21 فروردین 1389 / 25 ربیع الثانی 1431 / 10 آوریل 2010

حضرت امام خميني(رحمة الله علیه) رهبرفقيد انقلاب اسلامي مردم را به محو استضعاف مالي درجامعه تشويق و بسيج فرمودند. حضرت امام خميني همچنين حسابي به شماره صد دركليه بانكها افتتاح كردند تا مردم خيّر كمكهاي نقدي خود را به اين حساب واريزكنند.
حكيم ميرزا ابوالحسن بن محمد جلوه، عارف، فيلسوف و متكلم شيعي ايراني معروف به ميرزاي جلوه در حدود سال 1202ش (1238ق) در احمدآباد گُجُراتِ هند متولد گرديد. در 7 سالگي به اتفاق خانواده به زَواره اصفهان، زادگاه اجدادش بازگشت و در 14 سالگي پدرش را از دست داد. چون پدران و نياكان ميرزا ابوالحسن، اهل علم و فضل بودند، او نيز تحت تاثير فضاي موروثي خانواده واقع شد و تصميم گرفت كسب دانش را تا پاي جان دنبال كند. پس در زمره طالبان علم درآمد و با وجود سختي‏هاي زندگي، مقدمات دانش‏هاي گوناگون ديني آن زمان مانند: زبان و ادبيات عرب، منطق، كلام، تفسير، حديث و فلسفه را فرا گرفت و به ويژه در حكمت الهي و طبيعي به مقامي در خور توجه رسيد. ايشان در اين ميان با شاعران بزرگ اصفهان هم دوستي داشت و به محافل ادبي رفت و آمد مي‏كرد، چندان كه ذوق شاعري در او پديد آمد و با پژوهش و كار علمي و هنري بسياري كه در اين زمينه كرد و تمرين‏هايي كه بدان دست يازيد، سخنوري چيره دست و توانا گرديد و "جلوه" تخلص نمود. ميرزا ابوالحسن جلوه پس از سالياني توقف در اصفهان و كسب مدارج والاي علمي، در 35 سالگي به تهران عزيمت كرد و در مدرسه دارالشفاي تهران اقامت گزيد. وي به مدت، چهل سال در اين مدرسه به تدريس و تحقيق و تأليف روزگار گذراند و معيشت خود را از املاك اجدادي تأمين مي‏كرد. مجلس درس او ميعادگاه دانش‏پژوهان و بزرگان و دانشمنداني بود كه از هر كران براي بهره‏گيري از درياي دانش او بدانجا مي‏شتافتند. ناصرالدين شاه قاجار چندين بار به ديدار او رفت و در حجره محقر او نشست و درباره مسائل گوناگون علمي و فلسفي به گفتگو با او پرداخت و مشكلات خود را در ميان نهاد و پاسخ شايان شنيد. پادشاه او را بسي گرامي مي‏داشت اما ميرزاي جلوه هيچ بهره مادي از نزديكي به دربار و شاه برنگرفت و خواستار هيچ نعمتي غير از خداي منعم فياض نگشت. ميرزاي جلوه از بزرگترين دانشمندان فلسفه و حكمت به شمار مي‏آمد. وي آثار متعددي همچون حواشي بر اسفار ملاصدرا و شفاي ابن‏سينا دارد و همچنين رساله‏هايي در وجود و اقسام آن، تركيب و احكام آن و نيز بيان استجابت دعا و ديوان اشعار نغز و زيبايي از ايشان به جاي مانده است. اين حكيم بزرگ در طول بيش از ده‏ها سال تدريس، شخصيت‏هاي فرهيخته‏اي همچون: ميرزا طاهر تنكابني، سيدحسين بادكوبه‏اي، ميرزا حسن كرمانشاهي، ميرزا مهدي آشتياني، شيخ عبدالنبي نوري، ميرزا علي اكبر حكيم يزدي، ميرزا محمدعلي شاه‏آبادي، آخوند ملامحمد كاشاني و جهانگيرخان قشقايي و... تربيت نمود. ميرزا ابوالحسن جلوه سرانجام در 21 فروردين 1276ش برابر با 6 ذي‏قعده 1314ق در 74 سالگي بدرود حيات گفت و در جوار مقبره ابن‏بابويه در شهر ري به خاك سپرده شد.
پس از سخنراني امام خميني(رحمة الله علیه) در سيزدهم خرداد 1342ش و دستگيري ايشان توسط رژيم طاغوت و وقوع قيام پانزدهم خرداد، رژيم، آن حضرت را نزديك به ده ماه درحبس نگاه داشت و سپس در خانه‏اي تحت نظر گرفت. اما عكس‏العمل شديد مردم در مورد اين محاصره، بازهم رژيم را به عقب‏نشيني وادار كرد تا آن‏كه امام خميني را در هجدهم فروردين 1343 آزاد كردند. پس از آزادي امام خميني(رحمة الله علیه) رژيم وانمود كرد كه امام با نظام پهلوي به تفاهم رسيده است. روزنامه اطلاعات در اين‏باره نوشت: "چقدر جاي خوشوقتي است كه جامعه روحانيت نيز اكنون با همه مردم، همگام در اجراي برنامه‏هاي انقلاب شاه و مردم شده است". اين خبر با واكنش تند آن بزرگوار مواجه شد. از اين رو حضرت امام سه روز پس از آزادي، در بيست و يكم فروردين 1343، طي نطقي، طوفاني از خشم و نفرت عليه رژيم ستمشاهي به پا كردند و رژيم را وادار ساختند كه دست به عقب‏نشيني فضاحت باري بزند. ايشان در اين نطق فرمودند: "در اين روزنامه، تحت عنوان اتحاد مقدس در سرمقاله نوشته بودند كه با روحانيت تفاهم شده و روحانيان با انقلاب سفيد شاه و ملت موافق هستند. كدام انقلاب؟ كدام ملت؟ آيا اين انقلاب مربوط به روحانيت و مردم است؟! آقايان كه در دانشگاه هستيد، برسانيد به همه كه روحانيت با اين انقلاب موافق نيست. خميني را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد كرد." اين سخنراني باعث شد كه رژيم با دست‏پاچگي نماينده‏اي به محضر امام بفرستد و رسماً عذرخواهي كند. در گام بعدي، رژيم، امام را از دخالت در سياست برحذر داشت و سياست را حيله و دروغ معرفي كرد. ولي امام ضمن رسوا كردن چهره طاغوت، لزوم دخالت روحانيت در سياست را يادآور شده و سياست را از ديانت جدا ندانستند.
در ساعت 9 صبح 21 فروردين 1344، هنگامي كه محمدرضا پهلوي عازم دفتر كار خود در كاخ مرمر بود، سرباز وظيفه رضا شمس‏آبادي او را به مسلسل بست، ولي گلوله‏ها به شاه اصابت نكرد و دو نفر از محافظين محمدرضا كشته و دو نفر نيز زخمي شدند. پس از اين تيراندازي بلافاصله شمس‏آبادي توسط گارد محافظ به شهادت رسيد. شاه براي نشان دادن سلامتي خود، در اتومبيلي رو باز به گردش پرداخت و روزنامه‏ها نوشتند: بين چند نفر سرباز در كاخ مرمر نزاع در گرفت كه به تيراندازي و كشته و مجروح شدن چند سرباز منجر گرديد. علي‏رغم سركوب انقلاب مردم در 15 خرداد 42 و تبعيد رهبر اين نهضت، اين ترور نشان داد كه مخالفان شاه حتي در كاخ وي نيز رسوخ كرده‏اند و حركت انقلابي همچنان ادامه دارد.
قبل از پيروزي انقلاب، با تبعيض‏هاي فراواني كه در جامعه وجود داشت قشر عظيمي از مستضعفان از داشتن خانه محروم بودند. با پيروزي انقلاب اسلامي، حضرت امام خميني (رحمة الله علیه) در جهت احقاق حقوق محرومان، طي حكمي، اولين نهاد سازندگي براي رفع مشكل مسكن را تأسيس كردند. امام در اين فرمان، حساب 100 را در تمامي شعب بانك ملي افتتاح فرمودند و پايه و اساس بنياد مسكن انقلاب اسلامي را بنا نهادند. حضرت امام در پيام خود فرمودند: "هيچ كس در هيچ گوشه مملكت نبايد از داشتن خانه محروم باشد. بر دولت اسلامي است كه براي اين مسأله مهم چاره‏اي بيانديشد و بر همه مردم است كه در اين مورد همكاري كنند". بنياد مسكن انقلاب اسلامي، بنا به اقتضاي زمان، در اول انقلاب شروع به توزيع زمين در بين محرومان كرد. بعد از شهريور سال 1372 و تشكيل شوراي عالي اداري، كار اصلي بنياد كه در آغاز در شهرها تمركز يافته بود به روستاها منتقل شد و كار بازسازي مناطق آسيب ديده از حوادث به اين بنياد محول گرديد.
در ادامه جنايت‏هاي وحشيانه رژيم بعث، در چنين روزي در اثر بمباران شيميايي مريوان در غرب ايران و نيز منطقه فاو توسط رژيم عراق، تعداد زيادي از مردم غيرنظامي و نظامي، شهيد و مجروح شدند. رژيم عراق در آخرين سال تجاوز خود به خاك ايران، استفاده از سلاح‏هاي شيميايي را به شدت افزايش داد و صدها تن از نظاميان و غيرنظاميان ايراني را شهيد و هزاران تن را مجروح نمود. با اين حال نه تنها مجامع بين‏المللي و كشورهاي غربي در قبال اين گونه اقدامات غيرانساني رژيم عراق سكوت كردند، بلكه برخي از دولت‏هاي غربي نيز براي تهيه سلاح‏هاي شيميايي، به رژيم خونخوار عراق كمك‏هاي قابل توجهي نمودند. در اواخر سال 1381، كشورهاي غربي كه خود تأمين‏كننده مواد تشكيل‏دهنده سلاح‏هاي شيميايي رژيم بعثي بودند، به بهانه توليد سلاح‏هاي كشتار جمعي توسط عراق، به اين كشور حمله كرده و در فروردين 1382 حكومت آن را ساقط كردند.
اميرسپهبد علي صياد شيرازي در سال 1323ش در شهرستان درگز در استان خراسان به دنيا آمد و پس از تحصيلات دبيرستان، وارد دانشگاه افسري شد. وي در سال 1346 موفق به اخذ درجه كارشناسي از دانشگاه افسري گرديد و پس از طي دوره تخصصي توپخانه، به عنوان استاد در مركز آموزش توپخانه اصفهان مشغول به تدريس شد. او از مخالفان رژيم شاه بود تا جايي كه توسط عوامل آن رژيم دستگير و زنداني شد و در آستانه پيروزي انقلاب، در بهمن 57 آزاد گرديد. وي از اين زمان، خود را در اختيار انقلاب اسلامي قرار داد و در صحنه‏هاي سرنوشت‏ساز پيكار با دشمنان انقلاب، شركتي فعالانه داشت، شهيد صياد شيرازي در بحبوحه غائله ضدانقلاب در كردستان در سال 1358، به فرماندهي عمليات شمال غرب كشور برگزيده شد و به همراه شهيد چمران و ديگر رزمندگان اسلام، نقش مهمي در پاكسازي منطقه از لوث عناصر ضد انقلاب ايفا كرد. اين امير ارتش اسلام، پس از خلع بني‏صدر، براي پايان دادن به ناهماهنگي ارتش و سپاه، قرارگاه مشترك عملياتي سپاه و ارتش را راه‏اندازي كرد و به عنوان فرمانده ارتش در همانجا مشغول فعاليت گرديد. ايشان در 9 مهر 1360 به پيشنهاد شوراي عالي دفاع و با حكم حضرت امام خميني(ره)، به فرماندهي نيروي زميني ارتش منصوب شد كه در سلسله عمليات پيروزمند ثامن‏الائمه، طريق القدس، فتح المبين، بيت‏المقدس، رمضان، مسلم بن عقيل، مطلع الفجر، محرم، والفجر 3 2 1، خيبر و بدر فرماندهي نيروهاي ارتش را بر عهده داشت. شهيد صياد شيرازي نقش حساسي در آزادسازي خرمشهر ايفا نمود و حضور او در هشت سال دفاع مقدس، پيروزي‏هاي متعددي را براي كشور اسلامي به همراه داشت. وي در تيرماه 1365 به فرمان امام به عضويت شوراي عالي دفاع منصوب شد و در ارديبهشت 1366، به درجه سرتيپي ارتقاء يافت. امير شجاع اسلام، در سال 1368 به سمت معاونت بازرسي ستاد ارتش، در شهريور 1372 به سمت جانشين رييس ستاد كل ارتش و در فروردين 1378، از طرف مقام معظم رهبري به درجه سرلشكري نائل آمد كه اين درجه با افتخار شهادت به سپهبدي ارتقاء يافت. سرانجام امير سپهبد صياد شيرازي، جانشين ستاد كل نيروهاي مسلح در بامداد بيست و يكم فروردين 1378 به دست عوامل گروهك منافقين در تهران به شهادت رسيد و در تشييعي باشكوه، با حضور رهبر معظم انقلاب اسلامي و انبوه مردم در بهشت‏زهرا به خاك سپرده شد.
بزرگ‏ترين طرح آبرساني كشور و خاورميانه از نظر فناوري نوين صنعت آب، با هدف تأمين حدود چهل درصد آب شرب شهروندان زاهدان، از چاه نيمه‏هاي زابل در خطوط لوله‏اي با 193 كيلومتر طول و 900 ميليمتر عرض افتتاح شد. از ويژگي‏هاي بارز اين طرح، نصب تأسيسات ايستگاه‏هاي پمپاژ در نقاطي به ارتفاع 1510 متر است كه در نوع خود بي‏نظير مي‏باشد. ميزان برداشت آب از اين خط در ابتدا نه ميليون متر مكعب است كه تا سه برابر قابل افزايش مي‏باشد.
منصور دوانيقي دومين خليفه‏ي عباسي، باني شهر بغداد است. اين خليفه، آن جا را دارالخلافه‏ي عباسي قرار داد. نام اول اين شهر مدينه المنصور بود. اما نام بغداد رواج بيشتري يافت و به همين اسم ناميده شد. اين شهر قبلاً دهكده‏اي به نام بغداد بوده است.
ابوالحسن علي بن اسماعيل، معروف به ابن سيده، از دانشمندان و ادباي قرن پنجم در اندلس مي‏باشد. وي داراي حافظه‏اي فوق العاده بود. الانيق، المخصَّص و الوافي في علم القوافي از جمله تاليفات اوست.
ابوالمعالي عبدالملك بن عبداللَّه بن يوسف جُويني، ملقب به ضياءالدين، جامع اصول و فروع، كلام و تمامي فنون علمي و استاد امام محمد غزالي است. وي مدتي در مكه و مدينه مجاور بوده و تدريس مي‏كرد و به همين جهت به "امام الحرمين" مشهور گرديد. تمامي مسايل فقهي را موافق هر كدام از مذاهب چهارگانه كه سوال مي‏كردند، فتوا مي‏داد وي در زمان سلطنت الب ارسلان سلجوقي، رييس مدرسه‏ي نظاميه‏ي نيشابور شد و رياست علمي به او منتهي مي‏گرديد. امام الحرمين تا سي سال با كمال استقلال، تمامي امور محراب، منبر، تدريس، خطابه و مناظرات مذهبي و مذاكرات ديني را بر عهده داشت و تاليفات متعددي نگاشته است. الارشاد في اصول الدين، مدارك العقول و غنية المسترشدين از جمله آثار اوست. وفات او در نيشابور اتفاق افتاد. گويند كه بعدها جسدش را به كربلا منتقل نموده و در جوار پدرش دفن كردند.
«كارل فون لينه» طبيب و گياه شناس سوئدي درگذشت. او با تكميل و توسعه روش نامگذاري علمي مبحثي آشفته را سامان بخشيد. اصول طبقه بندي لينه كه وي آن را درجانورشناسي، گياهشناسي، و معدن شناسي به كاربرد درروش ساختن روابط موجودات زنده درعالم طبيعت اهميّت فوق العاده اي دارد. رده بندي موجودات زنده مهمترين كتاب لينه است.
«گاريبالدي» ميهن پرست ايتاليايي به جزايرسيسيل حمله كرد. او به درخواست ويكتورامانوئل دوم به اين امرمبادرت ورزيد و دراين حملات با 1000سربازبه هدف خود دست يافت. ازآن زمان سيسيل بخشي ازخاك ايتاليا محسوب مي شود.
با قدرت‏گيري دولت عثماني و جمهوري ونيز در شمال شرقي ايتاليا، درياي آدرياتيك محل تلاقي و رقابت اين دو قدرت گرديد و جنگ‏هايى نيز ميان آنها شعله‏ور شد، تا جايى كه در يك مقطع زماني در نيمه اول قرن شانزدهم "ونيز" اطاعت از عثماني را پذيرا گرديد. در نيمه قرن هفدهم با توجه به اوضاع آرام داخلي و شكل‏گيري سپاه جديد، سلطان عثماني به مسائل اقتصادي پرداخت و ضمن رسيدگي به وضع پولي و نظام ماليات جديد به آنها سامان بخشيد و حقوق سپاهيان و ناوگان دريايى نيز در نظر گرفته شد. در اين زمان ونيزي‏ها بر جزيره كرتْ مسلط شده و ضمن بهره‏گيري از صلح با دولت عثماني، در منطقه درياي اژه به كار تجاري مشغول بودند. اما دولت عثماني كوشيد تا از نفوذ آنها در منطقه شرق بكاهد بنابراين سلطان ابراهيم خليفه عثماني با آماده‏سازي سپاه و ناوگان خويش بر ضد ونيزي‏ها اعلام جنگ نمود و با دستگيري ونيزي‏ها در مناطق در دسترس، به مصادره اموال و املاك آنها پرداخت. در همين راستا، در 10 آوريل 1645م لشكريان عثماني به جزيره كرت حمله بردند و موفق به تسلط بر بخشي از آن شدند. اين جنگ‏ها حدود 25 سال ادامه داشت تا اين كه عثماني‏ها موفق به تصرف كامل جزيره كرت شدند. در اين مدت ونيز از كمك‏هاي فرانسه و امپراتوري آلمان و ساير دول بهره مي‏گرفت كه البته بدون نتيجه بود. با حاكميت عثماني‏ها بر جزيره كرت و بيرون راندن ونيزي‏ها از اين جزيره در سال 1670م شرق درياي مديترانه به طور كامل در اختيار دولت عثماني قرار گرفت.
در جريان انقلاب كبير فرانسه، به دليل تعطيلي بيش از يكهزار مغازه خوار و بار و سبزي و نانوايى در دهم آوريل 1793م قحطي وحشتناكي در فرانسه آغاز شد. يكي از دلايل كمبود و سپس ناياب شدن مواد خوراكي، رو آوردن كشاورزان و مزرعه‏داران به امور سياسي و رها كردن كشت و كار بود. شدت قحطي پاريس و نبودِ موادغذايي چنان فشاري به مردم آورد كه آنان حتي سگ‏ها و گربه‏ها و ساير حيوانات را مي‏خوردند. در جريان اين قحطي، ده‏ها هزار نفر از گرسنگي جان باختند.
كنت ژوزف لويى دو لاگْرانْژْ، بزرگ‏ترين رياضي‏دان قرن هجدهم اروپا، در 25 ژانويه 1736م در شهر تورينو در ايتاليا به دنيا آمد. او هنگام تولد، بيش از حد ضعيف و ناتوان بود و با اين حال، از يازده فرزند خانواده، فقط او زنده ماند. لاگرانژ تا شانزده سالگي علاقه شديدي به ادبيات داشت ولي بعد از آن به رياضيات دل بست. وي در اين زمان به خاطر حل مسئله مربوط به دايره‏هاي متساوي المحيط كه مورد اختلاف رياضي‏دانان بود به شهرت رسيد و به همين دليل از كليه رياضي‏دانان عصر خود پيشي گرفت. لاگرانژ پس از مدت كوتاهي چنان در رياضي پيشرفت كرد كه در 18 سالگي به تدريس رياضي پرداخت و در 21 سالگي، فرهنگستان تورينو را تأسيس نمود كه در سال‏هاي بعد، تبديل به آكادمي پادشاهي تورينو گرديد. در اين زمان بود كه بيشتر آثار قبلي خود را در پنج جلد به چاپ رسانيد. وي در 19 سالگي قدرت فكري خود را با اختراع "حساب تغييرات" كه از گرايش‏هاي رياضيات بود، آشكار نمود. در سال 1766م كه لاگرانژ سي ساله بود، فردريك كبير پادشاه آلمان طي نامه‏اي كه به لاگرانژ نوشت، تأكيد كرد كه بزرگ‏ترين پادشاه اروپا، خواهان بزرگ‏ترين رياضي‏دان اروپاست. از اين رو، لاگرانژ راهي برلين شد و تا پايان عمر فردريك، به مدت 22 سال، به كارهاي مهمي در رياضي دست زد. وي پس از آن راهي فرانسه شد و 26 سال آخر عمر خويش را در آن كشور به كارهاي تحقيقاتي گذراند. لاگرانژ علاوه بر انجام فعاليت‏هاي تحقيقي در زمينه جبر و مكانيك، درباره حركت ستارگان و قمرهاي مشتري مطالعات مفصلي انجام داد و دستگاه متري را بر اساس طول نصف النهار ايجاد كرد. اين رياضي‏دان و منجم معروف، مردي بسيار محجوب و متواضع بود و هنگامي كه ازيك مطلب علمي اطلاع نداشت، به راحتي مي‏گفت: نمي‏دانم. بزرگ‏ترين شاه‏كار علمي لاگرانژ، مكانيك تحليلي نام دارد كه در سال 1788م انتشار يافت. و در آن اثر پيشنهاد كرد كه بهتر است نظريه مكانيك و فنون حل كردن مسائل آن رشته به فرمول‏هايي كلي تحويل شوند، فرمول‏هايي كه هرگاه پيدا شوند، همه معادله‏هاي لازم براي حل هر مسئله را به وجود خواهند آورد. كنت لويي لاگرانْژْ سرانجام در 10 آوريل 1813م در 77 سالگي درگذشت.
جَبران خليل جَبران، نويسنده، شاعر، نقاش و يكي از اركان صنعت ادبي عربي در سال 1883م در لبنان به دنيا آمد. او پس از طي تحصيلات خود، مسافرت‏هايى به اروپا كرد و انگليسي را به خوبي فرا گرفت. جَبران خليل در سال‏هاي اقامت در پاريس، نزد يكي از نقاشان معروف عصر به فراگيري اين هنر پرداخت. سپس به نيويورك رفت و در آنجا به كار در زمينه نگارش و نقاشي روي آورد، تا جايى كه در اين دو هنر، چيره‏دست گرديد. جَبران خليل در طي سال‏هاي بعد، نويسندگي را حرفه اصلي خود قرار داد. ضمن اين كه روح صوفيانه شرقي، نفوذ شديد و عميقي در آثار ادبي و هنري او داشت. جبران خليل جبران سبكي نو در ادبيات ايجاد كرد و به عنوان يكي از گردانندگان نهضت روشن‏فكري و ادبيات جديد عرب به شمار مي‏رفت. وي هم‏چنين از بنيان‏گذاران شعر آزاد به شمار مي‏آيد و نثرش، از تازگي و رواني بسيار برخوردار مي‏باشد. موضوع بيشتر آثار او، اعم از نظم و نثر، رومانتيسمي و توجه شديد به تخيلات و طبيعت است. نوشته‏هاي جبران خليل جبران، نمادي از گستردگي خيال و نوپردازي ادبي يك نويسنده محسوب مي‏شود و او در ذهن بارور خود، ابداعاتِ فراواني نمود. اگر نگاهي گذرا به زندگي جبران خليل جبران بيندازيم، در اوايل شكوفايى او، وي را چنين مي‏يابيم كه بر ضعف و تقليدها و رسوم انسان مي‏شورد؛ آزادي مطلق در طبيعت را مي‏ستايد و با روح خارق‏العاده انسان كه با قدرت و نيرو نمايان مي‏گردد اوج مي‏گيرد. آن‏گاه به عالَم روحاني خود، فرو رفته و به مردي صوفي منش مبدل مي‏شود. جبران خليل جبران، در كتابش، معلم اخلاق است كه به عطوفت و مهرباني و محبت دعوت مي‏نمايد. اگرچه او در راهنمايى‏هاي خود، خالي از اعتماد به نفس نبوده و در انتظار رسيدن به والاترين درجات است، لكن ژرف‏نگري و تفكر وي بسيار ستودني است، جبران خليل جبران زيباترين آثارش را به زبان انگليسي نگاشت كه مجنون، پيغمبر، به سوي فرزند انسان و خدايان زمين از آن جمله‏اند. او هم‏چنين آثاري به عربي دارد كه نامه‏اي در موسيقي، ارواح سركش، بال‏هاي شكسته و توفان‏ها بسيار مشهورند. علاوه بر آن، جبران خليل داراي ديوان شعري است كه در آن درباره محبت، دين، عدالت، حق و آزادي و سعادت اشعاري را سروده است و جَبران خليل جَبران سرانجام در دهم آوريل 1931م در 48 سالگي در نيويورك درگذشت و پيكرش را در زادگاه اصلي‏اش، لبنان به خاك سپردند.
با پايان جنگ جهاني اول و اضمحلال امپراتوري عثماني در سال 1918م، فرانسه سرزمين‏هاي لبنان و سوريه را اشغال كرد. اما پس از آن كه آلمان در جريان جنگ جهاني دوم، فرانسه را تصرف كرد، لبنان، تحت نظارت ماموران حكومت فرانسوي دست نشانده آلمان موسوم به دولت ويشي قرار گرفت. در ژوئن سال 1941م نيروهاي انگليسي و ارتش فرانسه آزاد، لبنان را تصرف كردند. با اين وصف، بر اثر مبارزات استقلال طلبانه مردم لبنان، دولت در تبعيد فرانسه آزاد در سال 1943م با برگزاري انتخابات رياست جمهوري در لبنان موافقت كرد. لبنان سرانجام در سال 1945 به استقلال رسيد و در همين سال موافقتنامه خروج سربازان انگليسي و فرانسوي از لبنان امضا شد و در آوريل 1946 به اجرا درآمد و در آخرين روز دسامبر همين سال، اشغال رسميِ لبنان خاتمه يافت و آخرين سرباز بيگانه خاك اين كشور را ترك نمود.
عصام سرطاوي، مبارز فلسطيني و سفير سيار سازمان آزادي‏بخش فلسطين در اروپا، در اواخر دهه 1930م در دهكده سرطاوْ در حومه نابلُس در فلسطين به دنيا آمد. وي پس از گذراندن دوره تحصيلات اوليه خود، وارد دانشكده طب شد و به عنوان جراح از اين دانشكده فارغ‏التحصيل گرديد. دكتر عصام سرطاوي پس از پايان تحصيلات دانشگاهي به جنبش فتح پيوست و در سال 1969 يك گروه اجرايى براي رهايى فلسطين تشكيل داد. او در سال 1971م به عضويت شوراي ملي فلسطين كه در حكم پارلمان فلسطينيان است، انتخاب شد و كمي بعد به سمت مشاور ويژه ياسر عرفات رئيس سازمان آزادي‏بخش فلسطين موسوم به ساف منصوب گرديد. سرطاوي مورد اعتماد كامل ياسر عرفات بود و به عنوان يكي از نظريه‏پردازان اصلي ساف، بيشترين سهم را در ارائه طريق و راهنمايى عرفات برعهده داشت. اكثر سياست مداران فلسطيني معتقدند كه سرطاوي عامل اصلي تشويق عرفات به رها كردن مشي نظامي و روي آوردن به حركات سياسي بود. سرطاوي هم‏چنين از طرفداران مذاكره با نيروهاي چپ گراي يهودي نيز بود. به طوري كه در فوريه 1982م ملاقاتي را ميان سه تن از مقامات چپگراي اسرائيل با عرفات در تونس ترتيب داد. سرطاوي دوستان بسياري در دول اروپايي داشت. از اين‏رو در سال‏هاي آخر عمر، سفير سيار عرفات در كشورهاي اروپايي بود. او سرانجام در روز دهم آوريل 1983م در هتل اقيانوس اطلس پرتغال در محل كنفرانس بين المللي سوسياليست‏ها به دست عوامل رژيم صهيونيستي به قتل رسيد.
در عمليات شانزده روزه ارتش رژيم صهيونيستي عليه لبنان موسوم به خوشه خشم، بيش از يك‏صد و هشتاد نفر شهيد و صدها مجروح برجاي ماند. در اين تهاجم وحشيانه كه از دهم آوريل 1996م آغاز شد، لبنان از زمين، هوا و دريا مورد حمله قرار گرفت و حتي بيروت پايتخت اين كشور نيز آسيب ديد. سرانجام با پايداري لبنان بر لزوم خروج بي‏قيد و شرط صهيونيست‏ها از جنوب اين كشور و فشار افكار عمومي موجب شد كه حملات وحشيانه رژيم اسرائيل، در 26 آوريل آن سال خاتمه يابد.