کنترل تسلیحات و خلع سلاح (2)

نویسنده : موسی رشید حفظ آباد




رئالیسم و ایده آلیسم

خلع سلاح بر گرفته از اندیشه های ایده آلیستی از کانت و ویلسون میباشد.کنترل تسلیحات برگرفته از رئالیسم و عملکرد آمریکا و شوروی به عنوان رقبای اصلی جنگ سرد در نیمه قرن 20 می باشد . ادبیات خلع سلاح می گوید انسانها زمانی که قدرت کشنده را در اختیار داشته یاشند این قدرت فشار غیر قابل تحملی را به آنها تحمیل می کند. انسانها خدایگان نیستند و زمانی که قدرت خدایگان را در دست خود جمع می کنند مانند جانور عمل می کنند دولتی که قدرت نظامی فوق العادی را در دست دارد خویشتنداری را از دست می دهد و در صدد بر می اید از طریق اعمال فشار به اهداف خود برسد و در واقع ارزش حل و فصل مسالمت امیز را انکار میکند. آثار فساد امیز قدرت در دیکتاتوریها غرایز تهاجمی حاکمان افسار گسیخته را تحریک میکند و در دموکراسیها نیز استاندارهای و هنجارهای مردمی را تحقیر می کند و این امکان وجود دارد که سیاست خارجی یک کشور با اندیشه های نظامی گری طبقه افسران رنگین شود.
دولتهای متجاوز و یاغی که جنگ و توسل به زور را برای رسیدن به مطامع خود سازگارتر از خلع سلاح می دانند. طرفداران کنترل تسلیحات بر خلاف معتقدان به خلع سلاح جنگ افزارها وتسلیحات نظامی را حتی در تقویت صلح و امنیت بین الملل را مثبت میدانند. کنترل تسلیحات از سنگ بناهای روابط استراتژیک امریکا و شوروی به عنوان دو ابر قدرت زمان جنگ سرد بوده است.
خلع سلاح و کنترل تسلیحات یکی از موضوعات حساس همکاری میان دولتها است . دیدگاه رئالیستها در مورد همکاری میان دولتها مبهم است به طور کلی دیدگاه رئالیسها نسبت به همکاری بدبینانه است زیرا نیت دولتها نسبت به هم روشن نیست حتی این امکان وجود دارد که شریک امنیتی امروز دشمن فردا تبدیل شود, پس چرا دولتها به همکاری تن داده و اسرار نظامی و امنیتی خود را در اختیار انها قرار دهند.
رئالیستها بر خلاف منطق و هدف خلع سلاح و کنترل تسلیحات افزایش قدرت نظامی و به خصوص کسب تواناییهای سلاحهای هسته ای را ضامن تامین امنیت ملی می دانند.
زیرا حتی اعتمادی به یقین های امنیتی دیگران وجود ندارد اما منتقدان این دیدگاه بر کافی نبودن سلاح هسته ای برای تامین امنیت ملی و حفظ بقاء به تجربه ناموفق شوروی سابق اشاره می کنند که با اتکای صرف به سلاحهای هسته ای نتوانست موفق شود پس باید به ابعاد سیاسی اقتصادی اجتماعی و فرهنگی توجه داشته باشیم.

تئوری لیبرال :

تئوری لیبرال صلح دموکراتیک است این تئوری ریشه در افکار کانت- لیبرالیسم اقتصادی است که دولتهای دموکراتیک صلح را بیش از جنگ ترجیح می دهند زیرا شهروندان ان نفع اساسی را در حفظ خود و رفاهشان دارند و در نتیجه از ورود به ستیزه جویی خودداری کرده و شیوه مسالمت آمیز مدیریت سیاست خارجی را ترجیح میدهند. آنها بر عکس نظامهای استبدادی هستند که جنگ و توسل به زور را ترجیح می دهند زیرا رهبران خودکامه ترس از نتیجه اقدامات و حتی در صورت شکست ندارند اما رهبران دموکراسیها به دلیل ترس از برکنار شدن از قدرت کمتر به ماجراجویی می پردازند. و اصولا دموکراسیها کمتر با هم میجنگند بنابرین دموکراسیها نفعی در در ایجاد یک ارتش بسیار مسلح نمیبینند و حفظ توازن دفاعی و گروهای شبه نظامی را به ارتش ترجیح می دهند البته اعتقاد به نپرداختن دموکراسیها به جنگ با توجه به واقعیات عینی و دوره های تاریخی مورد مشاجره می باشد زیرا دموکراسیها هم با هم به جنگ متوسل شده اند و هم با غیر دموکراسیها جنگیده اند.

سازه انگاری:

ایده و فرهنگ در تئوری روابط بین الملل جایگاه خیلی مهمی دارد. از نظر این تئوری معمای امنیتی صرفا به دلیل داشتن سلاحهای هسته ای نیست بلکه ظهور این معما به دیدگاه دولتها نسبت به یکدیگر نیز بستگی دارد. همین دیدگاه مبتنی بر ایده دانش است. به عنوان مثال برای آمریکا 500 بمب هسته ای انگلیس کمتر از 5 بمب فرضی کره شمالی خطرناکتر است زیرا انگلیسیها با امریکا دوست هستند اما کره شمالی دوست نیست. دوستی و دشمنی بر فهم مشترک می باشد.
در واقع این فهم مشترک میان دولتها است که باعث می شود یک سری از مسائل را از طریق همکاری اما یک سری از کارها را نیز با هم در ستیز و منازعه داشته باشند اما کشورها باید همکاری خود را با هم بیشتر کنند تا به یک نقطه اشتراک و هماهنگی برسند. مثال: ایالات متحده امریکا و شوروی سابق نزدیک به نیم قرن در مورد تسلیحات هستهای با هم در گفتگو بودند در نهایت چهارچوب مشترک برای تنظیم مسابقه تسلیحاتی خطرناک میان کشورهای متبوع خود ارائه دهند. جلسات مشترک کارشناسان در واقع اغازی برای تشکیل جامعه شناختی در مورد کنترل و در نهایت موفق به ایجاد پارادایم امنیتی شد که پس از ان قراردادهای مهمی سالت و استارت میان دو کشور منعقد شد. سازه انگاری به نقش سازمانهای غیر دولتی نیز اهمیت قائل است این سازمانها عموما طرفدار ارزشهای انسانی هستند. همین ارزشها هدایتگر سازمانهای مزبور در زمینه های تقویت و پیشبرد عملی خلع سلاح نیز می باشند و همچنین اشاره میکنند به اشخاص خیر که در تقویت و پیشبرد خلع سلاح و حقوق بشر دوستانه ،به عنوان مثال- دوناند تبعه سوئیس را در تشکیل صلیب سرخ و تبعیت دیگر کشورها از تاسیس این نهاد را یاداور میشوند.

پست مدرنیسم:

یک تئوری اجتماعی است که پس از جنگ جهانی دوم مطرح شد ولی تنها از دهه 1980 وارد ادبیات روابط بین الملل شد. در رابطه با مسئله امنیتی پست مدرنیسم بر گفتارهای امنیتی است. مفاهیم کلیدی گفتمانهای امنیتی از دیدگاه پست مدرنیسم عبارتند از قدرت و سلطه که در واقع نه به روابط میان دولتها بلکه به روابط میان کشورها بر می گردد و این رابطه زمانی نمود پیدا میکند که از طریق اظهار نظرها و سخنرانی به زبان اورده شود.
نکته مهم در پست مدرنیسم تمایز میان خود و دیگری است یک گفتمان امنیتی تنها برای کسانی که سلطه یک کشور را پذیرفته اند می تواند انتظار امنیت از سوی ان کشور را داشته باشد. در سطح بین الملل نیز ارمغان بیشتر قراردادها ی خلع سلاح و کنترل تسلیحات (امنیت)حداقل برای اعضای انهاست اما...در برخی از رژیمها امنیتی مثل مناطق عاری از سلاحهای هسته ای رابطه سلطه وجود ندارد.
منبع: اندیشکده روابط بین الملل