آيا ميشد از وقوع جنگ جلوگيري كرد؟
آيا ميشد از وقوع جنگ جلوگيري كرد؟
آيا ميشد از وقوع جنگ جلوگيري كرد؟
تيرماه1359، ملاقاتي در مرز اردن
يكي از موارد مهمي كه بيشتر از طرف بعضي مسنترها مطرح ميشود، شروع جنگ است. همهشان هم با چنين جملاتي شروع ميكنند: «مثل دسته گل بودند به خدا! يه پارچه آقا. خدا رحمتشون كنه!» و يا چندتا نچنچ كردن ادامه ميدهند: «همهاش تقصير اين رژيمه، همين مثلاً جمهوري اسلامي! مگه شاه چيكار ميكرد؟ اسلحه گذاشته بود بيخ گلوي عراق جرأت نداشت جم بخوره. اگر هم توپ و تفنگ نداشت، ميرفت اينقدر سبيل صدام رو چرب ميكرد كه حمله نكنه. اينها كه اين چيزها رو بلد نبودن!» اين حرفها، شايد از نگاه اول خيلي خام به نظر برسه، اما يه نكته خيلي مهم رو توي دل خودش داره و اون هم اين نكته است كه: «ميشد از وقوع جنگ جلوگيري كرد؟» اين سؤال رو شايد اونهايي كه در متن ماجرا بودند، بهتر بتوانند جواب بدهند. به همينخاطر هم يك دور توي مصاحبههاي چندنفر زديم و شد همينكه ميبينيد. البته، مشخصه كه اينها هم نظر شخصي اين افراد هست و به ما هيچربطي نداره، چون همانطور كه اول بحث هم اشاره كردم، ما امتداديها به جز فعاليت در نشريه، تحليلگر سياسي هم هستيم و نظرات منحصر به فردي داريم!
حجتالإسلام هاشمي رفسنجاني
اميرحسني سعدي
1. عوامل محسوس، شامل نيروي انساني، آموزش، آماد و پشتيباني (لجستيك) شامل تجهيزات، سلاحها و اقلام موردنياز.
2. عوامل غيرمحسوس، شامل فرماندهي و مديريت نظامي.
3. عوامل برتريساز، شامل ايمان و روحيه.
شعار انحلال ارتش، ارتش بيطبقه توحيدي، خدمت يكساله سربازي، انتقال پرسنل متخصص و فني به خارج از يگانهاي رزمي، تضعيف مديريت و فرماندهي، لغو قرارداد خريدهاي خارجي و طرح فروش اقلام عمده تجهيزات ارتش، از هم پاشيدگي سيستم اطلاعاتي ارتش و فراخواندن وابستههاي نظامي، تضعيف آموزش و تعمير و نگهداري، تلفات و ضايعاتي كه در مأموريتهاي ارتش در برقراري امنيت در كردستان و مناطق ضدانقلاب اعم از نيروي انساني و تجهيزات، پيش آمد، و اين نكته مهم از بهمنماه1357 تا مهرماه سال1359، حتي يك دستگاه خودرو براي ارتش خريداري نشد، ارتش را تضيف كرد. ديدگاه مجموعه نظام به غير از حضرتامام(ره) و حضرت آيتالله خامنهاي در مورد ارتش، ديدگاه مثبتي نبود. نكته ديگر اينكه، خود ارتش، فينفسه هيچ اختياري نداشت.
طي بيستماهي كه با مسائل داخلي روبرو بودم، عراق با استفاده از فرصت و آسودگي خيال، در حال تجهيز و تقويت سازمان ارتش و آموزش و آماده شدن براي جنگ بود. پيش از جنگ، عراق دوازده لشگر داشت، در حاليكه ما كمتر از اين تعداد برخوردار بوديم و آنها هم درگير مأموريتهاي داخلي و ضدانقلاب و درگيريهاي مرزي بودند، اما عراق با دوازده لشكر مجهز و آماده، تمام شناساييها و جابجاييهايش را نيز به دور از ديد ما انجام داده بود و اطلاعات ما در حدّ ديد و ديدباني از پاسگاههاي مرزي بود.
يكي از عواملي كه در آن مدّت در ارتش بر تمامي ضعفها و نارساييهاي وارد شده غلبه داشت، ايمان بود، همان روح معنوي پيكره ارتش، يعني ايمان به اسلام ناب محمدي(ص) و رهبري و فرماندهي حكيمانه حضرت امامخميني(ره).
البته، الآن نميشود قضاوت كرد. تصور كنيد هنوز جنگي آغاز نشده و ميگوييم احتمال دارد آغاز بشود و عراق حمله كند. اگر لشكر دو تيپ لشكر16 را از كردستان خارج و به جنوب اعزام ميكرد و در اين فاصله، ضدانقلاب فعاليت و اقدامي انجام ميداد، به آن چه ميگفتند؟ نميگفتند ارتش كردستان را به دست ضدانقلاب داد و رفت؟ ممكن است هم اكنون، گفتن برخي از مطالب و چراها آسان باشد، اما بايد خود را در فضاي آن روزها قرار داد. ما ميخواهيم واقعيتي را روشن كنيم تا براي آيندگان، درس باشد و نگويند كه ارتش، بيتفاوت و ناتوان بود. يك نفر بيايد واقعاً بگويد كه پيش از جنگ، ارتش در اين بيستماه كوتاهي كرده است. واقعاً آن شرايطي كه بر ارتش گذشت، آن واقعيتها و اوضاع و احوالي را كه وجود داشت بررسي كنيم و بگوييم كه آيا ارتش پيش از جنگ، ميتوانست بهتر از اين، كاري انجام دهد؟ چهكار ميتوانست بكند كه نكرد؟ اگر ما اين را روشن كنيم، حقانيت ارتش، شفاف و روشن ميشود.
امير دريابان علي شمخاني
بازدارندگي، مسئلهاي ملّي است. بنابراين، ما كلاً نميتوانستيم به بازدارندگي برسيم. آن روزها در تمام سطوح، هيچكس از جنگ ادراكي نداشت. دو- سه ماه پس از جنگ، من جايي نوشتم يا به صورت شفاهي گفتم كه صدام، با همه عراق و همه اعراب به ايران حمله كرده است، در حاليكه من در خوزستان، تنها به كمك سپاه خوزستان مقابل او ايستادهام، يعني سپاه تهران هم براي كمك نميآمد.
اگر كسي بخواهد عمق بقا را در كشوري ارزيابي كند، حتماً بايد اين پرسش را پاسخ بدهد كه ظرفيت مقاومت شكل گرفته يك كشور، چقدر است؟ اين ميتواند بازدارنده باشد، اما هيچ عنصر پيروزي به اين فكر نميكند و وقتي در اين ورطه افتاد، تازه به اين فكر ميافتد. نه ناپلئون، نه هيتلر، نه صدام و نه آمريكا در عراق به اين موضوع فكر نكردند.
ما در اوايل جنگ، هيچ تصوري از آن نداشتيم، اما شجاعت داشتيم و از هيچ چيز نميترسيديم. ما تنها به دنبال يك خط بوديم. ميخواستيم ثابت كنيم كه دشمن، شكستپذير است و به هيچوجه، حاضر به تسليم نبوديم. البته تمامي معادلات قدرت و حسابهاي رياضي و جمع ادوات زرهي و هواپيماها، به ما ميگفت كه، نميتوانيم اينكار را بكنيم، اما ما دنبال اين بوديم كه ثابت كنيم اين دشمن، آسيبپذير است؛ بنابراين، هركاري كه ميكرديم، در اين زمينه بود. انقلاب بود كه ما را به اين نتيجه رساند. امام(ره) فرمايشهاي زيادي دارند، اما من هرگز اين جمله ايشان را از ياد نميبرم: «الخير في ماوقع». جملهاي كه براي ما، پيام بسياري داشت. فهميدم كه در اين كار، خير است و ايستاديم؛ هرچند مشكلات زيادي هم داشتيم.
منبع: نشريه امتداد - ش 44
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}