تأثير سرمايه هاي معنوي اجتماعي براخلاق درنگاه قرآن

نويسنده:دکترعين اله ارشادي **




چکيده

سرمايه ي معنوي اجتماعي،آن مجموعه امکانات حقيقي است که مي تواند به صورت منبعي نامحدود ويا ابزاري فراگير در توليد،رشد و توسعه ي خلق و خوي نيک،در اختيار تمامي انسان ها،درکنارطبيعت و سرشت پاک انساني باشد. بنابراين ما در اين مقاله،ضمن شناخت مصاديق سرمايه هاي معنوي در مراجعه به قرآن کريم و تفاسير،با بياني توصيفي ـ تحليلي اثر آن را براخلاق بررسي مي کنيم،تا راهکارهاي حفظ و صيانت از سرمايه معنوي و نحوه اثربخشي آن نيز شناخته شود.
مشورت ازجمله سرمايه هاي معنوي اجتماعي است که با اتکا به آن لغزش ها،خطاها و پشيماني ها به حداقل مي رسد. استفاده از سرمايه ي مشورت براي تمامي نيروهاي انساني در طبقات و سطوح مختلف، حتي پيامبران بزرگ الهي نيز توصيه شده است.ازجمله تأثيراين سرمايه بر خلق و خوي انسان، پرورش روح اجتماعي،مشارکت پذيري،همدلي و همراهي، توجه به رأي و نظرديگران و نجات از خودرأيي و استبداد و هواي نفس مي باشد.اين سرمايه بايد از منبعي پاک و متصف به علم و تقوي، خداترسي، صداقت و درستي، تعقل و تجربه، تحصيل گردد. از جمله آسيب هاي اين سرمايه، بخل، جبن، حرص و ...است.
دومين سرمايه معنوي اجتماعي،اخوت، الفت و همدلي است که تنها به جوامع اسلامي اختصاص دارد؛زيرا برادري ديني مفهومي خاص مسلمين و مؤمنين و قرآن است. تأثير استفاده از اين سرمايه،مهرورزي،همدلي، دلسوزي، همياري و همکاري در روابط اجتماعي بوده و سبب ارتقاي سطح روابط مي گردد. اين سرمايه مولد خصيصه ي ايثار و از خودگذشتگي در فرد مي باشد.
کليد واژه ها:سرمايه معنوي،اخلاق،شور و مشورت،اخوت، همدلي و الفت است.

مقدمه

سؤال اساسي پژوهش ما اين است که انسان با استفاده از چه نوع سرمايه اي مي تواند نيازهاي اخلاقي،رفتاري، روحي، رواني و فکري خود را پاسخگو باشد؟
سؤال ديگراينکه آيا در پاسخگويي به نيازهاي معنوي نيز به مانند نيازهاي مادي مي توان از منابع توليد برخوردار بود؟
درپاسخ به سؤالات مذکور،براين نظريه تأکيد مي کنيم، چنانچه سرمايه مادي در کنار ديگر منابع توليد،پاسخگوي نيازهاي مادي است،سرمايه معنوي نيز در کنار ساير منابع، مؤثر و مولد درخلق و خو و گاهي متأثر از آن و پاسخگوي نيازهاي معنوي است.به عبارت ديگرچنانچه در رفع نيازهاي مادي عامل اقتصاد شکل مي گيرد و در تعريف اين عمل مي گويند: علمي است که به مطالعه کاربرد و نحوه تخصيص بهينه منابع توليدي محدود و کمياب، به منظورتأمين بيشترين نيازهاي نامحدود بشري مي پردازد و منظور از منابع توليد،کليه نهاده هايي هستند که درتوليد کالاها و خدمات به کار مي روند که معمولاً از عواملي چون نيروي کار،سرمايه، طبيعت و مديريت به عنوان عوامل اصلي توليد درکنار فناوري (تکنولوژي) و امنيت نام برده مي شود.(دهقاني، 1386، ص
3) به اعتقاد ما همين فرايند در پاسخگويي به نيازهاي معنوي انسان وجود دارد.به اين بيان که علم اخلاق شکل مي گيرد تا ضمن مطالعه و بررسي روي منابع توليد،ازجمله سرمايه هاي معنوي و نيروي انساني و طبيعت و سرشت پاک آدمي را ياري نمايد تا نيازهاي معنوي اش را پاسخگو باشد حاصل مطالعات نگارنده درمنابع علم اخلاق بيانگرآن است که علماي اخلاق درمنابع خود اهتمام اندکي به شناسايي و معرفي سرمايه هاي معنوي داشته اند و نيز درکاربردي کردن اين سرمايه ها کمتر انديشه کرده اند.اميد است اصحاب فکر و انديشه بويژه علماي اخلاق،ضمن شناسايي و معرفي سرمايه هاي معنوي، نحوه و چگونگي استفاده از آن را نيز تبيين نمايند تا بدين وسيله پاسخگوي نيازهاي فراوان اخلاقي انسان معاصر باشند.

سرمايه هاي معنوي اجتماعي

چنانکه سرمايه را درعلم اقتصاد تعريف کرده اند: مجموعه امکاناتي همانند ابزار و تجهيزات،که به عنوان حاصل کار گذشته انسان درجريان توليد مورد استفاده قرار مي گيرد، سرمايه گفته مي شود،علاوه بر آن وجوهي که براي خريدهاي جاري و پرداخت حقوق عوامل انساني در جريان توليد به کار مي رود،در اصطلاح، سرمايه مي گويند. (فنايي؛ روزبهاني، 1384، ص 45) همين تعريف با اندکي تفاوت در سرمايه معنوي نيزمطرح است،به اين بيان که سرمايه معنوي نيز در بسياري از مواد حاصل کارگذشته انسان هاست که يکي از موارد کاربردش پاسخگويي به نيازهاي اخلاقي است. اين سرمايه،گاهي به صورت ابزار در خدمت رشد و توسعه اخلاق و گاهي نيزمولد خلق و خوي نيک است. در نتيجه مقصود ما از سرمايه ي معنوي اجتماعي،آن مجموعه امکانات حقيقي است که مي تواند به صورت منبعي نامحدود و يا ابزاري فراگير در توليد،رشد و توسعه خلق و خوي نيک،در اختيار تمامي طبقات نيروي انساني،درکنار طبيعت و سرشت پاک انساني باشد. ما در اين پژوهش دو مورد از اين نوع سرمايه ها و تأثير آن بر اخلاق را بررسي مي کنيم.
الف.از جمله سرمايه هاي معنوي اجتماعي تأثيرگذار بر اخلاق که در قرآن کريم مورد اهتمام فراوان قرار گرفته «مشورت» است. مشورت سرمايه اي است که تمامي نيروهاي انساني در طبقات مختلف، حتي در عالي ترين سطح نيازمند به کارگيري و استفاده از آن هستند. چنانکه در سرمايه مادي متخصص ترين نيروها نيز نيازمند استفاده از سرمايه هستند، اگر نگوييم اين گروه بهتر از هرگروه ديگري سرمايه ها را شناخته و در استفاده و بهره گيري از آن کارآمدترين اند. در به کارگيري سرمايه معنوي مشورت نيز،حتي پيامبر بايد از آن استفاده نمايد.چنانکه در آيه شريفه مي فرمايد: «فبما رحمه من الله لنت لهم
و لو کنت فظاً غليظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم واستغفرلهم هم وشاورهم في الأمر...»؛ (آل عمران، 159) يعني:به (برکت) رحمت الهي در برابر آنان [مردم] نرم (و مهربان شدي) و اگر خشن سنگ دل بودي، از اطراف تو پراکنده مي شدند.پس آنها را ببخش و براي آنها آمرزش بطلب و درکارها با آنان مشورت کن... (مکارم شيرازي، 1378، ص71) همانطور که آيه شريفه مي فرمايد پيامبر (ص) نيز مأموراست با مردم در امورشان مشورت نمايد و معناي اين توصيه اين نيست که پيامبر نيازمند رأي و نظر کساني است که در رتبه پايين تري قرار دارند. بلکه برترين افراد در رأي و نظر هم مي تواند در مشورت به نفعي برسد و مشورت کردن نشانه ي عقلانيت و رشد فرد است؛نه فقط نيازمندي او به رأي ديگران.چنانکه حضرت اميرالمؤمنين علي (ع) فرمودند: «افضل الناس رأياً من لا يستغني عن رأي مشير...»؛ برترين مردم در رأي و انديشه کسي است که از رأي و انديشه طرف مشورت،خود را بي نياز نداند. (رسولي محلاتي، 1383،ج1، ص 585، ح 9/4598)
در تبيين و تفسيرآيه شريفه لازم است اين سؤالات پاسخ داده شود:
1.آيا کسي که عقل کل،اشرف پيامبران، کامل ترين انسان و مستظهر به وحي و عالم غيب است نيز نيازمند مشورت است؟ تا خداوند او را مأمور به استفاده از رأي و نظر ديگران در امور نمايد؟
02 آيا مشورت پيامبر اسلام با مردم جنبه ظاهري داشت يا واقعي؟
درتفسير مجمع البيان آمده است با وجود اين که پيامبر با اتکا به وحي راه صواب را همواره مي داند و ديگر نيازي به شناختن رأي صواب با استفاده از فکر ديگران ندارد، املا مأمور مشورت با اصحاب خود مي شود به اين سبب که:
01اين کار براي پاک ساختن نفوس اصحاب و جلب الفت و رفع کدورت و نگراني آنهاست تا بدانند پيامبر به قول آنها اعتماد دارد و به رأي آنها مراجعه مي کند. (قتاده، ربيع و ابن اسحاق)
2.تا امت در مشورت به او اقتدا کنند. آن را براي خود نقش ندانند.(سفيان بن عيينه)
3.اين کار براي تجليل ازاصحاب بود.(حسن و ضحاک)
4.براي امتحان آنان بود تا خيرخواه و بدانديش باز شناخته شود. (طبرسي، 1360، ج 4، ص 314)
در تفسيرنورذيل آيه شريفه آمده است:در مشورت پيامبر،تفقد از نيروها،شکوفايي استعدادها،شناسايي دوستان از دشمنان، گزينش بهترين رأي،ايجاد محبت و علاقه و درس عملي براي ديگران نهفته است.(قرائتي، محسن، 1385، ج 2، ص 185) مشورت پيامبر (ص) با مردم هرگز جنبه ظاهري نداشت، بلکه واقعاً درامور مربوط به مردم با آنان مشورت مي کرد. (قرائت، 1385، ج 10، ص 413) در خلاصه ي تفاسير الميزان و نمونه آمده است: گويا اين توهم بعد از شکست سپاهيان پيامبر(ص) درجنگ احد،پيش آمد که بعد از نتيجه ي مشورت ناموفق در مورد انتخاب محل جنگ، ديگر پيامبر (ص) نبايد با کسي مشورت نمايد.اما آيه اين تصور را رد مي کند، زيرا منافع مشورت بسيار بيشتر از زيان هاي احتمالي آن است،و اثرعجيبي در پرورش شخصيت و رشد اجتماعي افراد دارد.واژه ي مشورت در آيه ي شريفه به صورت جمع آمده (شاورهم) اما تصميم گيري نهايي به صورت مفرد مذکر (عزمت) شده است تا بفهماند که بررسي مسائل بايد به طور دسته جمعي باشد،اما تصميم نهايي و اجرايي آن بايد مبتني بر اراده واحد و قاطع باشد تا درعمل هرج و مرج پيش نيايد. (پور يوسف، عباس، 1386، ص 207-201)
درتفسيرجوامع الجامع آمده است: (وشاورهم في الأمر) يعني «في امرالحرب و نحوه مما لم ينزل عليت فيه وحي لتطيب نفوسهم او لتستظهر برأيهم. قال الحسن:اراد ان يستن به من بعده و قد علم الله عنه لم يکن يهتاج اليهم. و في الحديث: ما تشاور قوم قط الاهدوا لارشد امرهم». (طبرسي، 1367، ج 1، ص 216) پس از نقل آراء مفسرين،در مجموع اينگونه به نظر مي رسد که مفسرين
ازواژه ي مشورت اين معنا ابتدائاً برايشان تداعي شده است که افراد به دنبال کسب آگاهي بيشترازامور ناچار به استفاده از سرمايه مشورتند تا با کمک گرفتن از رأي و نظر ديگران امور را به جريان بياندازند،از اين رو به اتفاق گفتند: پيامبر نياز به رأي و نظرديگران ندارد؛آن حضرت عالم به غيب و تحت حمايت هاي خداوند و متکي به وحي است،چه نياز به مشورت دارد.بنابراين چنانکه مفسرين فرموده اند اين معنا از مشورت درخصوص پيامبر سالبه به انتفاع موضوع است و قطعاً آيه پيامبررا امر نمي کند با کساني که در مقام و رتبه ي پايين تري هستند مشورت کن تا از رأي و نظر آنها استفاده کني. به عبارت ديگرعقلاً هيچ مديري مجاز نيست رأي و نظر افراد ناآگاه و يا کم اطلاع را جايگزين رأي افراد آگاه و مطلع نمايد و افراد بي اطلاع حرف شنوي داشته باشد. لکن مي توان گفت علاوه براين معناي اوليه که از مشورت به ذهن متبادر مي شود،درمشورت معناي ديگري نيزنهفته است و آن معنا مشارکت دادن مردم در سرنوشت و اموراتشان است و آيه شريفه به پيامبر (ص) به عنوان مدير و ولي جامعه ي مسلمين و مؤمنين مي فرمايد حق افراد است که مدير رأي و نظر آنها را در کارهاي مربوط به جامعه بخواهد. لذا آيه به صورت جمع مي فرمايد: «شاورهم» با همه ي مردم مشورت کن؛ حق آحاد جامعه است که رأي و نظرشان از سوي حاکم شنيده شود، سپس حاکم خود تصميم گيري نمايد.از اين رو تصميم گيري به صورت فردي و مديريتي «عزمت» و با توکل به خدا است. در نتيجه اصلاً جاي شک و شبهه نيست که آيه از پيامبر (ص) خواسته است که در مديريت خود از سرمايه مشورت استفاده کن تا بدين وسيله منافع بسياري به دست آيد. چنانکه در ترجمه و شرح غررالحکم از حضرت اميرالمؤمنين علي (ع) نقل شده است که فرمود:«جمع الخير في المشاوره» يعني: مجموعه ي خيرو خوبي در مشورت کردن است. (رسولي محلاتي، سيدهاشم، 1383، ج1، ص 586، ح 16/4605) مشاوره سرمايه ي بزرگي درحمايت و پشتوانه مديريت جامعه
درحرکت ها و تحولات اجتماعي است؛چنانکه در منبع مذکور از زبان حضرت علي (ع) آمده است که فرمود: «کفي بالمشاوره ظهيراً» يعني: مشاوره براي پشتوانه ي کار کافي است. (رسولي محلاتي ، 1383، ج1، ص 588، ح 16/4620)
بنابراين به نظر مي رسد روي سخن آيه شريفه مبني بر امر به مشورت به جنبه ي مديريتي پيامبر (ص) است که مبناي مديريت خود را بر سرمايه مشورت قرار بدهد و شأن و منزلت مردم را در مشاورت در سرنوشتشان حفظ نمايد،و پيامبر (ص) نيز به واقع اين چنين عمل مي کرد که آيه فرموده است. براين اساس برمديران جامعه اسلامي لازم است که اين سنت بزرگ پيامبر(ص) را در مديريت خود نهادينه نمايند، که بدون رأي و نظرمردم کاري نکنند که ضمن بي توجهي به شأن و منزلت افراد،درمديريت خود نيز متزلزل خواهند شد. بدون شک يکي از دلايل استحکام واقعي حکومت ها، اتکا بر آراء و نظرات مردم است که در نوع خود قوي ترين عامل در دفع خطرات و آسيب ها،از جامعه و حاکميت است؛ چنانکه حاکميت ولايت فقيه با تأسي بر سنت پيامبر (ص) متکي بر رأي و نظرمردم سي سال است در برابر بزرگترين خطرات که قوي ترين دولت ها را از پاي درمي آورد ايستاده است. اين است معناي فرمايش مذکور ازامام علي (ع) که «کفي بالمشوره ظهيراً».
لازم به ذکراست علاوه برآيه مورد بحث (آل عمران، 159) در آيه ديگري نيزبه عنوان يک اصل و قاعده و مشخصه ي جامعه ي مؤمنين،استفاده از اين سرمايه معنوي مطرح شده و مي فرمايند:«... وأمرهم شوري بينهم...»؛ يعني: در کارهايشان با يکديگرمشورت مي کنند. (شوري، 38) در الميزان ذيل آيه شريفه به نقل از راغب در مفردات مي گويد: کلمه ي «تشاور»،«مشاورت» و «مشورت» به معناي استخراج رأي صحيح است،به اينکه آدمي در مواقعي که خودش درباره ي کاري رأي صحيح ندارد، به ديگران مراجعه کند و از او رأي صحيح بخواهد. اين کلمه از ماده ي «شور» گرفته شده و کلمه ي «شوري» امري است که
درباره اش مشاوره شود. بنابراين معناي آيه شريفه اين مي شود که مؤمنين آنهايي هستند که هرکاري مي خواهند بکنند در ميانشان شورايي تشکيل مي شود تا پيرامونش مشورت کنند. اما ازگفتار بعضي استفاده مي شود که کلمه ي «شوري» مصدراست؛بنابراين معناي آيه چنين مي شود که کار مشاورت دربين خويش است.از اين رو آيه اشاره دارد به اين که مؤمنين اهل رشد بوده،کاري مي کنند که در واقع بايد بکنند، دربه دست آوردن و استخراج رأي صحيح دقت به عمل مي آورند و به اين منظوربه صاحبان عقل مراجعه مي کنند. (طباطبايي، 1363، ج 18، ص 93) نتيجه حاصله از اين آيه شريفه و تفسيرآن،چنين مي شود که توصيف خداوند در قرآن کريم ازمؤمنين به اين ويژگي و خصوصيت نيک و برتر است که، اينان امورشان را بدون استفاده از اين سرمايه معنوي انجام نمي دهند، آنچنان رشد کرده اند که ضمن اهتمام به يکديگر در مشارکتي جمعي به حل و فصل مسائلشان مي پردازند؛چنانکه اميرالمؤمنين علي (ع) فرموده است: «شاور قبل أن تعزم» يعني: مشورت کن پيش از آنکه تصميم بگيري. (رسولي محلاتي، 1383، ج 1، ص 587، حديث 179/4) هرگز بدون مشورت کاري انجام نمي دهند.

اثر مشورت برخلق و خو و رفتار

چنانکه در تفاسير و منابع اخلاقي نيز آمده است، استفاده از اين سرمايه ي معنوي ضمن توليد يا تقويت خلق و خوي نيک آدمي، مواردي از اخلاق ناپسند را نيز از وجود انسان زايل مي نمايد. درتفسيرنور،استفاده از مشورت را سبب شکوفايي استعدادها، احترام به ديگران، زمينه سازي جهت استفاده از امداد الهي «يدالله مع الجماعه» دانسته و زايل کننده و مانع استبداد،کاهش خطاها و لغزش ها، مانع حسادت و وسيله ي شناخت توانمندي ها و يا ضعف هاي افراد مي داند. (قرائتي، 1385، ج 10، ص 413) در خلاصه ي تفاسير الميزان و نمونه،آمده است: استفاده از مشورت سبب لغزش کمتر، پيشگيري از حسادت و حسد ورزي افراد نسبت به يکديگر، جلوگيري از اعتراض ها، مانع استبداد رأي و
بي توجهي به شخصيت افراد مي گردد.مشورت به افراد احساس عزت نفس و خودباوري مي دهدو بين افراد جامعه صميميت ايجاد مي کند. (پورسيف، 1386، ص 2-102)
براساس آنچه از امام علي (ع) در غررالحکم نقل شده است بهره وري بهتر و استفاده بهينه از اين سرمايه آنگاه ممکن است که منبع اين سرمايه متصف به امور زير باشد:
01 مشورت برگرفته ازعلم من مفتح و پاک باشد؛ «شاور العلماء والصاحين» يعني: با دانشمندان و علماء وارسته مشورت کن.
02 مشورت برگرفته از عقل و خرد باشد؛«شاور ذوي العقل تأمن الزلل و الندم» ترجمه: با خردمندان مشورت کن تا از لغزش و پشيماني در امان باشي.
03 با افراد خداترس مشورت کن؛«شاور في امورک الذين يخشون الله ترشد» يعني: در کارهاي خويش با کساني که از خداوند ترس و واهمه دارند مشورت کن تا راهنمايي شوي.
04 با افراد صاحب تجربه مشورت نما؛«افضل من شاورت ذوالتجارب» يعني: برترين کسي که بايد با او مشورت کنيد افراد صاحب تجربه اند.
05 با افراد دورانديش و دلسوز مشورت نما؛«مشاوره الحازم المشفق ظفر» يعني: مشورت کردن با افراد دورانديش و دلسوزي پيروزي آفرين است.(رسولي محلاتي، 1383، ج 1، صص 90-584)
همچنين با استفاده از فرمايشات امام علي (ع) در غررالحکم به دست مي آيد که نبايد منبع اين سرمايه آلوده به امور زير باشد:
01 بخل؛«لا تدخلن في مشورتک بخيل فيعدل بک عن القصد و يعدک الفقر»؛ هرگز در مشورت خود شخص بخيل را وارد نکن که تو را از راه صحيح بگرداند و به فقر و نداري تهديدت نمايد.
02 حرص؛«لا تشرکن في مشورتک حريصاً يهون عليک الشر و يزين لکن الشر» هرگز انسان حريص و آزمند را در مشورت خود شريک و سهيم نکن که کاربد را در نظرت آسان و حرص و آز را براي تو آرايش دهد.
03 دروغ؛ «لا تستشر الکذاب فانه کالسراب يقرب عليک البعيد و يبعد عليک القريب»؛با کسي که زياد دروغ مي گويد مشورت نکن که همانند سراب است؛دور را براي تو نزديک و نزديک را در نظرت دور مي کند.
4.جهل و ناداني؛ «جهل المشير هلاک المستشير»؛ ناداني مشاور،نابودي مشورت کننده را به دنبال دارد. فرد جاهل ولو دوست و دلسوز انسان هم باشد نبايد مورد مشورت قرار گيرد و در مقايسه گفته شده،مشورت با دشمن عاقل بهتر از دوست جاهل است. (رسولي محلاتي، 1383، ج 1، ص 90-584)
حاصل کلام اينکه مشورت،سرمايه اي است معنوي که هم مؤثر بر ايجاد يا تقويت اخلاق پسنديده است و هم زايل کننده ي اخلاق مذموم.از طرف ديگر اين سرمايه متأثر از اخلاق پسنديده و اخلاق مذموم نيز هست که در فرمايشات امام علي (ع) به خوبي توضيح داده شده است. که مثلاً مشورت با افراد عاقل و خردمند چه آثاري دارد و با افراد جاهل چه آثاري. بنابراين بر متوليان امور اجتماعي لازم است در راستاي متخلق نمودن افراد به اخلاق حسنه،درحفظ و صيانت از سرمايه هاي معنوي اجتماعي و رشد و توسعه ي آن به همه ي امورو همه ي افراد در جهت بهره وري بهتر از آنها تلاش نمايند،تا بدين صورت تفاوت و تمايز برتر جوامع اسلامي بر ديگرجوامع آشکار گردد.
ب.اخوت، برادري، الفت، وحدت و اتحاد
از جمله سرمايه هاي معنوي و اجتماعي مهمي است که با استفاده از آن علاوه،بر تقويت، رشد و توسعه اخلاق و رفتار اجتماعي از جمله التزام به رعايت حقوق افراد، احترام به آحاد مردم،دلسوزي، ايثار، گذشت، عفو و بخشش، مهرورزي، تعاون، همراهي و همکاري در حل مشکلات افراد، اخلاق ناپسند را نيز محو مي کند؛با به کارگيري اين سرمايه، کدورت ها و دشمني ها، خيانت به مال و جان و ناموس از ميان مي رود،سلامت و بهداشت روان براي افراد به وجود مي آيد، بخل و حسد رخت بربسته و اصلاح ذات البين، اصل حاکم بر روابط ميان افراد مي شود. البته اين سرمايه برايمان شکل مي گيرد و از مشخصه هاي
خاص جامعه ي مؤمنين است. از اين سرمايه در قرآن کريم با عناوين «اخوت، الفت، اعتصام بحبل الله» نام برده شده و مؤمنين به آن توصيه شده اند. چنانکه مي فرمايند: «إنّما المؤمنون إخوه فأصلحوا بين أخويکم و اتّقوا الله لعلّکم ترحمون»؛(حجرات، 10) مؤمنان برادر يگديگرند؛ پس دو برادرخود را صلح و آشتي دهيد و تقوي الهي پيشه کنيد، باشد که مشمول رحمت او شويد. (مکارم شيرازي، 1387، ص 516)
در تفسيرالميزان ذيل آيه شريفه آمده است: جمله «إنما المؤمنون إخوه» قانوني را در بين مسلمانان مؤمن تشريع مي کند و نسبتي را برقرار مي سازد که قبلاً برقرار نبوده و آن نسبت برادري است که آثار شرعي و حقوقي نيز دارد. اخوت در اسلام عبارت است از نسبتي بين دو نفر، که در نکاح آثاري دارد،حال چه اخوت والديني باشد و چه رضائي، البته اخوت رضائي در ازدواج آثاري دارد اما در ارث ندارد؛ چه اخوت ديني که آثار اجتماعي دارد اما در نکاح و ارث ندارد. (بنابراين طلاق اخوت در هر سه مورد حقيقي است نه مجازي) اگر چه برخي مفسرين اطلاق اخوت در آيه را مجازي گرفته و از باب استعاره دانسته اند و گفته اند شرکت دو نفر در داشتن ايمان شبيه است به شرکت آن دو دراصل تولد، زيرا هم تولد اصلي است براي بقا و منشأ حيات است و هم ايمان منشأ بقاي ابدي در بهشت است. و بعضي هم گفته اند اين اخوت از باب تشبيه بليغ است،از اين حيث که مؤمنين هم به يک رشته منسوبند و آن،ايمان است که باعث بقاي ابدي است. (طباطبايي، 1363، ج1، ص 472) تفسير انوار درخشان نيز ذيل آيه ي شريفه مي گويد که اين آيه حکم اخوت و برادري را در ميان اهل ايمان صادر فرموده به اينکه هر يک از افراد موظفند آثار اجتماعي آن را در سير و سلوکشان رعايت کنند و بر طبق برنامه قرآن حقوق اجتماعي و معاشرتي افراد را در نظر گرفته، در مقام اداي آن برآيند.از جمله اثرات بارز اخوت ايماني، صلاح و رفق افراد مؤمن با يکديگر است؛ به اين طريق که کدورتي ميانشان رخ ندهد و
چنانچه رخ داد بلافاصله در رفع آن اقدام نمايند. بنابراين رابطه ي ايماني ميان جامعه ي اسلامي براساس اصلاح ذات البين و رفع کدورت افراد است که منشأ فساد و فتنه و اختلاف در زندگي عموم نشود. (حسيني همداني، 1380ق، ج 15، ص 391) در تفسير الميزان ضمن نقل حديثي از امام صادق (ع) درباره ي حقوق اخوت مي فرمايد: مؤمن برادر مؤمن و چشم و راهنماي او است،به او خيانت نمي کند، بر او ستم روا نمي دارد و او را فريب نمي دهد و اگر وعده اي بر او داد تخلف نمي کند. (طباطبايي، 1363، ج 18، ص 472)
در آيه ديگري ضمن دعوت به وحدت و اعتصام به حبل الله و يادآوري الفتي که به وسيله دين خدا بر مردم ارزاني شد؛ به نحوه ي شکل گيري سرمايه ي اخوت اشاره کرده مي فرمايد: «واعتصموا بحبل الله جميعاً و لاتفرقوا واذکروا نعمت الله عليکم اذ کنتم أعداء فألّف بين قلوبکم فأصبحتم بنعمته أخواناً و کنتم علي شفا حفره من النّار فأنقذکم منها...»؛ (آل عمران، 103) و همگي به ريسمان خدا [= قرآن و اسلام و هرگونه وسيله وحدت]چنگ زنيد و پراکنده نشويد، و نعمت (بزرگ) خدا را برخود، به ياد آريد که چگونه دشمن يکديگر بوديد و او ميان دل هاي شما الفت ايحاد کرد و به برکت نعمت او، برادر شديد و شما بر لب حفره اي از آتش بوديد، خدا شمارا از آنجا نجات داد... (مکارم شيرازي، 1387، ص 63) در تفسير روح الجنان آمده است که «حبل» کنايه باشد از دين،عهد، امان، مودت، خويشي و قرابت. اما مراد از «حبل» درآيه دين است و معناي آن چنين است که به دين خدا چنگ زنيد. عبدالله بن مسعود مي گويد مراد از حبل جماعت است و نيز گفته مراد چنگ زدن به طاعت و جماعت است؛يعني اي مردم اطاعت خدا و ملازم جماعت نگاه داريد که آن حبل و عهد خداست. قتاده و ضحاک مي گويند. مراد از حبل الله، قرآن است. (خزاعي، 1347، ج4، ص 437) در تفسيرالميزان ذيل آيه شريفه آمده است،خداوند در آيه شريفه دو دليل بر لزوم اعتصام به حبل الله و عدم تفرقه آورده است يکي «اذ کنتم اعداء» دوم
«و کنتم عل شفا حفره من النّار»؛ دليل اول مبتني بر اصل تجربه است که خود شما را درگذشته با يکديگر دشمن بوديد و تلخي هاي دشمني را چشيده ايد و خدا شما را از آن نجات داد. دليل دوم مبتني بر بياني عقلي است.اگر در جمله ي «فأصبحتم بنعمته إخواناً» دوباره کلمه نعمت تکرار شده براي اين بود که به امتناني اشاره کرده باشد که جمله «واذکروا نعمت الله عليکم» برآن دلالت داشت و مراد از نعمت همان الفتي است که نام برده است. پس مراد به اخوتي هم که اين نعمت آن را محقق ساخته نيزهمان تألف قلوب است. (طباطبايي، 1363، ج 3، ص 57) درآيه ديگري نيز تحصيل سرمايه ي معنوي الفت را خداوند به خود نسبت داده و مي فرمايد: اين سرمايه با سرمايه هاي مادي قابل تحصيل نبود . «وإلّف بين قلوبهم لو أنفقت ما في الأرض جميعاً ما ألّفت بين قلوبهم و لکن الله ألّف بينهم إنّه عزيزحکيم»؛ (انفال، 63) و دلهاي آنها را با هم الفت داد که اگر تمام آنچه را روي زمين است صرف مي کرد که ميان دلهاي آنان الفت دهي نمي توانستي،ولي خداوند ميان آنها الفت ايجاد کرد؛او توانا و حکيم است. (مکارم شيرازي، 1378، ص 185) در تفسير الميزان به نقل از راغب در مفردات مي گويد:«إلّف» به معناي اجتماع و التيام است، همچنين الفت نيز به همين معناست. خداوند پيامبر خود را با تأليف قلوب مؤمنين کفايت کرده است. در چند جاي قرآن به نعمت تأليف قلوب مؤمنين منت نهاده است و در اين آيه اهميت اين نعمت را بيان کرده است؛بدين بيان که خداوند برامت اسلام منت نهاده و صفت رذيله ي بخل را از دل هاي آنها زدوده و ميان دلهاي آنها الفت ايجاد کرده است، اسلام براي پديد آوردن چنين اخوتي،نخست مردم را به معارف الهي آشنا ساخت و آن معارف را ميان آنان منتشر ساخت و گوشزد کرد که زندگي انسان جاويدان است و منحصر به چند روز مختصردنيا نيست تا با سپري شدن آن، زندگي انسان نيزبه پايان رسد. وقتي مسلمانان اين اصل و حقيقت را پذيرفتند خواهش دلهاي خود را از تمتع به حيوانات که هدفي مادي و غرضي مادي
است به سوي اين تمتع معنوي برگرداندند،ديگرهيچ تزاحم و محدوديتي درآن نيست و قهراً خشم و دشمني از دلهايشان زايل گشته و جان هايشان از بخل و غلبه هوي و هوس رهايي يافته و به لطف خدا برادران يکديگر مي شوند. (طباطبايي، 1363، ج 9، ص 159)
چنانکه از فرمايش علامه نيز مشهود است از جمله تأثير ارزشمند اخوت و همدلي محو رذيله بخل از فرد،تزاحم و محدوديت ها از اخلاق اجتماعي و نيز بوجود آمدن فضيلت، ايثار و گذشت است. اين سرمايه اگرچه براساس ايمان توليد مي شود و سبب ممتاز شدن جامعه ي اسلامي از ساير جوامع مي گردد،لکن بر تقويت ايمان افراد و فراگير شدن و توسعه ي ايمان فرد و اجتماع نيزمؤثر است. جامعه اي که از سرمايه اخوت برخوردارشود،به يقين بسياري از آسيب ها و ناهنجاري هاي اجتماعي درآن وجود نخواهد داشت و درآن،کمترين تضييع حقوق صورت نمي گيرد،درچنين جامعه اي فراتر از رعايت حقوق انسان ها،هم دوستي و نوع دوستي، اخوت و برادري مطرح است. اين ايده آل ترين نوع روابطي است که اجتماع بشري درانتظار آن است اين سرمايه ي فضاي عمومي جامعه را به سوي مودت،مهرباني و دلسوزي سوق مي دهد. در همين راستاست که در فرهنگ جامعه اسلامي و روابط برادري، مسأله «طلب حلاليت» مطرح مي شود و به عنوان يک مشخصه ي جامعه ي برادري از سوي پيامبر (ص) و ائمه عليهم السلام مورد عمل قرار مي گيرد. در پايان به جهت کاربردي شدن طرح اخوت،به مواردي از راهکارها حفظ و توسعه ي اين سرمايه و نيز آسيب هاي آن با استفاده از فرمايشات امام علي (ع) در غررالحکم مي پردازيم.

راهکارهاي حفظ و توسعه ي سرمايه ي اخوت

01 نرم خويي و مدارا به هنگام تندخويي و درشتي کردن برادرت؛«احمل نفسک عند شده اخيک علي اللّين»؛ خويشتن را در هنگام درشتي کردن برادرت به نرمي وادار.
02 پيوند به هنگام قطع ارتباط برادرت؛«احمل نفسک مع اخيک عند صرمه علي اصله» خود را نسبت به برادر خود وادار کن که هنگام گسستن او پيوند کني.
03 غافل نشدن از حق و حقوق برادرت به هر دليلي؛ «اياک ان تفعل عن حق اخيک اتکالاً علي واجب حقک عليه»؛ بپرهيز از اينکه ازحق برادرت غافل شوي،به اعتماد حق واجبي که تو بر او داري.
04 استفاده از زبان خيرخواهي و نصيحت به جاي چاپلوسي و چرب زباني؛«خير الاخوان اقلهم مصانعه في النصيحه»؛ بهترين برادران کسي است که درباره خيرخواهي و نصيحت کمتر تو را مدارا کند.(و به صراحت، تورا نصيحت کند.)
05 بخش خطا،قبول عذر، پوشاندن بدي ها، برطرف کردن ترس، اميد دادن؛«ان اخاک حقاً من غفر زلتک و سد خلت و قبل غذرک و سترعورتک و نفي وجلک،و حقق املک»؛به راستي که برادرحقيقي تو آن است که لغزشت را ببخشد،ورشکستگي زندگيت را ببندد،عذرت را بپذيرد و زشتي و عيب تو را بپوشاند،و ترس تو را برطرف کند و اميد تو را به انجام رساند. (رسولي محلاتي، 1383، ص 70-61)
همچنين از جمله آسيب هاي سرمايه ي اخوت براساس فرمايشات امام علي (ع) در غررالحکم مي تواند امور زير باشد:
01 ايجاد آزردگي؛«الملل يفسدالاخوه»؛ آزردگي، برادري را تباه مي کند.
02 دراين راستا، افراد بايد تلاش کنند اولاً زودرنج نباشند. ثانياً يکديگر را بي جهت آزرده خاطرنکنند.ثالثاً روحيه ي عذرپذيري و عذرخواهي را درخود تقويت کنند.
03 دمدمي مزاج ـ زود حالت عوض کردن؛«شرالاصحاب السريع الانقلاب»؛بدترين همراهان و ياران کسي است که زود تغييرحالت مي دهد.
04 دنيا گرايي و غفلت از آخرت؛«شر اخوانک و اغشهم لک من اغراک بالعاجله الهاک عن الاجله»؛بدترين برادران تو و خيانتکارترين آنان کسي است که تو را بر دنيا تشويق و ترغيب و ازآخرت غافل کند.
05 پيوند و رابطه در فراخي و جدايي به هنگام سختي و گرفتاري؛«شرالاخوان المواصل عندالرخاء و المفاصل عندالبلاء»؛بدترين برادران کسي است که در فراخي زندگي بپيوندد و در گرفتاري فاصله بگيرد و جدا شود.
06 ياري نکردن به هنگام نياز؛«شرالاخوان الخاذل»؛ بدترين برادران کسي است که انسان را ياري نکند. (رسولي محلاتي، 1383، ص 70-68)

نتيجه

نتيجه حاصل از اين پژوهش،لزوم و ضرورت تقويت بنيه اخلاق فردي اجتماعي براساس آموزه هاي قرآن،و نيازمندي جامعه ي بشري به شناخت سرمايه هاي معنوي و آشنايي با به کارگيري اين سرمايه در پاسخ گويي به نيازهاي معنوي است. دراين راستا برعالمان قرآني و اخلاقي است که در پژوهش هاي جامع،گسترده و فراگير،ضمن کشف و معرفي اين نوع سرمايه ها،به تبيين نحوه ي استفاده و کاربرد آن براي عموم بپردازند.چنانکه دراين پژوهش آمد،با سرمايه شور و مشورت مي توان ضمن تقويت بنيه ي اخلاق فردي و اجتماعي به توسعه ي فضايل اخلاقي و محو رذايل پرداخت،به علاوه از اين رهگذر،منافع فراواني نصيب نظام سياسي اجتماعي خواهد شد. بنابراين نهادينه شدن استفاده از اين سرمايه به وسيله متوليان اموراجتماعي،سياسي فرهنگي از ضروري ترين مسائل است.
همچنين جهت ريشه کن کردن ناهنجاري هاي رفتاري،اخلاقي، اجتماعي و فرهنگي،طرح اخوت و برادري از مهمترين اقدامات زيربنايي است،چنانچه درجامعه ي اسلامي پيامبر (ص) به جاي تشکيل سازمان هاي قضائي،جزائي، نظامي و انتظامي، با استفاده از سرمايه ي اخوت،الفت و برادري، جامعه تدبير مي شود. بنابراين چرا نبايد مديران اموراجتماعي فرهنگي ما اين سنت بزرگ الهي را نشناسندويا درکاربردي کردن آن ناتوان باشند؟!اساس مهرورزي،مودت و رحمت در جامعه با استفاده ازاين سرمايه پايه ريزي مي شود و ناهنجاري هاي فردي اجتماعي بسياري ازميان مي رود.
**استاديار و عضو هيات علمي دانشگاه آزاد اسلامي
01 قرآن کريم،ترجمه آيت الله مکارم شيرازي، (1387)، چاپ اول،چاپخانه اميرالمؤمنين (ع)
02 اميني، ابراهيم، (1384)، اسلام و تعليم و تربيت، قم: بوستان کتاب، ويرايش 2، چاپ اول.
03 آشتياني، محمدرضا و محسن، (1384)، گنجينه آداب اسلامي، قم: نشرزهير، چاپ دوم.
04 باقري، خسرو، (1382)، نگاهي دوباره به تربيت اسلامي، تهران:انتشارات مدرسه، چاپ هشتم.
05 پورسيف، عباس، (1386)، خلاصه تفاسير الميزان ونمونه،تهران: نشرشاهد، چاپ دوم.
06 حسيني همداني،محمد، (1380)ق)، تفسير انوار درخشان، تهران: لطفي، چاپ اول، جلد 15.
07 خزائي نيشابوري،حسين، (1374)، روض الجنان روح الجنان في تفسيرالقرآن،مشهد: آستان قدس، جلد 4.
08 دهقاني، علي، (1386)، اقتصاد خرد، تهران: انتشارات ترمه، چاپ سوم.
09 رسولي محلاتي، سيدهاشم، (1383)، غررالحکم و دررالکلم آمدي،تهران:دفترنشرفرهنگ اسلامي، چاپ6، جلد اول و دوم.
010 طباطبايي، سيد محمدحسين، (1363)، الميزان في تفسير القرآن، قم: انتشارات اسلامي، جلد 18،3،1.
011 طبرسي، ابوعلي فضل بن الحسن، (1367)، جوامع الجامع،تهران:دانشگاه تهران،چاپ دوم، جلد 12.
012 ----- (1360)، مجمع البيان، تهران: فراهاني، چاپ اول، جلد 4.
013 عبدالباقي، محمد فؤاد، (1366)، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن،قاهره:دارالکتب المصريه،پنجم.
014 قرائتي، محسن،(1385)، تفسيرنور، تهران: وزارت ارشاد،چاپ 13، جلد 10،2.
015 فلسفي،محمدتقي، (1386)، اخلاق، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي،چاپ نهم، جلد 2،1.
016 مکارم شيرازي، ناصر، (1366)، تفسيرنور، تهران: دارالکتب الاسلاميه.
017 مهدوي کني، محمدرضا، (1382) اخلاق عملي، تهران: دفترنشر فرهنگ اسلامي، چاپ 14.
منبع:نشريه مجموعه مقالات (قرآن و اخلاق )ج2