26 فروردین 1389 / 30 ربیع الثانی 1431 / 15 آوریل 2010
26 فروردین 1389 / 30 ربیع الثانی 1431 / 15 آوریل 2010
26 فروردین 1389 / 30 ربیع الثانی 1431 / 15 آوریل 2010 |
|
|
|
حجتالاسلام و المسلمين حاج شيخ محمد شريف رازي، در سال 1300ش (1340ق) در خانداني متدين در شهر ري به دنيا آمد. در سيزده سالگي پدر را از دست داد و پس از آن به كار و كسب و تحصيل علوم جديد و مقدمات علوم ديني پرداخت. وي در هفده سالگي با صلاحديد آيتاللَّه شيخ محمدتقي بافقي كه دوران تبعيدش را در شهر ري ميگذارند، به قم رفت و به تكميل سطوح عالي حوزه همت گماشت. حجتالاسلام شريف رازي پس از آن رهسپار حوزه علميه نجف اشرف گرديد و مدتي از درس سيد ابوالحسن اصفهاني و شيخ غلامحسين اردبيلي بهره برد. ايشان همچنين پس از چند ماهي كه از دروس آيتاللَّه ميرزا مهدي اصفهاني در مشهد مقدس استفاده نمود، در قم رحل اقامت افكند و يكسره به درس فقه و اصول حضرات آيات: سيد محمد حجت كوه كمرهاي و سيدحسين بروجردي حاضر شد و مباني علمي خويش را استوار ساخت. حجتالاسلام شريف رازي در سال 1333ش به شهر ري رفت و در مدت اقامت پنج ساله در آنجا، در تاسيس، مديريت و تدريسِ مدرسه بُرهانيه نقش مهمي ايفا نمود. از آن پس به قم بازگشت و به تاليف و تحقيق و تبليغ دين در داخل و خارج كشور اشتغال ورزيد. وي از بسياري از بزرگان شيعه اجازات امور حسبيه و روايتي دريافت داشت كه از جمله آنها، اجازات روايي حضرات آيات: شيخ آقابزرگ تهراني، شيخ علياكبر نهاوندي و سيدشهابالدين مرعشي نجفي بود. حجتالاسلام شريف رازي در ضبط تاريخ حوزههاي علميه و بزرگان شيعه اهتمامي خاص داشت و با تاليف و نگارش كتابهاي آثارُالحُجَّه يا دايرةالمعارف حوزه علميه قم در 2 جلد و نيز گنجينه دانشمندان درباره شرح حال زندگي علماي معاصر شيعه در ايران و عراق، در 9 جلد، در احيا و بزرگداشت نام و ياد علماي شيعه قدمي بلند و گامي ارجمند برداشت. علاوه بر اين از شريف رازي آثار با ارزش ديگري بر جاي مانده كه اختران فروزان ري و تهران، كرامات صالحين، چرا شيعه شدم، مشاهير دانشمند اسلام، تعليقه بر وسايل الشيعه در 5 جلد و تعليه بر بحارالانوار در 6 جلد و... از آن جملهاند. معظمٌله سرانجام پس از عمري تحقيق و نگارش، در بيست و پنجم فروردين 1379ش برابر با هفتم محرم 1420ق در هفتاد و نه سالگي بدرود حيات گفت و در قبرستان شيخان قم مدفون گرديد. |
|
آيتاللَّه سيد ابوالفضل موسوي تبريزي در سال 1314 ش (1354 ق) در تبريز به دنيا آمد و پس از طي دوران دبستان، در سيزده سالگي وارد حوزه علميه تبريز شد. وي پس از طي دوره مقدمات، در هفده سالگي راهي حوزه علميه قم گرديد و در محضر استاداني همچون آيتاللَّه علي مشكيني و حضرت امام خميني(رحمة الله علیه) به مدارج بالاي علمي دست يافت. آيتاللَّه موسوي تبريزي در جريان نهضت اسلامي مردم بر ضد رژيم پهلوي به مبارزات سياسي پرداخت و در سال 1347 به عضويت جامعه مدرسين حوزه علميه قم درآمد. ايشان پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز، دو دوره به نمايندگي مجلس شوراي اسلامي و سه دوره نمايندگي مجلس خبرگان رهبري را برعهده گرفت و در اين سنگرها خدمت نمود. آيتاللَّه موسوي تبريزي همچنين مدتي به عنوان دادستان كل كشور و رياست ديوان عدالت اداري، مشغول فعاليت بود و منشأ خدمات ارزندهاي گرديد. ايشان در سالهاي پاياني عمر خويش به عنوان مشاور عالي قوه قضاييه و عضو مجمع جهاني اهلبيت در خدمت نظام اسلامي حضوري فعال داشت تا اينكه در 26 فروردين 1382 ش برابر با سيزدهم صفر 1424 ق در 68 سالگي دار فاني را وداع گفت و در حرم حضرت معصومه(س) به خاك سپرده شد. |
|
|
«هانري كاوَنديش» فيزيكدان و شيميدان انگليسي متولد شد. كاوندش درعلوم فيزيك و شيمي استاد و مدرس بود و دركنارتدريس به تحقيق و آزمايش مي پرداخت. كاونديش ضمن تحقيقات خود موفق به تعيين حرارت مخصوص برخي ازاجسام شد. وي نخستين كسي است كه ثابت كرد ئيدروژن سبك ترازهواست و درباره تركيب شيميايي هوا نيز تحقيقات جامع و ارزنده اي ازخود به جاي گذاشته است. |
ماري آن ايوانْسْ معروف به جورج اليوت، داستانسراي پرآوازه انگليسي در 22 نوامبر 1819م در اين كشور به دنيا آمد. وي در 16 سالگي مدرسه را رها كرد و به اداره خانه و املاك پدر پرداخت. او زبانهاي يوناني، لاتيني، آلماني و ايتاليايى را فرا گرفت و به فرهنگ خويش وسعت بخشيد. اليوت در جواني بر اثر تزلزل مذهبي، از انجام فرايض ديني دست باز داشت و باورش را نسبت به مسيحيت از دست داد، با اين حال، هرگز ريشههاي عميق اخلاقي در وجودش سستي نيافت. اليوت كار ادبي را با ترجمه كتاب زندگي مسيح(ع) در دهه 1840م آغاز كرد كه در تيراژ زيادي به چاپ رسيد. اليوت در برخي كارهاي بعدي خود به اين نكته تاكيد ميكرد كه بشر به هنگام رنج بردن، تنها از راههاي داشتن و بذل محبت و كمك به ديگران ميتواند دردهاي خود را تسكين بخشد. وي در داستانهاي خود، همدردي صميمانهاي با مردم تيرهروز ابراز ميكند. زندگي، بحرانهاي روحي و عذابهاي وجداني آنان را شرح ميدهد و از راه واقعبيني و تحليل دقيق خصوصيتهاي اخلاقي مردم شهرستان و طبقههايى كه با زبان و افكارشان از نزديك آشناست در بياني طنزآلود و پرجاذبه، به داستاننويسي در انگلستان غناي فراوان ميبخشد. در واقع جورج اليوت را ميتوان راهگشاي داستاننويسي جديد در انگلستان به شمار آورد. وي در نگارش داستانهاي خود، بيشتر از يك نويسنده، يك نقاد روشنگر و موشكاف بود و در زندگي خصوصي خود نيز، بيشتر از آنكه يك نويسنده به چشم بيايد، يك آموزگار بود. درباره آثار جورج اليوت، نقدهاي فراواني شده است و او را تنها كسي دانستهاند كه مقامي پس از چارلْزْ ديكنزْ، نويسنده شهير هم وطنش پيدا كرده و نفوذي غيرقابل انكار بر نويسندگان پس از خود نهاده است. از جورج اليوت آثار متعددي برجاي مانده كه مطالعهاي در زندگي شهرستان در 4 جلد، رامُله در 3 جلد، آسياي روي نهر در 3 جلد و آدام بيد در 3 جلد از آن جملهاند. ماري آن اِيوانْسْ معروف به جورْج اليوت، سرانجام در 15 آوريل 1880م در 61 سالگي درگذشت. |
|
در سپيده دم پانزدهم آوريل 1986م، دهها هواپيماي نظامي امريكا، به بهانه مقابله با تروريسم، محل سكوت سرهنگ معمَّر قذافي رهبر ليبي در طرابلس و بنغازي را به شدت بمباران كردند. در اين يورش كه هواپيماهاي امريكايى با ريختن بيش از يكصد تن مواد منفجره، قصد قتل رهبر ليبي را داشتند، صدها نفر از مردم ليبي كشته و زخمي شدند. درپي اين تجاوز كه تروريسم بينالمللي و دولتي لقب گرفت، نيروهاي مسلح ليبي، ايستگاه ارتباطاتي امريكا در جزيره لامبيدوزا در درياي مديترانه واقع در 300 كيلومتري شمال طرابلس را با موشك هدف قرار دادند. همچنين، عمليات گستردهاي به منظور سنگربندي سواحل ليبي توسط ارتش آن كشور آغاز شد. هرچند پيش از اين تجاوز، ناظران سياسي انجام چنين تهاجمي را به دليل استقرار ناوگاندر سواحل ليبي، بعيد نميدانستند، با اين حال، حمله امريكا به ليبي، اوج تروريسم دولتي را نشان داد و ثابت كرد كه مدعيان دروغين حقوق بشر، هيچ گونه ارزشي براي انسانها قائل نيستند و حاضرند در راه دستيابي به اهداف پليد خود، مردم بيگناه كشوري را كه تن به تسليم نميسپارد، مورد تجاوز وحشيانه قرار دهند. هدف اصلي از اين حمله، علاوه بر جلوگيري از پرخاشگريهاي قذافي در مجامع بين المللي عليه امريكا و رژيم صهيونيستي و گرفتن انتقام از ليبي، سرنگوني خود قذافي بود. اين حمله يك تجاوز آشكار در مجامع بينالمللي قلمداد شد. |
خليل الوزير معروف به ابوجهاد از پايهگذاران و مرد شماره دو سازمان آزاديبخش فلسطين، در سال 1941م در غزه متولد شد. وي از فرزندان شايسته ملت مظلوم و مسلمان فلسطين بود كه با درك ضرورت مبارزه مسلحانه با اشغالگران ميهنش، فلسطين، به اتفاق هم فكرانش، در قاهره، يك سازمان مسلح را با خط مشي چريكي به نام جنبش آزاديبخش فلسطين موسوم به ساف پايهگذاري كرد و بعدها به عنوان مسئول شاخه نظامي اين جنبش برگزيده شد. ابوجهاد كه در جمهوري خلق چين آموزشهاي نظامي ديده بود، مسئول گردآوري سلاح از دولتهاي مختلف جهان براي ساف نيز بود. او همچنين اغلب به عنوان يكي از اعضاي بلند پايه هيأتهاي فلسطيني بود كه به كشورهاي جهان عزيمت ميكرد. ابوجهاد رهبر سازمان فلسطيني سپتامبر سياه نيز بود؛ سازماني كه پس از قتلعام فلسطينيان در اردن در سال 1970م به وجود آمد. ترور نخستوزير اردن در سال 1971 و گروگانگيري و قتل ورزشكاران اسرائيلي در المپيك 1972م مونيخ نيز به دست همين سازمان انجام گرفت. ابوجهاد علاوه بر آن، فرماندهي دهها عمليات چريكي پرتلفات عليه نيروهاي رژيم اشغالگر قدس را در دهه هفتاد برعهده داشت. با اين حال وي به عرفات كاملاً وفادار بود و از مواضع محافظهكارانه عرفات در خصوص روي آوردن به راهحلهاي سياسي به جاي حركتهاي نظامي حمايت ميكرد، به همين جهت هم در آوريل 1978م، از نيروهاي خود جهت سركوب فلسطينيانِ مخالفِ سياستِ محافظه كارانه جنبش فتح استفاده كرد. رژيم صهيونيستي از ساليان قبل، قصد داشت ابوجهاد را ترور كند. در سال 1978م بمبي به قصد ترور كردن او در مسير عبور اتومبيلش منفجر شد كه وي از اين سوء قصد جان سالم به در بُرد. ابوجهاد پس از حمله نيروهاي رژيم صهيونيستي به لبنان در سال 1982م، به كشور افريقايي تونس رفت، اما سرانجام در پانزدهم آوريل 1988 در محل سكونت خود به دست عوامل رژيم صهيونيستي در چهل و هفت سالگي به قتل رسيد. |
در پانزدهم آوريل 1992م شوراي امنيت سازمان ملل متحد، قطعنامهاي مبني بر تحريم هوايى و تسليحاتي ليبي تصويب و دارايىهاي آن كشور را در خارج مسدود كرد. اين تحريم تحت فشار امريكا و انگليس انجام شد كه مدعي هستند، ليبي در انفجار و سرنگوني هواپيماي امريكايى در سال 1988م بر فراز لاكِربي اسكاتلند و كشته شدن 272 سرنشين آن دست داشته است. واشينگتن و لندن خواستار تحويل گرفتن دو ليبيايى متهم به دخالت در اين انفجار و محاكمه آنان بودند كه طرابس از اين كار امتناع كرد تا آن كه در سال 1999م، ليبي دو متهم را تحويل ديوان بين المللي دادگستري داد. پس از اين اقدام، شوراي امنيت، تحريم ليبي را به حال تعليق در آورد. اين تحريم علاوه بر لطمات انساني، حدود 25 ميليارد دلار خسارت به ليبي وارد كرد. با اين حال ليبي سرانجام غرامت كشته شدگان حادثه هواپيماي امريكايي را نيز با بازماندگان قربانيان پرداخت نمود. |
پس از كودتاي خونين كمونيستي در 27 آوريل 1978م توسط افسران كمونيست ارتش افغانستان و قتل محمد داود خان اولين رئيس جمهور اين كشور، نور محمد تركي به عنوان نخستين رئيس جمهور كمونيست افغانستان زمام امور آن كشور را به دست گرفت. اما اين حكومت ديري نپاييد و طي كمتر از دو سال، دو كودتا در اين كشور روي داد و حكومت را سرنگون كرد، تا اينكه نوبت به بَبرك كارمِل كه مورد حمايت شوروي بود، رسيد. در اين زمان ورود ارتش سرخ شوروي و دخالت نظامي شوروي در افغانستان با مخالفت شديد غرب و كشورهاي مسلمان روبرو شد. از طرف ديگر، نيروهاي مخالف رژيم دست نشانده افغانستان كه با دريافت اسلحه و كمكهاي مالي از خارج تقويت ميشدند، در نقاط مختلف اين كشور دست به شورش برداشتند. در اين ميان، دولت شوروي پس از هشت سال جنگ بيحاصل در افغانستان، سرانجام درصدد تغيير سياست خود در اين كشور برآمد. از اينرو، در چهارم مه 1986م، به عنوان نخستين گام در راه اين تغييرسياست، ببرك كارمل را از رياست جمهوري افغانستان بركنار كرد و محمد نجيب اللَّه را به جانشيني وي برگزيد. دومين مرحله اين تغيير سياست، تخليه بيش از يكصد هزار سرباز ارتش سرخ شوروي از خاك افغانستان بود كه از 16 مه سال 1988م آغاز و در 15 فوريه 1989م به پايان رسيد. نجيباللَّه از آغاز زمامداري و به ويژه پس از تخليه افغانستان از نيروهاي شوروي درصدد جلب همكاري مخالفين با دولت خود برآمد ولي رهبران اصلي مجاهدين افغان، تحت هيچ شرايطي حاضر به همكاري با وي نشدند. حكومت نجيباللَّه در سالهاي 1990 و 1991م، بيشتر در نتيجه اختلاف بين رهبران مجاهدين بر سر تقسيم قدرت دوام يافت، ولي از اوايل سال 1992م كه رهبران مجاهدين به يك موافقت اصولي درباره جانشيني رژيم حاكم بر افغانستان دست يافتند، نجيباللَّه چارهاي جز كنارهگيري از حكومت نيافت. سرانجام در روز پانزدهم آوريل 1992م، با استعفاي وي از مقام رياست جمهوري، دوران حكومت 14 ساله كمونيستي در افغانستان به پايان رسيد و شوراي موقت رهبري افغانستان در بيست و چهارم آوريل 1992م شكل گرفت. با اين حال، اختلاف نظر در تقسيم قدرت، نزاعها و كشمكشهاي خونيني در اين كشور به وجود آورد و دهه بعد از سقوط كمونيسم در افغانستان، به صحنههاي درگيريهاي قومي تبديل شد. لازم به ذكر است كه حكومت داودخان مورد حمايت كامل شوروي بود و از بُعدي ديگر، با احتساب دوره زمامداري داودخان، ميتوان دوران حكومت كمونيستها در افغانستان را نوزده ساله دانست. |
ژنرال محمد نجيباللَّه زمامدار كمونيست افغانستان، در سال 1947م در خانوادهاي از نژاد پشتو در افغانستان به دنيا آمد. وي در 18 سالگي به عضويت حزب كمونيست افغانستان درآمد و دو سال بعد به كميته مركزي اين حزب راه يافت. نجيب اللَّه در سالهاي بعد مدارج ترقي را در پستهاي دولتيِ نظام كمونيستي افغانستان طي كرد و سمتهايى همچون رياست سازمان پليس مخفي افغانستان و وزير امنيت افغانستان را به دست آورد. در نهايت با اشاره و حمايت شوروي و پس از كنارهگيري ببرك كارمل، نجيباللَّه در چهارم مه 1986م به دبيركلي حزب كمونيست افغانستان و در سال بعد به رياست جمهوري افغانستان رسيد. با اين حال، نجيباللَّه پس از احراز اين مقام، تلاش فراواني كرد تا عدم وابستگي خود را به كرملين نشان دهد. وي از اين طريق، سعي نمود تا حمايت احزاب و گروههاي سياسي مختلف افغاني را كه با دولت مركزي در جنگ بودند، جلب كند. به همين دليل درپي وقوع اصلاحات سياسي در شوروي سابق و بلوك شرق كه با قطع كمكهاي نظامي و مالي مسكو به دولتهاي وابسته به شوروي سابق و نيز خروج نيروهاي اين كشور از افغانستان همراه بود،خود را بيمناك نشان نداد. با اين حال، با اوجگيري تلاشهاي بينالمللي براي فيصله دادن به بحران داخلي افغانستان و تعيين دولتي جديد براي اين كشور، وي مقاومتي نكرد و حمايت خود را از برگزاري انتخابات آزاد در افغانستان اعلام نمود. نجيباللَّه سرانجام با تشكيل شورايى مركب از نمايندگان طرفين درگير در افغانستان كه از طرف سازمان ملل تعيين شده بودند، در پانزدهم آوريل 1992م پس از نزديك به پنج سال رياست جمهوري از قدرت كنارهگيري كرد و در مقر نمايندگي سازمان ملل در كابل پناهنده شد. با استعفاي نجيباللَّه، دوران حكومت چهارده ساله كمونيستي در اين كشور مسلمان به پايان رسيد. با اين حال، حاكمان بعدي، از اين فرصت به نحو مطلوب استفاده نكردند و جنگهاي داخلي آغاز شد. |
مقدمات تشكيل سازمان تجارت جهاني در جريان جنگ جهاني دوم، توسط امريكا و انگليس فراهم شد و بر اين اساس در سال 1947م، 23 كشور پيشرفته جهان، موافقتنامه عمومي تعرفه و تجارت موسوم به گات را امضا كردند. اين موافقت نامه مقرر ميداشت تا مذاكراتي جهت كاهش تعرفههاي گمركي، رفع محدوديتهاي بازرگاني و از ميان بُردن موانع تجارت آزاد، انجام شود، سرانجام هشتمين دور از اين مذاكرات در آوريل 1994 در مراكش خاتمه يافت و براساس سند نهايى اين گفتگوها، گات در جهت جهاني شدن تجارت به سازمان تجارت جهاني تغيير نام داد و تعداد زيادي از كشورهاي جهان عضو آن شدند. در حال حاضر امريكا و تعداد ديگري از كشورهاي غربي از نفوذشان در سازمان تجارت جهاني در جهت منافع خود استفاده ميكنند. همچنين بسياري از كارشناسان اقتصادي، از ميان برداشتن تعرفههاي تجاري را به خاطر برتري اقتصادي كشورهاي غربي، به نفع اين كشورها و به ضرر كشورهاي جهان سوم ميدانند. |
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}