آزادي در رسانه هاي غربي






تنها افتخاري كه نظامهاي به اصطلاح پيشرو و مترقي درغرب به آن مي بالند و با آن خود را ازديگر جوامع متمايز مي كنند و در عين حال ازآن به عنوان پتكي جهت سركوب كشورها و ملتهاي ديگر استفاده مي كنند ركن چهارم است.
ركن چهارم يا به عبارتي قدرت چهارم در نظامهاي غربي كه همانا قدرت رسانه هاست و قانوناً وظيفه نظارت پيگيري تخلفات،افشاگري،انعكاس خواستها ومطالبات مردم و ديدگاهها و نظرات آنها و همچنين نقد وبررسي عملكرد كارگزاران سه قوه ديگر(مجريه، مقننه و قضاييه) را برعهده دارد و طبق قانون بايد آزادانه و بدون هيچ محدوديتي از اختيارات خود به نفع مردم استفاده كند درطي چند دهه ي گذشته همواره به عنوان اهرمي موثر جهت تبليغ نظامهاي غربي كارسازي كرده است.
از دل ركن چهارم است كه افشاگري ها و نقد مفاسد سياسي و اقتصادي و اخلاقي زمامداران و حكومتگران صورت مي گيرد و افكارعمومي را در راستاي مبارزه با آنها جهت دهي مي كنند.
از بطن ركن چهارم است كه مطالبات ملتها مطرح و پيگيري و پي جويي مي شود.
از سازو كارهاي برقرار شده توسط ركن چهارم است كه مبارزات سياسي براي پيروزي جريانهاي فكري جامعه و شكست جريانهاي مشابه انجام مي گيرد.
از بطن چهارم است كه فرهنگ ها ساخته مي شود و يا ازگردونه ي معادلات حذف مي شود.
و.....
بنابراين ركن چهارم يكي از موثرترين اركان حكومت درجامعه ي امروز جهاني است كه نظامهاي غربي به جهت بنيانگذاري در جوامع خود مدعي سرسخت آن مي باشند و با اين ادعا و اهرم تبليغي و سياسي آن به ديگرجوامع مي تازد و كشورهاي ديگر را به بهانه ي نداشتن چنين پايگاهي در سيستمهاي حكومتي خود محكوم مي كنند.
اما آيا به راستي ادعاي جوامع غربي در خصوص ركن چهارم و قدرت رسانه ها در حمايت ازحقوق ملتهاي غرب صادق است و اين قدرت بازدارنده با اختيارات وسيع خود تحت اراده ملتهاست و يا آنكه در قالب تشكلي سياسي و فرهنگي همانند قواي ديگر در اختيارقدرتهاي پشت پرده ي اين نظامهاست؟!
«كينگزلي مارتين» (Kingsly martin) روزنامه نگارمعروف انگليسي دركتابي تحت عنوان مطبوعاتي كه مردم مي خواهند (The Press the People wants) مي نويسد:«آزادي مطبوعات كه اهميت آن پيوسته ازلحاظ آزادي اطلاعات،آزادي تفسير،آزادي انتقاد و... بسيار زياد است درانگلستان ازلحاظ حق تاسيس ونشر يك روزنامه ي يوميه به همان اندازه غير واقعي و دروغ است كه آزادي يك كلبه نشين صحرايي براي سكونت دريك هتل مجلل يا حق پرداخت حقوق بيكاري براي مسافرتي دراتومبيل رولزرويس به ريويرا !»
مارتين دربخش ديگري ازاين كتاب مي نويسد«ازآنجا كه آژانسهاي خبرگزاري و از آن جمله رويترتحت كنترل پادشاهان مطبوعاتي است ممكن است وقايع مهمي اصلاً به اطلاع خوانندگان نرسد يا ممكن است اين وقايع به شكل ساده شده و ميزان كرده اي دردسترس مردم قرارگيرد تا نتوان بر اساس آنها راي داد و نظري ابراز داشت.»
وي در جايي ديگر مي نويسد :«روش آنها عبارت است ازنشراطلاعات علناً دروغ و عوض كردن ماهيت وقايع و پخش مطالب نيمه دروغ وتعويض صف هاي سخنرانيها با انتشارجملاتي معين ازمتن ...»
مارتين همچنين مي نويسد:صرفاً يك عده ده نفري هستند كه اخباري را كه مجازاست و مي تواند نشريابد،ديكته مي كنند تا اكثريت وسيع مردان و زنان انگليسي آنها را بخوانند».
سيدني موزلي «Sydney mosel» روزنامه نگارديگرانگليسي است كه مدتها نزد امپراطوران مطبوعات انگليسي يعني لرد بيوربروك (Lord beaver brook ) و لرد نورث كليف (Lord northcliff) كاركرده است وي دركتابي تحت عنوان ««حقايقي درباره ي ژورناليسم» (The truth about journalism ) اسارت و دربند بودن روزنامه نگاران حقوق بگير دررسانه هاي اين كشوررا شرح مي دهد و درباره ي خود مي نويسد:
به محض آنكه توانستم پولي جمع آوري كنم ترجيح دادم ازاسارت اين تريبون هاي قدرتمندان بيرون آيم و به مقاله نويسي آزاد تبديل شوم.
«موزلي »حقايق شگفت انگيزي از ماهيت مطبوعات انگليس فاش كرده تمام رسوايي ها و كثافت كاريهاي جرايد لندن را در خصوص نشراكاذيب سكوت در مقابل حقيقت وارونه ساختن وقايع گمراه كردن خوانندگان و جنگ رواني عليه آرمانها و منافع ملي مردم اين كشوربرملا كرده در انتها مي نويسد:رسانه هاي انگليسي هم روزنامه نگاران وهم توده هاي وسيع مردم اين كشور را فاسد مي كنند«ايليا ارنبورگ» نويسنده ديگراروپايي دركتاب گزارش گونه ي خود تحت عنوان «بازگشت از اتازوني »درباره ي مطبوعات امريكا مي نويسد: مطبوعات راديو و تلويزيون خبرگزاريها وكلارسانه ها و ركن چهارم اين كشور در دست تراستهاي مختلفي است كه موسسات خصوصي ناميده مي شوند!
وي مي نويسد:بسياري از اوقات با خبرنگاران و روزنامه نگاران و ناشران و مديران جرايد ملاقات مي كردم و درطي مدت طولاني كه در امريكا حضور داشتم در تعداد زيادي از روزنامه ها ورسانه هاي اين كشور از نزديك حضور پيدا كردم ومتوجه شدم آنان چگونه افكارعمومي را مي سازند درراستاي منافع تراستها حقايق را كتمان و دروغها را منتشرمي كنند.
وي در بخش ديگري ازاين كتاب به نمونه ها و مصاديقي ازانتشاراكاذيب و تاثير آن در جامعه مي پردازد و مي گويد:با يكي از كارشناسان مسائل سياسي امريكا ملاقات داشتم او سياست اقتصادي رئيس جمهور امريكا را خوب مي شناخت اما بر عكس از تمام مسائل مربوط به ايران آلمان، بلغارستان و ديگرمناطقي كه حوزه ي تحقيقات وي بود اطاعاتي نداشت!
او با استناد به تيترهاي صفحات اول روزنامه ي امريكا بي آنكه احمق باشد و با تاكيد براينكه دراستنتاجات خود مستقل و آزاد است ازخود مي پرسيد:آيا روسها در اعزام تانكهاي خود به سوي تهران و يا اينكه بلغارستان درتصرف «رودوپ» يونان ذي حق هستند يا نه؟!
بدين ترتيب او درباره ي مسئله اي كه مي خواهد حل كند معلوماتي نداشت و تنها منبع اطلاعات وي روزنامه ها و اكاذيبي كه نشر مي دهند بود او حتي حدس هم نمي زد كه تانكهاي روسها هرگزبه سوي تهران حركت نكرده اند و در«رودوپ» يونان حتي يك نفر بلغاري هم وجود ندارد!
ارنبورگ دربخش ديگري از كتابش مي نويسد:روزنامه هاي نيويورك تقريباً همه در خود نيويورك به فروش مي رسد هرايالتي يك روزنامه ي بزرگ مخصوص به خود دارد بدين ترتيب يك خبرجعلي مي تواند در يك ايالت منتشرشود و يك جريان ايجاد نمايد بدون آنكه ايالتهاي ديگرازآن مطلع باشند اكثرروزنامه ها متعلق به تراست هاست گاهي دو يا چند كانديداي مختلف پشتيباني مي كنند ولي درباطن ازيك سياست واحد پيروي مي كنند.
ارنبورگ در انتهاي بحث خود مي نويسد: «من يقين دارم كه خواننده ي مطبوعات آنان اظهار مي كردند ما آنها را مي خوانيم ولي به آنها اعتقاد نداريم...اما حقيقتي را نمي توان كتمان كرد وآن اينكه درحين غلت زدن درميان كثافات نمي توان پاكيزه و نظيف ماند .خواننده ي يك روزنامه ي احمقانه به مروراحمق مي شود!»
پروفسورموريس دورژه (Maurice Davergeh)جامعه شناس مشهور فرانسوي ركن چهارم در فرانسه را چنين تشريح مي كند:«درفرانسه مطبوعات محلي تقريباً درهمه جا درانحصار يك يا دو روزنامه ي سراسري درآمده است و در مورد راديو و تلويزيون هم به سبب تعداد محدود امواجي كه دراختيارهركشور است تمركز امري اجتناب ناپذيرمي گردد بدين ترتيب چند گانگي و تعدد به تدريج به سود چند انحصارگرغول آسا كه قدرت عظيمي با ماهيت غيردموكراتيك دردولت دارند از بين مي رود».
«دوورژه» دربخش ديگري مي نويسد: «وابستگي مطبوعات به سرمايه داران صاحبان صنايع بطوركلي انحصارات سرمايه داري محرزاست قدرت خبردهي در دست قدرت اقتصادي است زيرا امروز تسلط پول براطلاعات ازنحوه ي تملك موسسات كمترناشي مي شود تا از نحوه ي بهره برداري آنها».
«جرج سلدز» (Grorge Seldes)روزنامه نگارمعروف امريكايي در كتاب خود تحت عنوان يك هزار امريكايي (One thousand Americans) بحث مفصل و مستندي راجع به مطبوعات امريكا نموده. حقايق بسياري از ركن چهارم درايالت متحده برملا مي سازد سلدزدركتاب خود فعاليت مطبوعاتي درامريكا را به مثابه فحشا ارزيابي كرده نويسندگان اين روزنامه ها را با روسپيان فاحشه خانه هاي اين كشور هم رديف قرارداده است كه هردو دسته براي كسب پول به كثيف ترين حرفه ها يعني خودفروشي روي آورده اند.
«فردينالند لوندبرگ »(Ferdinand lundberg) روزنامه نگارديگر امريكايي و نويسنده ي كتاب شصت خانواده ي امريكايي (American sixty families) دركتاب خود مي نويسد:
«مطبوعات درايالات متحده از صدر تا ذيل در كنترل بخش خصوصي و امري كاملاً شخصي است دراين ميان مسئله ي آزادي مطبوعات درامريكا فقط يك مسئله نظري و كمي هم شوخي است و درواقع عبارت است از:
حق مختصرو ناچيز گروه كوچكي از ناخشنودان براي نشرجرايد و مطبوعاتي با شمارگان اندك و خوانندگان بسيار محدود زيرا هرگونه نشريه اي محتواي نظرياتي مي باشد كه گروه ثروتمندان را ناخشنود كند و اين نشريه بتواند شمارگان و توزيع خود را توسعه دهد ثروتمندان از عرصه محوش مي كنند.
ركن چهارم اگر در غرب و كشورهاي مدعي آن درحد يك رويا باقي ماند امروز در بسياري از كشورهاي مستقل كه نظامهاي غربي آنان را با اين چماق مي كوبند محقق شده است ازاين رو رسانه هاي غرب با برپايي جنگ رواني سعي دارند كه با پيش كشيدن مقولات ديگري كه درحيطه ي سلايق و مرزهاي فرهنگي و اخلاقي كشورهاي مستقل است و ادغام نامتجانس آنها با ركن چهارم وظايف و اختيارات و انتظارات ملتهاي غربي ازركن چهارم را در جوامع خود تحت شعاع قرار دهند.
منبع: نشريه قدر-ش18