قرآن و مبارزه با اسراف(2)

نويسنده:حجت الاسلام و المسلمين دکتر محمد سبحاني يامچي**




آثاراجتماعي

1.سقوط اخلاقي

ولخرجي و ريخت و پاش هاي نابجا و بي مورد انسان را ازمسير صحيح زندگي بيرون آورده و به ورطه ي هولناک فساد و تباهي مي کشاند.انسان اسراف کار براي به گردش درآوردن چرخ هاي اسراف کاري و ولخرجي خود،گاه به مرحله اي مي رسد که به هر پستي تن مي دهد.رشوه مي گيرد، دروغ مي گويد،(13) به عناوين مختلف عفت و شخصيت خود را از دست مي دهد (14) چنين انسان هايي سرانجام با انجام دادن اعمال خلاف شرع با چهره ي زشت خود،سيماي زيباي جامعه اسلامي و مسئولين دلسوز آن را تيره وتارکرده همگان را نسبت به آن بدبين مي کنند.

2.کاهش توليد

جامعه ي آلوده به اسراف و تبذير،وقتي آزادانه و بدون کنترل مصرف کننده ي صرف شد، به علت بي توجهي به مقوله ي کار و تلاش و خو گرفتن به بيماري تبذير،قدرت توليد جامعه به مرورزمان کاهش مي يابد؛به جهت اينکه مقدار اسراف شده اگردرانبارها ذخيره مي شد، به عنوان ثروت و نيرو چرخ هاي توليد را به چرخش درآورده،در نتيجه باعث افزايش دستگاه ها و عوامل توليد مي گرديد. درحالي که به هرميزان اسراف کاري در جامعه اي بيشترشود به همان اندازه کشور با کاهش توليد مواجه شده به سقوط و نابودي کشيده مي شود؛ تا جايي که ازنظر اقتصادي به پايين ترين سطح ممکن يعني وابستگي به بيگانگان و اجانب روي مي آورد.

3. اختلاف طبقاتي

يکي ازعلل اساسي ايجاد طبقات اجتماعي در جامعه ناهماهنگي درمصرف است. چون گروهي که به زياده روي در مصرف عادت کرده اند هر روز با بهره گيري از امکانات بيشترو بهتر،چرخ هاي زندگي را به حرکت درمي آورند و به جاي اينکه با انفاق و دستگيري از نيازمندان باعث توازن اجتماع شوند،خود طبقه آفرين شده،روز به روز بر اختلاف طبقاتي اضافه مي کنند.درچنين شرايطي عده ي کثيري هميشه زير خط فقر انواع فشارها را تحمل مي کنند درحالي که عده ديگري درناز و نعمت به سر مي برند. اختلاف طبقاتي برآمده از اسراف و تبذير در چنين جوامعي چون غده اي سرطاني عقده ها، بدبيني ها،بي اعتمادي ها و بالاخره اختلاف جدايي ها را بيشتر کرده باعث فرو ريختگي جامعه ازدرون مي شود.

4. تخريب جامعه

اسراف پديده اي است که به دو شکل جامعه را به تباهي مي کشاند.

الف. طغيانگري به وسيله ثروت

قرآن کريم درخصوص اولين عامل تخريب جامعه طغيانگري انسان ها به وسيله ثروت مي فرمايد:«و کم أهلکنا من قريه بطرت معيشتها...»؛و چه بسيار شهرها که هلاکش کرديم زيرا زندگي خوش آنها را سرمست کرده بود.(قصص، 58) واژه ي «بطر» به معناي طغيان ناشي از نعمت است. مي فرمايد:ما بسياري از
شهرهايي را که مست و مغرورنعمت و زندگي مرفه بودند،نابود کرديم چرا غرور نعمت آنها را به طرف طغيان کشانده و باعث ظلم و بيدادگري آنها شده بود.
منشأ طغيان اين جوامع به وسيله ثروت، ناشي از آن است که دارندگان ثروت نمي داند که رکن حيات مادي انسان ها به دو چيز وابسته است:اول کارو دوم کالاي توليد شده که نبض حيات مردم است. يا مي دانند ولي قدرت طلبي آنها اجازه نمي دهد تا مطابق درک خود در باره ي حيات مردم تصميم بگيرند.درنتيجه مال و ثروت را درجهت اختلاف و به هم زدن عدالت اجتماعي به کار مي اندازد.

ب. خودکامگي

خداي منان درتبيين تخريب جامعه به وسيله خودکامگي مي فرمايد: «و إذا أردنا أن نهلک قريه أمرنا مترفيها ففسقوا فيها فحق عليها القول فدمرناها تدميرا»؛و چون بخواهيم شهري را هلاک کنيم خوش گذرانانش را وا مي داريم تا دربه انحراف (و فساد) بپردازند و در نتيجه عذاب برآن شهرلازم گردد پس آن را يکسره زير و زبرکنيم. (اسراء، 16)
واژه ي «ترفه» به معناي توسعه دادن در نعمت است و وقتي گفته مي شود فلاني مترف است يعني فلاني نعمتش ازحد گذشته است.به عبارتي مترف کسي را گويند که افسارش را رها کرده باشد و هرچه دلش خواست بکند و جلويش را نگيرد. (طباطبايي، 1363، ج 13، ص 80) شکي نيست که سرچشمه غالب مفاسد اجتماعي مرفهين و ثروتمندان از خدا بي خبري هستند که درناز و نعمت و عيش غرقند و هرنغمه انساني و اخلاقي را ناهنجار مي شمارند.ريشه اصلي فساد اجتماعي، همين گروه هستند که هميشه درصف اول در مقابل انبيا ايستاده اند و دعوت آنها را که به نفع عدل و داد و حمايت ازمستضعفان بوده بر ضد خود تفسيرکردند. (مکارم شيرازي، 1366، ج 12، ص 60) اسراف و تبذيري که عنوان ثروتمندي را يدک مي کشد نتيجه اي جز طغيانگري و خودکامگي و نشناختن حدود الهي ندارد و چون سيلي سهمگين جامعه را به فساد وتباهي کشانده،بنيان هاي آن را تخريب مي کند.

5. وابستگي به اجانب

جامعه اي که درخرج کردن ثروت ملي از حد تجاوزکند و با ولخرجي هاي و افراط کاري هاي بي اندازه باعث کاهش توليد و درنتيجه عدم توازن بين عرضه و تقاضا شود به مرور زمان مجبوربه خارج کردن ارز کشور و وارد کردن اجناس و مايحتاج ازکشورهاي بيگانه خواهد شد.بدين طريق دست به سوي اجانب درازکرده وابسته به اجناس وارداتي از کشورهاي بيگانه مي شود.

6. خونريزي

يکي ديگرازآثار اسراف و تبذير خونريزي است.کساني که فکر قاروني دارند ومال و ثروت هاي زيادي براي خود جمع کرده اند جهت رسيدن به لذات و جاه طلبي هاي خود فرعون گونه دست به هر جنايتي مي زنند. (يونس، 83 )و به راحتي خون انسان هاي بي گناه را مي ريزند تا موقعيت خويش را تثبيت کنند.
شکل ديگري ازاين مسأله را متأسفانه به وضوح درجامعه شاهديم. کساني که يک شبه ثروت بادآورده اي به دست گرفتند، اسراف و ولخرجي جزء تربيت خانوادگي آنها شده، مبلغي پول به دست فرزند خود مي دهند و با ماشين آخرين مدل او را روانه خيابان ها مي کنند. چنين افراد به راحتي بي گناهي را زير مي گيرند و والدين آنها به جاي متنبه شدن به ثروت خود باليده ديه مقتول را مي پردازند. مثل اين که آب ازآب تکان نخورده و خون بي گناهي ريخته نشده و خانواده اي داغدار نگرديده است.چه زيبا فرمود حضرت باقر (ع) که نتيجه ي اسراف کاري چيزي جزاين نخواهد بود:«المسرفون هم الذين يستحلّون المحارم و يسفکون الدماء«؛اسراف کاران کساني هستند که محرمات الهي را حلال مي کنند و خون مي ريزند.(لاهيجي، 1373، ج 1، ص 648)

آثارآخروي

در قرآن و روايات براي اسراف و تبذير آثار اخروي نيزبيان شده که به برخي از آن اشاره مي شود:

1.خشم الهي

ازآنجا که فرد اسراف کارتعادل و توازن اقتصادي جامعه را برهم مي زند،از رحمت خداوند به دوربوده گرفتارخشم الهي مي شود؛چنانکه در قرآن کريم بيان شده است که: «... و لا تسرفوا إنّه لا يحبّ المسرفين»؛زياده روي مکنيد که او اسراف کاران را دوست ندارد. (انعام، 141) از امام جعفر صادق (ع) نيزنقل شده است که حضرت فرمودند: «إن السّرف امر يبغضه الله»؛اسراف از اموري است که مورد غضب خداست. (کليني، 1365، ج 4، ص 52، ح 2)

2. کيفراخروي

کساني که ازذکر خدا اعراض نموده آيات اورا فراموش کنند،همچنين آنهايي که نعمت هاي خدادادي چون چشم و گوش و عقل را در مسيرهاي غلط به کارگرفته،آنها را بيهوده بر باد دهند،نه تنها گرفتار فقر و تنگدستي در دنيا مي شوند،بلکه عذاب اخروي نيز در انتظار آنها خواهد بود. «و کذلک نجزي من أسرف و لم يؤمن بآيات ربه و لعذاب الآخره أشد و أبقي»؛و اينگونه هرکه را به افراط گراييده و به نشانه هاي پروردگارنگرويده است سزا مي دهيم و قطعاً شکنجه درآخرت سخت تر و پايدارتراست. (طه، 127) همچنين فرمود: «... و أنّ المسرفين هم أصحاب النار»؛ و افراط گران همدمان آتش اند. (غافر، 43)

3.خواري قيامت

وقتي اميرمؤمنان درعطاياي بيت المال رعايت مساوات کردند،عده اي از خودخواهان بر حضرت ايراد گرفته آن را برخلاف سياست دانستند.حضرت ضمن ايراد خطبه اي به آنها فرمود:
«... ألا و أنّ إعطاء المال في غير حقه تبذير و اسراف و هو يرفع صاحبه في الدنيا و يضعه في الآخره و يکرمه في الناس و يهينه عندالله و لم يضع امرؤ ماله في غيرحقه و لاعند غير اهله إلا حرمه الله شکرهم و کان لغيره ودّهم...» آگاه باشيد بخشيدن مال در غير موردش، تبذيرو اسراف است؛اين کار ممکن است در دنيا باعث سربلندي انجام دهنده ي آن شود ولي درآخرت موجب سرافکندگي وي
مي گردد. (احياناً) درميان مردم (دنيا پرست) گراميش مي نمايد ولي درنزد خداوند خوارش مي سازد. هيچ کس مال خودش را در غير راهي که خداوند فرموده مصرف نکرد و به غيراهلش نسپرد جزاين که سرانجام خداوند او را ازسپاس گزاري آنان محروم ساخت و محبتشان را متوجه ديگري نمود. (دشتي، 1379، خطبه 126)

جلوگيري و درمان اسراف و تبذير

به کمک روش هاي تربيتي ذيل،ضمن مبارزه با پديده اسراف و تبذير مي توان ريشه هاي آن را خشکانده اين رذيله را درمان کرد.

الف. روش هاي شناختي

منظور از روش هاي شناختي روش هايي است که براي ايجاد تغيير در شناخت و نگرش افراد استفاده مي شود تا با اعطاي بينش صحيح به افراد زمينه ي درمان افراط کاري را فراهم کند.

1.روش زمينه سازي

دراين روش به ايجاد زمينه ها و زيرساخت هاي مناسب جهت رفتار مطلوب و جلوگيري از بروز رفتارهاي نامطلوب اشاره مي شود. يکي ازاساسي ترين راه هاي پيشگيري از اسراف و تبذيراز بين بردن عوامل مولد آن است. فرد اسراف کار به واسطه يکي از علل خودنمايي،چشم هم چشمي،تربيت ناصحيح خانواده، تقليد، وسواس و... به اين بليه گرفتار مي شود.اگرخودنمايي و ثروت زياد دست به دست هم داده انگيزه ريخت و پاش را براي فرد اسراف کاربه وجود آورده،ضمن آسيب شناسي بايد ريشه ي آن را نيز شناسايي کرده ازبين برد. بايد به مسرف توجه داد که دور ريختن ته مانده غذا يا هدر دادن اضافه آب ليوان و... کم کم زمينه را براي اسراف کاري هاي کلان را فراهم مي کند. بايد اين عوامل مولد و علل زمينه ساز را شناسايي کرده،ضمن شناخت همه جانبه آن عوامل، جهت ريشه کن ساختن آنها اقدام کرد. بنابراين شناخت زمينه ها و برنامه ريزي براي برطرف ساختن آن،اولين قدم درراه مبارزه با اسراف است.
امام صادق (ع) درضمن بياني عدم استفاده بهينه ازنعمت هاي الهي را کمترين زمينه ساز اسراف مي دانند. «أدني الاسراف هراقه فضل الاناء»؛کمترين
اندازه اسراف دورريختن ته مانده ظرف آب يا غذاست. (عياشي، 1380،ج 2، ص 288، ح 58) پس ضروري است اولين قدم را در خانواده برداشت به طوري که جلوگيري از اسراف جزء فرهنگ خانوادگي قرار گيرد و بعد ازآن،به صورت گسترده درجامعه فرهنگ سازي کرده و همگان را به پرهيز ازاسراف و تبذيرفراخواند که اگر به صورت نهادينه با آن برخورد شود ديري نمي گذرد که ريشه اسراف خشکيده مي شود.

2. روش مواجهه با نتايج اعمال

دراين روش به فرد زيان يا سود عملي که انجام مي دهد نشان داده مي شود تا با توجه به پيامدهاي آن،انگيزه و زمينه ي مناسبي جهت انجام يا ترک آن عمل به دست آيد.درنتيجه با ظهورانگيزه ي دروني،الزام بيروني جاي خود را به الزام دروني داده و فرد را از درون ملزم مي کند تا عملي را ترک يا انجام دهد.
توجه دادن اسراف کاربه ضرر و زيان هايي که به خاطرعدم اعتدال و ميانه روي متوجه اومي شود،همچنين توجه به زيان هاي اقتصادي بزرگي که به خاطراسراف و ولخرجي به فرد و اجتماع وارد مي شود، در پيشگيري و درمان افراط کاري مؤثرخواهد بود.چه ضررو زياني از اين بالاتر که انسان به خاطراسراف و تبذير در گمراهي قرار گرفته،توفيق هدايت و راه يابي را از دست بدهد؛در نتيجه خسران دنيا و آخرت را براي خود خريداري کند. (... کذلک يضلّ الله من هو مسرف مرتاب»؛(غافر، 34) و چه زياني از اين بزرگتر که فرد يا جامعه اي به آتش فقر اقتصادي (15) گرفتارشده،دست نياز به سوي اجانب و بيگانگان دراز کند و چه عاقبتي بدترازاينکه هرچه انسان تلاش و کوشش کند برکتي (16) از زندگي و تلاش خود نبيند.

3. روش اعطاي بينش

منظورازروش تربيتي اعطاي بينش آن است که با ايجاد آگاهي هاي عميق و گسترده در ذهن،فکرو باطن فرد،زمينه را براي تغيير دررفتار او فراهم سازيم.اين روش که از مهم ترين روش هاي تربيت اسلامي است براي از بين بردن بسياري ازرذايل اخلاقي مورد استفاده قرار مي گيرد.
بعضي مواقع اسراف و تبذير به خاطر اين صورت مي گيرد که اطلاع رساني دقيقي در باره جزئيات و نکوهش اين عمل صورت نگرفته است و يا اسراف کننده،نخواسته اطلاعات لازم را درخصوص عملي که انجام مي دهد کسب کند.اگرما بتوانيم سطح آگاهي افراد را نسبت به مفهوم اسراف، حدود، ريشه ها،آثار و حکم شرعي آن بالا برده و بينش صحيحي درباره ي اسراف به فرد مسرف ارائه دهيم،کمک شاياني جهت مبارزه با اين بيماري فردي و اجتماعي کرده ايم.
نتيجه عملي اعطاي بينش نيزاين خواهد بود که فرد به ناهنجاري ها اين عمل متوجه شده، نه تنها اسراف و ولخرجي نخواهد کرد بلکه مسرف خود به پيشگيري و درمان آن اقدام مي کند. پس لازم است به کمک روش اعطاي بينش،اطلاعات و آگاهي هاي لازم را نسبت به موارد مذکوربه اطلاع فرد برسانيم. به فرض اگراسراف کاربداند که اسراف نمودي از جهالت فرد (17) است و هرکس افراط و اسراف کاري کند،يکي از نشانه هاي منافقين (18)را درخود تقويت کرده، بدون ترديد دست به چنين عمل ناپسندي نخواهد زد.
درمرحله ي اول خداي منان خود اولين بينش را به اسراف کار مي دهد که «... إنّ الله لا يهدي من هومسرف کذّاب»؛خداوند کسي را که افراط کار دروغ زن باشد هدايت نمي کند. (غافر، 28) و در مرحله بعدي حضرات معصومين عليهم السلام به صورت عملي در سيره خود اين بينش را به مخاطبين خود داده اند.درفرمايشي پيامبراکرم (ص) درباره ي اثرات تخريبي اسراف چنين آگاهي مي دهند که «من بذرأفقره الله»؛ هرکس اسراف و تبذيرکند خداوند او را به فقر مبتلا خواهد کرد.(مجلسي، 1404، ج 100، ص 21، ح 10)
امام علي (ع) هم فرمودند: «من لم يحسن الاقتصاد أهلکه الاسراف»؛هرکس اقتصاد و ميانه روي را در پيش نگيرد،اسراف اورا هلاک خواهد کرد. (آمدي، 1366، ح 8074) درفرمايشي امام صادق (ع) نيز فرمودند: «أدني الاسراف هراقه فضل الإناء و ابتذال ثوب الصّون و إلقاء النّوي»؛کمترين اندازه اسراف دورريختن ته مانده ظرف (آب يا غذا) و تبديل لباس بيرون به لباس خانه و دم دستي و دور انداختن هسته هاي خرما و ميوه است. (عياشي، 1380، ج 2، ص 288، ح 58)

4.روش عبرت پذيري

مراد ازاين روش آن است که انسان تحولات و تطورات را به ديده ي عبرت نگريسته و از آنچه برديگران رفته درس بگيرد؛که اگر چنين کند به نوعي خود نگهداري که حفاظي مبتني بر بينايي است دست يافته و از اشتباهات و لغزش ها کاسته است.
يکي ازشيوه هاي تربيتي قرآن جهت عبرت پذيري بيان داستان ها و اتفاقات امت هاي پيشين است تا شنونده را به صورت غير مستقيم به پندپذيري ازآن وادار کند. گاه خداوند بعد از بيان مقصود خويش تأکيد بر عبرت پذيري هم مي کند تا مخاطب متوجه باشد که اگرعبرت نگيرد خود به آن بلاها گرفتارخواهد شد. درباره ي اسراف و تبذير هم لازم است ما به افرادي که ولخرجي و ريخت و پاش مي کند و احترام نعمت هاي الهي را نگه نمي دارند سرگذشت گذشتگان را بيان کنيم که اگرخداي نکرده پيشگيري نشود آنها هم گرفتارخواهند شد.شکي نيست استفاده ازاين روش دردرمان اسراف اثر مطلوبي خواهد گذاشت.
قرآن کريم سرگذشت فرعون را در جهت عبرت گيري بيان مي کند که: «... و إن فرعون لعالٍ في الأرض و أنّه لمن المسرفين»؛ فرعون با برتري جويي و اسراف کاري در زمين فساد کرد وخداوند بساط ظلم و جورش را برهم پيچيد و هرکس فرعوني فکرکند و فرعوني زندگي کند هرآينه خداوند با او چنان رفتارخواهد کرد که با فرعون انجام داد.
امام صادق (ع) درحديثي سرگذشت امتي را بيان کردند که درخصوص استفاده از نان، ولخرجي و اسراف و استفاده نامناسب را به حدي رساندند که خداوند نعمت خود را از آنها گرفت. حضرت فرمودند: «اهل قريه کان الله عزوجل قد اوسع عليهم في معايشهم فاستخشنوا لاستنجاء بالحجاره و استعموا من الخبز مثل الافهارفکانوا يستنجون به فبعث الله عليهم دواب اصفر من الجراد فلم تدع لهم شيئاً خلقه الله من شجرو لانباتٍ إلا اکلته فبلغ بهم الجهد إلي أن رجعوا الي الذي کانوا يستنجون به من الخبز فيأکلونه»؛خداوند در روزي گروهي ازمردم وسعت و گشايش داد تا هنگامي که سر به طغيان گذاشتند و سنگ را براي تطهير
خود خشن احساس کردند،از اين رو براي اين کارازنان استفاده کردند. دراين هنگام خداوند آنان را به قحطي و گرسنگي گرفتار کرد و آن گروه به ناچارآذوقه هاي خود را در انبارها ذخيره مي نمودند تا محفوظ بماند. خداوند حشراتي کوچکتراز پشه براي آنها برانگيخت تا ذخيره آنان را فاسد نمايند و بدين رو مجبور شدند براي تأمين آذوقه خود به همان پاره نان هاي آلوده اي که جمع شده بود روي آوردند و آن ها را خوردند. (مجلسي، 1404، ج 63، ص 431، باب 20، ح 16)

5. روش طرح قصه

يکي از ديگر شيوه هاي تربيتي براي تبيين معارف قرآني،روش طرح قصه است. واژه «قص» به معناي دنباله ي جاي پا را گرفتن و رفتن (راغب اصفهاني، 1416، واژه قص) و جستجو ازآثارچيزي است و هرچيز که پشت سرهم قرارگيرد عرب به آن قصه مي گويد. و ازآنجا که به هنگام شرح وبيان يک موضوع، کلمات و جمله ها درپي يکديگر بيان مي شود اين کار را قصه ناميده اند. (مکارم شيرازي، 1366، ج 9، ص 301)
به طورکلي بخش زيادي از معارف در قالب سرگذشت اقوام پيشين و داستان آنها در قرآن بيان شده است.خداي منان اين معارف را در قالب قصه بيان کرده است؛زيرا اولاً داستان و فضايي که درآن سير مي شود براي همگان جاذبه مخصوص دارد،به طوري که براي تمامي سنين اين جذابيت هميشه محفوظ است. ثانياً داستان و قصه براي همه کس قابل فهم و درک است تا جايي که بسياري براي رساندن مسائل عقلي و تربيتي از طرح قصه استفاده مي کنند تا هدف را خود شنونده براساس درک و توانايي به دست آورد.
قرآن کريم درجاي جاي اين کتاب آسماني براي رساندن تعاريف تربيتي به مخاطبين خود ازطرح قصه بهره جسته است. اتفاقاً يکي از مسائلي که درسوره هاي اعراف و ذاريات به آن پرداخته شده،بحث اسراف و تجاوز انسان ازقانون فطرت است.قرآن در سوره اعراف درداستان حضرت لوط جهت بيان اسرافي که در قانون فطرت براي قوم آن حضرت پيش آمده بود،وارد ميدان شده، نقطه اصلي داستان را به همين اسراف کاري اختصاص مي دهد و مي فرمايد:
«إنّکم لتأتون الرجال شهوه من دون النساء بل أنتم قوم مسرفون»؛شما ازروي شهوت به جاي زنان بامردان مي آميزيد،آري شما گروهي تجاوزگريد. (اعراف، 81) باز در سوره ذاريات داستان افراط کاري آنها را از زاويه اي ديگر مورد بررسي قرار مي دهد و اززبان فرشتگان الهي مي فرمايد: «قالوا إنّا أُرسلنا إلي قوم مجرمين لنرسل عليهم حجاره من طين مسوّمه عند ربک اللمسرفين» گفتند ما به سوي قوم مجرمين فرستاده شده ايم، تا باراني ازسنگ ـ گل برآنها بفرستيم، سنگ هايي که ازناحيه پروردگارت براي اسراف کاران نشان گذاشته شده است. (ذاريات، 32-34) تعبيربه مسرفين اشاره به کثرت گناه آنهاست به گونه اي که ازحد گذرانده و پرده هاي حيا و شرم را دريده بودند. (مکارم شيرازي،1366، ج 22، ص 356) طرح قصه جهت عبرت پذيري براي مبارزه با پديده ي اسراف براي تمامي سنين به فراخور مشکلي که دارند هميشه کارگشاست. چنانکه امام صادق (ع) از اين شيوه جهت اعطاي بينش استفاده کردند. (19)

ب.روش هاي رفتاري

منظوراز روش هاي رفتاري روش هايي است که با ايجاد تغييردررفتارو عملکرد فرد، زمينه پيشگيري و درمان اسراف و تبذير را فرهم مي سازند.

1. روش تغييرموقعيت

دراين روش تربيتي،با ايجاد تغيير در موقعيت زماني،مکاني،اجتماعي و... با فرد اسراف کننده،تأثيرمطلوب درفرد پي ريزي مي شود.از روش تربيتي تغييرموقعيت براي پيشگيري و درمان اسراف به دو صورت مي توان استفاده کرد. اول فاصله گرفتن از اسراف کار و دوم ارتباط و دوستي با کساني که ازاسراف و تبذير به دور هستند. فاصله گرفتن از اسراف کاران اعم از دوستان، آشنايان، فاميل و... که به نوعي ما را جهت ولخرجي و ريخت و پاش تحريک مي کنند، در پيشگيري و درمان اسراف مؤثر خواهد بود. (20)
علي (ع) در باره شناسنامه افراد اسراف کار مي فرمايد:«للمسرف ثلاث علاماتٍ يأکل ما ليس له ويشتري ما ليس له ويلبس ما ليس له»؛ اسراف کننده سه نشانه دارد: مي خورد آنچه را که شايسته اونيست،مي خرد آنچه را که در شأن و شايسته وي نيست و مي پوشد آنجا را سزاوار و لايق به حال او نيست. (صدوق، 1403، ج 1، ص 97، ح 45)
صورت دوم براي مبارزه با اسراف و اسراف کاران آن است که ما با انسان هايي در فاميل و دوستان رفت و آمد داشته باشيم که آنها در دخل و خرج زندگي حالت اقتصاد و ميانه روي را در پيش گرفته، ازانواع اسراف و تبذير به دورهستند.رفت و آمد با چنين خانواده هايي علاوه برتشويق آنها به اقتصاد و ميانه روي به نوعي نهي کردن ديگران ازاين عمل ناپسند است.با فاصله گيري و محدود کردن رفت و آمد و مصاحبت با افراط کاران مي توان از اين رذيله پيش گيري کرده و آن را درمان نمود.

2. روش تذکر

مراد ازروش تذکرآن است که آنچه انسان از آن درغفلت است يا آن را به فراموشي سپرده، از جمله يادآوري منعم و نعمت هاي او همچنين سرانجام زندگي،به ياد آورده شود تا موجب حراست آدمي از پليدي و برانگيخته شدن او به تلاش و درستي شود.
برطرف ساختن غفلت و بي خبري يکي ديگر از روش هاي پيشگيري از اسراف و تبذير است؛ زيرا دربسياري از مواقع اسراف ناشي ازبي توجهي و بي فکري است. اتلاف نعمت هاي خدادادي که سرمايه هاي حيات به حساب مي آيند. زيان هاي جبران ناپذير بر جاي خواهند گذاشت.اتلاف بي رويه نعمتي چون برق،گاه باعث ازحرکت ايستادن چرخ کارخانه اي و يا عدم نجات مريضي در بيمارستان مي شود. اگرانسان کمي خود را از غفلت رها کرده به فکر فرو رود،درک مي کند که نعمت هاي الهي وسيله ي بقا و حيات او و ساير انسان هاست،چنانکه هدردادن و نابود کردن اين سرمايه هاي زندگي، موجبات نابودي او و سايرنسل هاي آينده را به همراه خواهد داشت.
خداي منان درقرآن کريم مي فرمايد: «... ولقد جاءتهم رسلنا بالبينات ثمّ إنّ کثيراً منهم بعد ذلک في الأرض لمسرفون»؛ و قطعاً پيامبران ما دلايل آشکار براي آنان آورده اند (با اين همه) پس ازآن بسياري از ايشان در زمين زياده روي مي کنند. (مائده، 32) سپس نتيجه اين اسراف کاري را چنين متذکر مي شود: «ثم صدقناهم الوعد فأنجيناهم و من نشاءُ و أهلکنا المسرفين»؛سپس وعده ي (خود) به آنان را راست
گردانيديم و آنها و هرکه را که خواستيم نجات داديم وافراط کاران را به هلاکت رسانيديم. (انبياء، 9)
همچنين روش ديگرتذکرنظارت اجتماعي است؛ هم به صورت محدود درخانواده و هم به صورت گسترده دراجتماع. بدين صورت که هرکس خود را موظف کند تا به فرد اسراف کارتذکر بدهد و با تذکردادن او را از اين عمل باز دارد. اين بعد نظارت اجتماعي به صورت تذکر لساني و عملي در قرآن و در سيره ائمه طاهرين عليهم السلام بيشتر به چشم مي خورد.درجريان حضرت موسي و فرعون مي بينيم مؤمن آل فرعون با تذکر لساني، بني اسرائيل را متوجه اشتباه خود مي کند و يادآور مي شود که خداوند اسراف کاران راهدايت نمي کند. (غافر، 28)
حضرت امير(ع) به زياد بن ابيه فرمودند: «فدع الاسراف مقتصدا»؛اسراف را کنار بگذار و ميانه روي را پيشه کن. (دشتي، 1379، نامه 21)همچنين وقتي شريح بن حارث قاضي درعصرحکومت امام علي (ع) خانه اي به هشتاد دينار خريد، امام وي را احضار کرده به او فرمودند: «بلغني أنّک ابتعت داراً بثمانين ديناراً و کتبت لها کتاباً و اشهدت فيه شهوداً»؛ به من خبر رسيده که خانه اي به قيمت هشتاد دينارخريده و آن را قباله کرده اي و براي آن شهود و گواه گرفته اي. (دشتي، 1379، نامه 3) بعد حضرت به شريح تذکردادند که اين عمل او چيست و چه کاري انجام داده است.

ج. روش هاي عاطفي

منظورازروش هاي عاطفي روش هايي است که با تأثيرگذاشتن برگرايش هاي فرد و تغيير آنها باعث مي شود که فرد رفتار خود را تغيير دهد.اين روش ها عبارتند از:

1.انسان موجودي است که خداوند به او نعمت اختيار،جهت رسيدن به کمال و نزديکي به جوارالهي را عطا کرده است.

گاه همين انسان درمسيررسيدن به کمال به واسطه ي موانعي که عامل ايجاد آن نيزخود اوست متوقف مي شود.درآيات قرآن ايمان به پشتوانه عمل صالح برترين سلاح جهت مقابله با موانع پيش آمده برسرراه انسان ذکرشده است. اسراف و تبذير در معناي کلي آن،چه در مسايل اقتصادي و چه درمواردي که انسان پا را از حدود الهي فراترمي گذارد،جزء موانعي است که او را به بي راهه مي کشاند.دعوت به ايمان و اينکه درسايه ايمانت انسان به يک امنيت خاطررواني مي رسد،به فرد مسرف کمک مي کند تا خود را ازاين مهلکه نجات دهد. چرا که به فرمايش قرآن انسان در سايه ذکر الهي و هميشه به ياد او بودن به طمأنينه و آرامش دست مي يابد. (21) قرآن با استفاده از اين روش بندگاني را که به هرعلت از صراط مستقيم الهي منحرف شده اند را به سوي خود فرا مي خواند،که هرکس به خدا ايمان داشته باشد،براي چنين شخصي ايستايي و توقف در زندگي بي معني است و نبايد در زندگي به بن بست رسيده،در وادي يأس و نااميدي سرگردان شود. «قل ياعبادي الذين أسرفوا علي أنفسهم لا تقنطوا من رحمه الله أنّ الله يغفرالذنوب جميعا إنّه هو الغفورالرّحيم»؛بگو بندگان من که بر خويشتن زياده روي روا داشته ايد از رحمت خدا نوميد نشود درحقيقت خدا همه گناهان را مي آمرزد که او خود آمرزنده و مهربان است. (زمر، 53)
مرحوم علامه طباطبايي ذيل آيه شريفه مي فرمايد:اسراف برنفس تعدي برنفس به جنايت کردن و به ارتکاب گناه است چه شرک باشد و چه گناهان کبيره و چه گناهان صغيره... شمول لفظ «ياعبادي» درآيه شريفه در مورد مشرکين جاي هيچ ترديد نيست بلکه مي توان گفت اين نظريه که کلمه «ياعبادي» در آيه مورد بحث به خاطرسياقي که دارد مختص به مشرکين است،قابل قبول تر است از اينکه بگوييم مختص به مؤمنين است. (طباطبايي، 1363، ج 17، ص 423) به ديگرسخن، آيه شريفه نه تنها مؤمنين بلکه مشرکين را دعوت به ايمان مي کند تا ازاسراف و خروج ازحدود الهي برحذردارد.

2. روش تحريک ايمان

کسي که به خدا ايمان دارد و او را پروردگار خود مي داند،چنين کسي داراي نيروي بالقوه و پتانسيل نهفته اي براي فعاليت ها و غلبه بر ناکامي هاست که حتي براي خود او نيز ناشناخته و پنهان است.اگراين نيروي پنهان و انرژي ذخيره شده دروجود انسان به جنبش درآيد مظهرتحولات عظيم و اقدامات چشم گيري خواهد شد. درمباحث تربيتي به پديد آوردن چنين جنبشي روش تحريک ايمان
گفته مي شود. تحريک ايمان يکي از شيوه هايي است که براي مبارزه با پديده شوم اسراف و تبذيرمي توان ازآن استفاده کرد.
داشتن ايمان به خدا نعمتي است که به هر کس توفيق آن عطا شده بايد شکرگزاري را در حد کلمات به درگاه الهي ابراز دارد. براي انسان با ايمان و فرد مؤمن درآيات و روايات صفاتي ذکرشده است که گاه انسان ازآن غافل مي شود.امام صادق (ع) فرمودند يکي از صفات مؤمن آن است که «لا يبذّر و لا يسرف» اسراف و تبذير نمي کند. (صدوق، 1403، ج 2، ص 571، ح 2) حال چگونه است که اين فرد با ايمان و مؤمن برخلاف صفاتي که برازنده ي اوست عمل مي کند. اگر اسراف کارمتوجه اين نکته باشد که شيطان ازجمله دشمنان سرسخت اوست و هميشه و در همه حال درپي به دام انداختن اوست و حتي قسم ياد کرده است که تا او را گمراه نکند ساکت ننشيند،(اعراف، 16-17) حال چگونه با عمل اسراف،با دشمني جاني،چون شيطان طرح دوستي و برادري بسته و با او بر سر يک سفره مي نشيند؛با اينکه همين شيطان، ناسپاس پروردگاربوده و نسبت به بارگاه کبرياييش استکبارورزيد و از درگاهش طرد شد. «إنّ المبذرين کانوا إخوان الشياطين و کان الشيطان لربه کفورا»؛اسراف کاران برادران شيطان هايند و شيطان همواره نسبت به پروردگارش ناسپاس بوده است. (اسراء، 27) شکي نيست که متوجه کردن فرد مسرف به عدم همخواني ايمان با دوستي شيطان به واسطه اسراف کاري ازلحاظ روحي تحول بزرگي در او جهت مبارزه با اسراف ايجاد خواهد کرد.

3.روش الگويي

روش الگويي آن است که با ارائه الگوهايي عيني و رفتاري فرد را به انجام رفتار مطلوب ترغيب و ازاقدام به رفتارهاي نامطلوب باز داريم. در سيره ي عملي پشيوايان و اولياي دين،موارد فراواني درمورد پيشگيري از اسراف و تجاوز از حد درمصرف وجود دارد که به نمونه اي ازآن اشاره مي شود.
«ازام کلثوم نقل شده که فرمود:«چون شب نوزدهم ماه رمضان رسيد پدرم به خانه آمد،به نمازايستاد،من براي افطارآن جناب طبقي حاضرگذاشتم که دو قرص نان جو با کاسه اي لبن و مقداري ازنمک سوده در آن بود، چون از نماز
فارغ شد و آن طبق را نگريست،گريست و فرمود:اي دخترم براي من دريک طبق، دو خورش حاضرکرده اي! مگرنمي داني که من متابعت برادر و پسرعم خود رسول خدا مي کنم، اي دخترم هرکه خوراک و پوشاک او در دنيا نيکوتراست ايستادن او در قيامت نزد حق تعالي بيشتراست. دخترم درحلال دنيا حساب است و درحرام دنيا عذاب. فرمود: به خدا سوگند افطارنکنم تا از اين دو خورش يکي را برداري پس من کاسه لبن را برداشتم و آن حضرت اندکي از نان جو و نمک تناول فرمود و حمدوثناي الهي به جاي آورد و برخاست و به نماز ايستاد،پيوسته مشغول رکوع و سجود بود و تضرع و ابتهال به درگاه خالق متعال مي نمود». (قمي، 1371، ج 1، ص 325)
درسيره ي عملي امام خميني نيز مشاهده مي کنيم که آن بزرگوار چگونه در زندگي، اقتصاد و ميانه روي داشته و ازاسراف پرهيز مي کردند؛تا جايي که اضافه آب ليوان را دور نريخته و دستمال کاغذي روي آن مي گذاشتند تا بعد از آن استفاده شود. يا تا خبرنگاران خود را براي مصاحبه آماده کنند شروع به خواندن قرآن مي کردند تا از وقت بيشترين استفاده را بکنند و اسرافي درعمر نداشته باشند. و موارد ديگري که درزندگي آن بزرگوار مشاهده مي شد.
کسي که خود را شيعه و پيرو امام علي (ع) مي داند و به فرزند آن بزرگوار،رهبر انقلاب عشق مي ورزد،با خود حديث نفس کند که واقعاً در زندگي درخوراک و پوشاک و وسيله نقليه... چون مولايش عمل مي کند يا نه؟ اگر پيروان حضرات معصومين عليهم السلام از آن بزرگواران الگوسازي کنند،بي شک ريشه اسراف و تبذيردرخانواده ها و جوامع اسلامي به طور کلي خشکيده شده و از بين خواهد رفت.

4.روش موعظه

موعظه چيزي است که قلب را رقت و نرمي داده،عواطف را تحريک مي کند و موحب مي شود که انسان از پليدي و کجي دست بکشد و به راستي و خوبي دل ببندد. موعظه راهي است براي زدودن قساوت ازدل و فراهم کردن زمينه لطافت آن درجهت دوري از اسراف و تبذيرو گرايش به اعتدال و ميانه روي.
گاه مشغول شدن به گرفتاري هاي زندگي و درگيري با مشکلات اجتماعي باعث غفلت و بي توجهي انسان مي شود. جهت بيداري از غفلت ضروري است به افراد اسراف کار تذکرداد تا بلکه اين تذکرات و موعظه ها موجب پيشگري از اسراف ودرمان آن شود. ائمه طاهرين عليهم السلام جهت جلوگيري ازاين رذيله درسيره خود ازاين روش استفاده مي کردند.
امام صادق (ع) درحديثي فرمودند: «دخل رسول الله و سلم علي عائشه فرأي کسره کاد أن يطاها فأخذها و أکلها و قال يا حميراء أکرمي جوار نعم الله عزوجل عليک فأنّها لم تنفّرعن قوم فکادت تعود إليهم»؛رسول خدا (ص) بر عايشه وارد شده پاره ناني بر زمين ديد که نزديک بود آن را زير پا بگيرد،آن را برگرفت و تناول نمود و سپس به عايشه فرمود:نعمت هاي الهي را تعظيم و تکريم کن زيرا اين چنين نيست که نعمت هاي خداوند از ميان گروهي رخت بربندد و سپس به زودي به آنها برگردد. (کليني، 1365، ج 6، ص 300، ح 6)
اگرهمه ما در زندگي روزمره براي خانواده خود،فاميل،دوستان وآشنايان، چون رسول خاتم به محض ديدن حيف وميل نعمتي توسط خانواده يا نزديکان به جا تذکر دهيم يا چون اميرمؤمنان شرافت (22) انساني را به ياد آوريم،حتماً جلو اسراف کاري هاي مفرط گرفته شده ريشه آن به کلي خشک مي شود.

5. روش تبشير

تبشيرکه يکي از روش هاي تربيتي است به معناي بشارت دادن به عطايايي است که پس ازبه دوش کشيدن تکاليف به فرد ارزاني مي شود و مظهري از فضل و رحمت الهي است. بشارت دروجود آدمي اميد را زنده مي کند و با کشش اين اميد،او را آماده قبول هر نوع زحمت مي گرداند.
روش تبشيرو بشارت ازجمله بشارت ها از جمله روش هاي تربيتي قرآن است که در وجود آدمي ايجاد اميد مي کند. به کمک اين روش مي توان ازاسراف و تبذيرجلوگيري کرده و ريشه آن را خشکاند.
امام کاظم (ع) درضمن حديثي به کساني که از اسراف و ولخرجي پرهيزکنند بشارت دادند که «و من اقتصد و قنع بقيت عليه النّعمه» هر کسي که درزندگي ميانه روي کند و قناعت بورزد درنعمت باقي خواهد ماند. (حراني، 1404، ص 403)
علي (ع) درباره اقتصاد و ميانه روي و عدم اسراف و تبذير مي فرمايند: «إذا اراد الله بعبدٍ خيرالهمه الاقتصاد و حسن التدبير و جنبه سوءالتدبير و الاسراف»
هرکه خداوند براي بنده اي خير و نيکويي را بخواهد ميانه روي وخوش تدبيري را به او الهام مي کند و او را از بدي تدبير و اسراف کاري دورنگه مي دارد.(آمدي، 1366، ح 8075)
درسايه پرهيزازاسراف و ريخت و پاش است که خداوند روزي خويش را ارزاني انسان ها مي کند. چنانکه امام صادق (ع) فرمودند: «من قد معيشته رزقه الله»؛هرکس اندازه نگه دارد خداوند او را روزي مي دهد. (مجلسي، 1404، ج 75، ص 402،باب 23، ح 41) امروزه سازمان آب و فاضلاب، شرکت برق؛مخابرات و ... ازاين روش جهت جلوگيري ازاسراف و تبذير بهره مي گيرند و به مشترکيني که الگوي مصرف را رعايت کنند،خدمات حمايتي را ارائه مي دهند. حتي يکي ازاستانداران جنوب کشوراعلام کرد که اگر درمصرف آب و برق آن استان صرفه جويي شود به مديرخانواده (همسر) سکه اهداء خواهد کرد.

6.روش انذار

منظور از روش تربيتي انذار آن است که با آگاهي مناسبي که ازاعمال و آثار مترتب بر آن وجود دارد،اسراف کار را نسبت به عواقب اعمال نامطلوبش آگاه کرده وي را از انجام آن برحذرکنيم.
بي شک ترس نعمتي است خدايي که انسان را ازبي خبري وجهالت بيدارکرده و به راه اعتدال سوق مي دهد. قرآن کريم يکي از شيوه هاي تربيتي پيامبراکرم(ص) را روش انذار معرفي مي کند که «أن أنا ألا نذير مبين» من جزهشداردهنده اي آشکار(بيش) نيستم. (شعراء، 115)
انذاردرخصوص پيامدهاي ناخوشايند اسراف،فرد مسرف را از افراط کاري باز داشته درمسير درمان کمک خواهد کرد. به طورمثال انذارازاينکه مصرف بي رويه آب، گاز،برق و... موجب قطعي آن خواهد شد مصرف کننده را به کم مصرفي و بالاخره پرهيزازاسراف و تبذير وادار مي کند.
درخصوص نعمت هاي الهي همچنين قرآن کريم درمقام انذار به مسرفين مي فرمايد: «و کذلک نجزي من أسرف و لم يؤمن بآيات ربه و لعذاب الآخره أشدّ و أبقي»؛اين گونه کساني را که راه اسراف را پيش گرفتند و ايمان به آيات پروردگارشان نياورند جزا مي دهيم و عذاب آخرت را ازاين هم شديدتر و پايدارتر
است.(طه، 127) همچنين مي فرمايد: «ثم صدقناهم الوعد فأنجيناهم و من نشاء و أهلکنا المسرفين»؛سپس وعده (خود) به آنان را راست گردانيديم و آنها و هرکه را خواستيم نجات داديم و افراط کاران را به هلاکت رسانديم.(انبياء، 9) بازدرسوره ي شعراء درمقام انذار مي فرمايد:و لا تطيعوا أمر المسرفين»؛ازرؤساي مسرف و تبهکار اطاعت نکنيد. (شعرا، 151) چرا که آنها کساني هستند که در زمين فساد مي کنند و قدمي براي اصلاح برنمي دارند. توجه دادن اسراف کار به اينکه «الاسراف يفني الجزيل»؛ (آمدي، 1366، ح 8118) «الاسراف يفني الکثير»؛(آمدي، 1366، ح 8119) او را در خصوص دوري کردن ازافراط کاري بيمه خواهد کرد.

7. روش دعا

دعا به معني خواندن و حاجت خواستن و استمداد است که خود يکي از روش هاي تربيتي براي انتقال مفاهيم است. شيوه اي که امام زين العابدين ازآن به بهترين صورت بهره جستند.
يکي ازشيوه هايي که براي پيشگيري و مبارزه با اسراف و تبذير مي توان از آن استفاده کرد،روش دعا است. در اين روش دست نيازبه سوي بي نياز دراز مي کنيم و عاجزانه از درگاهش استمداد مي کنيم تا ما را درمبارزه رو درروي با اسراف و تبذير ياري کند.امام سجاد (ع) در دعاي سي ام صحيفه سجاديه عرضه مي دارد: «اللهم صل علي محمد و آل محمد و احجبني عن السرف و الازدياد و قومني بالبذل و الاقتصاد و علّمني حسن التقدير و اقبضني بلطفک عن التبذير»؛ بارخدايا برمحمد و آل محمد درود فرست و مرا ازاسراف گري و زياده روي باز داردو مرا در بخشيدن و انفاق نمودن با ميانه روي و اعتدال قوام و توانايي بخش و روش نيکو و راه صحيح مصرف در زندگي را به من بياموز و مرا با لطف خود ازارتکاب تبذير و بيجا خرج کردن باز دار.(صحيفه سجاديه، 1376، الدعاء 30) آن حضرت درجاي ديگر عرضه مي دارد:«وامنعني من السرف و حصّن رزقي من التّلف»؛و مرا اززياده روي و اسراف باز دارو روزيم را ازتلف شدن نگاه دار. (صحيفه سجاديه،1376، الدعاء 20)
قرآن کريم در سوره آل عمران از زبان رزمندگان مخلص و آگاه بيان مي کندکه آنها براي غلبه بر اسرافي که کرده بودند دست به دعا برداشتند و از خدا خواستند که: «... ربّنا اغفرلنا ذنوبنا و إسرافنا في أمرنا و ثبت أقدامنا وانصرنا علي القوم الکافرين»؛ پروردگارا، گناهان ما و زياده روي ما در کارمان را بر ما ببخش و گام هاي ما را استواردار و ما را برگروه کافران ياري ده. (آل عمران، 147)

آثاردرمان اسراف و تبذير

وقتي به کمک روش هاي تربيتي شناختي، رفتاري و عاطفي از اسراف و تبذير پيشگيري کرده آن را درمان نموديم شاهد آثار و برکات ارزشمند آن خواهيم شد که ازجمله ي اين آثار مي توان به موارد ذيل اشاره کرد:

1. بهبود وضع اقتصادي

با پرهيزبه موقع از اسراف و تبذير و درمان آن ازتلف شدن سرمايه هاي فردي و اجتماعي جلوگيري خواهد شد.چنانکه با احداث سدهاي خاکي و بتوني با مهارآبهاي سرگردان، ضمن تأمين نيازهاي زندگي مردم درمصارف خانگي و کشاورزي مقدار زيادي آب براي روزهاي خشک سالي و قحطي ذخيره مي شود،پرهيز ودرمان اسراف و ولخرجي نيز جلو هدر رفتن نعمت هاي الهي همچنين مصرف بي رويه ي ثروت شخصي و ملي را گرفته، باعث زياد شدن ثروت و رونق بازار اقتصاد شده، چرخ هاي اقتصاد کشور به چرخش مي افتد.درمان اسراف و تبذير و تأثيرآن در بهبود وضع اقتصادي به حدي ارزشمند است که امام صادق (ع) فرمودند:«ضمنت لمن اقتصد أن لا يفتقر»؛براي کسي که درمخارج زندگي ميانه روي پيشه کند،ضمانت مي کنم که فقير و محتاج نشود.(کليني، 1365، ج 4، ص 53، ح 6)

2. فزوني برکت

چنانکه اشاره شد اسراف و تبذير باعث فقر و تهيدستي شده و به دنبال آن موجب بي برکتي و زوال نعمت از زندگي فردي و اجتماعي مي شود.درمقابل اگر
با اين پديده شوم مقابله شود و اسراف و ولخرجي مهارگردد،روزي انسان نيز به مرور زمان زياد خواهد شد.
اما سجاد (ع) درصحيفه سجاديه به يپشگاه خالق بي نيازعرضه مي دارد: «وامنعني من السّرف و حصّن رزقي من التلف و وفّر ملکتي بالبرکه فيه و أصب بي سبيل الهدايه للبر فيما أنفق منه»؛و مرا از زياده روي و اسراف باز دار و روزيم را از تلف شدن نگاه دار و داراييم را با برکت دادن به آن افزون گردان و راه مصرف آن را درکارهاي خيربه من بنمايان. (صحيفه سجاديه، 1376، الدعاء 20)

3. دستگيري از محرومان

اختلافات طبقاتي که ازطريق اسراف و تبذير برپيکره جامعه تزريق مي شود، با بهبود وضع اقتصادي درصدي ازآحاد جامعه، روز به روز فشاربر قشرهاي کم درآمد زيادتر مي شود. اگرهمه به اندازه کفاف خرج کنند و با درايت جهت جلوگيري از اين بلا برنامه ريزي کنند،طولي نخواهد کشيد که درجامعه اسلامي نيازمندي باقي نخواهد ماند.
نوح بن شعيب يکي از غلامان امام رضا (ع) مي گود:«أکل الغلمان يوماً فاکهه و لم يستقصوا أکلها و رموا بها فقال لهم أبوالحسن عليه السلام سبحان الله إن کنتم استغنيتم فأنّ أناساً لم يستغنوا أطعموه من يحتاج إليه»؛ روزي غلامان حضرت رضا (ع) ميوه اي را مي خوردند ولي پيش ازآن که آن را کاملاً مصرف کنند، دور مي انداختند، حضرت به آنها فرمودند: سبحان الله! اگر شما از آن بي نيازيد عده اي از مردم از آن بي نياز نيستند. آن را به کسي که محتاج است بخورانيد. (کليني، 1365، ج 6، ص 297، ح 8)
از اين فرمايش حضرت ابي الحسن الرضا (ع) استفاده مي شود که اگرجلو ولخرجي ها و ريخت و پاش ها درجامعه گرفته شود به همان اندازه به کساني که احتياج دارند کمک خواهد شد به طوري که با خشکاندن ريشه ي اسراف، ديگرنيازمندي درجامعه اسلامي باقي نخواهد ماند.

4. تقليل اعمال جرم زا

اسراف و تبذيرکه در يک حد گسترده اي برهم زننده ي تعادل دخل و خرج زندگي فردي و اجتماعي است،اگر به موقع پيشگيري و درمان نشود تأمين مخارج زندگي را براي مديرخانواده مختل کرده او را براي تأمين نيازمندي هاي زندگي به طرف اضافه کاري، انجام کارهاي طاقت فرسا و... و بالاخره به طرف کارهاي نامطلوب و جرم هاي اجتماعي خواهد کشاند. به عبارت ديگراگر به هر طريقي از بروز اسراف و تبذير جلوگيري شود و ريشه اين بليه خانوادگي و اجتماعي خشکانده شود، زمينه اعمال جرم زا نيز در اجتماع کم شده،زندگي ها طعم محبت و شادماني را به خود خواهد ديد.امام صادق (ع) فرمودند: «مکتوب في التوراه ... من رضي باليسير من الحلال خفت مئونته و زکت مکسبته و خرج من حدّالفجور»؛ درتورات نوشته شده است... کسي که به درآمد کم از راه حلال قناعت ورزد،هزينه زندگي اش سبک و کسب و معامله اش پاکيزه خواهدگشت و از دايره ارتکاب فجور بيرون خواهد شد. (کليني، 1365، ج 2، ص 138، ح 4)

5. قطع دست اجانب

همانگونه که بيان شد،ترويج مصرف زدگي، تجمل گرايي و اسراف و تبذيراز شيوه هاي استعمار براي نفوذ و استيلا بر جوامع اسلامي است.بنابراين به هرميزان با اسراف و تبذيردرهرشکل آن مبارزه شود، اين پيشگيري نوع مبارزه با استعمارگران و برخورد و مقابله با ريشه ها و زمينه هاي نفوذ آنان خواهد بود.

نتيجه

اسراف و تبذيرازجمله مشکلات و معضلات فردي و اجتماعي است که از دير زمان خانواده ها و جوامع به آن مبتلا بوده اند. اين عمل،جزء گناهان کبيره اي است که به ادله اربعه حرام بوده و در آيات و سخنان حضرات معصومين عليهم السلام گونه هاي مختلف آن اعم از اسراف و تبذير در امور مالي،اعتقادي، قضايي و کيفري، اخلاق و رفتارفردي و اجتماعي،خروج ازحد اعتدال و انحراف از قانون فطرت به شدت نهي شده و آن را از برنامه هاي فرعوني دانسته و به مسرفين وعده عذاب داده شده است؛ «أنّ المسرفين هم أصحاب النّار». (غافر، 43)
براي پديده اسراف و تبذير در قرآن و روايات، عوامل و ريشه هايي چون ضعف ايمان، جهل و بي خبري،فساد اخلاقي، تکبر و سيطره جويي،عامل خانوادگي و غيره بيان شده است. همچنين درمنابع اسلامي براي اسراف و ولخرجي آثاردنيوي متعددي چه در حوزه فردي و چه درحوزه اجتماعي ذکر شده است که ازجمله آثار فردي مي توان به کم برکتي، ازبين رفتن نعمت، فقر، محروميت از هدايت، بي مروتي،محروميت از بزرگ منشي، سلب توفيق،عدم استجابت دعا و... اشاره کرد. سقوط اخلاقي، کاهش توليد، اختلاف طبقاتي، تخريب جامعه، خونريزي و وابستگي به اجانب نيزازجمله آثاراجتماعي اسراف و تبذير است. همچنين درمنابع اسلامي از خشم الهي، کيفري اخروي و خواري قيامت به عنوان آثار اخروي افراط کاري ياد شده است.
با عنايت به اينکه قرآن کريم کتاب تعليم و تربيت است و پيامبراعظم بزرگترين هنر خود را تزکيه و تربيت نفوس واتمام مکارم اخلاقي معرفي کرده است،به مدد آيات و روايات و بهره مندي از روش هاي تربيتي شناختي، رفتاري و عاطفي مي توان با معظل اسراف و تبذيرمبارزه کرده، از بروز آن پيشگيري نمود.
روش زمينه سازي،مواجهه با نتايج اعمال، اعطاي بينش،عبرت پذيري و طرح قصه، از روش هاي شناختي،و روش هاي تغيير موقعيت و تذکر ازجمله روش هاي تربيتي رفتاري و روش دعوت به ايمان،تحريک ايمان، الگويي، موعظه،تبشير، انذار و دعا از جمله روش هاي تربيتي عاطفي است که براي مبارزه و پيشگيري ازاسراف و تبذيراز آن استفاده مي شود.
فاصله گرفتن ازاسراف و تبذيردر زندگي فردي و اجتماعي آثار و برکاتي همچون بهبود وضع اقتصادي،فزوني برکت،دستگيري از محرومان،تقليل اعمال جرم زا و قطع دست اجانب را به خانواده ها و جامعه ارزاني خواهد کرد.

پي نوشت ها:

**استاديار و عضو هيات علمي دانشکده علوم قرآني
1. «وما کان قولهم إلّا أن قالوا ربّنا اغفرلنا ذنوبنا و إسرافنا في أمرنا و ثبت أقدامنا و انصرنا علي القوم الکافرين؛ (آل عمران، 147) «قل يا عبادي الذين أسرفوا علي أنفسهم لا تقنطوا من رحمه الله أنّ الله يغفرالذنوب جميعا إنّه هوالغفورالرّحيم». (زمر، 53)
2. «وءات ذاالقربي حقّه والمسکين وابن السّبيل و لا تبذرتبذيرا إنّ المبذرين کانوا إخوان الشياطين و کان الشيطان لربه کفورا». (اسرء، 26-27)
3. قرآن: «... و لا تسرفوا إنّه لا تحبّ المسرفين»؛(انعام، 141) «... و کلوا واشربوا و لا تسرفوا إنّه لا يحبّ المسرفين». (اعراف، 31)
روايات:امام صادق (ع) فرمودند: اتّق الله و لاتسرف و لاتقتر و کن بين ذلک قواماً إن التّبذيرمن الإسراف قال الله عزوجل و لا تبذّر تبذيرا». (کليني، 1365، ج 3، ص 501، ح 16)
اجماع:محقق نراقي مي فرمايد: «البحث الاول في تحريمه و هو مما لاکلام فيه و يدل عليه الاجماع القطعي بل الضروره الدينيه و الروايات المتکثره و الاخبار المتعدده»؛ (نراقي، 1408، ص 217) ابن ادريس حلي مي گويد: «الاسراف فعله محرم بغيرخلاف». (حلي،1410، ج 1، ص 440)
عقل:حرمت اسراف از نظر عقل نيز براي هر انسان عاقل و خردمندي واضح و روشن است. چرا که ازنظر عقل،اسراف کاري و هدردادن سرمايه هاي خدادادي و نعمت هاي الهي که وسيله بقاء و حيات انسان در اين دنيا است،کاري غير معقول و عملي ناپسند است.
4. مرويست که کفارعرب معظم اموال خود را به ريا و سمعه خرج مي کردند و جهت يک مهمان شتران متعدده ذبح مي کردند تا مردمان ستايس سخاوت ايشان کنند حقتعالي ايشان را نکوهش فرمود. (کاشاني، 1336، ج 5، ص 270)
5. ...و يتيمان را بيازماييد تا وقتي به [سن] زناشويي برسند پس اگر درايشان رشد [فکري] يافتيد،اموالشان را به آنان رد کنيد،و آن را [از بيم آنکه مبادا] بزرگ شوند، به اسراف و شتاب مخوريد.و آن کس که توانگر است بايد [از گرفتن اجرت سرپرستي] خودداري ورزد و هرکس تهي دست است بايد مطابق عرف [ازآن] بخورد،پس هرگاه اموالشان را به آنان رد کرديد برايشان گواه بگيريد،خداوند حسابرسي را کافي است. (نساء، 6)
6. اسراف کاري بني اسرائيل عبارت بود از: پيروي هواي نفس،حلال کردن حرام هاي الهي،کفر و شرک،قتل و خونريزي، مخالفت با پيامبران و قتل انبيا،ارتکاب گناهان و تجاوزبه حريم حق و حقيقت.
7. «... من قتل نفساً بغير نفسٍ او فساد في الأرض فکأنّما قتل النّاس جميعاً...». (مائده، 32)
8. «والذين إذا أنفقوا لم يسرفوا و لم يقتروا و کان بين ذلک قواماً». (فرقان، 67)
9. قال علي (ع): «قلب الحدث کالأرض الخاليه ما القي فيها من شيئ قبلته». (نونهال و نوجوان) همچون زمين خالي است که هر بذري درآن پاشيده شود مي پذيرد. (دشتي، 1379، نامه 31)
10. «نهي النبي (ص) عن قيل و قال و کثره السّوال و اضاعه المال»؛(مجلسي، 1404، ج 72، ص 304، باب 78، ح 4) همچنين فرمودند: «إيّاکم و السّرف في المال و النّفقه و عليکم بالاقتصاد». (متقي هندي، ج 3، ص 53، ح 5454)
11. «...أدعوني أستجب لکم...». (غافر، 60) نيز ر.ک: (طباطبايي، 1363، ذيل آيه شريفه 186 بقره)
12. «کثره السّرفه تدمّر». (آمدي، 1366، ح 8129)
13. «...إنّ الله لا يهدي من هو مسرف کذّاب». (غافر، 28)
14. «إنّکم لتأتون الرّجال شهوه من دون النساء بل أنتم قوم مسرفون». (اعراف، 81)
15. قال علي (ع) «سبب الفقرالاسراف». (آمدي، 1366، ح 8126)
16. قال الصادق (ع): «إنّ مع الاسراف قله البرکه». (کليني، 1365، ج 4، ص 55، ح 3)
17. قال علي (ع): «لاجهل کالتبذير». (آمدي، 1366، ح 8144)
18. قال علي (ع): «و إن عذلوا کشفوا و إن حکموا اسرفوا»؛ منافقين هنگام عزل و سرزنش افراد،پرده دري مي کنند و چون حکم درباره کسي دهند اسراف مي کنند. (دشتي، 1379، خطبه 185)
19. ر.ک: (مجلسي، 1404ج 63، ص 431، ح 16)
20. بايد توجه داشت که اين فاصله گيري نبايد منجربه قطع رحم شود که از آن نهي شده است.
21. «الذين ءامنوا و تطمئن قلوبهم بذکرالله ألا بذکرالله تطمئن القلوب». (رعد، 28)
22. قال علي(ع): «من اشرف الشرف الکف عن التبذير والسّرف». (آمدي، 1366، ح 8138)

1. قرآن کريم
2. الصحيفه السجاديه، (1376)، قم: جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ اول.
3. ابن ادريس، الحلي، (1410)، السرائر، قم: جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چ دوم، ج 1.
4. ابن فارس، ابي الحسن، (بي تا)، معجم القماييس في اللغه، تحقيق: شهاب الدين ابوعمر، بيروت: دارالفکر.
5. الاصفهاني، الراغب، (1416)، مفردات الفاظ القرآن،تحقيق: صفوان عدنان داوودي، دمشق، بيروت:الطبعه الاولي.
6.آمدي،عبدالواحد بن محمد،(1366)، غررالحکم، قم: دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، چ اول.
7. بانوي اصفهاني،سيده نصرت امين (1361)،مخزن العرفان درتفسيرقرآن،تهران:نهضت زنان مسلمان، ج 8.
8.الحرالعاملي،الشيخ محمدبن الحسن، (1409)، وسائل الشيعه،قم:مؤسسه آل البيت لاحياء التراث،چ اول، ج 1و5و15.
9.حسين همداني،سيد محمدحسين،(1409)، انوار درخشان، تهران:کتابفروشي لطفي، ج 12.
10.دشتي محمد،(1379)،ترجمه نهج البلاغه، قم: مؤسسه فرهنگي تحقيقاتي اميرالمؤمنين.
11. شريف لاهيجي،محمدبن علي، (1373)، تفسير شريف لاهيجي،تهران:دفترنشر داد، ج 1.
12. شعبه الحراني،ابومحمد حسن بن علي بن حسين، (1404)، تحف العقول،قم: جامعه مدرسين حوزه علميه قم: چ دوم.
13. صدوق،ابي جعفرمحمدبن علي بن الحسين بن بابويه، (1403)،الخصال،قم:جامعه مدرسين حوزه علميه قم: چ دوم، ج 2و1.
14. طباطبايي، سيدمحمد حسين، (1363)، الميزان في تفسير القرآن،ترجمه سيدمحمد باقرموسوي همداني، قم: جامعه مدرسين حوزه علميه قم، ج 7 و 13 و 15.
15. الطبرسي، امين الدين ابوعلي الفضل بن الحسن، (1379)، مجمع البيان في تفسيرالقرآن،بيروت: داراحياء التراث العربي،ج 2و3و6.
16. -----(1418)،تفسيرجوامع الجامع، قم:جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چ اول، ج 2.
17.طوسي، محمدبن حسن،(بي تا)، التبيان في تفسيرالقرآن، بيروت:داراحياء التراث العربي.
18.طيب، سيدعبدالحسين، (1378)،اطيب اللبيان في تفسير القرآن،تهران:انتشارات اسلام،ج 8.
19.عياشي،محمدبن مسعود، (1380)، تفسيرالعياشي، تهران: چاپخانه علميه، ج 2.
20. قرشي، سيدعلي اکبر، (1377)، تفسيرأحسن الحديث، تهران:بنياد بعثت، ج 6.
21. قمي،شيخ عباس، (1371)،منتهي الآمال، قم:انتشارات هجرت،چ ششم، ح 1.
22. قمي مشهدي،محمدبن محمدرضا، (1368)، تفسير کنزالدقائق، تهران:سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامي، ج 7.
23. کاشاني،ملافتح الله، (1336)، تفسيرمنهج الصادقين، تهران:کتابفروشي محمدحسن علمي، ج 8.
24. کليني،محمدبن يعقوب، (1365)، الکافي، تهران:دارالکتب الاسلاميه،چ چهارم، ج 2، و 3 و 4 و 6.
25.گنابادي،سلطان محمد، (1408)، تفسيربيان السعاده في مقامات العباده،بيروت:مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، ج 4.
26. المتقي الهندي،علي بن حسام الدين،(بي تا)،کنزالعمال، لبنان،بيروت:مؤسسه الرساله، ج 3.
27. مجلسي،محمدباقر،(1404) بحارالانوار،مؤسسه الوفاء، بيروت،لبنان:ج 50و63و 72و75و100و102
28. مصطفوي،حسن،(1380)، تفسير روشن، تهران: مرکز نشرکتاب، ج 5.
29. معين، محمد، (1362)،فرهنگي معين، تهران: اميرکبير، چ پنجم، ج 1.
30. مکارم شيرازي، ناصر، (1366)، تفسيرنمونه، تهران: دارالکتاب الاسلاميه، ج 6 و ج 12 و ج 20.
31. نجفي،محمدحسن، (1367)، جواهرالکلام،تحقيق: شيخ عباس قوچاني،دارالکتب الاسلاميه،الطبعه الثاليه، ج 13.
32.نراقي،ملااحمد،(1408)،عوائد الايام، قم: مکتبه بصيرتي.
33. نوري،ميرزا حسين،(1409)، مستدرک الوسائل، قم: مؤسسه آل البيت لاحياء التراث،چ اول، ج 15.
منبع:نشريه مجموعه مقالات (قرآن و اخلاق )ج2