جايگاه امنيت اجتماعي در قرآن کريم

نويسنده:محتشم مؤمني




چکيده

بدون ترديد يکي از مهمترين مؤلفه هاي اجتماعي که وجود آن درهرجامعه اي،از ضروريات محسوب شده و بدون آن زندگي سعادتمندانه براي آحاد مردم امکان پذير نمي باشد، مسأله مهم و اساسي «امنيت» مي باشد. امري که در واقع منشأ و زيربناي تمامي امور بوده و با عدم آن هيچ گونه فعاليت فردي و اجتماعي ديگر،چه در عرصه ي فرهنگي و چه در عرصه هاي ديگر،نظير صنعت،اقتصاد، هنر، سياست و... انجام پذيرنخواهد بود.ازهمين روست که تمامي عقلا و خردمندان جوامع بشري از اين به عنوان نخستين نياز هر جامعه ياد کرده و حاکمان را به تأمين و ايجاد آن توصيه نموده اند.کما اينکه در احاديث و روايات منقول از حضرات معصومين عليهم السلام نيز «امنيت» از جايگاه ويژه اي برخوردار بوده و آن بزرگواران به کرّات اهميت آن را مورد تأکيد و تکرار قرار داده اند.
کليد واژه ها:امنيت،تفسير موضوعي قرآن، عدالت، اجتماع.

مقدمه

اميرالمؤمنين علي (ع) درحديثي فرموده اند: «بدترين جا براي سکونت جايي است که ساکنين درآن امنيت نداشته باشند».(فرهنگ معارف و معاريف، ج 2، ص 523) و امام صادق (ع) نيز دراين باره فرموده اند: «سه چيز است که عموم مردم بدان نيازمندند: امنيت و عدالت و فراواني نعمت». (فرهنگ معارف و معاريف، ج 2، ص 523)
همانگونه که ازاين احاديث دانسته مي شود از نظر اولياي الهي که رهبران حقيقي بشريت مي باشند،مسأله «امنيت» از چنان اهميتي برخوردار است که حتي موضوع «عدالت» نيز که خود در رديف والاترين ارزش هاي الهي و انساني قرار دارد نسبت به آن در درجه دوم قراردارد،چرا که تا امنيت و آرامش درجامعه اي برقرارنباشد،برقراري عدالت نيز امري محال و غيرممکن خواهد بود.در واقع پايه ريزي و ايجاد يک تمدن و زندگي انساني اصيل که «عدالت» يکي از پايه ها و بنيان هاي آن است،بدون تأمين و برقراري «امنيت» ممکن نيست. «ويل دورانت» مورخ و محقق مشهورغرب در کتاب «تاريخ تمدن» اين نکته را متذکرگرديده و مي گويد:
«ظهورتمدن هنگامي امکان پذيراست که هرج و مرج و ناامني پايان پذيرفته باشد؛زيرا فقط هنگام از بين رفتن ترس است که کنجکاوي و احتياج به ابداع و اختراع به کار مي افتد و انسان خود را تسليم غريزه اي مي کند که او را به شکل طبيعي به راه کسب علم و معرفت و تهيه ي وسايل بهبود زندگي سوق مي دهد». (تاريخ تمدن،ويل دورانت،ج 1، ص 5)
به هرحال ازآنچه دراين مقدمه کوتاه آورديم به خوبي اين نکته به اثبات رسيد که بدون امنيت درهيچ جامعه اي اميد تعالي و ترقي وجود نخواهد داشت و يکي از اولين وظايف هر سيستم حکومتي بايد تلاش در راستاي ايجاد فضايي امن و خالي ازدغدغه هاي مادي و معنوي براي شهروندان خود باشد، تا آنان درسايه
اين امنيت به فعاليت پرداخته وزمينه پيشرفت هاي گوناگون درعرصه اجتماع خويش را فراهم آورند.

اقسام امنيت

بايد دانست که موضوع «امنيت» از جمله موضوعاتي است که داراي اقسام گوناگون و متنوعي مي باشد و علماي علم جامعه شناسي براي آن انواعي را قائل شده اند که از آن جمله مي توان به:«امنيت شغلي»،«امنيت سياسي»، «امنيت اقتصادي»،«امنيت فرهنگي» و... اشاره کرد که هريک مقوله اي جداگانه بوده و درجايگاه خود نيازمند بحق و بررسي جداگانه اي هستند.اما دريک تقسيم بندي کلي مي توان امنيت را به دو نوع «امنيت فردي» و «امنيت اجتماعي» تقسيم نمود. يعني هنگامي که بحث از امنيت به ميان مي آيد اين موضوع را هم در حوزه فرد و هم درحوزه اجتماعي بايد مدنظر قرارداد. البته ناگفته پيداست که اين دو اگرچه از نظر ظاهر دو حوزه جدا از يکديگر مي باشند ولي در حقيقت ارتباط تنگاتنگي با يکديگر داشته به گونه اي که ايجاد و برقراري امنيت اجتماعي بدون پرداختن به علل و عوامل ايجاد امنيت فردي منتج نبوده و به ثمرنخواهد نشست.ازاين روست که از ديدگاه علم جامعه شناسي «امنيت فردي زيربناي امنيت اجتماعي است».
اهميت امنيت اجتماعي در ديدگاه قرآن
از آنجا که قرآن کريم به عنوان قانون اساسي دين اسلام و نيز بهترين نسخه شفابخش آلام روحي و جسمي انسان ها در برگيرنده ي تمامي نيازهاي دنيوي و اخروي و فردي و اجتماعي انسان ها مي باشد،نسبت به مقوله ي «امنيت» نيز توجه ويژه اي داشته و درآيات بسياري ضمن بيان اهميت موضوع «امنيت»،مخاطبان خود را نسبت به اهميت آن متذکر شده است؛که ما دراين بخش به برخي از آن آيات اشاره خواهيم کرد.
يکي از مشهورترين آيات قرآن کريم که به موضوع «امنيت» اشاره شده است آيه 126 سوره مبارکه ي بقره مي باشد که مشتمل بردعاي پيامبر بزرگ خداوند
حضرت ابراهيم (ع) درباره سرزمين و مردم مکه مي باشد: «و به يادآور هنگامي که ابراهيم عرض کرد: پروردگارا! اين سرزمين را شهرامني قرار داده و اهل آن را،آنها که ايمان به خدا و روز بازپسين آورده اند از ثمرات (گوناگون) روزي ده...».اين دعا درحالي که به پيشگاه الهي عرضه شده است که «مکه تدريجاً شکل شهري را به خود گرفته و قبيله جرهم در آنجا ساکن شده بودند و پيدابش زمزم آنجا را قابل سکونت ساخته بود». (تفسيرنمونه، ج 10، ص 365) و در نتيجه ايشان دردعاي خود،اصلي ترين نياز اين اجتماع نه چندان بزرگ (در آن روزگار) را مد نظر قرار داده و قبل از هر تقاضاي ديگري براي آنان درخواست «امنيت» مي نمايد « و اين خود اشاره اي است به اين حقيقت که تا امنيت در شهر يا کشوري حاکم نباشد فراهم کردن يک اقتصاد سالم ممکن نيست!» (تفسيرنمونه، ج1، ص 452) و نه تنها اقتصاد سالم که اصولاً برخورداري اي يک زندگي انساني مطلوب بدون وجود امنيت امکان ناپذيراست و «اگرجايي امن نباشد قابل سکونت نيست،هرچند تمام نعمت هاي دنيا درآن جمع باشد و اصولاً شهرو ديار و کشوري که فاقد نعمت امنيت است ساير نعمت ها را نيز از دست خواهد داد!» (تفسير نمونه، ج 10، ص 336)
در خاتمه گفتار پيرامون اين آيه شريفه،ضمن تذکراين نکته که اين درخواست حضرت ابراهيم (ع) مبني برامنيت مکه و اهل آن، درآيه ي 35 سوره مبارکه ي ابراهيم نيز تکرار شده که خود بيانگر اهميت موضوع مي باشد،بايد گفت که اين خواسته بزرگ ازجانب پروردگار مورد اجابت واقع شده و خداوند دعايش را مستجاب کرد و «دعاي ابراهيم درباره ي امنيت مکه از دو سو اجابت گرديد: هم امنيت تکويني به آن داد، زيرا شهري شد که درطول تاريخ حوادث ناامن کننده کمتر به خود ديده و هم امنيت تشريعي،يعني خدا فرمان داده که همه انسان ها و حتي حيوانات در اين سرزمين درامن و امان باشند». (تفسيرنمونه، ج 10، ص 336)
در سوره مبارکه قصص آيه 57 چنين آمده است:
«وقالوا إن نتبّع الهي معک نتخطف من أرضنا أولم نمکن لهم حرماً ءامناً يجبي إليه ثمرات کل شئ رزقاً من لّدنّا و لکنّ أکثرهم لا يعلمون»؛آنها گفتند: ما اگر هدايت را همراه تو پذيرا شويم ما را از سرزمينمان مي ربايند! آيا ما حرم امني در اختيارآنها قرارنداديم که ثمرات هرچيزي (ازهرشهر ودياري) به سوي آن آورده مي شود؛ولي اکثرآنها نمي دانند!
درتفاسيراسلام پيرامون اين آيه شريفه و شأن نزول آن آمده است:«شخصي به نام حارث بن عثمان بن نوفل بن عيب مناف، خدمت پيامبرگرامي اسلام (ص) رسيد و گفت: تنها چيزي که باعث مي شود ما از پيوستن به شما و اسلام آوردن خودداري کنيم آن است که ما ازعرب و قدرت او بيمناکيم که در صورت مسلمان شدن،ما را از سرزمينمان بيرون کرده و مورد آزار قرارمي دهند و اگرنبود اين مطلب ما مسلمان مي شديم و در پاسخ به اين بهانه او،خداوند آنها را به اين واقعيت متذکر گرديد که آيا ما شهرمکه را براي شما مکاني امن قرار نداديم که درآن با آسودگي زندگي مي کنيد و از ثمرات آن بهره مند مي شويد پس از چه مي ترسيد؟ همانکه اين شهر را براي شما به خلعت امنيت آراست،باز هم قادر است تا شما را از شرور و آزار عرب ايمن گرداند». (نقل به مضمون از تفسير روض الجنان،ابوالفتوح رازي، ج 15، ص 154)
با تدبردراين آيه شريفه بازهم به يک نکته مهم و اساسي پي مي بريم و آن تأکيد بر اهميت موضوع «امنيت» به عنوان نخستين نعمت الهي براي شهر و مردم مکه مي باشد. خداوند عزيز دراين آيه شريفه قبل از پرداختن به موضوع رزق وروزي و بدون توجه به ساير امتيازات مادي و معنوي سرزمين عربستان و شهرمکه، موضوع «امنيت» حاکم برآن را يادآوري مي نمايد تا اولاً افراد خائف و بيمناک از صولت عرب را اطمينان خاطر بخشد و ثانياً اهميت ويژه ي امنيت و نقش ارزشمند آن را در دستيابي به اهداف عاليه مورد يادآوري قرار دهد و به اين ترتيب به تمام مخاطبان مصحف شريف خود يادآورشود که آنچه لازمه ي يک محيط اجتماعي براي رشد و تعالي در زمينه هاي گوناگون است در درجه نخست «امنيت اجتماعي است و پس از تأمين اين مقوله مهم است که بايد به امورديگر پرداخت.
«وضرب الله مثلاً قريه کانت ءامنهً مطمئنه يأتيها رزقها رغداً من کل مکان...»؛(نحل، 12)خداوند (براي آنان که کفران نعمت مي کند) مثلي زده است؛منطقه اي را که امن و آرام و مطمئن بوده و همواره روزيش بطور وافر ازهر مکاني فرا مي رسيده است... .
دراين آيه شريفه خداوند متعال براي آنان که قدر نعمت هاي الهي را نمي دانند و به جاي سپاسگزاري و شکر به درگاه پروردگار،کفران نعمت کرده و راه ناسپاسي پيش مي گيرند، داستان قريه اي را در قالب يک مثل ذکر مي نمايد و سرگذشت تلخ و غم انگيزاهل آن را براي ناسپاسان يادآور مي شود که چگونه در اثر قدرناشناسي و کفران نعمت هاي الهي به عذاب خداوند دچارشدند.
دراين آيه سه ويژگي و خصوصيت براي يک سرزمين آباد و قابل سکونت و زندگي ذکر گرديده که به ترتيب عبارتند از: امنيت،اعتماد و اطمينان به تداوم حيات درآن و وجود رزق وروزي فراوان؛که در رأس همه کساني که مي خواهند سرزميني آباد و آزاد و مستقل داشته باشند که بايد قبل از هر چيز به مسأله «امنيت» پرداخت؛سپس مردم را به آينده خود در آن منطقه اميدوار ساخت و به دنبال آن چرخ هاي اقتصادي را به حرکت درآورد». (تفسير نمونه، ج 11، ص 433)
جالب توجه آنکه دراين آيه شريفه محروم شدن از اين سه نعمت الهي که «امنيت» نيز يکي از آنها و درحقيت مهمترين آنها مي باشد، به عنوان عذاب و نقمت الهي مطرح گرديده و اعلام شده که خداوند درمقابل ناسپاسي اهل آن قريه، لباسي از گرسنگي و ترس را براندام آنها پوشانيد و با سلب امنيت از آنها و گرفتار نمودنشان به قحط و گرسنگي، کيفر کافران آنان را به سختي عطا فرمود! و همين مطلب خود تأکيدي ديگر بر اين موضوع است که امنيت درهرجامعه اي نعمتي بي بديل و نشانه لطف و رحمت پروردگار است و مردم نيز بايستي قدر اين نعمت خداوندي را دانسته و ضمن پاسداري از آن، مراتب شکرو سپاس خود را درمقابل آن به جاي آورند. که اگر چنين کنند به مصداق آيه «لئن شکرتم لأزيدنکم...»؛ (ابراهيم، 7) هر روز بيش از گذشته مشمول الطاف خداوند شده و
شاهدامنيت و آرامش بيشتري در جامعه خود خواهند بود،در غيراين صورت بايد منتظرعذاب الهي يعني از دست دادن امنيت وابتلا به هرج و مرج و ناامني باشند که: «و لئن کفرتم إنّ عذابي لشديد».
يکي از زيباترين داستان هاي قرآن که به عنوان «أحسن القصص» ناميده شده است،داستان زندگي حضرت يوسف (ع) مي باشد که به طور مفصل درسوره مبارکه يوسف ذکر گرديده است.
درآيه 99 اين سوره مي خوانيم:
«فلما دخلوا علي يوسف ءاوي إليه أبويه و قال ادخلوا مصر إن شاء الله ءامنين»؛هنگامي که بر يوسف وارد شدند او پدر ومادرخود را درآغوش گرفت و گفت همگي داخل مصرشويد أن شاءالله درامن و امان خواهيد بود.
از آيه فوق استفاده مي شود هنگامي که يعقوب پس از ساليان متمادي تحمل رنج هجران و فراق فرزندش، به همراه ساير فرزندانش وارد شهر مصرشدند،يوسف (ع) که اينک به رفيع ترين مقامات حکومتي سرزمين مصرنائل شده بود به جهت استقبال از پدر ومادر و برادران خود به دروازه شهرآمده و آنان را به زندگي پاک و گوارايي همراه با برخورداري از امنيت کامل درمصر مژده مي دهد.
«يوسف از ميان تمام مواهب ونعمت هاي موجود در مصر، انگشت روي مسأله امنيت گذاشت و به پدر ومادر خود و
برادرانش گفت: وارد مصرشويد که إن شاءالله در امنيت خواهيد بود.اين نشان مي دهد که نعمت امنيت ريشه ي همه نعمت ها است؛زيرا هرگاه امنيت از ميان برود،سايرمسائل رفاهي ومواهب مادي و معنوي نيز به خطرخواهد افتاد. در يک محيط ناامن،نه اطاعت خدا مقدوراست ونه زندگي توأم با سربلندي و آسودگي فکرو نه تلاش و کوشش و جهاد براي پيشبرد هدف هاي اجتماعي». (تفسيرنمونه، ج 10، ص 84)
همچنين ازاين آيه شريفه مي توان اين نکته را نيز استفاده نمود که موضوع امنيت بايد در رأس برنامه هاي حکومت قرار گرفته و مسؤلان هرجامعه، قبل ازهرچيز تأمين اين نياز اساسي اجتماع را مدنظر قرار دهند. حضرت يوسف (ع)
هنگامي که در سرزمين مصر صاحب قدرت و مکنت حکومتي مي گردد درراستاي ايجاد امنيت کامل به عنوان اساسي ترين نيازجامعه قدم برداشته و امنيت کامل را در کشور تحت حکمراني اش برقرارنموده و اين فضاي امن و آرام را به عنوان نخستين هديه حکومت و زمامداري خود به مردم مصر و پدر و مادر و برادران خود عرضه مي دارد.
درآيه 37 از سوره مبارکه سبأ خداوند فرموده است «و ما أموالک و لا أولدکم بألتي تقربکم عندنا زلفي إلّا من ءامن و عمل صلحاً فأولئک لهم جزاء الضعف بما عملوا و هم في الغرفات ءامنون»؛اموال و فرزندان شما هرگز شما را نزد ما مقرب و نزديک نمي سازد و به جز کساني که ايمان بياورند و عمل صالح انجام دهند که براي آنان پاداش مضاعف در برابر اعمالي است که انجام داده اند و آنها درغرفه هاي (بهشتي) در(نهايت) امنيت خواهند بود.
دراين آيه شريفه که بيانگرعاقيت نيک و سعادتمند بهشتيان است ازجمله نعم الهي که در سراي جاويد يعني بهشت موعود ازسوي خداوند به آنان ارزاني مي شود را «امنيت» برمي شمرد و همين خود،بيان کننده ي ارزش و اهميت والاي اين مقوله ازنظر قرآن کريم و خداوند است که حتي بودن آن را در بهشت در رديف پاداش هاي بهشتيان ذکر مي فرمايد. البته تذکراين نعمت بزرگ يعني امنيت در بهشت، مختص اين آيه شريفه نمي باشد بلکه در آيات ديگر نيز مورد اشاره قرار گرفته که ازآن جمله بايد به آيه 46 از سوره ي مبارکه ي حجراشاره نمود،آنجا که بهشتيان از سوي فرشتگان الهي مورد خطاب واقع شده و به آنان گفته مي شود:
«ادخلوها بسلام ءامنين»؛ داخل اين باغ ها(ي بهشتي) شويد با سلامت و امنيت.
اما درآيه ي مورد بحث (آيه شريفه 37 از سوره ي مبارکه سبأ) «تعبيربه ءآمنون (کساني که درامنيت به سر مي برند) در مورد بهشتيان تعبيربسيار جامعي است که آرامش روح و جسم آنها از هر نظرمنعکس مي کند، چرا که نه ترس فنا و زوال و مرگ دارند،نه ترس هجوم دشمن و نه بيماري و آفت و اندوه،نه حتي ترس از ترس! و نعمتي برتر از اين نيست که انسان ازهرنظر درامنيت به سر برد،
همانگونه که بلايي بدتر ازناامني در جنبه هاي مختلف زندگي وجود ندارد».(تفسيرنمونه، ج 18، ص 110)
نتيجه آنکه «امنيت» ازچنان ارزش والايي برخورداراست که بهشت با تمام خوبي ها و امتيازات ونعمت هايش بدون آن گوارا نخواهد بود و تمام نعم اين دارالسلام با بودن امنيت است که قابل بهره برداري و استفاده مي شوند و به کام بهشتيان شيرين مي گردد.به تعبيرديگر«بهشت ناامن!» جز دوزخي سراسر رنج و مشقت چيز ديگري نخواهد بود و با امنيت است که بهشت،بهشت مي شود.
يکي از مهمترين جنبه هاي «امنيت اجتماعي» برخورداري از امنيت به هنگام سفر و دورشدن از خانه و کاشانه است. «امنيت» اگرچه در وقت حضر و بودن در وطن از اهميت بسزايي برخورداراست ولي ناگفته پيداست که اين مقوله به هنگامي که آدمي پاي در سفر مي گذارد و غربت و غريبي را تجربه مي کند،اهميت مضاعف و دوچندان پيدا مي کند. جالب توجه اينجاست که درآيات قرآن کريم امر «امنيت در سفر» مورد عنايت واقع شده و بدان اشاره شده است که به عنوان نمونه مي توان به آيه 18 از سوره مبارکه سبأ اشاره کرد:
«ميان آنها و سرزمين هايي که برکت داده بوديم شهرها و آبادي هاي آشکار قرار داريم و فاصله هاي متناسب و نزديک مقررداشتيم (و به آنها گفتيم) شب ها و روزها در اين آبادي ها درامنيت کامل مسافرت کنيد».
اين آيه شريفه که بيان کننده ي برخي از نعمت هاي الهي است که شامل حال قوم سبأ گرديده بود،ضمن بيان اين موضوع که سرزمين اين قوم سرزميني پرخير و برکت و آباد بوده است و آنها دراين سرزمين از همه گونه رزق و روزي گوارا بهره مند بوده اند،به يکي ديگر از نعمت هاي الهي که به آنها ارزاني شده بود يعني «امنيت در سفر» نيز اشاره مي نمايد و در پايان آيه اين نکته را متذکر مي گردد که مردم و قوم سبأ در سرزمين خود چه درسفر و چه درحضر از امنيت کامل برخورداربوده اند و همين اشاره به موضوع امنيت آن هم به هنگام سفرباز بيانگر ارزشمند بودن اين نعمت و اهميت داشتن آن درديدگاه قرآن کريم مي باشد؛چرا که از ميان همه نعمت هاي معنوي ديگري که قابل اشاره بوده اند نظير آزادي، عدالت، و...انگشت روي «امنيت» گذارده و اين مقوله ي مهم را يادآورشده است.

نتيجه:

ازمجموع آنچه دراين بخش از مقاله آورديم به خوبي و به روشني «جايگاه امنيت اجتماعي» در قرآن کريم و مقام والاي آن ازديدگاه قرآن کريم روشن شد و به اين مطلب پي برديم که از ديدگاه قرآن نخستين نياز زندگي اجتماعي انسان همانا دارابودن «امنيت» است و تا دريک اجتماع حتي کوچک و چند نفره امنيت برقرارنباشد ساير تلاش ها و فعاليت ها نيز ثمره ي چنداني درپي نداشته و استفاده از ساير مزاياي زندگي فردي و اجتماعي براي آدمي گوارا نخواهد بود.

هدف از ايجاد امنيت اجتماعي در قرآن کريم

هرنوع فعاليت انسان، چه در عرصه ي فعاليت هاي فردي و چه در عرصه ي فعاليت هاي اجتماعي، هدف يا اهدافي را تعقيب مي کند که انگيزه آن فعاليت ها بوده اند. تلاش در جهت ايجاد «امنيت اجتماعي» نيزاز اين قاعده مستثني نبوده و مسئولين برقراري امنيت،درهرجامعه اي بنا بر پايگاه و خاستگاه اعتقادي خويش،اهدافي را دنبال مي کند. در اين ميان قرآن کريم که مسئوليت تربيت انسان را به عنوان خليفه و جانشين پروردگار در زمين بر عهده دارد «برقراري امنيت اجتماعي» را به عنوان وسيله اي بسيار اساسي و مهم در نظر قرارداده و اهدافي را ازامنيت دنبال مي کند که در نهايت منجربه دستيابي به اين غايت و نتيجه مبارک گردد. دراين بخش ازمقاله به مهمترين اين اهداف اشاره کرده و پيرامون آنها صحبت مي کنيم:

محو فتنه و آثار شرک

ازآنجا که هدف اصلي از خلقت انسان به وسيله خداوند، عبوديت و بندگي در پيشگاه آن ذات يگانه بوده ـ همچنان که در آيه ي 56 از سوره ي مبارکه ذاريات بدان اشاره گرديده ـ آدمي هنگامي در مسير عبوديت حرکت مي کند که در جامعه، توحيد و يکتاپرستي متجلي باشد؛بنابراين هر گونه پديده اجتماعي که مغاير با توحيد و آن هدف اصيل و الهي باشد به نوعي فضاي امن را براي عبوديت و بندگي از بين برده و زمينه ناامني مذهبي و فرهنگي را فراهم مي آورد. به همين دليل درآيات متعددي از قرآن کريم،خداوند متعال مسلمانان را به جهاد با عوامل ناامني فرا مي خواند تا ازبين بردن اين عوامل،امنيت اجتماعي در سطح جامعه
برقرار شده و بندگان خداوند در سايه اين امنيت،آسوده خاطر به بندگي خداوند و کسب فضايل بپردازد،ازجمله اين آيات مي توان به آيه 193 سوره مبارکه بقره اشاره کرد: «و قاتلوهم حتي لا تکون فتنه و يکون الذين لله فإن انتهوا فلا عدوان إلّا علي الظالمين»؛و با آنها پيکارکنيد!تا فتنه (و بت پرستي و سلب آزادي از مردم) باقي نماند و دين،مخصوص خدا گردد؛ پس اگر(از روش نادرست خود) دست برداشتند (مزاحم آنها نشويد زيرا) تعدي جز برستمکاران روا نيست».
مفسران اسلام در توضيح اين آيه شريفه که در بردارنده ي بيان اهداف جهاد اسلامي است مي گويند:
«جهاد اسلامي نه به خاطر فرمانروايي در زمين و کشورگشايي و نه به منظور به چنگ آوردن غنايم و نه تهيه بازارهاي فروش يا تملک منابع حياتي کشورهاي ديگر يا برتري بخشيدن نژادي بر نژاد ديگراست،بلکه هدف آن يکي از سه چيزاست:خاموش کردن آتش فتنه و آشوب ها که سلب آزادي و امنيت از مردم مي کند وهمچنين محو آثار شرک و بت پرستي،و نيزمقابله با متجاوزان و ظالمان ودفاع در برابر آنان».(تفسيرنمونه، ج2، ص 25)
بنابراين مهمترين هدف از تأمين اجتماعي در قرآن کريم، فراهم کردن محيطي سالم و آرام براي پرداختن به امرعبادت و بندگي خداست.محيطي که درآن کوچک ترين اثري ازناامني و عوامل ايجاد آن نباشد و مردمان باآسودگي خاطر و به دور از فتنه هاي رنگارنگ و آشوب هاي گوناگون،تنها و تنها در جهت خشنودي ورضاي پروردگار گام بردارند و به هدف خلقت خويش يعني عبوديت خالصانه خداوند نزديک شوند،زيرا هرگاه محيط زندگي و جامعه ناامن باشد،هرگونه فعاليت و تلاشي چه درعرصه مادي و چه درعرصه معنوي ابتر و به عبارت صحيح تر غيرممکن مي باشد و اين مطلبي است که تجربه چندين هزارساله تمدن بشري در سرزمين هاي مختلف بر آن صحه گذارده و نگاهي به برخي جوامع ناامن و يا برخوردار ازامنيت نامناسب درجهان کنوني نيزمؤيد اين مطلب است.

راهکارهاي ايجاد امنيت اجتماعي ازمنظر قرآن

يکي ازمهمترين دغدغه هاي جوامع بشري درجهت تأمين «امنيت»چگونگي طريقي است که امنيت را برآن اساس برقرار نمايد و به اصطلاح امروزي به
«امنيت پايدار» برسند.به عبارت ديگرچگونه مي توان ايجاد امنيت را از مرحله تئوري به مرحله عمل رسانيد و آن را در حيطه ي فعاليت هاي فردي و اجتماعي محقق نموده و نهاديه کرد و درنتيجه جامعه اي به وجود آورد که درآن،افراد هم از لحاظ زندگي شخصي و خصوصي و هم از لحاظ زندگي اجتماعي و درتعامل با ديگران احساس امنيت نمايند؟ براي پاسخگويي به اين پرسش ازديربازو ازسوي علماي جامعه شناسي و نيزنظريه پردازان امرحکومت و سياست، اظهار نظرهاي فراواني صورت گرفته است و هريک به فراخور انديشه و طرز تفکر و نيز ميزان علم و دانش خود، پاسخ هايي ارائه نموده اند که البته هريک از آن پاسخ ها تنها مي تواند امنيت را درسطح جوامع تأمين نمايند. ولي آنچه مسلم است چون اغلب اين راهکارها حاصل معلومات و تجارب بشري بوده اند و معلومات و تجارب بشري هم از سوي دو عنصر «زمان» و «مکان» دچار محدوديت مي باشند،نتوانسته اند آنگونه که شايسته است درجهت تأمين امنيت،گامهاي مؤثري بردارند. کمااينکه درجهان کنوني،با وجود پيشرفت هاي صنعتي و تکنولوژي و وفور تئوري هاي امنيتي ارائه شده از سوي دانشمندان،بدون اغراق بايد اعتراف کنيم که «امنيت» مهمترين گمشده انسان امروزي است که براي يافتن آن چشم اميد به هر سو مي دواند!و افزايش روز افزون آمار قتل ها و جنايت هاي، دزدي ها و تجاوز به عنف و هزاران نوع جرم وجنايت فردي و اجتماعي ديگر بهترين و روشن ترين دليل اين مدعاست. بنابراين انسان امروزي براي دستيابي به «امنيت پايدار و هم جانبه»چاره اي جزاين ندارد که دست ياري به سوي مکاتب آسماني درازکند و درميان آنها ازخالص ترين و ناب ترين مکتب،يعني اسلام عزيز و نسخه ي شفابخش آن يعني قرآن کريم طلب امداد و ياري کند.زيرا قوانين اين کتاب آسماني ريشه دروحي و علم خداوندي دارند که هيچگونه ترديدي در صحت و اصالت آن روا نمي باشد و راه ندارد.
اما قرآن کريم درجهت برقراري و تأمين امنيت اجتماعي، راه حل ها و راهکارهاي فراواني را ارائه نموده که به طور يقين ذکرتمامي آنها دراين مقاله نمي گنجد و از همين رو ما به طور اختصاربه دو مورد ازاين راهکارها اشاره کرده و مي گذريم:

1- توجه به عبادت و ياد خدا

با وجود پيشرفت هاي صنعتي و تکنولوژي،انسان امروزي بيش از گذشته درمعرض ناامني قراردارد؛چرا که گسترش زندگي صنعتي وماشيني اگرچه توانسته است جسم او را اندکي به راحتي رساند و زحمت جسمي او را کم نمايد، ولي اين حقيقت بر کسي پوشيده نيست که روح و روان او را به بند کشيده و در مقابل آن آسايش جسماني،انواع و اقسام اضطرابات، دغدغه ها ونگراني هاي روحي را به او هديه نموده است!!! و اين نيزنبوده مگر به خاطر اينکه دلبستگي به ظواهرتمدن امروزي او را ازياد خدا غافل کرده و درنتيجه اين فراموشي ياد خدا،هم امنيت فردي و هم امنيت اجتماعي او به خطر افتاده است. ازهمين رو قرآن کريم همواره انسان ها را متذکر اين معنا مي گرداند که اگرطالب آسايش و آرامش هستيد راهي جز روي آوردن به ياد خدا،فرا روي شما نيست:«الذين ءامنوا و تطمئن قلوبهم بذکرالله ألا بذکرالله تطمئن القلوب»؛(رعد، 28) آگاه باشيد که با ياد خدا دل ها آرام مي گيرد. هنگامي که دل و جان انسان دراثر ياد خدا به ساحل آرامش رسيد به طور طبيعي جامعه ي بشري نيزازامنيت اجتماعي مطلوب برخوردار خواهد شد.
قرآن کريم به منظور ايجاد روحيه به ياد خدا بودن،آدميان را امر به اقامه نماز فرموده است چرا که نماز مهمترين و زيباترين جلوه ياد خداست؛«إنني أنا الله لاإله إلّا أنا فاعبدني و أقم الصلاه لذکري»؛ (طه،14) نماز را براي ياد من به پا دار.

نقش نماز درتأمين امنيت اجتماعي

بدون شک امنيت اجتماعي،درتمامي جوامع بشري همواره از جانب کساني تهديد شده و مخلتف گرديده است که شخصيت فردي آنها بنا به علل گوناگون مورد اهانت واقع شده و در نتيجه «کرامت نفس» خود را از دست داده اند. چنين افرادي که شخصيت آنها لگدکوب گرديده و ديگر عزت و کرامتي براي خود قائل نيستند،از ارتکاب انواع و اقسام بزهکاري ها و جرم و جنايت هاي اجتماعي،ابايي نداشته و احساس شرمساري نمي کنند و به همين دليل جامعه ازشر آنها ايمن نخواهد بود. سخن حکيمانه اي که از پيشواي دهم شيعيان امام هادي (ع) نقل شده است:«من هانت عليه نفسه فلا تأمن شره»؛کسي که خود را خفيف و خوار
مي داند و درباطن،احساس پستي و حقارت مي کند از شراو ايمني نداشته باش.(الحديث (روايات تربيتي) مرتضي فريد، ج 2، ص 373)
اما نقطه مقابل اين مسأله، «کرامت نفس و احساس عزت نمودن» است که آدمي را از هرگونه گناه فردي و اجتماعي مصون مي دارد،همانگونه که امام علي (ع) مي فرمايد: «من کرمت عليه نفسه لم يهنها بالمعصيه»؛کسي که بزرگي و کرامت نفس خود را باور دارد هرگز با پليدي گناه پست و موهونش نمي کند. (الحديث (روايات تربيتي) مرتضي فريد، ج 3، ص 316)
با توجه به آنچه آمد،اين نتيجه حاصل مي شود که براي برقراري «امنيت اجتماعي» يکي از راهکارهاي اساسي و مهم،آن است که عوامل عزت آفرين و کرامت بخش را شناسايي نموده و تقويت نمود تا افراد جامعه با تمسک و عمل به آنها ازچنان کرامت نفسي برخوردار شوند که ارتکاب گناه حتي درخلوت و پنهاني براي آنها امري دشوار و هراسناک جلوه کند و بدين ترتيب انساني که از چنين «تربيت الهي» برخوردار شد هرگز نه درعرصه زندگي فردي و نه در عرصه زندگي اجتماعي،تهديدي براي «امنيت و آسايش» خود و جامعه نخواهد بود.در مسير «کرامت بخشي» به نفوس انسان ها، بدون شک و ترديد،يکي از مهمترين عوامل و راهکارهاي قابل توجه که درعين حال هيچگونه هزينه اي را در برندارد، امر مقدس و عظيم «نماز» مي باشد. نماز در واقع حلقه اتصال انسان با وجودي عظيم الشأن و بي نهايت به نام خداست که يکي ازمهمترين اسامي و صفات او «کريم» است به معني بزرگوار،و کسي است که به مصداق آيه شريفه «پس همانا تمامي عزت آن از خداست» دارنده ي تمامي مراتب عزت مي باشد و يقيناً انساني که با او مرتبط شد و رنگ و بوي خدايي به خود مي گيرد و «کريم» مي گردد و «عزيز» مي شود و چون چنين شد هرگزنفس کريم و عزيز خود را با گناه نمي آلايد و جامعه ازجانب او درامن و آسايش قرارخواهد گرفت.
ازسوي ديگر همانگونه که مي دانيم،خداوند عزيز در آيه 45 سوره مبارکه ي عنکبوت يکي از مهمترين آثار نماز را دور نمودن نمازگزار از «فساد و فحشا» ذکر مي نمايد و مي فرمايد:«همانا نماز از زشتي و منکر باز مي دارد».
در نتيجه انسان نمازگزار فردي است که گرد گناه نمي گردد؛ چرا که صبح و شام با خداي خود در راز ونيازي عاشقانه است و حضور او را مستمراً درک مي کند
و چنانچه صحنه گناه پيش آيد مرتکب آن نمي شود. اوخداوند را حاضر وناظر مي داند و جامعه از ناحيه او درامن وامان خواهد بود. نگاهي هرچند گذرا به تاريخچه زندگي بزهکاران اجتماعي و آنان که «امنيت اجتماعي» را به نحوي مختل نموده اند،به خوبي اين نکته را به اثبات مي رساند که غالب آنان،کساني بوده اند که با نمازو مسجد ارتباطي نداشته و خود را درعرصه ي حيات،بي قيد وآزاد گذاشته و دست به گناهان عظيمي همچون قتل، تجاوز به عنف،سرقت و... آلوده اند و جوامع بشري را با «ناامني» مواجه نموده اند. حال آنکه در ميان کساني که درطول حيات خود بيشترين تعهدو مسئوليت را نسبت به جان،مال،عرض و ناموس ديگران داشته اند، همواره نام «نمازگزاران و مقيدين به نماز از درخشندگي ويژه اي برخوردار بوده است؛زيرا نمازگزار مي داند که «اقامه نماز» با «تجاوز به حقوق ديگران» سازگاري ندارد و اصولاً نمازي که درکنارآن به نوعي «تجاوز» به حقوق انسان ها باشد، نماز نخواهد بود.جايي که حتي بودن يک تار نخ غصبي در لباس نمازگزار،موجب بطلان نماز گردد،مسلم است که نمازگزار خود را مقيد به رعايت حقوق ديگران مي کند و از دست يازيدن به گناهي بزرگتر خودداري مي کند. مطالعه زندگي نمازگزاران حقيقي درطول تاريخ،اثبات کننده اين حقوق مسلم است که براي برقراري «امنيت اجتماعي» هيچ عاملي برتر و بالاتر از نماز نمي باشد،چرا که خاصان درگاه خداوندي،چنان تقيدي به رعايت حقوق مردمان داشته اند که گاه تا مرز وسواس پيش رفته اند!امام علي (ع) دراين زمينه مي فرمايد:
«والله اُعطيت الاقاليم السبعه بما تحت افلاکها علي أن أعصي الله في نمله اسلبها جلب شعيره ما فعلته»: به خدا سوگند،اگر هفت اقليم را با آنچه در زير آسمان هاست به من دهند تا خداي را نافرماني کنم که پوست جوي را از مورچه اي به ناروا بگيرم،چنين نخواهم کرد!... . (نهج البلاغه، خطبه 224)
نمازنفس سرکش را مؤدب به آداب الهي و رعايت حقوق فردي و اجتماعي ديگران نموده و درنتيجه «امنيت اجتماعي» را در بالاترين سطح براي جوامع بشري به ارمغان مي آورد.
«نماز» بنا به تصريح آيه ي شريفه ي «... أنّ الصلاه تنهي عن الفحشاء والمنکر...»؛(عنکبودت، 45) انسان را از غيبت، دروغ،سرقت،قتل نفس،تجاوز به حريم خصوصي ديگران، رباخواري،زنا،چشم چراني، تهمت، حرام خواري، قمار، شرب خمر و هر عملي که به نوعي منجر به تجاوز به حقوق ديگران و در نتيجه ايجاد اختلال درامنيت اجتماعي است برحذر مي دارد.اگر تمامي همّ و غمّ متوليان ايجاد «امنيت» و تئوري پردازان اجتماعي،دست يافتن به راه حلي عملي و کارا براي ازبين بردن ناامني و ريشه کن کردن عوامل آن است، پس چرا بايد از آسان ترين و بهترين راه حل اين امر يعني «نماز» غافل باشند؟ و درست به همين خاطراست که ما معتقديم براي برقراري امنيت اجتماعي بهترين و مهمترين راه، اصلاح و بهينه سازي رابطه بين انسان و خداوند و تلاش درجهت آشنا کردن انسان ها با خالق خويش است و اين امر ممکن نخواهد بود مگر ازطريق اقامه ي نماز.

2- اجراي حدود اسلامي

اسلامي آييني است که به منظور فراهم کردن فضايي امن و خالي ازهرگونه ناامني و نگراني در کنار فاکتورهاي تشويقي که براي دورکردن انسان ها از عوامل مخلّ امنيت اجتماعي در نظرگرفته،برخي قوانين ومقررات تنبيهي را مقرر داشته است؛ زيرا اين به تجربه ثابت گرديده که برخي انسان ها تنها هنگامي که با مجازات سخت و کيفري شديد مواجه مي شوند دست از گناه کشيده و خود را آلوده به معصيت نمي نمايند. از آنجا که گناهي که از آدمي سر مي زند اغلب به حيطه فردي خويش محدود نشده و عواقب و ثمرات آن دامنگير اجتماع نيز شده و در نتيجه امنيت اجتماعي را به مخاطره مي افکند، اجراي اين قوانين و مقررات بايد از سوي مجريان حکومت اسلامي با جديت دنبال شود.
به عنوان نمونه دو گناه بزرگ قتل و دزدي از جمله عواملي هستند که اگر نسبت به آنها هرگونه سهل انگاري و مسامحه اي صورت گيرد بسيار زودتر از آنچه تصور کنيد در جامعه فراگيرشده و درنتيجه امنيت اجتماعي را به طورجدي تهديد مي نمايند.از همين رو در آيات بسياري ازقرآن کريم نسبت به اين دو گناه هشدارهايي داده شده است تا انسان ها از ارتکاب آنها خودداري کنند و چنانچه
کسي پا را از اين حدود الهي فراتر نهاد وعلي رغم تحذيرات خداوند،مرتکب يکي از اين گناهان گرديد،بايد مطابق دستورات قرآن و شرع مقدس با مرتکبين آنها برخورد شود.
درقرآن کريم قاعده «قصاص» در رابطه با مرتکبين قتل وضع گرديده و خداوند متعال ازاين اصل به عنوان عاملي براي تداوم حيات اجتماعي درسايه امنيت ياد فرموده است: «يأيها الذين ءامنوا کتب عليکم القصاص في القتلي و لکم في القصاص حيوه يأُاولي الألباب لعلکم تتقون»؛ (بقره، 179-178) اي افرادي که ايمان آورده ايد حکم قصاص در مورد کشتگان بر شما نوشته شده است...و براي شما در قصاص حيات و زندگي است اي صاحبان خرد تا شما تقوي پيشه کنيد.
اين آيه که درنهايت فصاحت و بلاغت است آنچنان جالب است که به صورت يک شعار اسلامي درذهن همگان نقش بسته است و به خوبي نشان مي دهد که قصاص اسلامي به هيچ وجه جنبه ي انتقام جويي ندارد؛بلکه دريچه اي است به سوي حيات و
زندگي انسان ها.از يک سو ضامن حيات جامعه است؛زيرا اگر حکم قصاص به هيچ وجه وجود نداشت و افراد سنگدل احساس امنيت مي کردند جان مردم بي گناه به خطر مي افتاد؛همانگونه که در کشورهاي غربي که حکم قصاص به کلي لغو شده آمار قتل و جنايت به سرعت بالا رفته است (و در نتيجه جامعه از نظرامنيت اجتماعي دچاربحران گرديده است). از سوي ديگر مايه حيات قاتل است چرا که او را ازفکر آدم کشي تا حد زيادي باز مي دارد و کنترل مي کند (و موجب تأمين امنيت اجتماعي مي گردد). (تفسيرنمونه، ج 1، ص 606)
همچنين درباره معضل دزدي و سرقت که يکي از عوامل بر هم زننده نظم جامعه و ايجاد ناامني اجتماعي است قرآن کريم چنين فرمان مي دهد: «والسّارق والسّارقه فاقطعوا أيديهما جزاء بما کسباً نکالاً من الله والله عزيزحکيم»؛(مائده، 38) دست مرد و زن دزد را به کيفرعملي که انجام داده اند به عنوان يک مجازات الهي قطع کنيد و خداوند تواناو حکيم است.
با توجه به مفاد اين آيه شريفه اين مطلب به خوبي اثبات مي شود که ازنظراسلام امنيت جامعه از چنان درجه اي از اهميت برخوردار است که فرمان مي دهد که به سبب برهم زدن آن، دست يک انسان قطع گردد و مرتکب ايجاد ناامني در
جامعه،يک عمربدون دست زندگي کند، ولي امنيت اجتماع محفوظ بماند.اگر امروز دزدي درجامعه فراوان است به خاطر آن است که چنين حکمي اجراء نمي شود و لذا درمحيط هايي که اين حکم اجراء مي گردد (مانند محيط عربستان سعودي که تا سال هاي اخير اين حکم در آن اجراء مي شد) امنيت فوق العاده اي از نظر مالي در جامعه حکم فرما بود... و جالب اينکه اين حکم اسلامي با اينکه قرن ها اجرا مي شد و در پناه آن مسلمانان آغاز اسلام در امنيت و رفاه مي زيستند، در مورد تعداد بسيار کمي از افراد که از چند نفر تجاوز نمي کرد ودر طي چند قرن اجرا گرديد».(تفسير نمونه، ج4، ص 378)
درپايان بسيارضروري است که به يکي از آيات قرآن کريم که به روشني فرمان مبارزه با عوامل ايجاد ناامني در جامعه را صادر فرموده اشاره کنيم تا هرچه بيشتربه اهتمام قرآن کريم درمبارزه با اخلال درامنيت اجتماع واقف شويم.درآيه 33 از سوره مبارکه مائده،خداوند مي فرمايد:
«إنّما جزؤا الذين يحاربون الله و رسوله و يسعون في الأرض فساداً أن يقتلوا و يصلّبوا أو تقطّع أيديهم و أرجلهم من خلفٍ أو ينفوا من الأرض ذلک لهم خزي في الدنيا و لهم في الآخره عذاب عظيم»؛کيفرآنها که با خدا و پيامبر به جنگ برمي خيزند و در روي زمين دست به فساد مي زنند (و با تهديد به اسلحه به جان و مال و ناموس مردم حمله مي برند) اين است که اعدام شوند يا به دارآويخته گردند يا (چهار انگشت از) دست راست و پاي چپ آنها بريده شود و يا از سرزمين خود تبعيد گردند؛اين رسوايي آنها در دنياست و درآخرت مجازات بزرگي دارند.
دراين آيه شريفه عبارت «إنّما جزاؤا الذين يحاربون الله و رسوله» بيان کننده حال کساني است که به دشمني با خدا و رسول خدا (ص) اقدام مي کنند،و مفسرکبير قرآن مرحوم علامه طباطبايي،درتفسير اين عبارت و توضيح کلمه «محاربه» مي فرمايند:
«... مراد ازمحاربه،دشمني با خدا در خصوص مواردي است که رسول نيزدرآن دخالتي دارد و در نتيجه تقريباً متعين مي شود که بگوييم:مراد از محاربه با خدا و رسول،عملي است که برگشت مي کند به ابطال اثرچيزي که رسول از جانب خداي سبحان برآن چيز ولايت دارد، نظيرجنگيدن کفار با رسول و با مسلمانان و راهزني راهزنان که امنيت اجتماعي را خدشه دار مي سازد،امنيتي که با گسترش
دامنه ولايت رسول آن امنيت را گسترش داده و همين که بعد از ذکر محاربه با خدا و رسول جمله ي :«ويسعون في الأرض فساداً» را آورده،معناي مورد نظر را مشخص مي کند و مي فهماند که منظور از محاربه با خدا و رسول افساد در زمين از راه اخلال به امنيت عمومي و راهزني است...» (تفسير الميزان، ج 5، ص 533)
پس از آنکه دانستيم مراد از محاربه با خدا و رسول، اخلال در امنيت اجتماعي است با نگاهي به متن آيه شريفه استفاده مي شود که براي آنان که امنيت اجتماعي را برهم زده و موجبات ناامني جامعه را فراهم مي آورند خداوند متعال چهارنوع کيفر معين فرموده است که بنا به نوع جرم،حاکم اسلامي يکي از آنها را براي مجازات در نظر مي گيرد،که عبارت است از: کشته شدن،به دارآويخته شدن،بريدن دست و پاي آنها به طورمخالف و تبعيد از محل زندگي.
درضمن،آيه شريفه به خوبي بيانگراهميت والاي امنيت اجتماعي درآيين اسلام است؛چرا که آنان را که به اين امر مهم لطمه وارد مي نمايند را با عنوان «محارب با خدا و رسول» ياد کرده است،يعني «امنيت اجتماعي» امري است که به طورمستقيم وابسته به خدا و رسول است و جزء حدود الهي محسوب مي گردد که هرکه به اين حدود تجاوز کند در واقع حد و مرزالهي را مورد سوءقصد قرارداده است.
01 قرآن کريم.
02 نهج البلاغه.
03 حسيني دشتي، سيدمصطفي، فرهنگ معارف و معاريف.
04 رازي، ابوالفتوح، تفسير روض الجنان، تصحيح دکتر محمدباقر ياحقي ودکتر مهدي ناصح
05 طباطبايي، محمدحسين، تفسيرالميزان
06 فريد، مرتضي، الحديث (روايات تربيتي).
07 مکارم شيرازي، ناصر، تفسيرنمونه
08 ويل دورانت،تاريخ تمدن.
منبع:نشريه مجموعه مقالات (قرآن و اخلاق )ج2.