قطع اعضاي بدن چگونه انجام مي شوند ؟

نويسنده: ايزاک پري کلمنتر
مترجم : محمود کريمي
منبع : راسخون


در ماه مي سال 2003، کوهنوردي به نام آرون رالستون در حال بالا رفتن از دره اي باريک و عميق در ايالت يوتا بود که يک تخته سنگ تکان خورد و بازوي او را در لبه ي يکه ديواره شکست. بعد از آن که چندين روز دستش زير تخته سنگ گير کرده بود و او از همه ي راه هاي آزاد کردن بازويش خسته شوده بود و ذخيره ي آبش هم تمام شده در روز پنجم، آرون نهايتاً کاري را که درتمام طول اين مدت به آن فکر مي کرد، آغازکرد: قطع کردن بازوي گير افتاده اش.
پس از به کار بردن يک وسيله ي شريان بند و شکستن قسمت پايين استخوان بازويش، او از يک چاقو براي شکافتن بازو و بريدن بافت هاي آن استفاده کرد تا خود را آزاد کند. سپس 18 متر با طناب از صخره پايين آمد و 6 مايل پياده روي کرد تا نجات يابد. چند سال بعد، آرون زندگي اش را مثل گذشته فعال کرد. اگر چه حالا او از يک عضو مصنوعي استفاده مي کند، اما او مي تواند از خيلي فعاليت ها مثل زمان قبل از رخ دادن آن حادثه لذت ببرد.
حادثه ي دلخراشي که آرون رالستون با آن روبرو شد، نشان دهنده برخي از قسمت هاي اساسي عمل جراحي قطع عضو است. قبل از همه ، ماجراي او نشان مي دهد که قطع اعضاي بدن فقط به عنوان آخرين راه حل اجرا مي شود و قبل از آن بايد همه ي گزينه هاي ديگر ملاحظه شوند. همچنين داستان آرون نشان مي دهد که اگر چه قطع عضو بدن کاري بسيار آزار دهنده است اما حتماً نبايد به تغيير کامل در زندگي شخص منجر شود. به کمک تمرينات فيزيکي و اندام مصنوعي، شخصي که عضو بدنش قطع شده است به طرز قابل توجهي مي تواند با از دست دادن عضو بدنش کنار بيايد به شيوه ي زندگي اي رضايت بخش ادامه دهد.
در اين مقاله گشتي در جزئياتي که در حين قطع عضو بدن رخ مي دهد، مي زنيم . چه چيزي قطع عضو بدن را الزامي مي کند؟ چگونه پزشکان عمل جراحي را اجرا مي کنند؟ تحمل کردن قطع عضو و دوره ي نقاهت پس از آن چگونه است؟ اجازه دهيد با يک سري از مباني کار شروع کنيم. چه موقع قطع عضو بدن انسان واقعاً لازم مي شود و چرا؟

دلايل قطع عضو بدن :

مصدوميت ها يا بيماري هاي شديد بعضي مواقع چنان مي توانند اعضاي بدن را آسيب برسانند که فراتر از ظرفيت اعضا براي احيا دوباره يا شفا يافتن باشد. وقتي که بافت بدن مي ميرد، عفونت مي تواند آغاز شود و موجب بيماري هاي خطرناکي مثل تب قانقاريا شود. محل هاي عفونت مي توانند پناهگاي براي باکتري هاي خطرناک باشند که به ديگر اعضاي بدن سرايت کنند.
يکي از دلايل اساسي مرگ عضو که موجب ايجاد عفونت مي شود، عدم وجود جريان خون است. خون مواد مغذي حياتي و اکسيژن را به سلول هاي منحصر به فردي که تشکيل دهنده ي اعضاي بدن شما هستند، مي آورد. وقتي که بيماري يا مصدوميت رگ هاي خوني را طوري آسيب مي زنند که غير قابل ترميم باشند، بافت هايي که به وسيله ي آن رگ هاي خوني تغذيه مي شدند، مي ميرند و عفونت هاي خطرناک مي توانند آغاز شوند. وقتي که هيچ اميدي براي بازگرداندن بافت عفونت زده يا آسيب ديده به حالت سلامتي وجود نداشته باشد، قطع عضو لازم مي شود تا بقيه بدن را از انتشار عفونت محافظت کند.
جراحان آسيب هاي جراحتي تلاش مي کنند که يک پاي عفونت زده را از قطع کردن نجات دهند. اين کار در اتاق عمل بيمارستان سيار جراحي ارتش آمريکا در مظفر آباد پاکستان صورت مي گيرد.
بسته به محل بافت هاي آسيب ديده، قطع عضو بدن در محل هاي متنوع و مختلفي از بدن مي تواند انجام گيرد. چيزي به کوچکي يک انگشت ممکن است نياز به قطع عضو پيدا کند. همچنين چيزي به بزرگي کل نيم تنه ي پايين شخص ممکن است نياز به قطع کردن داشته باشد.
به طور کلي، قطع اعضاي بدن بر قسمت هايي از دست يا پا اعمال مي شود و به نام هاي حد پايين قطع عضو و حد بالاي قطع عضو ناميده مي شوند.

در حاشيه بحث : درخواستي غير عادي

افرادي که از يک بيماري با نام اختلال هويت بي نقصي بدن(BIID) رنج مي برند، آرزويي غير عادي ولي مهم دارند که يک يا چند عضو سالم بدنشان قطع شود. بيماران مبتلا به اين بيماري نمي توانند درست توضيح دهند اما اغلب حس مي کنند که آن عضو بدنشان به آنها تعلق ندارد. پزشکان و دانشمندان در مورد تئوري هاي گوناگوني فکر کرده اند تا اين اختلال را توجيه کنند، اما هنوز اين مشکل کاملاً قابل هضم نيست.

ادامه ي بحث :

در ليست زير راه هاي مختلفي که بافت هاي بدن ممکن است آسيب ببينند که به قطع اعضاي بدن ختم شود، آمده است.
1- آسيب هاي جراحتي: تصادفات اتومبيل، سوختگي هاي شديد و زخم هاي ناشي از گلوله همگي دلايل محتملي براي آسيب هاي جراحتي هستند. اين آسيب ها مي توانند رگ هاي خوني و ديگر اجزاء سازنده بافت را بشکافند يا پاره کنند به طوري که قابل ترميم نباشند و هيچ گزينه ي ديگري جز قطع عضو به جا نگذارند. در سن 50 سالگي و پايين تر آسيب هاي جراحتي دليل اصلي قطع عضو بدن است.
2- بيماري: تنوعي از بيماري هاي مختلف مي توانند به طرز جبران ناپذيري بافت هاي بدن را تخريب کنند. بيماري پيرامون شريان(PAD) مثال رتبه ي اول است. در اين بيماري رگ هاي خوني آن قدر سخت مي شوند که خون زندگي بخش از رسيدن به بافت هاي انتهايي بدن باز مي ماند. سرانجام اين بافت ها به دلايلي که در قسمت قبل توضيح داده شد، مي ميرند. وقتي که ديابت با PAD همراهي کند ، در همان زمان موجب مرگ عصب ها مي شود و بيماري نوروپاتي ناميده مي شود. بيماراني که از نوروپاتي رنج مي برند حس لامسه خود را از دست مي دهند و بيشتر در معرض بريدگي بدن قرار دارند که به علت جريان گردش خون آسيب ديده ديرتر التيام مي يابد. نبايد تعجب داشته باشد که بيش از 90 درصد از قطع اعضاي بدن در ايالات متحده از همين سناريو ناشي مي شوند.
3-سرطان: از آنجا که سرطان هم مي تواند آسيب هاي شديد به بافت هاي بدن وارد کند، سرطان هم مي تواند به يک دليل متفاوت قطع عضو را الزامي کند: براي جلوگيري از انتشار تومور بدخيم به ديگر اعضاي بدن.
4- قطع عضو مادرزادي: در داخل رحم، خوني که به داخل يک عضو در حال شکل گيري جريان دارد مي تواند به علت نوارهاي بافتي، کم فشار شود. در نتيجه عضو براي هميشه از دست مي رود و کودک با عارضه اي که قطع عضو مادرزادي ناميده مي شود، متولد مي شود. مرکز ملي اطلاعات تلفات اعضا آمارهايي مناسب در مورد قطع عضو تهيه مي کند. بر اساس ارقام آن از هر 200 آمريکايي، يک نفر عضوي از بدنش قطع شده است. به طور کلي تقريبا ً مي شود يک ميليون و هفتصد هزار نفر. نرخ قطع عضو به دليل آسيب هاي جراحتي و سرطان در20 سال گذشته حدود 50 درصد افت داشته است. و متاسفانه نرخ قطع عضو به دليل ديابت و بيماري پيرامون شريان( PAD) ، در حال افزايش است. دليل هاي زير مجموعه اي اين گرايش ممکن است نرخ رو به افزايش چاقي و افزايش متوسط عمر باشد.
تا اين جا ديديم که چه دلايلي ممکن است موجب قطع عضو شوند، اجازه دهيد به روند پيشرفت جراحي هاي قطع عضو در طول سالها نگاهي بيندازيم:

تاريخچه ي عمل جراحي قطع عضو :

يافته هاي باستان شناسي نشان مي دهد که عمل قطع عضو از دوران باستان انجام مي گرفته است. در هر صورت عمده ترين عمل هاي قطع عضو بدن اوليه به منظور جدا کردن بافت مرده ي بدن انجام مي شده است. دليل اين محدوديت اين بوده است که تکنيک هاي اوليه جراحي نمي توانسته است از دست دادن خون را که خون روي ناميده مي شد، کنترل کند. اين خون روي به دليل بريدن شريان هاي سالم رخ مي داده است.
جراحان در يونان باستان و روم با مشکل خونروي با معرفي تکنيک گره زدن يا شريان بندي رگ هاي خوني در حين جراحي کنار آمدند. تعجب برانگيز است که به نظر مي آيد تکنيک آنها براي قرن ها به فراموشي سپرده شده. به جاي آن در طي همين زمان ها بود که رگ ها ي خوني به وسيله ي روغن يا آهن داغ سوزانده مي شدند.
معمولاً پيشرفت در عمل هاي جراحي قطع عضو در پي جنگ هاي بزرگ رخ داده است. تکنيکي که توسط جراح نظامي فرانسوي به نام پير(pare) معرفي شد، مثال خوبي از اين دست است. به علت پيشرفت باروت و سلاح هاي جنگي مرتبط با آن ، پير روش هاي مؤثرتري براي درمان سربازاني که آسيب هاي وحشتناکي در ميدان جنگ ديده بودند، نياز داشت. در طي چندين تلاش و همکاري او، پير در سال 1529 تکنيک بستن رگ هاي خوني را دوباره معرفي کرد.
پيشرفت قابل توجه ديگر در طول تاريخ معرفي شريان بند در سال 1674 است که اجازه ي کنترل بيشتري بر جريان خون در حين عمل قطع عضو بدن مي داد و اختراع ديگري که بدون شک بيماران قدر آن را مي دانند ، بيهوشي است. باورش سخت است اما گازهاي بيهوشي تا دهه ي 1840 گسترش نيافته بود.
اين پيشرفت ها، همگي در طي جنگ داخلي آمريکا( 1861تا 1865) که در آن بيش از 50 هزار عمل قطع عضو انجام گرفت، به شدت مورد استفاده قرار گرفت .گلوله هاي سربي تفنگ هاي سرپر از اين دوران بود که بافت هاي بدن را نابود مي کرد اما نه مثل سلاح هاي قبلي و اين دليل آن است که 75 درصد از کل جراحي هاي ميدان نبرد، جراحي قطع عضو بوده است.
با توجه به استانداردهاي امروزي ، عمل هاي قطع عضو در طي جنگ داخلي آمريکا ابتدائي بوده است. اول از همه، مفهوم استريل نگه داشتن محيط و عاري از ميکروب بودن، انجام نشده بود.
جراحان با سر و وضع خود آلود و بدون شستن دست هايشان به عمل جراحي مي پرداختند و به سختي براي شستن وسايل شان در بين عمل هاي جراحي وقت مي گذاشتند. همه چيز بر روي سرعت متمرکز بود. براي رسيدگي به حداکثر بيمار ممکن عمل هاي جراحي خيلي سريع اجرا مي شد، معمولا در حدود 10 الي 15 دقيقه.
جراح به وسيله يک دستمال کهنه ي آغشته به کلرو فورم بيمار را بي هوش مي کرد و سپس سريعاً يک شريان بند را در بالاي قسمت آسيب ديده مي بست و از يک چاقوي تيز براي بريدن پوست و ماهيچه استفاده مي کرد. پس از آن کل استخوان با اره بريده مي شد( اين کار باعث شد که در طي جنگ داخلي به جراحان لقب اره کننده استخوان را بدهند) و رگ هاي خوني به وسيله ي بخيه بسته مي شد. نهايتاً پوست محل قطع عضو بسته مي شد و سوراخي در آن باقي گذاشته مي شد تا مايعات از آن بيرون آيد. اعضاي قطع شده دور انداخته مي شد و از آنها توده هاي بزرگي ساخته مي شد.
نرخ مرگ و مير بر اساس استانداردهاي امروزي نگران کننده بود. در واقع يک چهارم بيماران پس از انجام عمل قطع عضو مي مردند و اگر عمل در طي 24 ساعت اول انجام نمي گرفت، اين نرخ دو برابر مي شد. مرگ و مير تا اندازه اي به علت عفونت باکتريايي بود که اصطلاحاً "تب جراحي" نام داشت و از محيط غير استريل جراحي ها ناشي مي شد. پس از جنگ داخلي بود که جراح انگليسي جوزف ليستر مفهوم جراحي استريل را گسترش داد. با اين حال جان هزاران نفر به وسيله ي تلاش هاي بي وقفه جراحان در جنگ داخل آمريکا حفظ شد.

آماده سازي براي قطع عضو :

در عصر مدرن، پيش بيني و برنامه ريزي خيلي زيادي براي آماده سازي انجام عمل قطع عضو بدن صورت مي گيرد. در ابتدا بيمار، جراح و ديگر اعضاي مربوطه کادر پزشکي را ملاقات مي کند. با هم ديگر در مورد بافت هاي مهم مربوط به عمل جراحي بحث مي کنند و به بيمار در مورد نحوه ي انجام کار و چيزهايي که بعدها بايد انتظار داشته باشد، اطلاعات داده مي شود. تصميمات مربوط به جراحي مثل نوع ماده ي بيهوشي که بايد استفاده شود و ميزان قطع عضو چيزهايي هستند که معمولاً پنهان مي مانند.
علاوه بر اين برنامه ريزي براي ساخت اندام مصنوعي اغلب قبل از انجام عمل جراحي آغاز مي شود. متخصص که پروتزيست يا اندام ساز ناميده مي شود، بيمار را ملاقات مي کند تا اندازه هاي بدن او را بگيرد و فرآيند ساخت عضو مصنوعي بتواند شروع شود. اغلب، بيمار با يک مشاور روانشناس هم ملاقاتي دارد. مشخص است که از دست دادن عضو بدن براي بسياري از بيماران مي تواند مفهومي به شدت آسيب زا باشد.
جراح بايد با در نظر داشتن چندين موضوع مهم در ذهن، با دقت به برنامه ريزي جزئيات انجام عمل بپردازد. مثلاً اين که کليه ي بافت هاي آسيب ديده يا بيمار شده را که بهبود آن ها غير محتمل است، بايد جدا شوند، موضوعي حياتي است. باقي گذاردن بافت آسيب ديده موجب شکست خوردن هدف عمل قطع عضو مي شود و مي تواند فرآيند شفا يافتن را با مشکل اضافي روبرو کند .اما براي اين هدف هم بايد حفظ کردن حداکثري بافت هاي سالم ممکن را در نظر داشت. جراح هميشه سعي مي کند هر مفصل سالم را که بيمار داشته باشد حفظ کند، چرا که اين مفصل هايي که بتوانند کار کنند به طرز قابل توجهي کار کرد عضو مصنوعي را بهبود مي بخشند.
وقتي که دقيقاً براي محل قطع عضو تصميم گرفته شد، جراح بايد بفهمد که کدام بافت هاي بدن بيشتر شانس زنده ماندن را دارند. يکي از راه هاي تشخيص اين موضوع، اندازه گرفتن جريان خون به منطقه مورد نظر است. براي اين منظور، تکنيک هاي پيچيده اي مي تواند به کار گرفته شوند تا فاکتورهايي مثل جريان خون، فشار خون و دماي پوست را اندازه بگيرند.
تنها استثناء اين موضوع - يعني حالتي که هيچ وقتي براي برنامه ريزي وجود ندارد -حادثه اي است که به آسيب جراحي منجر شود. در حالت اورژانسي، مواقعي پيش مي آيد که قطع عضو بدن تنها گزينه است.

حفظ کردن عضو جدا شده :

اگر شرايط مناسب باشد، يک عضو جدا شده مي تواند دوباره به بدن متصل شود. براي شروع ، هر گونه آلودگي بر روي عضو جدا شده ي بدن را با آب بشوئيد، آن را در يک پارچه ي نمناک پيچيده و در يک کيسه پلاستيکي قرار دهيد. سپس کسيه ي در بسته را در آب يخ بگذاريد و آن را به بيمارستان ببريد. اگر از اين روش استفاده کنيد، عضو براي 18 ساعت مي تواند زنده بماند.

تکنيک هاي مدرن قطع عضو بدن :

عمل قطع عضو پس از بيهوش کردن مريض آغاز مي شود. بسته به نوع جراحي و نتيجه ي جلسه ي برنامه ريزي، بيهوشي مي تواند کلي يا موضعي باشد. بيهوشي کلي به اين معنا است که بيمار در حين عمل جراحي بيهوش خواهد بود و بيهوشي موضعي به اين معناست که فقط محل قطع عضو بي حس مي شود و بيمار در حين عمل جراحي هشيار مي ماند.
در طي يک عمل جراحي قطع عضو، جراح بايد چندين نوع مختلف از بافت هاي بدن را ببرد. در قسمت زير توضيح مي دهيم که در طي عمل ، چگونه بايد با ساختار هر بافت روبرو شد:
1- پوست: جراح، عمل جراحي را با بريدن پوست آغاز مي کند. برش جوري برنامه ريزي مي شود که سريعاً شفا يابد و جاي زخم آن مناسب باشد. مثلاً خيلي مهم است که محل زخم در جايي که ممکن است با بندهاي اتصال عضو مصنوعي قرار مي گيرند، اصطکاک پيدا نکند.
2- ماهيچه: بيشترين بافتي که جراح در حين عمل قطع عضو بدن، برش مي دهد، ماهيچه است. ملاحظات زيادي براي تنظيم و شکل دهي بافت ماهيچه اي باقيمانده در نظر گرفته مي شود چرا که اين بافت ها پوشش مهمي در دور استخوان پس از عمل جراحي تشکيل مي دهند.
3- اعصاب: پس از آن که اعصاب بريده شد، جراحان بايد مراقبت هاي ويژه اي براي رسيدگي به ريشه هاي اعصاب باقي مانده به عمل آورند. چرا که هنوز مي توانند حامل علامت هاي حسي از جمله حس درد باشند. براي حداقل کردن هر گونه درد در حين قطع اعصاب، جراحان اعصاب را از بالاتر از قسمت قطع عضو، قطع مي کنند و سپس انتهاي اعصاب را بر بافت هاي اطراف مي دوزند. اين کار به کنترل احياء ناخواسته انتهاي اعصاب بريده شده به شکل توده اي درهم ريخته که ورم عصب (نوروما) نام دارد، کمک مي کند. اين نوروما مي تواند به منبع دردي براي بيمار تبديل شود جراحان با جدا سازي انتهاهاي اعصاب از هر گونه منطقه متحرک ، درد را به حداقل مي رسانند. اين کار شامل دور نگه داشتن ريشه هاي اعصاب از رگ هاي خوني بزرگ است که با هر ضربان قلب مي تپند.
4- رگ هاي خوني: جراحان رگ هاي خوني بريده شده را مسدود مي کنند انتهاي آنها را به سختي مي بندند تا جريان خون را کنترل کنند. همچنين توجه ويژه اي دارند که مبادا رگ هاي خوني اي که بافت هاي سالم باقي مانده را پشتيباني مي کنند، آسيب ببينند.جريان خون براي سلامت نگه داشتن بافت ، حياتي است.
5- استخوان ها : پس از بريدن استخوان ها، جراحان حواسشان را معطوف به ملايم و نرم کردن هر گونه لبه هاي تيز مي کنند، چون اين لبه ها مي توانند ايجاد درد کنند و به وسيله ساييده شدن بر بافت هاي اطرافشان در روند التيام بدن، خلل ايجادکنند. همچنين جراح به موضوع التيام يافتن استخوان توجه دارد. به علاوه اين موضوع را که چگونه باقيمانده ي استخوان بايد با عضو مصنوعي ارتباط پيدا کند، در نظر مي گيرد.
پس از آن که باقيمانده ي ماهيچه هاي اطراف انتهاي استخوان مرتب شده، جراح پوست اطراف محل قطع عضورا مي بندد. فضاي خالي به حداقل مي رسد و لوله هايي قرار داده مي شود تا هر گونه مايعي که پس از جراحي ساخته مي شود. بيرون کشيده شود. برخي مواقع، وقتي که دکتر مشکوک شود که عواملي مثل بيماري ممکن است روند التيام طبيعي را تهديد کنند، پوست موقتاً بسته مي شود. در چندين هفته پس از جراحي محل قطع عضو به دقت زير نظر گرفته مي شود تا عفونتي وجود نداشته باشد. اگر روند التيام خوب پيش رود، محل قطع عضو به صورت دائمي بسته مي شود.
اما پس از آن که يک بيمار جراحي قطع عضو را تحمل کرد، روند بازيابي چگونه خواهد بود؟

بازيابي پس از قطع عضو :

پس از عمل جراحي قطع عضو کادر پرستاري به مديريت کردن آنتي بيوتيک ها و کنترل با دقت ميزان درد مي پردازند. پزشکان، بيمار را دقيقاً زير نظر مي گيرند. براي سرعت بخشيدن به روند شفا يافتن، پزشکان از بانداژ فشرده که مثل آستين يا چيزي که روي آن جوراب کشيده باشند، به نظر مي آيد در محل انجام جراحي استفاده مي کنند. کمپرس يا فشردگي براي کاهش تورم و افزايش فشار خون در محل انجام قطع عضو مهم است. همچنين پزشکان با تغيير مکان يا کشيدن مکرر انتهاي عضو به گردش خون کمک مي کنند.
يک قسمت حياتي از روند بازيابي درمان فيزيکي است . اين درمان نه تنها به شفا يافتن و کار کرد باقيمانده عضو کمک مي کند بلکه به قوي شدن استخوان ها و عضلات ديگر در جاهاي ديگر بدن نيز کمک مي کند تا بتوانند جبران عضو از دست رفته را بکنند. مثلاً يک درمانگر ممکن است بر روي کمک به بيمار در استفاده از عصاي زير بغل يا واکر متمرکز شود. همچنين يک گروه از درمان ها بر روي فعاليت هايي که روزانه توسط بيمار انجام مي شود، متمرکز مي شوند مثل بيرون آمدن از تخت خواب يا لباس پوشيدن بدون کمک ديگران.
پس از آن محل زخم کاملاً بهبود يافت، بيمار مي تواند با يک اندام ساز کار کند تا با يک عضو مصنوعي مطابقت يابد. عضو مصنوعي ، منحصراً براي باقيمانده عضو بدن بيمار سامان داده مي شود و در طراحي اتصال آن توجه ويژه اي مي شود که بين بيمار و عضو مصنوعي اتصال خوبي برقرار شود. اتصال(سوکت) مي تواند دائماً براي تطابق با تغييرات اندازه ي باقيمانده ي عضو( که به علت کاهش تورم يا تحليل ماهيچه ها رخ مي دهد) سايز خود را عوض کند.
به طور عادي بيمار بايد با درد اندام خيالي هم سرو کله بزند. در اين درد، بيمار حسي را تجربه مي کندکه فکر مي کند از عضو قطع شده دارد به او مي رسد و شايد رخ دادن چنين پديده اي غير عادي باشد. اما در واقع ممکن و قابل فهم است . ولو اين که يکي از اعضاي بدن جدا شده باشد، گذرگاه حسي( که از ريشه ي عصب تا مرکز هاي حسي مغز تماماً ادامه دارد) دست نخورده باقي مي ماند. از آنجا که سيستم عصبي بدن تلاش مي کند که اين داده ورودي ناپيدا را دوباره تنظيم کند، فعاليت هايي که در طول اين مسير عصبي رخ مي دهد موجب تفسير اشتباه توسط مغز مي شود به طوري که حس مي کند از عضو جدا شده از بدن چنين حسي به آن مي رسد. از آن جا که فعاليت هاي در طول اين مسيرهاي حسي عمدتاً از ريشه ي (قطع شده) عصب سرچشمه مي گيرند، يک درماني که براي درد اندام خيالي وجود دارد، جابجايي انتهاي عصب با انجام عمل جراحي ديگري است.
با وجود چالش هايي که بيمار با آن روبرو مي شود، خيلي چيزها بايد ياد بگيرد تا وضعيت شخص خودش را به طرز قابل ملاحظه اي بپذيرد و خيلي ها قادر هستند که توانايي هاي از دست رفته شان را با کمک ابزارهاي مصنوعي جبران کنند. همان طور که رشته ي اندام مصنوعي به پيشرفت خود ادامه مي دهد، توانايي هايي که اعضاي مصنوعي مي توانند به بيمار برگردانند هم رو به رشد است.
منبع انگليسي مقاله : Howstuffworks.com