خانه حضرت زهرا(سلام الله علیها) مورد احترام رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و مسلمانان بود و در زمان حیات پیامبر(صلی الله علیه و آله) کسی به خود جرئت نمی داد کوچکترین بی احترامی به آن بیت شریف نماید. تفاسیر منابع شیعی و بسیاری از تفاسیر اهل سنت آیه تطهیر(سوره احزاب/ آیه 12) را در شأن اهل این خانه می دانند. پس از نزول این آیه پیامبر اکرم(صلی الله علی و آله)  به مدت شش ماه،  هر روز قبل از نماز، در مقابل این خانه ایستاده و اعضای خانه علی و فاطمه(علیهما السلام) را با عنوان«اهل بیت» مورد خطاب قرار می دادند و آیه تطهیر را تلاوت می کردند.(1)
 
اما پس از شهادت ایشان،  دستور خدا و رسولش در مورد وصی و جاشینی که در روز غدیر در انظار عمومی معرفی شد نادیده گرفته شد و بخشی از جامعه که اتفاقا از قدرت نیز برخوردار بودند شخصی دیگر را به خلافت برگزیدند و در کاری که مربوط به خود خدا بود دخالت نابجا کردند،  در این هنگام حضرت علی(علیه السلام) و چند تن از یارانشان که امت را در آستانه انحرافی عظیم می دیدند به نشانه اعتراض،  در خانه علی(علیه السلام) تحصن نموده و از بیعت با خلیفه اول خودداری کردند. به دستور خلیفه اول و با میدان گردانی خلیفه دوم عده ای به این خانه هجوم آورده و درب خانه را به آتش کشیده و تنها یادگار پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در این گیر و دار زخمی، جنین شش ماهه اش به نام حضرت محسن(علیه السلام) سقط شد و این جریان منجر به شهادت بی بی دو عالم حضرت زهرا (سلام الله علیها) نیز شد. این مسئله در بسیاری از منابع شیعی منعکس شده است اما برخی سوال می کنند که چرا در منابع اهل سنت از تصریح به آتش زدن و مضروب شدن حضرت زهرا(سلام الله علیها) و شهادت ایشان ذکری به میان نیامده است؟
 

 

پاسخ به این سوال در قالب یک مثال

تصور کنید قاتلی سرمایه دار،  انسانی را به قتل رسانده و وکیلی کارکشته و میلیاردی برای تبرئه خود استخدام کرده است. پرونده نزد قاضی رفته و قاضی با شنیدن مطالب طرفین شاکی و متشاکی در صدد پرده برداشتن از واقعیت است. در چنین شرایطی معقول نیست و نباید انتظار داشته باشیم قاتل در محضر قاضی در جایگاه متهم قرار گیرد و اقرار به قتل نماید بلکه او از وکیل می خواهد تا با ادله او را تبرئه نماید و نیز نباید انتظار داشته باشیم که وکیل قاتل،  جرم موکلش را اعلام و سپس به تبرئه او بپردازد. بلکه در این شرایط هر دو وکیل و موکل نهایت سعی خود را در کتمان حقیقت می کنند. اما با انکار آن ها قاضی پرونده را مختومه اعلام نمی کند و از لابلای صحبت های وکیل و موکل به دنبال موارد ضد و نقیض می گردد تا بتواند با کنار هم قرار دادن آنها پازل قتل را کامل نماید.
 

تطبیق مثال بر ماجری هجوم

در جریان هجوم به بیت وحی و شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) نیز چنین است،  نباید انتظار داشته باشیم در منابع معتبر از نگاه اهل سنت که در جایگاه وکیل قرار دارند تصریحی به این مسئله آن هم بدون تحریف و سانسور بیابیم و یا اقرار و اعتراف علنی عامل جنایت به هجوم و حواث بعد از آن  معقول به نظر نمی رسد و توقعی بیجاست. حتی اگر ناخودآگاه و اتفاقی در جایی بیان کرده باشد نیز منابع همسو با وی که در جایگاه وکیل قرار دارند اقرار او را منعکس نمی کنند بلکه به مدرک زدائی و از بین بردن تمام سرنخ های هجوم در طول تاریخ اقدام نمی نمایند.
 
بنابراین معقول نیست که در منابع معتبر از نظر اهل سنت همچون صحیح بخاری و صحیح مسلم و منابع مشابه،  به صراحت هجوم و وقایع بعد از آن ذکر شده باشد تا چه رسد به اینکه اقرار خلیفه دوم را منعکس کرده باشند. اینجاست که افکار عمومی که در جایگاه قاضی مثال ما قرار دارند به دنبال سرنخ هایی گشته و با کنار هم چیدن آن ها پازل هجوم و آتش زدن درب خانه وحی و شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) را اثبات کنند.
 
تکه اول پازل آن است که: در بسیاری از منابع تحریف شده اهل سنت هجوم به خانه حضرت زهرا(سلام الله علیها) و تهدید به آتش زدن ذکر شده است که در ذیل به نام برخی از این منابع اشاره می شود.   المصنف ابن ابی شیبه متوفای 235هجری قمری(2)،   انساب الاشراف بلاذری متوفای 275 هجری قمری(3)،  طبری متوفای 310 هجری قمری(4) عقدالفرید ابن عبد ربه متوفای 328هجری قمری(5)

موراد فوق فقط جزئی از منابع اهل سنت هستند که به حادثه هجوم و تهدید به آتش زدن درب خانه و حتی خود خانه و انسان های داخل آن اشاره کرده اند.
 

 

اشاره اول هجوم و تهدید به آتش زدن

اشاره این مطلب را می توان به عنوان قسمتی از پازل شهادت به شمار آورد. به گفته این اسناد گروهی حرمت خانه وحی و شخص سیده النساءالعالمین را شکستند. شخصی که می تواند آن همه سفارش های پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) در مورد دختر بزرگواشان را نادیده بگیرد و هیزم برداشته و جسورانه به خانه خانه وحی حمله کند آیا این شخص نمی تواند در صورت لزوم و برای رسیدن به هدفش درب خانه را به آتش بکشد.
 

اشاره دوم: ورود به خانه و ایجاد سوال هایی بزرگ در ذهن حقیقت جو

 تکیه دوم پازل گزارش ابن قتیبه دینوری است. او که متوفای 276 هجری قمری در الامامه و السیاسه کمی از هم قطارانش بیشتر وقایع را منعکس کرده است. دینوری علاوه بر هجوم و آوردن آتش به درب خانه به سخن حُضّار خطاب به خلیفه دوم اشاره دارد، آنجا که خلیفه دوم دستور آتش زدن را صادر می کند و برخی از حاضران با تعجب به او می گویند،  فاطمه(سلام الله علیها) پشت در است، یعنی دست نگه دارید، احترام نگه دارید و این کار خودداری کنید! اما با کمال تعجب صحنه گردان اصلی جنایت می گوید درب را به آتش بکشید اگر چه فاطمه پشت درب باشد(6) ابن قتیبه در ادامه به گریه حضرت زهرا(سلام الله علیها) در پشت در اشاره می کند که پس از آن برخی مهاجمین دلشان به رحم آمده و صحنه را ترک کرده و برگشتند،  اما خلیفه دوم با جمعی باقی ماند تا کار را تمام کند. این نویسنده سپس بدون اشاره به نحوه ورود از بیرون آوردن حضرت علی (علیه السلام) توسط مهاجمان و بردن به نزد ابوبکر حکایت می کند(7) پر واضح است که در این بین مطالبی را حتی ابن قتیبه نیز نتوانسته بنگارد. تصور کنید قاضی این پرونده را مرور می کند آیا از تحریف کنندگان نمی پرسد، این افراد چگونه درب را باز کردند؟ چگونه وارد خانه شدند؟چگونه حضرت زهرا (سلام الله علیها) ساکت شد؟ اینها سوالاتی است که قاضی فرضی پرونده هجوم را،  به تکاپو و تجسس بیشتر وا می دارد.
 

عروه بن زبیر نوه دختری خلیفه اول: برای گرفتن بیعت می توان افرادی را آتش زد!!

تکه سوم این پازل سخن عروه بن زبیر که مادرش اسماء دختر ابوبکر است می باشد؛ او بیانی دارد که از آن به عنوان سرنخ دیگری برای اثبات نحوه هجوم و آتش زدن درب خانه در تاریخ می توان استفاده کرد. ماجرای عبدالله بن زبیر و محمد بن حنفیه!! عبدالله بن زبیر پس از شهادت امام حسین(علیه السلام) و به وجود آمدن فضای ضد یزیدی در حجاز ادعای خلافت کرد. او نیز فرزند اسماء بنت ابوبکر است. بنی هاشم از بیعت با عبدالله خودداری کردند. وی محمد بن حنفیه و دیگر بین هاشم را در درّه ای انداخته و تهدید کرده قصد آتش زدن آن ها را داشت که سپاه خشبیه مختار برای نجات آن ها اقدام کردند. از برادر عبدالله بن زبیر یعنی عروه بن زبیر که راوی زبیریان است پرسیدند این چه کاری است که برادرت می کند؟ مگر برای بیعت گرفتن کسی را آتش می زنند. عروه به خادثه تلخ و غمبار آتش زدن خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) برای بیعت گرفتن از حضرت علی (علیه السلام) استناد کرد تا به عمل زشت برادرش مشروعیت بخشد.(8)
جا دارد قاضی پرونده از خود بپرسد چه اتفاقی افتاده که 60 سال بعد از ماجرای هجوم همچنان نوه خلیفه اول به همان شیوه توسل جسته و حتی آن شیوه را مشروع می پندارد؟ جواب این سوال تکه دیگری از پازل را در جلو چشم حقیقت جو متصور می کند و او گفته خود خلیفه اول در روزهای آخر عمر است.
 

 

پشمانی خلیفه اول از گشودن درب خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها)

در این تکه پازل، از خلیفه اول عبارتی نقل شده که تلحویا  اعتراف دردناکی است و آن اقرار داخل شدن به خانه حضرت زهرا(سلام الله علیها) است، او در اواخر عمر حسرت می خورد که ای کاش درب خانه حضرت زهرا(سلام الله علیها) را نگشوده بود؛ حتی اگر برای جنگ با او بسته شده باشد. این حسرت با مضامین مختلف در منابع اهل سنت آمده است، (9) مسعودی مورخ اهل سنت در مروج الذهب پس از نقل عبارت خلیفه اول می نویسد «و در این باب سخن بسیار گفت». (10) مشخص است که اعتراف بیش از حدی است که تاریخ نگاران هم سو با خلیفه منعکس کرده اند. این اعتراف آن قدر شرم آور بوده که « ابوعبید قاسم بن سلام» دیگر عالم و مورخ اهل سنت در« الاموال» برخی عبارات را حذف کرده و به جای آن کذا و کذا گذاشته و اضافه کرده که من مایل به ذکر آن نیستم. (11) چرا مایل به ذکر آن نیست؟ چه چیزی بوده که مجبور به حذف آن شده است؟ وی به خوبی دریافته که تنها تهدید به آتش زدن نبوده بلکه درب خانه گشوده شده نه تنها گشودن شدن عادی بلکه بسیار فجیع هم بوده که او تا آخر عمر عذاب وجدان در او پدید آمده است و الا باز کردن درب خانه نمی تواند باعث عذاب وجدان این چنینی شود. این را هر حقیقت جوی دیگری نیز می تواند از چینش گزارش ها کشف کند.
 

اقرار به شهادت حضرت محسن(علیه السلام) در حین هجوم

قسمت های عمده ای از پازل به دست آمده است حقیقت جو بیشتر فحص می کند تا باقی مانده تکه های پازل را به دست آورد که به این گزارش «صفدی» می رسد. وی که خود  از دانشمندان اهل سنت است از نَظّام یکی دیگر از علمای اهل سنت نقل می کند که بر مبنای آن گزارش هولناک، خلیفه دوم در جریانات پس از رحلت حضرت پیامبر (صلی الله علیه و آله) چنان ضربه ای به حضرت فاطمه اطهر(سلام الله علیها) می زند تا جاییکه فرزندی که در رحم داشت و نام او محسن بود سقط می شود و پس از آن دستور می دهد خانه را با اهلش آتش بزنید. (12) این تنها سخن نظام نیست. ابن ابی دارم دیگر عالم اهل سنت نیز این عبارت را با همین مضامین یعنی هجوم و سقط محسن(علیه السلام) ذکر کرده است. (13) بیان این مطلب از طریق ابن ابی دارم باعث شد تا برخی از رجال دانان اهل سنت تنها به همین دلیل وی را از تضعیف کرده و گزارش هایش را موثق ندانند.(14) از این تضعیف می توان برداشت کرد که چگونه در صدد حذف و مدرک زدائی داستان هجوم بودند. حتی کسی از آن ها به گوشه ای از آن اشاره کرده باشند مورد هجمه قرار خواهد گرفت و دروغ پرداز معرفی خواهد شد.
 

تکمیل اسناد جنایت

آخرین تکه اثبات جنایت سخن عبدالفتاح عبدالمقصود است، او پس از بیان ریز وقایع هجوم می گوید(به خلیفه دوم گفتند فاطمه(سلام الله علیها) پشت در است او بی پروا فریاد زد هست که هست! خود نزدیک رفته درب را دق الباب کرد سپس با مشت و لگد به جان درب افتاد علی(علیه السلام) بیرون آمد صدای گریه حضرت زهرا(سلام الله علیها) از ورودی خانه بلند شد که تقاضای کمک می کرد. (15)
 
علاوه بر این موارد، گزارش های بسیار دیگری در منابع اهل سنت یافت می شود که به هجوم،  تهدید به آتش،  آتش زدن،  سقط حضرت محسن(سلام الله علیها) و ورود به خانه اشاره دارند.
 

 

سخن پایانی:

نتیجه به دست آمده از گزارش های فوق به خوبی کمک می کند که تاریخ را بازسازی کنیم. با کنار هم گذاشتن این گزارش ها به راحتی می توان جریان شهادت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را اثبات کرد. برخی هجوم را نوشته اند. عده ای تهدید را ذکر کرده اند،  گروهی ضمن بیان نحوه هجوم و تهدید به آتش زدن، ورود به خانه را نیز آورد اند. بعضی به شهادت محسن (علیه السلام) در حین هجوم پرداخته اند.
 
اینها تنها جزئی از مواردی بود که برای اثبات در مقابل قاضی و انکار وکیل و موکل نیاز بود که در منابع اهل سنت ذکر شده بود البته موارد بسیار بود که در این مقال نمی گنجید.
 
البته منابع شیعی به وفور جریان شهادت را نقل کرده اند. عدم بیان منابع شیعی و استناد به منابع اهل سنت بدان معنا نیست که به منابع طرف مقابل ارزش بیشتری داده ایم یا اینکه به نوعی منابع خودی کم اهمیت جلوه داده شده باشند؛ بلکه بنا بر همان تمثیل ابتدای نوشتار و مثال قاضی، استناد به کتاب های طرف مقابل برای اثبات ماجرا راحت تر حقیقت جو را قانع می کند. بنابراین بیان ماجرای هجوم، نحوه شهادت محسن (علیه السلام) و حضرت زهرا (سلام الله علیها) در منابع شیعی بسیار بیان شده که در این نوشتار نمی گنجد بلکه و خود مقاله پر پیمانه دیگری می طلبد تا به همه گزارش ها و ابعاد آن اشاره و حقیقت بر همگان روشن شود
 
پی‌نوشت:
1. ابن حنبل، احمد،  فضایل الصحابه،  ، 1403ق،  ج2، ص761.
2. ابن ابی شیبه، عبدالله بن محمد،  المصنف،  ج8، ص572.
3. بلاذری، احمد ین یحیی، 1417،  ج1، ص586
4. طبری، تاریخ الأمم و الملوک ، 1387ش، ج3، ص202
5. ابن عبد ربه، عقد الفرید، ج2، ص72.
6. ابن قتیبه دینوری،  الامامة و السیاسة، ص12.
7. همان،  ص 13.
8. مسعودی، علی بن الحسین،  مروج الذهب و معادن الجوهر، 1409، ج‏3، ص77.
9. طبرانی،(متوفای 360ق)،  معجم کبیر ،  ،  ج1،  ص62 ، شماره حدیث 34 ؛  ابن عبد ربه،  عقد الفرید،ج 4،  ص93.
10. مسعودی، پیشین، ج‏2، ص301.
11. ابوعبید قاسم بن سلام (154-224ق)الأموال، ص144 پاورقى4.
12. صفدی،  الوافی بالوفیات،  ج6،  ص17، شماره 2444; شهرستانی، ملل و نحل، ج1،  ص57. 
13. ذهبی(م748ق)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال،ج1،  ص139.
14. ذهبی، همان؛  ابن حجر عسقلانی (متوفای 852ق)،  لسان المیزان، ج1،  ص286.
15. عبدالفتاح عبدالمقصود، علی بن ابى طالب،  ج4، ص277-276