عشق
غمگين ترين سروده ي پرسوز وآه مان
امروز نام تان چه غريبانه خفته است
برتکه پاره هاي نمادين کوچه ها
اي سروقامتان حسيني! دلم گرفت
از خارهاي وحشي از آزار غنچه ها