مقدمه:

یکی از توجیهات اهل سنت را مورد بررسی قرار می دهیم یکی از ادعا هایی که پاسخ به آن از منابع خودشان می باشد.. یکی از مباحث چالش‌برانگیز میان شیعه و وهابیت، بحث تهدید عمر بن خطاب به اتش زدن خانه حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) است. 

گاهی با شبهه، گاهی با کم و زیاد کردن متون دقیق و معتبر خودشان، درصدد هستند تاریخ را برعکس به محاطب معرفی کنند.

کاری به هیچ عنوان پاسخ گوی مخاطب نحواهد شد.در این مطلب راسخون به تحریف انها اشاره خواهیم کرد و. در ادامه به پاسخ تحریف می پردازیم.


تحریف تهدید عمر به سوزاندن خانه حضرت زهرا (علیها السلام)

در زمینه تهدید عمر به سوزاندن خانه حضرت زهرا (علیها السلام) چه تحریفاتی در کتاب «مروج الذهب» به وقوع پیوسته است؟

 
ابن ابی الحدید معتزلی (متوفای ۶۵۶ھ) در کتاب معروف خویش به نام «شرح نهج البلاغه» به نقل از کتاب «مروج الذهب» تألیف مسعودی [ذهبی (متوفای ۷۴۸ ھ) درباره مسعودی (متوفای ۳۴۶ ھ) می نویسد: او معتزلی بود.] (1) چنین می نویسد:
 
قال المسعودی: و کان عروة بن الزبیر یعذر أخاه عبدالله فی حصر بنی هاشم فی الشعب و جمع الحطب لیحرقهم و یقول: إنما أراد بذلک ألا تنتشر الکلمة ولایختلف المسلمون و أن یدخلوا فی الطاعة فتکون الکلمة واحدة کما فعل عمربن الخطاب بنی هاشم لما تأخروا عن بیعة أبی بکر، فإنه أحضر الحطب لیحرق علیهم الدار.(2)
 
مسعودی می گوید: عروة بن زبیر، برادرش عبدالله ابن زبیر بن عوام را در محاصره بنی هاشم در درهای [در مکه] و جمع آوری کردن او هیزم را برای آتش زدن آنان در وقایع مربوط به سالهای دهه ششم و هفتم هجری که آل زبیر به دنبال کسب و حکومت بودند، معذور می دانست و می گفت:
 
 او این کار را برای آن کرد که تفرقه و پراکندگی ایجاد نشود و ان مسلمانان با هم اختلاف نکنند و آنان (بنی هاشم ) نیز به امریکا نشان تا اطاعت او در آیند و در نتیجه، با هم متحد شوند؛ همان طور که ما انت عمربن خطاب این کار را با بنی هاشم کرد؛ وقتی آنان (حضرت علی و حضرت زهرا علیهما السلام) از بیعت با ابوبکر درنگ کردند.
 
پس همانا او هیزم فراهم کرد تا خانه را بر آنها بسوزاند. همان گونه که مشاهده شد، ابن ابی الحدید معتزلی اذعان می کند که در قرن ششم، در کتاب مسعودی، نام خلیفه دوم به عنوان عامل اصلی ماجرای هجوم به بیت حضرت فاطمه (علیها السلام) و تهدید به آتش زدن آن، آمده است؛.

اما در برخی چاپ های کتاب «مروج الذهب»، این نام حذف گردیده و ماجرا با صیغه فعل مجهول، ثبت شده است:(3)

کان عروة بن الزبیر یعذر أخاه إذا جرى ذکر بنی هاشم و حضره إیاهم فی الشعب و جمعه لهم الحطب لتحریقهم و یقول: إنما أراد بذلک إرهابهم لیدخلوا فی طاعته، کما ارهب بنوهاشم و جمع لهم الحطب لإحراقهم إذ هم أبوا البیعة فیما سلف .(4)
 
 عروة بن زبیر برادرش را وقتی صحبت از ماجرای بنی هاشم و محاصره کردن او آنان را در دره و جمع آوری کردن او هیزم را برای آتش زدن آنها به میان می آمد، معذور میدانست و می گفت:

او این کار را کرد تا آنان را با ترساندن، به اطاعت از خود وادار کند؛ همان گونه که در قبل نیز بنی هاشم ترسانیده شدند است و برای آتش زدنشان هیزم فراهم و جمع آوری شد؛ آن هنگام که با آنان از بیعت با پیشینیان امتناع کردند..

به این ترتیب، سخن «عمربن خطاب» که اهل خانه را به آتش افروزی تهدید می کرد، به جملاتی همانند: «آن کار را انجام میدهم!» تغییر یافته است!؟
 
در این نقل قول، نه تنها نامی از خلیفه دوم نیامده، بلکه نام خلیفة اول نیز حذف گردیده است. متأسفانه، این حذف و تغییر، پایان ماجرا نیست؛ چرا که در سایر چاپ های کتاب «مروج الذهب»، قسمت آخر روایت تاریخی فوق، به طور کامل» سانسور شده است:
 
کان عروة بن الزبیر یعذر أخاه إذا جری ذکر بنی هاشم و حضره إیاهم فی الشعب و جمعه لهم الحطب لتحریقهم ویقول: إنما أراد بذلک إرهایم لیدخلوا فی طاعته؛ إذ هم أبوا البیعة فیما سلف.(5)
 
عروة بن زبیر برادرش را وقتی صحبت از ماجرای بنی هاشم و محاصره کردن او آنان را در دره و جمع کردن او هیزم را برای آتش زدن آنها به میان می آمد، معذور می دانست و می گفت: او این کار را کرد تا آنان را با ترساندن، به اطاعت از خود وادار د کند؛ همچون هنگامیکه آنها از بیعت با گذشتگان امتناع کردند.

پاسخ به تحریف تهدید عمر بن خطاب

اثبات تهدید عمر در منابع اهل سنت
1- عدم بیعت امیرالمومنین

ممانعت علی (علیه‌السلام) از بیعت با ابوبکر دلیل بر عدم مشروعیت خلافت ابوبکر از دیدگاه علی است؛ زیرا اگر خلافت ابوبکر مشروعیت داشت می‌بایست علی در همان لحظات اول بیعت می‌کرد. با توجه به سخن رسول اکرم که فرمود: «علی مع الحق والحق مع علی»[6] 

و یا «علی مع القرآن والقرآن مع علی هذا حدیث صحیح الاسناد» وصححه الذهبی.[7] و با توجه به سخن ابن‌حزم‌ اندلسی که اجماع منهای علی را لعنت می‌کند مشکل‌تر می‌شود آن‌جا که می‌گوید:

قال ابن‌حزم المتوفی۴۵۶هـ:
«لَعْنَةُ اللَّهِ علی کل اجْمَاعٍ یَخْرُجُ عنه عَلِیُّ بن ابی طَالِبٍ وَمَنْ بِحَضْرَتِهِ من الصَّحَابَةِ.»لعنت خداوند بر هر اجماعی که علی بن ابی‌طالب بیرون از آن باشد و صحابه‌ای که در خدمت او هستند، در آن اجماع نباشند.[8]
 

2 - تهدید اهل مدینه توسط عمر

قدر مسلم از مضمون حدیث یاد شده این است که در قضیه تهدید عمر بن خطاب (علی، فاطمه، حسن و حسین) به عنوان اهل مدینه، ترسیده‌اند و با توجه به روایاتی که اهل‌سنت نقل کرده‌اند هر کس اهل مدینه را بترساند مورد لعن پیامبر اکرم قرار گرفته است همان طوری که ذهبی از استوانه‌های علمی اهل‌سنت می‌نویسد:

قال المتوفی۷۴۸هـ: عن السائب بن خلاد، انه سمع رسول الله صلی الله علیه وسلم یقول: من اخاف اهل المدینة اخافه الله، وعلیه لعنة الله والملائکة والناس اجمعین.

سائب بن خلاد می‌گوید: از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) شنیدم فرمود: هر کس مردم مدینه را بترساند خدا اورا بترساند، و بر چنین کسی باد لعنت خدا و ملائکه و تمام مردم.9]

امتناع علی و تعدادی از صحابه از بیعت و توسل عمر بن خطاب به تهدید، ثابت می‌کند که موضوع اجماع امت، افسانه‌ای بیش نیست.
 

3 - کفاره حنث قسم بر عمر

عمر بن خطاب که سوگند یاد کرد خانه را با اهلش به آتش خواهد کشید، یا به قسم عمل کرد که حرف شیعه ثابت است و یا عمل نکرد که در این صورت لازم بود کفاره حنث قسم بپردازد، آیا دلیلی و لو یک روایت ضعیف وجود دارد که عمر کفاره شکستن قسم را پرداخته باشد؟

ولی حدیث ندامت ابوبکر از حمله به خانه حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) استفاده می‌شود که عمر بن خطاب تهدید خود را عملی کرده است.

«قال ابو بکر رضی الله تعالی عنه: اجل انی لا آسی علی شئ من الدنیا الاّ علی ثلاث فعلتهن وددت انّی ترکتهن وثلاث ترکتهن وددت انی فعلتهن وثلاث وددت انی سالت عنهن رسول الله صلی الله علیه وسلم فاما الثلاث اللاتی وددت انی ترکتهن فوددت انی لم اکشف بیت فاطمة عن شئ وان کانوا قد غلقوه علی الحرب....»

من به چیزی در دنیا تاسف نمی‌خورم، مگر بر سه چیز که انجام دادم و سه چیزی که انجام ندادم و سه چیزی که کاش از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌پرسیدم: دوست داشتم خانه فاطمه را هتک حرمت نمی‌کردم هر چند برای جنگ بسته شده شود....[10]

مسعودی شافعی در کتاب اثبات الوصیه تصریح می‌کند که عمر خانه را به آتش کشیده است:

قال المسعودی، ابو الحسن علی بن الحسین بن علیالمتوفی۳۴۶هـ: فهجموا علیه و احرقوا بابه و استخرجواه منه کرهاً وضغطوا سیّدة النساء بالباب حتّی اسقطت محسناً..... پس قصد خانه علی کردند و بر او هجوم آوردند و خانه‌اش را آتش زدند و او را به زور از خانه بیرون آوردند، سرور زنان (فاطمه) را بین دیوار ودر فشار دادند تا فرزندش محسن را سقط کرد.[11]

تاج الدین سبکی نام مسعودی را در زمره عالمان شافعی آورده و او را مورخ، صاحب فتوا و علامه می‌داند:

علی بن الحسین بن علی المسعودی صاحب التواریخ کتاب مروج الذهب فی اخبار الدنیا وکتاب ذخائر العلوم وکتاب الاستذکار لما مر من الاعصار وکتاب التاریخ فی اخبار الامم وکتاب اخبار الخوارج وکتاب المقالات فی اصول الدیانات وکتاب الرسائل وغیر ذلک.

قیل انه من ذریة عبدالله بن مسعود رضی الله عنه اصله من بغداد واقام بها زمانا وبمصر اکثر وکان اخباریا مفتیا علامة صاحب ملح وغرائب.

علی بن الحسین مسعودی، صاحب کتاب‌های تاریخی مروج الذهب... و دیگر کتاب‌ها است. گفته شده که او از فرزندان عبدالله بن مسعود بوده است، اصالتاً‌ اهل بغداد و زمانی در آن جا و بیشتر در مصر ساکن بوده، او اخباری، دارای فتوا، دانشمند و... بود.[۱2]
 

4- ابن ابى‏ شیبه‏ در کتاب «المصنف»

 ابن ابى‏ شیبه‏ در کتاب «المصنف» می نویسید: «حَدَّثَنَا زَیْدُ بْنُ أَسْلَم عَنْ أَبِیهِ أَسْلَم، أَنَّهُ حِینَ بُویِعَ لأِبِی بَکْرٍ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ(ص)، کَانَ عَلِیٌّ وَالزُّبَیْرُ یَدْخُلان عَلى فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) فَیُشَاوِرُونَهَا وَیَرْتَجِعُونَ فی أَمرِهِمْ، فَلَمَّا بَلَغَ ذَلِکَ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ خَرَجَ حَتَّى دَخَلَ عَلى فَاطِمَةَ، فَقَالَ: یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَاللهِ مَا مِنْ أَحَدٍ أَحَبَّ إلَیْنَا مِنْ أَبِیک، وَمَا مِنْ أَحَدٍ أَحَبُّ إِلَیْنَا بَعْدَ أَبِیکِ مِنْکِ، وَأَیْمُ اللهِ مَا ذَاکَ بِمَانِعِیَّ إنْ اجْتَمَعَ هَؤُلاَءِ النَّفَرُ عِنْدَکِ أَنْ أَمَرْتُهُمْ أَنْ یُحَرَّقَ عَلَیْهِمْ الْبَیْتُ، قَالَ فَلَمَّا خَرَجَ عُمَرُ جَاؤُوهَا فَقَالَتْ: تَعْلَمُونَ أَنَّ عُمَرَ قَدْ جَاءَنِی وَقَدْ حَلَفَ بِاللهِ لَئِنْ عُدْتُمْ لَیُحَرِّقَنَّ عَلَیْکُمْ الْبَیْتَ وَأَیْمُ اللهِ لَیَمْضِیَنَّ لِمَا حَلَفَ عَلَیْهِ»؛ (زید بن اسلم به نقل از پدرش می گوید:

هنگامى که مردم بعد از پیامبر با ابى بکر بیعت کردند، على و زبیر بر فاطمه علیهاالسلام وارد شدند و با ایشان به مشاوره مى پرداختند، به کار خود [استکناف ازبیعت] ادامه می دادند. زمانی که‌ این خبر به عمر بن خطاب رسید او بیرون آمد و نزد فاطمه رفت و گفت:

اى دختر رسول خدا، هیچ کس برای ما محبوب تر از پدر تو نیست و پس از پدرت نیز هیچ کس نزد ما محبوب تر از تو نیست، و سوگند به خدا این محبت مانع از آن نیست که اگر این افراد در خانه تو جمع شوند دستور دهم خانه را بر سرشان به آتش کشیده شود.

راوی می گوید وقتی عمر بیرون رفت آنها [تحصن کنندگان] نزد حضرت آمدند آن حضرت فرمود: دانستید که عمر پیش من آمد و به خدا قسم خورد که اگر نزد من بازگردید خانه را برسرتان به آتش می کشد و قسم به خدا که او آنچه را که برایش سوگند خورده انجام می دهد).(13) این روایت را سیوطی نیز در جامع الاحادیث خود نیز نقل کرده‌ است.(14)


طبری نیز در تاریخ خود در نقل حوادث سال 11 هجری به این تهدید اشاره دارد که: «عَنْ زِیَادِ بْنِ کُلَیْبٍ، قَالَ: أَتَى عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ مَنْزِلَ عَلِیٍّ وَفِیهِ طَلْحَةُ وَالزُّبَیْرُ وَرِجَالٌ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ، فَقَالَ: وَاللَّهِ لأَحْرِقَنَّ عَلَیْکُمْ أَوْ لَتَخْرُجُنَّ إِلَى الْبَیْعَةِ»؛ (زیاد بن کُلیب می‌ گوید: عمر به منزل علی آمد و در حالی که آنجا طلحه و زبیر و عده ای از مهاجرین تحصن کرده بودند عمر گفت: به خدا سوگند یا بیعت کنید و یا خانه را آتش می زنم).(15)

ابن قُتیبه یکی دیگر از علمای اهل سنت است که در کتاب «الامامه و السیاسه» خود این گونه اشاره به این تهدیدات می نماید: «وإن أبا بکر رضی الله عنه تفقد قوما تخلفوا عن بیعته عند علی کرم الله وجهه ، فبعث إلیهم عمر، فجاء فناداهم وهم فی دار علی ، فأبوا أن یخرجوا فدعا بالحطب وقال: والذی نفسه عمر بیده.

لتخرجن أو لأحرقنها على من فیها، فقیل ل : یا أبا حفص، إن فیها فاطمة ؟ فقال : وإن...»؛ (ابوبکر جویای کسانی شد که از بیعت با او سرپیچی کرده بودند و در خانه علی کرم الله وجهه اجتماع کرده بودند، عمر را به سوی آن‌ ها فرستاد، عمر آنان را فراخواند، آنها از منزل علی خارج نشدند، عمر هیزم طلبید و گفت: قسم به کسی که جان عمر در دست اوست یا خارج شوید و یاخانه را براهلش آتش می کشم. به عمر گفته شد: ای اباحفض در خانه فاطمه است. عمر گفت: گرچه فاطمه باشد...).(16)
 

منابع اهل سنت در اثبات تهدید عمر

در منابع دیگری از تألیفات و تصنیفات علما و مورخین و محدثین اهل سنت تکرار شده است که از میان همه آنها می توان به این موارد اشاره کرد:
بلاذری در کتاب «انساب الاشراف»(17)،
ابن عبدربه در کتاب «العقد الفرید»(18)،
ابن عبدالبر در کتاب «الاستیعاب»(19)،
ابن ابی الحدید در کتاب «شرح نهج البلاغة»(20)،
ابوالفداء در کتاب «مختصر اخبار البشر»(21)،
سیوطی در کتاب «مسند فاطمه»(22)،
متقی هندی در کتاب «کنز العمال»23)،
نویری در کتاب «نهایة الأرب فی فنون الأدب»(24)،
عمر رضا کحالة در کتاب «أعلام النساء»(25) و... .

این بیانات نشان گر جسارت برخی اشخاص در تهدید حضرت فاطمه(سلام الله علیها) به هجوم به منزل ایشان و آتش زدنش است. تهدیدی که کاش در مرحله زبانی می ماند و هیچ وقت عملی نمی شد اما صفحات تاریخ و کتب حدیث گواه این حقیقت اند که این اتفاق تلخ واقعا روی داد.

هجوم به خانه حضرت زهرا(س) و ضرب و شتم ایشان
1-ابن قتیبه درکتاب «الامامه و السیاسه:
ماجرای حمله به منزل آن حضرت را این گونه نقل کرده است که: «ثم قام عمر، فمشى معه جماعة، حتى أتوا باب فاطمة، فدقوا الباب، فلما سمعت أصواتهم نادت بأعلى صوتها: یا أبت یا رسول الله، ماذا لقینا بعدک من ابن الخطاب وابن أبی قحافة، فلما سمع القوم صوتها وبکاءها، انصرفوا باکین، وکادت قلوبهم تنصدع، وأکبادهم تنفطر، وبقی عمر ومعه قوم، فأخرجوا علیا، فمضوا به إلى أبی بکر»؛

(آنگاه عمر برخاست و با گروهی به درب خانه فاطمه رفت درب را کوبید، وقتی فاطمه صدای شان را شنید با صدای بلند فریاد زد ای پدر جان ای رسول خدا ببین ابن خطاب و ابن ابی قحافه بعد از تو چه بر سر ما می آورند؟

وقتی مردم صدای گریه فاطمه را شنیدند با گریه برگشتند، نزدیک بود قلب و جگرشان پاره شود، اما عمر و گروهی باقی ماندند و سرانجام علی را به زور از خانه بیرون کشیدند و او را نزد ابوبکر آوردند).(26)
 

2- ابراهیم بن سیار نظّام:

عالم و محدث معتزلى که به دلیل زیبایى کلامش در نظم و نثر به نظّام معروف شده است در کتابهاى متعددى، واقعه حمله به خانه فاطمه(علیها السلام)را نقل مى کند. او مى گوید:

«إِنَّ عُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَ فاطِمَةَ یَوْمَ الْبَیْعَةِ حَتّى ألْقَتِ الْمُحْسِنَ مِنْ بَطْنِها»؛ (عمر در روز اخذ بیعت براى ابوبکر بر شکم فاطمه زد، او فرزندى که در رحم داشت و نام او را محسن نهاده بودند، سقط کرد).(27) ذهبی نیز در کتاب «میزان الإعتدال» طی عبارت مشابه می نویسید:

«عمر ضربه ای با پا بر حضرت زهرا(س) وارد کرد به گونه ای که موجب سقط جنینش گردید.»(28) «شهرستانی» نیز در کتاب «ملل و نحل» از قول «نظام» معتزلی بیان می‌ کند که: «إن عمر ضرب بطن فاطمة یوم البیعة حتى ألقت الجنین من بطنها. و کان یصیح: احرقوا دارها بمن فیها، و ما کان فی الدار غیر علیّ و فاطمة و الحسن و الحسین»؛

(در روز بیعت، عمر به شکم فاطمه زد و در اثر این ضربه جنین از شکم فاطمه افتاد و عمر فریاد می زد: خانه را بر اهل آن بسوزانید، و در خانه به غیر از علی و فاطمه و حسن و حسین کسی نبود).(29)
 

3- ابن ابی الحدید در «شرح نهج‌ البلاغه»:

داستانی را بدین گونه نقل می کند که: عده ای از مشرکان ازجمله هبار بن اسود، ناقه زینب، ربیبه(دخترخوانده) پیامبر اکرم(صلی‌الله علیه وآله) را تعقیب می‌ کردند،

وقتی هبار به خیمه زینب رسید نیزه‌ ای به طرف هودج او پرتاب کرد زینب حامله بود از این حمله ترسید، وقتی به مدینه آمد بچه‌ اش سقط شد. پیامبر(ص) دستور دادند که هر جا هبار را دیدید او را به قتل برسانید. ابن ابی الحدید می گوید که بعد از نقل این داستان، استادش این گونه می گوید که:

«إذا کان رسول الله صلى الله علیه وآله أباح دم هبار بن الاسود لانه روع زینب فألقت ذا بطنها ، فظهر الحال إنه لو کان حیا لاباح دم من روع فاطمة حتى ألقت ذا بطنها. فقلت أروى عنک ما یقوله قوم إن فاطمة روعت فالقت المحسن، فقال لا تروه عنى ولا ترو عنى بطلانه»؛

(زمانی که رسول‌ الله خون هبار بن اسود را مباح می شمرد به خاطر اینکه او با ترساندن موجب سقط شدن جنین زینب شد، اگر رسول خدا زنده بود حتماً به مهدور الدم بودن کسی که فاطمه را ترسانده بود تا اینکه بچه اش را سقط کرد، حکم می‌ فرمود).

ابن ابی الحدید می گوید به استاد خود اَبی جعفر گفتم: آیا می توانم این خبر که عده ای فاطمه را ترساندند تا اینکه فرزندش محسن سقط شد را از شما نقل کنم؟ گفت: از من نقل نکن و بطلان این خبر را نیز از من نقل نکن.(30)
 

4- دانشمندان و نویسندگان معاصر اهل سنت

عبدالفتاح عبدالمقصود نیز در کتاب «الإمام علی»(31) به جزئیات وقایع هجوم به خانه حضرت زهرا(سلام الله علیها) اشاره می کند.

به هر حال موضوع هجوم به منزل آن حضرت به قدری غیرقابل کتمان است که حتی ابن تیمیه به عنوان پدر معنوی وهابیت و یکی از سرسخت ترین دشمنان شیعه، نیز نمی‌تواند منکر اصل ورود به خانه حضرت زهرای مرضیه شود و فقط در صدد تراشیدن توجیهی بسیار خنده‌ دار برای آن برمی آید:

او در نقد حدیثی که اشاره به اظهار ندامت ابوبکر از کار خود در پایان عمر خود دارد(این احادیث را در ادامه مورد اشاره قرار می دهیم)، می گوید: «وَغَایَةُ مَا یُقَالُ: إِنَّهُ کَبَسَ الْبَیْتَ لِیَنْظُرَ هَلْ فِیهِ شَیْءٌ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِی یُقَسِّمُهُ، وَأَنْ یُعْطِیَهُ لِمُسْتَحِقِّهِ»؛

(نهایت چیزی که می توان گفت این است که آنها (مهاجمین) وارد خانه ایشان شدند چون می خواستند ببینند که آیا در خانه فاطمه اموالی از بیت المال هست که ذخیره کرده باشند تا آنها را مصادره کنند و میان مردم توزیع کنند!).(32)

این روایات و گزارش ها بیان می کند که چگونه حضرت صدیقه طاهره(سلام الله علیها) با آن جزئیات تکان دهنده، مورد ضرب و بی حرمتی واقع شدند و در نهایت مظلومانه به شهادت رسیدند. ظلم بزرگی که به اعتراف منابع اهل سنت، هنگام مرگ خلیفه اول، موجب پشیمانی اش از حمله به خانه حضرت زهرا(س) شد.
 

5- پشیمانی ابوبکر از هجوم و گشودن خانه حضرت زهرا(س) در منابع اهل سنت

منابع اهل سنت، در دوره های گوناگون، به نحو وسیعی، پشیمانی خلیفه اول را از حمله به منزل حضرت زهرا(سلام الله علیها) ثبت کرده ند. طبری در تاریخ الامم و الملوک خود در بیان حوادث سال 13 هجری این گونه آورده است:

«قال ابوبکر رضی الله عنه: أَجَلْ إِنِّی لا آسَى علی شَی‌ءٍ مِنَ الدُّنْیَا إِلا عَلَى ثَلاثٍ فَعَلْتُهُنَّ وَوَدِدْتُ أَنِّی تَرَکْتُهُنَّ، وَثَلاثٍ تَرَکْتُهُنَّ وَوَدِدْتُ أَنِّی فَعَلْتُهُنَّ، وَثَلاثٍ وَدِدتُ أَنِّی سَأَلْتُ عَنْهُنَّ رسول‌الله(ص)، أَمَّا اللاتِی وَدِدْتُ أَنِّی تَرَکْتُهُنَّ، فَوَدِدْتُ أَنِّی لَم اکشف بَیْتَ فَاطِمَةَ علی شَیْءٍ، وَإِنْ کَانُوا غلقوه عَلَى الْحَرْبِ...»؛

(ابوبکر روزهای آخر عمرش می گفت: من بر هیچ چیز از این دنیا حسرت نمی خورم مگر بر سه کار که دوست داشتم ای کاش آن ها را انجام نداده بودم و سه کار که ترک کردم ای کاش انجام می دادم و سه سئول که ‌ای کاش از رسول الله(ص) می پرسیدم اما سه کاری که ‌ای کاش ترک می ‌کردم، ای کاش درب خانه فاطمه را باز نمی کردم اگرچه علیه من پیمان جنگ بسته بودند...).(33)

مسعودی نیز در کتاب «مروج الذهب» نقل می کند که: «کلام له: و لما احْتُضِرَ قال: ما آسَى على شی‏ء إلا على ثلاث فعلتها وددت أنی ترکتها، و ثلاث ترکتها وددت أنی فعلتها، و ثلاث وددت أنی سألت رسول الله(ص) عنها، فأما الثلاث التی فعلتها و وددت أنی ترکتها، فوددت أنی لم أکن فتشت بیت فاطمة، و ذکر فی ذلک کلاماً کثیراً...»؛

( یکی از صحبت های ابوبکر هنگام احتضار این بود که گفت بر هیچ چیز غمگین نیستم مگر به خاطر سه کاری که انجام شان داده ام در حالی که دوست می داشتم که انجام شان نداده بودم و نیز به خاطر سه کاری که ترک شان کرده ام در حالی که دوست می داشتم انجام شان داده بودم .

و نیز به خاطر سه موضوعی که دوست می داشتم آنها را از رسول خدا(ص) بپرسم. اما آن سه کاری که دوست می داشتم انجام شان نداده بودم یکی این بود که کاش درب خانه فاطمه(س) را باز نمی کردم و دراین باره سخنان زیادی گفت...».(34)

متقی هندی نیز در «کنز العمال» می آورد که: «عن عبدالرحمن بن عوف اَنّ ابابکر الصدیق قال له فی مرض موته: انی لا آسی علی شیء الا علی ثلاث فعلتهن وددت انی لم افعلهن وثلاث لم افعلهن وددت انی فعلتهن وثلاث وددت انّی ساَلتُ رسول الله عنهن فاما اللاتی فعلتها وددت انّی لم افعلها فوددت انی لم اکن اکشف بیت فاطمه وترکته و ان کانوا غلقوه علی الحرب ...»؛

(ابوبکر روزهای آخر عمرش به عبدالرحمن بن عوف گفت: من بر هیچ چیز از این دنیا حسرت نمی خورم مگر بر سه کار که انجام دادم و ای کاش آن‌ها را انجام نداده بودم و سه کار که انجام ندادم و ای کاش انجام می دادم و سه سؤال که ‌ای کاش از رسول الله می پرسیدم .

اما سه کاری که انجام دادم وای کاش انجام نداده بودم، ای کاش بازکننده درب خانه فاطمه نمی بودم و ترک می کردم این کار را اگرچه علیه من پیمان جنگ بسته بودند).(35)
 

6- اظهار پشیمانی در منابع اهل سنت

این اظهار پشیمانی در بسیاری دیگر از منابع اهل سنت نیز مانند
«المعجم الکبیر»(36)،
«العقد الفرید»(37)،
«مختصر تاریخ دمشق»(38)،
«شرح نهج البلاغة»(39)،
«تاریخ الاسلام»(40)،
«مجمع الزوائد»(41)،
«لسان المیزان»(42)
و ... نیز ثبت شده است.

7- کتاب «مروج الذهب» تألیف مسعودی (۳۴۵ ه.ق ) :
آتش زده شدن خانه حضرت فاطمه (س) چنان معروف و مشهور بوده که وقتی عبدالله بن زبیر بر شهر مکه مسلط گردید اعلام کرد هرکس با من بیعت ننماید خانه او را آتش می زنم آنگونه که خانه فاطمه را آتش زدند.

و سپس حسن بن محمد بن حنفیه که بیعت ننموده بود را دستگیر و زندانی کرد و خانه او را آتش زد، و بنی هاشم را در شعب جمع کرده و می خواست آنها را زنده زنده در آتش بسوزاند.(43)

توضیحی درباره مسعودی و کتاب مروج الذهب 
کتاب مروج الذهب و معادن الجوهر یکی از مهمترین منابع دست اول در مورد ۴ قرن آغازین تاریخ اسلام است. کتاب توسط علی بن حسین معروف به مسعودی نوشته شده است. مسعودی اعتقاد داشت برای نگارش تاریخ، تنها اتکا به روایات دیگران کافی نیست بلکه باید با مشاهده و معاینه (تحقیقات میدانی) گستره و عمق اطلاعات تاریخی را به محک نقد زد.

همین امر سبب شد تا مسعودی بیش از ۲۵ سال از عمر خود را صرف سفرهای طولانی به گوشه و کنار جهان کند و پس از بازگشت از سفرهای طولانی اقدام به نگارش این کتاب کرد.لذا استناد به این کتب خود موجب تقویت مدّعا و موضوع بحث است.

کتاب مروج الذهب آن قدر مود توجه و استناد بوده است که اشپرنگر برخی از آن را به انگلیسی ترجمه کرده و در لندن به سال ۱۸۴۱م منتشر کرده است.

باربیه دومینار نیز متن کامل آن را تحقیق و به فرانسوی ترجمه و بین سال‌های ۷۷-۱۸۶۱م در پاریس منتشر کرده است. همچنین در باب اهمیت کتاب مروج الذهب این نکته هم قابل توجه است که  ابن خلدون این اثر را در مقدمه و تاریخ "العبر" خود ذکر می کند و از آن تعریف وآن را کتاب ارزش مند می داند.

او می گوید که آثار مسعودی یک منبع اساسی است که مورخان بعد به او وابسته بودند.(44) (نویسنده مروج الذهب همان علی بن حسین مسعودی مشهور متوفای ۳۴۵ ق می باشد )
 

8-کتاب « الامامه و الخلافه » تألیف مقاتل بن عطیه (۵۰۵ ه.ق) :

 ان ابابکر بعد ما اخذ البیعه لنفسه من الناس بالارحاب والسیف و القوه ارسل عمر ، و قنفذا و جماعه الی دار علی و فاطمه علیها السلام و جمع عمر الحطب علی دار فاطمه علیها السلام و احرق باب الدار .

مقاتل بن عطیه می گوید: ابابکر بعد از آن که با تهدید و ترس و شمشیر از مردم بیعت گرفت عمر و قنفذ و جماعتی را به درب خانه علی و زهرا (علیهما السلام) فرستاد، عمر هیزم را درب خانه ی فاطمه جمع نمود و درب خانه را به آتش کشید.

هنگامی که فاطمه ی زهرا (علیهما السلام)  که پشت درب آمد عمر و اصحاب او جمع شدند و عمر آن چنان حضرت فاطمه را پشت درب فشار داد که فرزندش را سقط نمود و میخ درب به سینه ی حضرت فرو رفت و بر اثر آن صدمات حضرت به بستر بیماری افتاد تا آن که از دنیا رفت.(45) 

-مقاتل بن عطیه (۵۰۵ ه.ق) :مقاتل بن عطیه، ملقب به شبل‌الدوله (۵۰۵ق) شاعر و ادیب بوده است.
 

توضیحی درباره مقاتل بن عطیه و کتاب او :

وی تقریبا به سراسر ایران آن روزگار سفر کرده است، اما منابع، مطلب عمده‌ای درباره او بیان نکرده‌اند و آن مقدار اندکی که معاصرانش نقل کرده بوده‌اند، گویا از میان رفته است. از جمله این معاصران، یکی رشید وطواط است که مدتی پس از وی زیسته و به اشاراتی مختصر درباره او اکتفا کرده است.

ابوالهیجاء یکی از امیرزادگان عرب بود. در حجاز به دنیا آمد و در همان جا پرورش یافت، اما به سبب کدورتی که بین او و برادرانش رخ داد، به بغداد رفت و از آنجا رهسپار خراسان و غزنه شد و باز به خراسان بازگشت.

در آنجا به خدمت خواجه نظام‌الملک (۴۰۸ - ۴۸۵ق) درآمد و نزد وی تقرب یافت، تا آنجا که داماد وی گردید و تا هنگام قتل نظام‌الملک همچنان در خراسان باقی ماند. ظاهرا به دنبال این ماجرا ابوالهیجاء به بغداد بازگشت،

اما پس از چندی به قصد دیدار با ناصر الدین مکرم بن العلاء، وزیر ادب‌پرور توران‌شاه، از سلجوقیان کرمان، عازم کرمان شد و برای اطمینان خاطر، از خلیفه المستظهربالله (۴۷۸ - ۵۱۲ق) درخواست کرد که نامه‌ای دایر بر سفارش وی به وزیر کرمان بنویسد.

سرانجام با توقیع خلیفه و قصیده‌ای که خود در مدح وزیر سروده بود، به خدمت مکرم درآمد. این قصیده که بسیار مورد توجه ادبا قرار گرفته، گویا بالغ بر ۴۰ بیت بوده است، اما اینک جز یک بیت از آن در دست نیست.

نحوه صله دادن وزیر نیز در منابع، اندکی متفاوت است، وی با صله‌های گران، خلعت بسیار و اسبی نیکو به بغداد بازگشت. پس از چندی به ماوراءالنهر و خراسان رفت و در هرات به عشق زنی گرفتار آمد و در این باب، غزل‌های بسیار سرود، سپس رهسپار مرو شد و در آنجا سکنی گزید، تا سرانجام بیمار شد و در بیمارستان شهر درگذشت.(46)
 

کتاب الامامه و الخلافه ، متعلق به مقاتل ابن عطیه :

این کتاب در بیروت و در موسه البلاغ این شهر به چاپ رسیده است و یکی از اساتید دانشگاه عین الشمس قاهره بنام دکتور حامد حنفی داود،استاد ادبیات عرب دانشگاه مذکور بر این کتاب مقدمه نوشته است.

کتاب مقاتل از آنجا که متعلق به بیش از ۹ قرن پیش است و در بحث وقوع احراق (نه تهدید) بیت فاطمه، بنت النبی علیها السلام صراحت دارد ،بسیار مورد توجه محقان و پژوهشگران می باشد و همیشه در بحوث مربوط به هجوم به خانه ی حضرت زهرا و احراق آن بیت شریف مورد استدلال و احتجاج در بخش منابع عامه می باشد.

این دو مورد مشتی از خروار است ، چرا که مدارک متعدد ی از عامه که تصریح بر وقوع احراق دارند وجود دارد  که بحمدالله تعالی توسط محققین استخراج گردیده است

، در این زمینه کتاب « اثبات احراق بیت فاطمی در منابع عامه و خاصه » تألیف حجج الاسلام شربیانی و کریمی طبرسی توسط انتشارات ریرا ، بسیار عالی و مناسب تحقیق پژوهشگران معارف ناب اهل بیت (ع) است.
 

ننیجه:

شیعیان حضرت زهرا(سلام الله) علیها را اولین مدافع حریم امامت و ولایت می دانند و معتقدند این باور راستین، امری است که حتی منابع مخالفین عقیدتی آنها نیز به آن گواهی می دهد. برای همین زبان شان زبان استدلال و گفت و گوست و با کسی سر جنگ و ستیزه و تکفیر ندارند. اما با حساسیت های علمی و روشی ای که دارند، هیچ گونه تحریف و انکار را نیز برنمی تابند.
توجه به تصمیم قطعی خلیفه دوم و سوگند‌هایی که یاد کرده، و از طرف دیگر با توجه به مدارکی که در کتاب‌های اهل‌سنت یافت می‌شود، عمر بن خطاب فقط به تهدید کردن بسنده نکرده؛ بلکه آن را عملی نیز کرده است.
 

پی‌نوشت‌ها:

۱- سیر أعلام النبلاء، ج ۱۵، ص ۵۶۹؛ تذکرة الفاظ، ج ۳، ص ۸۵۷؛ الطبقات الشافعیة الکبری، ج ۳، صص ۴۵۶ - ۴۵۷
2- شرح نهج البلاغه، ج ۲۰، ص 147
3- ابن عبد البر (متوفای 733 ھ)، ج ۲، ص ۲۵۴ ؛ نهایة الأرب، الوافی بالوفیات، ج ۱۷، ص ۳۱۱
4- مروج الذهب، ج ۲، ص ۷۹ و ص ۷۲ و ج ۳، ص ۲۴ و ص ۷۷ و ص ۸۶
5۔ مروج الذهب، ج ۳، ص ۷۷ و ص ۸۶
6.هیثمی، نور الدین، مجمع الزوائد، ج۷، ‌ ص۲۳۵.    
7.نیشابوری، محمد بن عبد الله، المستدرک، ج۳، ص۱۲۴،    
8. ابن‌جزم، علی بن احمد، المحلی، ج۹، ص۳۴۵.    
9.ذهبی، شمس‌الدین، تاریخ الاسلام، ج۵، ص۲۶.    
10.طبری، ابن‌جریر، تاریخ الطبری، ج۲، ص۶۱۹.    
11. مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیه، ص۱۴۳.    
12.سبکی، تاج الدین، طبقات الشافعیة الکبری، ج۳، ص۴۵۶.    
. المصنف فی الاحادیث والآثار، ابن ابی شیبه الکوفی، ابو بکر عبد الله بن محمد، تحقیق: یوسف الحوت، کمال، مکتبه الرشد، الریاض، 1409 هـ ق، الطبعه الاولى، ج 9، ص 323.
14. جامع‏ الاحادیث، سیوطى، جلال الدین، دار الفکر، بیروت، 1414 هـ ق، ج 26، ص 395.
15. تاریخ الامم و الملوک تاریخ طبری، الطبری، ابو جعفر محمد بن جریر، تحقیق: ابراهیم، محمد ابو الفضل، دارالتراث، بیروت، 1387 هـ ق، الطبعه الثانیه، ج 3، ص 202.
16 الامامه و السیاسه(تاریخ الخلفاء)، ابن قتیبه الدینوری، ابو محمد عبد الله بن مسلم، تحقیق: شیری، علی، دارالاضواء، بیروت، 1410 هـ ق، الطبعه الاولى، ج 1، ص 30.
17. جمل من انساب الاشراف، البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، تحقیق: زکار، سهیل، الرزکلی، ریاض، دارالفکر، بیروت، 1417 هـ ق، ج 1، ص 586.
18. العقد الفرید، ابن عبد ربه الاندلسی، شهاب الدین احمد بن محمد، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1404 هـ ق، الطبعة الاولی، ج 5، ص 13.
19. الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ابن عبدالبر النمری القرطبی، یوسف بن عبدالله، تحقیق: البجاوی، علی محمد، دارالجیل، بیروت، 1412 هـ ق، الطبعة الأولی، ج 3، ص 975.
20. شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبه الله‏، محقق / مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل‏، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی‏، قم، 1404 هـ ق، چاپ اول، ج 2، ص 45.
21. المختصر فی تاریخ البشر، ابوالفداء، اسماعیل بن علی، دارالمعرفة، بیروت، بی تا، ج 1، 156.
22. مسند فاطمه سلام الله علیها، سیوطی، جلال الدین بن عبدالرحمن، مؤسسة الکتاب الثقافیة، بیروت، بی تا، ص 36.
23. کنزالعمال فی سنن الاقوال والافعال، متقی هندی، علاء الدین علی بن حسام الدین؛ المحقق: حیانی، بکری، موسسه الرساله، بیروت، 1401 هـ ق، ج 5، ص 651.
24. نهایة الأرب فی فنون الأدب، نویری، احمد بن عبدالوهاب، دار الکتب و الوثائق القومیة، مرکز تحقیق التراث، قاهره، 1975 م، ج 19، ص 40.
25. أعلام النساء، کحالة، عمر، رضا، مؤسسة الرسالة، بیروت، 1404 هـ ق، ج 4، ص 112.
26. الامامه و السیاسه، همان.
 27.ر.ک: الوافى‏ بالوفیات، صفدى، صلاح الدین، تحقیق: أحمد الأرناؤوط وترکی مصطفى، داراحیاء التراث العربی، بیروت، 1420 هـ ق، چاپ اول، ج 6، ص 15.
28. میزان الاعتدال فی نقد الرجال، الذهبی، محمد بن احمد بن عثمان، تحقیق: البجاوی، علی محمد، دارالمعرفة للطباعة والنشر، بیروت، 1382 هـ ق، الطبعة الاولی، ج 1، ص 139.
29. الملل و النحل‌، شهرستانی، محمد بن عبد الکریم، تحقیق: بدران، محمد، نشر الشریف الرضی‌، قم، 1364 هـ ش، چاپ سوم، ج 1، ص 71.
30. شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، همان، ج 14، ص 193.
31. المجموعة الکاملة الإمام علی ابن أبی طالب علیه السلام، عبدالمقصود، عبدالفتاح، دارالصفوه، بیروت، 1431 هـ ق، ج 1، ص 229.
32 منهاج السنة النبویة فی نقض کلام الشیعة القدریة، ابن تیمیه، تقی الدین احمد بن عبدالحلیم، المحقق: محمد رشاد سالم، جامعة الإمام محمد بن سعود الإسلامیة، 1406 هـ ق، الطبعة الأولى، ج 8، ص 291.
33. تاریخ الأمم و الملوک تاریخ طبری، همان، ج 3، ص 430.
34. مروج الذهب، المسعودی، علی بن الحسین، دارالاندلس، بیروت، 1385 هـ ق، ج 2، ص 301.
35. کنزالعمال فی سنن الاقوال والافعال، متقی هندی، علاء الدین علی بن حسام الدین؛ المحقق: بکری حیانی - صفوة السقا، موسسه الرساله، بیروت، 1401 هـ ق، الطبعة الخامسة، ج 5، ص 631، ح 14113.
36. المعجم الکبیر، الطبرانی، سلیمان ابن احمد، تحقیق: السلفی، حمدی بن عبدالمجید، مکتبة ابن تیمیه، قاهره، 1415 هـ ق، الطبعة الثانیة، ج 1، ص 62، ح 43.
37. العقد الفرید، همان، ج 5، ص 21.
38. مختصر تاریخ دمشق لابن عساکر، ابن منظور الانصاری، محمد بن مکرم، تحقیق: مراد، ریاض عبدالحمید، مطیع، محمد، دارالفکر، دمشق، 1402 هـ ق، الطبعة الأولی، ج 13، ص 122.
39. شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، همان، ج 20، ص 24.
40. تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والاعلام، الذهبی، محمد بن احمد بن عثمان، تحقیق: عمر عبد السلام التدمری، دار الکتاب العربی، بیروت، 1413 هـ ق-1993 م، الطبعة الثانیة، ج 3، ص 117.
41. مجمع الزوائد و منبع الفوائد، الهیثمی، نورالدین علی بن ابی بکر بن سلیمان، تحقیق: القدسی، حسام الدین، مکتبة القدسی، القاهرة، 1414 هـ ق-1994 م، ج 5، ص 203.
42. لسان المیزان، ابن حجر العسقلانی، احمد بن علی بن محمد، تحقیق: دائرة المعرف النظامیة، الهند، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت، 1390 هـ ق-1971 م، الطبعة الثانیة، ج 4، ص 189.
43.مروج الذهب، ج ۳، ص ۷۷.
44.علیرضا عسگری، مسعودی و «التنبیه و الاشراف»، ۱۳۷۶ش..
45-الامامه و الخلافه، مقاتل بن عطیّه ص ۱۶۰-۱۶۱.
46.دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج ۶، ص ۴۱۲، به قلم رضوان مسا

منبع:

راهنمای یاوران فاطمیه (مجموعه پرسش و پاسخ های پژوهشی)، به اهتمام: علی لباف، چاپ سوم، مرکز فرهنگی انتشارات منیر، 1390ش، صص 119-116
https://fa.wikifeqh.ir/توجیه تهدید عمر به سوزاندن خانه فاطمه
https://www.mehrnews.com/news/4214257
https://makarem.ir/maaref/fa/article/index/429019
* این مقاله در تاریخ 1402/9/22 بروز رسانی شده است