تصور شهرهای آینده مدت هاست که مورد علاقه فعالیت معماران، هنرمندان و طراحان است. فناوری غالباً در این طرح ها اصلی است که به عنوان نیرویی پویا و به ظاهر غیر قابل توقف ظاهر می شود، و یک راه حل شسته و رفته برای مشکلات جامعه ارائه می دهد.
 
اما تحقیقات اخیر ما حاکی از آن است که باید به طرز چشم گیری در تصور شهرهای آینده تجدید نظر کنیم و تمرکز خود را از یک چشم انداز کلان فناوری به سایر اولویت ها مانند پایداری محیط زیست و نیاز به مقابله با نابرابری های اجتماعی منتقل کنیم.
 
ما باید به سؤالاتی در باره این که چه چیزی می تواند پایدار باشد و برای چه چیزی امکان پذیر نیست چنین باشد، کجا می توان شهرها را مستقر کرد و کجا نمی توانند مستقر باشند، و این که چگونه ممکن است در آنها و بین آنها سفر کرد پاسخ دهیم.
 شهرها در نوع خود به صورت شخصیت ها به منصه ظهور می رسند.ویروس کرونا ویروس این نیاز را بیشتر تقویت کرده است. این امر عمیقاً آن چه را که فکر می کردیم در مورد شهرها می دانیم مختل کرده است. این بیشترِ نابرابری های موجود را تیزتر کرده و چالش های عمده ای را برای چگونگی زندگی و کار مشترک فیزیکی به وجود آورده است.
 

آینده - دیروز

اوگن هنارد معمار و برنامه ریز تأثیر گذار شهری بدون شک اولین کسی بود که در سخنرانی خود در سال 1910 در مؤسسه سلطنتی معماران انگلیس در لندن، در مورد "شهرهای آینده" در اروپا بحثی عمومی را راه انداخت. چشم انداز او پیشرفت های تکنولوژیکی آینده مانند حمل و نقل هوایی را پیش بینی می کرد. این رویکرد، یعنی اولویت بخشیدن به فناوری، با فیلم Metropolis سال 1927 Fritz Lang در سینما نیز پی گیری شد.
 
 
 
تصویر: چشم انداز یک خیابان آینده توسط اوژن هراردEugène Hénard (1849-1923) ، مالکیت عمومی، از طریق  Wikimedia Commons
 
این امر همچنین در پروژه هایی مانند Ville Radieuse (شهر درخشان) در سال 1924 توسط معمارانی مانند لوکوربوزیه منعکس شد. در این کار لوکوربوزیه مفهوم خود از شهر را به عنوان منظره ای متقارن، تنظیم شده و کاملاً متمرکز توسعه داد.
 
چنین رویکردی را می توان از طریق بسیاری از چشم اندازهای بعدی برای شهرها دنبال کرد، که به عنوان تجسم فیزیکی قدرت فنی نشان داده شده است.
 

تمرکز جدید

اما به جای این که صرفاً برای شکل گیری آینده خود به فناوری بپردازیم، باید به آن از دریچه های اجتماعی و جهانی نیز نگاه کنیم. این رویکردهای جایگزین به طور فزاینده ای فوری هستند. برای تأمین جهانی امن و پایدار برای جمعیت فعلی و آینده، باید به فراتر از "راه حل گرایی"، که این ایده است که گویا هر مشکلی که داریم یک راه حل فنی دارد، بیندیشیم.
 شهرهای رمان زنده هستند. آنها موجوداتی هستند که قادر به رشد، بالغ شدن، بیمار شدن و از بین رفتن هستند.یک تغییر قابل شناسایی در نحوه تصور، طراحی و تحویل شهرهای آینده توسط افرادی است که در این فرایندها دخیل هستند. این، از پروژه های محلی تا ابتکارات جهانی متغیر است. به عنوان مثال، پروژه Every One Every Day (هر کسی در هر روز) در بارکینگ و داگنهام در لندن قصد دارد مشارکت عملی در پروژه های محله ای را فراگیر کند و در دسترس همه ساکنان قرار دهد. در همین حال، در مقیاس بسیار گسترده تر، چشم انداز جهانی برنامه جدید شهری توسط برنامه زیستگاه سازمان ملل متحد، خواستار برنامه ریزی بیشتر و جامع تر شهر نشینی و استقرار است.
 
ممکن است ما بخواهیم شهرهای آینده ما نو سازی محیط زیست را در اولویت قرار دهند. ماشین سبز (Green Machine) ، طرحی برای یک شهر آینده توسط معمار استفان مالکا، مانند واحه ای متحرک حرکت می کند و بیش از آن که باعث تخریب محیط زیست شود، صحرا را دو باره پر می کند. این شهرِ آینده از طریق میعانات هوا آب را جمع آوری می کند و از انرژی خورشیدی برای عبور از روی مناظر خشک استفاده می کند.
 
 
 
تصویر: استفان مالکا، ماشین سبز، 2014. معماری استودیو مالکاStudio Malka Architectur ، توسط نویسنده ارائه شده است (بدون حق استفاده مجدد).
 
این مناطق هنگام عبور این ماشین شخم زده می شوند و مخلوطی از آب، کود طبیعی و دانه های غلات به آنها تزریق می شود. گلخانه های کشاورزی همراه با دامداری ها از ساکنان شهر حمایت می کنند و جمعیت های محلی را تکمیل می کنند. این پروژه در ارتباط با تعداد افراد مورد نیاز برای اسکان، مقیاس پذیر و قابل تکرار است.
 تصور این شهرها به ما کمک می کند تا بفهمیم که چگونه می خواهیم زندگی آینده ما شکل بگیرد.تغییرات آب و هوایی امکان افزایش چشم گیر ارتفاع سطح دریا را با خود به همراه دارد. Post Carbon City-State، پروژه ای توسط گروه معماری و طراحی شهریTerreform ، یک نیویورک غوطه ور را تصور می کند. این پروژه پیشنهاد می کند که به جای سرمایه گذاری در تلاش برای تخفیف، رودخانه های شرقی و هادسون مجاز باشند که در بخش هایی از منهتن آب گرفتگی ایجاد کنند.
 
شهر جدید، در وسط رودخانه هایی که احاطه اش کرده اند بازسازی می شود. خیابان های سابق به شریان های مارپیچ فضاهای قابل زندگی تبدیل می شوند که منابع انرژی تجدید پذیر، وسایل نقلیه سبز و مناطق مغذی پر بار در آنها تعبیه شده است. این، وسواس فعلیِ مالکیت ماشین شخصی را با اَشکال اکولوژیکی حمل و نقل عمومی جایگزین می کند.
 
هر دو این پروژه ها بر لزوم عکس العمل در برابر تأثیرات تغییرات آب و هوایی ناشی از ایجاد نوآوری های فناورانی به خاطر خود فناوری تأکید دارند.
 
به گونه ای دیگر، شهرهای آینده ممکن است برابری را در اولویت قرار دهند. این را آژانس طراحی فضایی با 5th Studio’s Stour City, The Enabling State نشان داده است.
 
این یک شهر آینده برای 60،000 نفر است که در امتداد رودخانه استور و بندر هارویچ در آنگلیای شرقی، انگلستان، تصور می شود. این شهر مبتنی بر شهر نشینی و تشدید زیر ساخت های ریلی و بندری موجود است، و دارای ابتکاراتی از جمله استفاده از زباله برای تولید برق به منظور پشتیبانی از یک شهر زنده و کم تأثیر (بر روی محیط زیست)، با اولویت هایی از جمله مسکن ارزان قیمت برای همه، است.
 
تصور این شهرها به ما کمک می کند تا بفهمیم که چگونه می خواهیم زندگی آینده ما شکل بگیرد. اما ما باید فرصتی برای ایده پردازی این آینده برای مجموعه گسترده تر و متنوع تری از افراد فراهم کنیم. با این کار، موقعیت بهتری برای باز نگری در انجام تغییرات لازم برای حفاظت از سلامتی خود، سایر گونه ها و سیاره مشترکمان خواهیم داشت. این اهمیت چشم اندازها برای دنیای فردا است - و این که چرا امروز باید دیدگاه های جدیدی را ایجاد کنیم.
 

چگونه شهرها در رمان ها صحنه گردانان اصلی بوده اند


 
مناظر شهری مدت هاست که در ادبیات، نقش مهمی ایفا کرده اند. آنها به عنوان زمینه هایی برای نویسندگانی عمل می کنند که به دنبال کشف مضامین انزوا، فقر، جنایت و هیجان هستند.
 
در رمان سال 1893 استفان کرین  با عنوان «مگی: دختری از خیابان ها»، شهر نیویورک، در مبارزه یک خانواده با فقر، اعتیاد به الکل و سقوط یک دختر جوان، حضوری مداوم دارد. داستان «در پوست یک شیر» 1987 Michael Ondaatje، که ماجرایی واقع در تورنتوی دهه 1930 است، از گذشته های این شهر برای افشای تاریخ بحث برانگیز پیرامون ساخت آن و درگیر شدن جمعیت های مهاجر استفاده می کند.
 
در حالی که این شهر قرار است به عنوان بخشی مهم از داستان باقی بماند، نقش آن در حال تغییر است. شهرها در نوع خود به صورت شخصیت ها به منصه ظهور می رسند. این گونه استفاده از شهرها در داستان ها، حوزه ای است که ما در تحقیقات خود بررسی می کنیم ، و از جمله در آن استفاده از فضا در رمان های هاروکی موراکامی نویسنده ژاپنی مورد بررسی قرار می گیرد.
 

زندگی بخشیدن به شهر

در درجه اول، تغییر از حالت معمول یک شهر به یک شخصیت یا کاراکتر به یکی از دو روش زیر انجام می شود. اولین مورد، اتخاذ رویکردی پس از انسان گرایی است که از طریق ترکیبی از فناوری و ماشین آلات، نوعی زندگی مصنوعی به یک شهر می بخشد. روش دوم یک روش ارگانیک تر است، که شهر را به عنوان شکلی از زندگی نشان می دهد که قادر به احساس، تنفس، و مانند تمام زندگی های ارگانیک،  قادر به مردن، است.
 
اولین رمان بنیامین الیور در سال 2020 با عنوان «حلقه» نمونه ای از رویکرد پس از انسان گرایی است. این رمان یک جامعه پیشرفته از نظر فنی را توصیف می کند که کاملاً به شهر وابسته است: ایجاد هوشمندانه ماشین آلات و رایانه.
 برای تأمین جهانی امن و پایدار برای جمعیت فعلی و آینده، باید به فراتر از "راه حل گرایی"، که این ایده است که گویا هر مشکلی که داریم یک راه حل فنی دارد، بیندیشیم.رمان NK Jemisin در سال 2020، با عنوان «شهری که ما شدیم»، در استقرار یک شهر به صورت یک شخصیت، رویکرد ارگانیک تری دارد. در این حالت، شهرهای رمان زنده هستند. آنها موجوداتی هستند که قادر به رشد، بالغ شدن، بیمار شدن و از بین رفتن هستند. سر و صدای ناشی از ترافیک و سر و صدای ساخت و سازها در آن، ضربان قلب شهر است و سیستم هضم آن را سیستم فاضلاب شهر است.
 

توکیوی زنده

هاروکی موراکامی در رمان سال 2004 «پس از تاریکی» خود، حالت های ارگانیک و پس از انسان را با هم ترکیب می کند.
 
 
 
تصویر: رمان نویس ژاپنی هاروکی موراکامی در حالی که کتابی را در دست دارد راه می رود.
هاروکی موراکامی EPA / JORDI BEDMAR /
 
راوی یک ماشین است - یک دوربین به سبک دوربین های مداربسته - که قادر است به ظاهر بدون مانع در سطح شهر حرکت کند. راوی در مورد خود تأمل نمی کند اما احساسات شدیدی را به عنوان تصویری از وقایع رمان منتقل می کند، و ما را با این تصور رها می کند که گویا راوی، نوعی هوش مصنوعی است.
 
با این حال، رمان با این راوی مصنوعی شروع می شود که شهر را به صورت یک ارگانیسم توصیف می کند: ترکیبی از ارگانیسم های در هم تنیده که توسط شریان های زیادی به هم متصل شده اند و "تا انتهاهای بدن فرّار آن کشیده می شوند، و جریان مداوم خون تازه را برای سلول ها به گردش در می آورند".
 
شهر در نوع خود یک شخصیت یا کاراکتر است. شهر موجودی زنده و تنفس کننده است که به خواب می رود، و ظاهراً از وقایع و فضاهایی که قهرمان داستان، زن جوانی به نام ماری، در آن درگیر است، بی خبر است.
 به جای این که صرفاً برای شکل گیری آینده خود به فناوری بپردازیم، باید به آن از دریچه های اجتماعی و جهانی نیز نگاه کنیم.«پس از تاریکی» داستان دو خواهر است که جدا از هم بزرگ شده اند. این رمان پس از ترک آخرین قطار از توکیو، و گیر افتادن تمام کسانی که در شهر مانده اند تا صبح، اتفاق می افتد. ماری، مانند بسیاری از شخصیت های خلق شده توسط موراکامی، قادر به یافتن آرامش در خانه نیست. خواهر او، اِری - دختری زیبا و محبوب - از جامعه کنار کشیده و به حالت خوابی به ظاهر پایان ناپذیر وارد شده است. ناامنی و احساس گناه نسبت به وضعیت فعلی خواهرش، ماری را از خانه مادری خود به سمت شهر سوق می دهد.
 
علی رغم تمایل ماری به این که یک مشتری نامحسوسِ یک رستوران شبانه دِنی باقی بماند، او در داستان شخصیت های متعلق به شب غرق می شود. این شخصیت ها تجسم شهر هستند. آنها بخشی اساسی از نیروی زندگی شهر هستند و همه با هم مرتبطند. هر شخصیت "چهره و ذهن متفاوتی دارد و در عین حال هر یک بخشی بی نام از یک موجودیت جمعی است".
 

آینه ای برای بشریت

شهر موراکامی بازتاب شخصیت های اوست. در ظاهر، این شهر ترکیبی از مکان های به ظاهر تاریک و خطرناک است. اما در درون دیواره های آن بسته های ایمنی، راحتی و ارتباط انسانی وجود دارد. موراکامی از شهر برای روایت داستان شخصیت هایی استفاده می کند که پس از تاریکی هوا در خیابان ها رفت و آمد می کنند.
 
نویسندگانی مانند موراکامی احساس مسئولیت می کنند تا جنبه های مهم جامعه را در داستان های خود منعکس کنند - و این همان چیزی است که ما با تغییر در شیوه نمایش و استفاده نویسندگان از شهرهای خیالی شاهد آن هستیم.
 
 
 
تصویر: افرادی که روی دریاچه ای، با شکوفه های گیلاس در پیش زمینه، در قایق های تفریحی سوار هستند، و آسمان خراش ها در پس زمینه. پارکUeno ، توکیو. تصاویر تاکاشی / Shutterstock
 
ما به رد پای کربن و هوای تنفس کودکانمان اهمیت می دهیم. بنابراین ما شهرهای خود را پرورش می دهیم. ما فضاهای سبز را اضافه می کنیم، بازیافت می کنیم، پیاده روی می کنیم، دوچرخه سواری می کنیم، و از وسایل حمل و نقل عمومی استفاده می کنیم. ما به شهرهای خود افتخار می کنیم و آنها را بخشی از هویت خود می دانیم. آنها بخش مهمی از شیوه زندگی ما هستند و به آنها وابسته شده ایم.
 
جای تعجب نیست که نویسندگان شروع به دیدن شهر به عنوان یک موجود زنده می کنند. آنها شهرها را به خط مقدم داستان می رسانند و زندگی را در آنها نفس می کشند.
 
منبع: نیک دون، پاول کورتون، جِما اسکاملی، Lancaster University، Cardiff Metropolitan University