در کنار هر هدفی، یک نتیجه مطلوب پیش بینی میشود. ما این را توقع یا انتظار مینامیم. انتظارات ما به ما انگیزه می دهد. وقتی بفهمیم هدفمان چیست، احساس لذت و رضایت می کنیم.

همه ما انتظارات و نومیدی هایی داریم. در روند فکر کردن درمورد اهدافمان، باید برای ناامید شدن و شکست خوردن هم آماده شویم.

برنامه ریزی شغلی یک برنامه ریزی برای هدف است که در آن ما برای رسیدن به اهداف خاص کاری برنامه ریزی می کنیم. اما تنها برنامه ریزی شغلی که شما به آن نیاز دارید، برنامه ریزی است که به درد شما و نیازهایتان بخورد.

در برنامه ریزی شغلی ما به دنبال اطلاعات هستیم و به وسیله آن اطلاعات، هدف سازی می کنیم و بعد قدم ها و مراحل لازم برای رسیدن به آن هدف را طرح ریزی میکنیم.

دنیایی که در آن زندگی می کنیم، به طرق مختلف کار می کند. هرچقدر بیشتر درمورد عملکرد آن بدانیم، بهتر می توانیم به اهدافمان برسیم.

برای ایجاد حس رقابت باید تا می توانیم قابل انعطاف باشیم و تا می توانیم مهارت هایمان را توسعه دهیم. اینها از جمله کارهایی است که می توانید انجام دهید: به مدرسه بروید، در سمینارها یا کارگاه های آموزشی شرکت کنید، مجلات و روزنامه های روز را مطالعه کنید، و با افرادیکه در این زمینه اطلاعات دارند صحبت کنید.

وقتی درمورد آموزش یا مهارت حرف می زنیم، منظور فقط چیزهایی مثل سازماندهی یا مدیریت زمان نیست، گرچه اینها نیز خود مسائل بسیار مهمی هستند. اما کنترل استرس، حل مشکل، خطر کردن، و غلبه بر دفع الوقت، به همان اندازه برای رسیدن به هدف مهم هستند.


چرا برنامه ریزی شغلی اهمیت دارد؟

فرض کنیم شما یک زمینه کاری را انتخاب می کنید. برنامه ریزی این نیست که فقط در یک برهه از زمان برای آن کار طرح ریزی کنید، این یک روند مداوم است؛ درواقع، می توانید آنرا یک روند دائم العمر بدانید. ما همیشه در حال رشد و یادگیری هستیم و به این طریق، علایق و نیازهای ما نیز تغییر می کنند. برنامه ریزی شغلی فقط برنامه ریختن برای به دست آوردن شغل دلخواهتان نیست، اینکار به شما کمک می کند در طول زندگی و در مسیر این آموختن ها، تغییر و تعدیل های لازم در زندگیتان را ایجاد کنید.

در برنامه ریزی شغلی شما همه مراحل لازم برای رسیدن به اهدافتان را پیشبینی کرده و محاسبه می کنید. در این روند، همیشه در حال انتخاب کردن هستید. وقتی چیزی را به چیز دیگری ترجیح می دهید و آنرا جایگزین می کنید، به آن ارزش و بهای فرصت گفته می شود. افرادیکه زندگی شغلی موفقی دارند می دانند بازی کار را چطور باید بازی کنند. همانطو که می بینید، برنامه ریزی شلی چیزی فراتر از این است که فقط به فرصت های شغلی مختلف نگاهی بیندازید و سخت کار کنید.1



راهکارهایی که در اینجا به آنها اشاره کرده‌ایم عملی هستند و با استفاده از آنها واقعا می‌توانید اهداف شغلی خود را پیدا کنید.


با تجربیات روزمره‌تان ارتباط برقرار کنید

اولین برداشت اشتباه از هدف این است که باید بسیار بزرگ باشد، در حدی که حتی بتواند دنیا را تکان بدهد.

به هیچ وجه! هدف را می‌توان در لحظات بسیار ساده‌ی زندگی یافت.

وقتی بدون آنکه مجبور باشید، دری را با هدف کمک کردن، به روی کسی باز می‌کنید. هنگامی که صمیمانه و نه صرفا برای وقت‌گذرانی، با همکارتان احوال پرسی می‌کنید، زیرا واقعا به او اهمیت می‌دهید. زمانی که استرس ندارید اما نفس عمیق می‌کشید تا هوا را در ریه‌ها و مجرای تنفسی‌تان احساس کنید.

هدف به همان اندازه که از عوامل خارجی تأثیر می‌پذیرد، در تار و پود درون شما نیز جریان دارد. به محض اینکه تصمیم بگیرید با تجربیات روزمره‌تان ارتباط برقرار کنید هدفمندی در زندگی‌تان جاری می‌شود.


چیزهایی را که به شما انرژی می‌دهند، بشناسید

هدفی که مفهومی در آن نهفته نباشد، هدف حقیقی نیست.

وقتی بدانید به چه چیزهایی واقعا اهمیت می‌دهید و کدام یک از ویژگی‌های خودتان، اطرافیان‌تان و هر چیز دیگری در این دنیا، بیشتر از همه برای‌تان ارزش دارد، می‌توانید اراده‌تان را برای هر عمل یا رفتاری با تکیه بر آنچه به راستی برای‌تان مهم است تقویت کنید و هدفمند بودن زندگی را در کارهای‌تان احساس کنید.
مثلا اگر برای کمک به دیگران اهمیت قائلید؛ دنبال راه‌هایی باشید که بتوانید به گروهی کمک کنید، بیشتر از آنچه مشتری توقع دارد به او خدمات بدهید، یا در فعالیت‌های خیریه‌ی محل‌ زندگی‌تان شرکت کنید. اگر به خوش‌رویی اهمیت می‌دهید؛ در محل‌کارتان با لبخند حاضر شوید و با شوخ‌ طبعی‌تان به دیگران هم لبخند هدیه بدهید. یا اگر به گسترش روابط‌‌تان اهمیت می‌دهید؛ با اطرافیان‌تان بیشتر ارتباط برقرار کنید و با آنها در مورد موضوعات مختلف صحبت کنید، تا انگیزه‌ی بیشتری داشته باشید.

این ارزش‌های شخصی، آرمان‌های تخیلی یا وعده‌های پوچ نیستند، بلکه ابزارهای محکم و کارامدی برای ایجاد هدفمندی تلقی می‌شوند.2


وارد هر اتاقی که می‌شوید، در آنجا تغییری مثبت ایجاد کنید

در یک روز کاری وارد چند اتاق می‌شوید؟ دو تا؟ چهار یا پنج‌ تا؟ شاید حتی نُه یا ده‌ تا؟

قرار گرفتن در یک اتاق با افراد دیگر از اتفاقاتی است که روزانه زیاد رخ می‌دهد. احتمالا شما هم هنگام قرار گرفتن در چنین شرایطی کمی بخشش و از خود گذشتگی نشان می‌دهید، مثلا سعی می‌کنید از امکانات موجود کمتر استفاده کنید. می‌روید، کارتان را انجام می‌دهید و بر‌می‌گردید.

بیایید و با دید متفاوت و انگیزه‌ی بیشتری به آن نگاه کنید. اگر تصمیم بگیرید وارد هر اتاقی که شُدید کار خیری انجام بدهید، تغییر مثبتی ایجاد کنید و در کل آنجا را با وضعیتی بهتر از آنچه پیش از ورود شما داشته ‌است ترک کنید، چه اتفاقی رخ خواهد داد؟

می‌توانید تجربیات‌تان را در اختیار افراد داخل اتاق قرار دهید، احساس‌تان را با آنها شریک شوید، از کار یک نفر تعریف کنید، یا خیلی ساده به صحبت‌های کسی گوش دهید. اگر بتوانید به همین سادگی در هر اتاق هدفی بیابید، تصور کنید در هفته‌ی آینده، ماه آینده، یا سال آینده چه تغییراتی می‌توانید ایجاد کنید.


میراث ساده‌تری از خودتان به جا بگذارید

میراث در فرهنگ لغت به معنای آن چیزی است که پس از مرگ کسی از او برای بازماندگان باقی می‌ماند. این تعریف من را به فکر فرو می‌برد.

این‌طور که من می‌بینم، ما به خوبی می‌دانیم که تنها یک فرصت برای زندگی در این سیاره‌ی کوچک و عجیب داریم و همه‌ی ما می‌خواهیم حداکثر تلاش‌مان را انجام دهیم و نشانه‌ای از خودمان به جا بگذاریم. واقعیت این است که، سرنوشت همه‌ی ما، به جا گذاشتن میراثی مانند آنچه میکل آنژ، مادر ترزا، یا نلسون ماندلا به جا گذاشتند، نیست. در حقیقت این تمایل دیوانه‌وار برای به جا گذاشتن میراثی جهانی ما را به دام می‌اندازد؛ زیرا درباره‌ی اهداف‌مان خیال‌بافی می‌کنیم و مدام در تلاشیم تا تناسبی میان شغلی که داریم و تصویری که در ذهن‌مان ساخته‌ایم بیابیم.

به عبارت ساده‌تر، با کمی موشکافی در فرهنگ لغت، میراث شما چیزهایی هستند که به دست می‌آورید و می‌توانید به میل خودتان به دیگران هدیه بدهید. شما می‌توانید زمان، توجه، مهارت، هم‌دلی، مهربانی، تجربه و خیلی چیزهای دیگر را به دیگران هدیه بدهید.

بنابراین سخاوت و بخشندگی می‌تواند در هر لحظه، هدف شما باشد. امروز و همین الان تصمیم بگیرید بخشنده باشید، داشتن همین هدف ساده، بهتر از منتظر ماندن برای معجزه‌ای است که شاید هیچ وقت اتفاق نیفتد.

هدف چیز جالبی است. گاهی زودگذر، گاهی نیروبخش و گاهی هم آزاردهنده است. اما در نهایت شما را برای مشارکت در کارها با هر چه در اختیار دارید ترغیب می‌کند و به ویژه در محل کار، از کشمکش با چیزهایی که ندارید بازمی‌دارد.3


پی نوشت:
1.www.mehr91r.blogfa.com
2.www.chetor.com
3.www.vista.ir