تکامل ریاضیات کاربردی و سنت نظری

نویسنده : پرویز شهریاری




از زمانی که در یونان باستان، عنصر « استدلال » وارد ریاضیات شد، سنت ساختمان نظری – استدلالی دانش ریاضی به وجود آمد؛ سنتی که در تمام تاریخ بعدی ریاضیات دنبال شده است. البته از نظر تاریخی ، عقب نشینی از« ایده آل های » ساختمان نظری دانش ریاضی هم دیده می شود.
این برگشت از نظریه و جهت گیری کاربردی را می توان در ریاضیات سده های میانه (به ویژه در ایران ) دید که بیش از هزار سال دوام داشت و زمینه را برای دوران جدید ریاضیات نظری فراهم کرد. بعد از شعله های درخشان نظری در ریاضیات باستان و دوران هلنیم؛ دیگر ممکن نبود روش خاص کاربردی نخستین، دوباره زنده شود .دانش ریاضی سده های میانه؛ برایندی از سنت نظری و سمت گیری کاربردی است . نتیجه این «سنتز» مرحله ای بعدی ریاضی کاربردی است. که نسبت به ریاضیات مصر و میان دو رود، در سطح بالاتری قرار دارد.
این تصور که زمانی گمان می کردند، «وزن مخصوص» ریاضیات نظری در طول تاریخ ،به طور دائم رو به افزایش بوده است،مدت هاست که دیگر وجود ندارد. این تصور به این دلیل پیدا شده بود که به ریاضی ایرانی کم بها می دادند.«…ریاضیات عربی به هیچ وجه به معنای ریاضیات عرب ها نیست، همان طور که نوشته های لاتینی فرمای فرانسوی توریچلی ایتالیای، نیوتن انگلیسی، لایب نیتس آلمانی و اولر که در آکادمی روسیه کار می کرد را می توان دانش لاتینی نامید. درواقع، اصطلاح نادرست ریاضیات عربی، به معنای موقعیت های دانشمندان ملت های گوناگون است… که چه در زمینه های ریاضیات و چه در دانش های دیگر، در طول بیش از پانصد سال از سده نهم تا سده پانزدهم میلادی، پیشتاز بوده اند. آن ها بیش تر از آسیای میانه و نزدیک و به ویژه از ایران (قفقاز، خوارزم، خراسان،…) برخاسته اند.به اصطلاح، ریاضیات عربی را باید بیشتر متعلق به ملت های آسیای میانه و خراسان بزرگ دانست .»
((- آ.پ.یوسکدویچ، در کتاب : درباره ریاضیات ملت های آسیای میانه، در سده های نهم تا پانزدهم-))
حقیقت نشان می دهد که بر خلاف تصور قبلی عده ای از تاریخ نویسان، ریاضیات «عربی» تنها «حلقه ارتباطی » نبوده که ریاضیات نظری یونانی را حفظ کرده است و بدون این که چیزی به آن اضافه کند،این ارثیه را به اروپاییان تحویل دهد. روشن شده است که ریاضیات اروپای سده های میانه، از نظر ساختاری شبیه ریاضیات کشورهای شرق بوده ومجموعه آن ها، خیلی نیرومندتر از ریاضیات یونانی به سمت ریاضیات کاربردی گرایش داشته است .
به طور کلی می توان درباره مرحله تازه ای از تکامل ریاضیات صحبت کرد. در این دوران می توان مساله ها، موضوع ها و دانش هایی از ریاضیات را دید که آن را از دوران قبل از خود مشخص می کند.
باید گفت که بسیاری از نوشته های فلسفی مربوط به ریاضیات به آن دوره تکامل ریاضیات که بسیار اساسی است و بی اندازه اهمیت دارد، به اندازه کافی بها داه نشده و نیرو و پتانسیل روش شناختی که خاص ریاضیات سده های میانه است، بازتاب مناسب خود را پیدا نکرده است.
درضمن، مولفان به نقش عمده روش شناسی ریاضیات تکیه می کنند که نوشته آندره کولمر گمروف، با عنوان «ریاضیات » (۱۹۵۴) درباره آن صحبت شده است. بنابر آن، ریاضیات نظری یونان باستان و کشورهای هنلیستی (که آراسته به ساختمان اصل موضوعی بود) در ریاضیات سده های میانه (تا سال ۳۰سده هفدهم ) به دوره ریاضیات مقدماتی مربوط می شوند. درریاضیات مقدماتی، ریاضیات نظری و ریاضیات کاربردی که دانش ریاضی را به سمت منظم شدن هدایت می کند، در هم ادغام شده اند و به عنوان حالتی واحد و یگانه مورد تفسیر قرار می گیرند که در آن جنبه نظری ریاضیات برتری دارد . به دنبال دوره ریاضیات مقدماتی، دوره ریاضیات با کمیت های متغیر می آید (تا میانه سده نوزدهم ) که دیگر به روشنی خصلت نظری دارد.
داده های تازه ما را وا می دارد به جریان تکامل ریاضیات، به گونه دیگری بنگریم. به ویژه کارهای ارشمیدس و آپولونیوس ،به روشنی از مرزهای ریاضیات مقدماتی فراتر رفته اند. در حالی که ریاضیات سده های میانه، بیش تر با ریاضیات کاربردی دوران قبل از یونان خویشاوند است. ولی در کتاب هایی که درباره ای فلسفه و روش شناسی ریاضیات نوشته شده اند، حقیقت های تازه مورد ارزیابی درست قرار گرفته اند و بازتاب کافی نیافته اند. اُ.ای. کدروسی در مقدمه کتاب خود به نام «مسأله های روش شناختی تکامل ریاضیات » (۱۹۷۷)، یادآوری می کند که دوره های تاریخی تکامل ریاضیات را، بر اساس تقسیم بندی کولموگوروف درنظر گرفته است.
کم بها دادن به اندیشه متفکران ریاضی سده های میانه در «مقاله هایی درباره تاریخ ریاضیات »اثر نیکل بورباکی هم منعکس شده است و از یادگارهای سده های میانه تنها از۱۲نوشته نام آورده شده است که در ضمن، هیچ کدام از آن ها «عربی» نیستند .
گرایش های امروزی در تکامل ریاضیات را تنها وقتی می توان فهمید که ازتقسیم نادرست تکامل ریاضیات صرف نظر کنیم، تقسیمی که تنها جنبه هایی از آن را، با نفی دیگری در نظر می گیرد ودور نمایاند که پیشرفت ریاضیات روی خط پیوسته ای از یونان باستان تا زمان حاضر حرکت کرده است. توجه اغراق آمیز به مسیر نظری ریاضیات و کم توجهی به ریاضیات کاربردی، به تحریف تصور ما از دانش ریاضی منجر می شود ودر تقسیم بندی مسائل فلسفی – روش شناختی بر مسائل مربوط به روش قیاسی، ساختمان های ترکیبی و پایه های اصل موضوعی دانش ریاضی منجر می شود. نقطه اوج درکتاب های مربوط به مسأله های فلسفی ریاضیات، به طور معمول در بررسی موقعیت های شکل گیری نظری ریاضیات است: روش اصل موضوعی و تکامل آن، و از آن جمله پارادکس های ساختمان نظری ریاضیات بر پایه مجموعه ها و عکس العمل فلسفی روش شناختی در برابر این پارادکس ها، و بر این اساس، درواقع ،نقش خاص عمل در تکامل ریاضیات، به فراموشی سپرده می شود.این موقعیت در بیان نامه ی بورباکی، درباره شکل گرفتن دانش ریاضیات نظری بازتاب یافته است: « این که بین پدیده های تجربی و ساختارهای ریاضی، بستگی نزدیکی وجود دارد و این که به صورتی نامنتظر با کشف های فیزیک معاصر تأیید می شود، برای ما دلیل های واقعی این علت ها معلوم نیست و به احتمالی هرگز هم معلوم نخواهد شد» ((- بورباکی. – مقاله هایی درباره تاریخ ریاضیات - )) و تا زمانی که علت های پنهانی راکه درریاضیات کاربردی وجود دارد وموجب نیروی تاریخی ساختارهای نظری دوره بعد شده است، از نظر دور داشته باشیم، نمی توانیم این « تردید » را از خود دور کنیم.
ارزیابی مسأله های اصلی فلسفی و روش شناختی دانش ریاضی درسده های میانه را، باید در جای دیگری به دست آورد. که عبارت است از واکنش نسبت به تکامل و تصحیح میانه ریاضیات این دوران – مسأله ای که در برابر ریاضیات امروزی هم قرار دارد. تأثیر فعالیت های عملی بر جهت گیری تکامل ریاضیات، به صورت های متفاوتی در دوره های مختلف نمایان می شود.
سنتز سنت های نظری و سمت گیری کاربردی را در ریاضیات سده های میانه، می توان در دو زمینه بررسی کرد. اگر از جنبه خاص به این موضوع بنگریم، به هم آمیختگی سنت نظری و جهت گیری کاربردی، به کمک تنظیم آ گاهی های ریاضی با روش محاسبه ای و الگوریتمی تحقق می یابد . هسته مرکزی این شکل گیری تازه دانش و ریاضی، الگوریتم محاسبه ای است که نسبت نظری (نسبت تنظیم آگاهی ها به کمک استدلال) را تثبیت می کند و در عین حال، عمل های لازم را برای جهت گیری کاربردی ریاضیات، به بهترین صورت خود در می آورد.
براساس تصور یگانه ای که درباره ریاضیات به عنوان یک دانش کاربردی وجود دارد، آگاهی های ریاضی پیش می رود و تکامل می یابد. واین دلیل عینی کلی تر روش شناختی است، کلیتی که با آن دوره فعالیت آن گروه اجتماعی که ریاضیات راحفظ و از آن استفاده می کند، تحکیم می شود در کارهای روش شناختی درباره موضوع روش های ریاضیات در اساس خود، نتیجه ای است از فعالیت های گروه های اجتماعی که در روند به وجود آوردن آگاهی ها دخالت دارند. سنتز سنت نظری «استدلال» و سمت گیری کاربردی دانش ریاضی، به صورت بازتابی از «طبقه اجتماعی » در می آید. برعکس، آن برخورد روش شناختی درباره ریاضیات، برخوردی که فعالیت گروه اجتماعی را به حساب می آورد و امکان یکی شدن اثبات و محاسبه را فراهم می آورد، به نوبه خود بر ساز و کار تکامل دانش، تأثیر می گذارد و حلقه های متفاوت آنرا بیش تر و محکم تر به هم نزدیک می کند. در نتیجه ریاضیات سده های میانه، همچون مجموعه کاملی که سمت گیری کاربردی دارد، مصرف می شود. دانشی که به صورت واحد کاملی درک می شود و تصور همگون و یکپارچه ای درباره موضوع ریاضیات به ما می دهد.
منبع:http://www.academist.ir