6 اردیبهشت 1389 / 11 جمادی الاولی 1431 / 26 آوریل 2010

ميليونها تن از مردم مسلمان و انقلابي ايران به پيمان صلح ميان مصرو رژيم اشغالگرقدس يعني پيمان كَمپ ديويد اعتراض كردند. اين پيمان، صلحي اِمريكايي دربرداشت و بيشتركشورهاي اسلامي با امضاي پيمان كمپ ديويد بدست رييس جمهوروقت مصربه شدت مخالفت كردند.
نيروي سپاه زميني پاسداران انقلاب اسلامي عمليات بيت المقدس را بارمزيا اباعبدالله (علیه السلام) در بنديجان استان سليمانيه آغاز كرد. هدف ازاجراي اين عمليات آزادسازي بخشي ازارتفاعات منطقه عمومي سليمانيه عراق بود و درنتيجه اين عمليات چندين ارتفاع مهم و چندين روستا نيزازوجود دشمن پاك شد.
ايجاد بي‏سيم در ابتدا به عهده وزارت جنگ بود و نخستين بناي بي‏سيم ايران در سال 1303 ش پايان يافت. از نيمه سال 1304، نصب دستگاه فرستنده 20 كيلو واتي موج بلند و مركز نيروي آن آغاز شد و قسمت گيرنده آن نيز در جوار پست فرستنده قرار گرفت. در فروردين 1305، نصب دستگاه فرستنده پايان پذيرفت و سرانجام پس از آزمايش‏هاي مقدماتي، دستگاه مزبور در ششم ارديبهشت 1305، افتتاح گرديد. نصب دستگاه‏هاي بي‏سيم شهرهاي تبريز، مشهد، شيراز، كرمان، خرمشهر و كرمانشاه نيز كه از سال 1304 شروع شده بود، در نيمه سال 1305 خاتمه يافت. در نهايت در دي ماه 1305، كليه دستگاه‏هاي بي‏سيم تهران و شهرستان‏ها با كارمنداني كه براي اداره آنها تربيت شده بودند در اختيار وزارت پست و تلگراف گذاشته شدند.
پس از شكست حمله نظامي آمريكا به ايران در طبس و به جا گذاشتن چند فروند هلي‏كوپتر، برادرِ پاسدار، محمد منتظر قائم فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامي يزد، جهت بررسي اوضاع به ناحيه مورد نظر وارد شد تا اطلاعات موجود و فوق سري داخل صحنه را جمع‏آوري نمايد. از آن طرف، چون استكبار جهاني، نقشه‏هاي خود را نقش برآب مي‏ديد، تصميم گرفت تا باقي‏مانده هلي‏كوپترها منهدم گردند تا اسناد سري نيز از بين روند. بنابراين با هماهنگي بني‏صدر معزول و تني چند از مزدوران و خودفروختگاني كه در نيروي هوايي نفوذ كرده بودند، اين منطقه بمباران شد و پاسدار محمدمنتظر قائم به فيض شهادت نائل آمد. از بين بردن اسناد ومدارك به جامانده كه به طور قطع حاوي اسناد و مدارك مربوط به ادامه طرح و برنامه‏هاي آمريكايي‏ها پس از انجام مرحله اول عمليات بود و همچنين شامل اسامي عوامل مزدور داخلي و جاسوساني مي‏شد كه مي‏بايست طي اين عمليات با آمريكايي‏ها همكاري كنند، خود واقعه‏اي مهم و قابل بررسي است.
شهيد حجت الاسلام مهدي شاه‏آبادي در سال 1309 ش (1349 ق) در قم به دنيا آمد و در 4 سالگي به همراه خانواده به تهران رفت. پدر ايشان آيت‏اللَّه العظمي محمدعلي شاه آبادي از مراجع وقت و استاد عرفان حضرت امام خميني(ره) بود. مهدي شاه‏آبادي از نوجواني به تحصيل علوم روي آورد و پس از رحلت پدر بزرگوار خود در سال 1328 ش، راهي قم شد و به تحصيل علوم ديني ادامه داد. در 25 سالگي به درس خارج حضرات آيات: سيد حسين بروجردي، سيدمحمد رضا گلپايگاني، محمد علي اراكي و حضرت امام خميني(رحمة الله علیه) در قم راه يافت. وي پس از ارتحال آيت‏اللَّه بروجردي در تثبيت مرجعيت حضرت امام تلاش وافري از خود نشان داد و بعد از تبعيد امام، مبارزات ضد رژيم خود را وسعت بخشيد. شهيد شاه آبادي در اين راه بارها دستگير و زنداني شد و تحت شكنجه‏هاي ساواك قرار گرفت. اين مجاهد نستوه، پس از پيروزي انقلاب در مسؤوليت كميته‏هاي شمال تهران خدمت كرد و در 1359 از طرف مردم تهران به مجلس شوراي اسلامي راه يافت. اين چهره خستگي‏ناپذير، با آغاز جنگ، راهي عرصه‏هاي نبرد گرديد و بارها در صفوف ايثارگران اسلام جاي گرفت. شهيد شاه‏آبادي سرانجام در جريان بازديد از جزيره مجنون، در ششم ارديبهشت 1363 بر اثر اصابت تركش خمپاره جان به جان آفرين تسليم كرد و به ديدار معبود شتافت.
بي‏توجهي محافل بين‏المللي در مورد نقض قوانين منع استفاده از سلاح‏هاي شيميايي، به دليل تمايلات موجود براي حمايت از رژيم عراق با هدف غلبه اين كشور بر ايران، وضعيت غيرقابل تحملي را به وجود آورد. در واقع تلفات ناشي از به كارگيري اين سلاح‏ها و تأثيرات رواني آن، قدرت دفاعي ايران را تحت تأثير قرار داده بود. عراق با دركي كه از اين مسأله داشت، در عمليات بدر، بيش از گذشته از سلاح‏هاي شيميايي استفاده كرد، به طوري كه تنها در طول مدت 5 روز (از 22 تا 27 اسفند 63) بيش از سي مورد انواع سلاح‏هاي شيميايي را مورد استفاده قرار داد. ابعاد گسترده ناشي از استفاده عراق از سلاح‏هاي شيميايي، به تدريج توجه افكار عمومي را به خود معطوف كرد تا اين كه دبير كل وقت سازمان ملل متحد نيز پس از ديدار با نمايندگان ايران و عراق، استفاده از سلاح‏هاي شيميايي را محكوم نمود. در وضعيت جديد، سرانجام شوراي امنيت، طي بيانيه‏اي و با اجتناب از صدور قطعنامه، در ششم ارديبهشت 1364 برابر با 25 آوريل 1985 كاربرد سلاح‏هاي شيميايي از سوي عراق را محكوم كرد.
در زمان آل بويه، بغداد، در دست غلامان ترك بود و آشفتگي اوضاع آن شهر به آل بويه فرصت داد كه به بغداد حمله كند. بنابراين معزالدوله در سال 334 ق بغداد را محاصره كرد و به زودي بر آن شهر دست يافت و المستكفي باللَّه خليفه‏ي عباسي را بر كنار كرد و پس از كور كردن وي، المطيع للَّه را به خلافت نشاند. از اين پس احمد معزالدوله از طرف خليفه به لقب اميرالامراء ملقب گرديد.
ابوالحسن علي‏بن عيسي‏بن علي رماني، فقيه، اديب، نحوي، معتزلي، در اصل از سامراء و متولد بغداد، نزد ابن اخشيد، زجاج، ابوبكربن دريد و ابوبكر بن سراج تلمّذ نمود. ابوالقاسم تنوخي و ابومحمد جوهري از شاگردان وي به حساب مي‏آيند. حدود صد تأليف براي او شمرده‏اند. مي‏توان وي را در رديف ابوسعيد سيرافي و ابوعلي فارسي دانست. از آثار اوست: اكوان المعلوم و المجهول، شرح سيبويه، الاشتقاق الصغير.
محمد ابوجعفر مشهور به خواجه نصيرالدين طوسي معروف به محقق طوسي و استاد البشر در طوس زاده شد. پس از آن كه عطش علمي وي در زادگاهش برطرف نگرديد راهي نيشابور گرديد و از اساتيد آن سامان بهره گرفت. بعدها به ري، اصفهان و قم و سرانجام به عراق عزيمت نمود و خوشه چين معارف آنان گرديد. محقق طوسي پس از حمله‏ي وحشيانه‏ي مغول به ايران، به دعوت يكي از حكام فرقه‏ي اسماعيليه راهي قُهِستان شد و در مدت 26 سالي كه در اين قلعه‏ها به سر برد، كتاب‏هاي متعددي را به رشته‏ي تحرير درآورد. پس از حمله‏ي مغول، هلاكوخان وي را در شمار بزرگان خود قرار داد و خواجه با استفاده از اين موقعيت از قتل عام مردم، علما و نيز ويران ساختن اماكن علمي و فرهنگي جلوگيري مي‏نمود. خدمات گسترده‏ي خواجه بسيار وسيع و در سطوح مختلف انجام گرفته است. سرانجام اين عالم نستوه در 18 ذي قعده 673 ق در بغداد وفات يافت و در جوار مرقد مطهر حضرت امام موسي كاظم(ع) در خاك آرميد.
حسن بن محمد بن ابوبكر بن ابوالقاسم دمشقي همداني معروف به سكاكيني، از اكابر علماي اماميه در قرن هشتم هجري مي‏باشد. سكاكيني در چندين علم متبحّر و استاد بود. موافق آنچه از رياض العلماء نقل شده است. به واسطه تهمت و مفتريات مشهودي كه به وي نسبت دادند، قاضي شرف‏الدين مالكي، به واجب القتل بودن او حكم داد. سرانجام وي را در سوق الخيل دمشق به شهادت رساندند.
ديويد هيوم، نظريه‏پرداز فيلسوف و فيلسوف نيهيليست و پوچ‏گراي اسكاتلندي در 26 آوريل 1711م در ادينبورو اسكاتلند به دنيا آمد. وي تحصيلات خود را به سرعت به پايان برد و در نوجواني وارد دانشگاه گرديد. با اين حال به علت عدم تمايل به فراگيري هر چيز جز فلسفه، دروس دانشگاهي را رها كرد و به مطالعات خود در رشته فلسفه ادامه داد. هيوم در جواني مدتي به تدريس روي آورد و به تفكراتي درباره عقل پرداخت. وي از اين زمان تلاش كرد تا اين اصل را كه آدمي حيوان ناطق است و جهان توالي منظمي از علت و معلول است، باطل سازد. از اين رو اعلام كرد كه من تنها به يك حقيقت پي برده‏ام و آن اين است كه حقيقتي وجود ندارد. به اين ترتيب هيوم فلسفه خود را اين گونه آغاز كرد كه چون هر آنچه ما در مي‏يابيم تنها تصور ذهن ماست، خود ذهن نيز يك چنين تصوري بيش نيست. ذهن وجود واقعي ندارد. از اين گذشته خدا نيز تصوري است در ذهن انسان، پس خدا نيز وجود واقعي ندارد. وي با دين و به ويژه كتاب مقدس، دشمن بود و اعتقاد داشت كه دين، فلسفه، ادبيات، علم، تاريخ و هنر به عنوان جنبه‏هاي گوناگون ادراك انساني، چيزي را نشان نمي‏دهند جز طبيعت كور، كه بدون تشخيص مهر مادرانه، فرزندان نارس و ناتوان خود را از دامن بيرون مي‏ريزند. هم‏چنين دنيا، سلسله‏اي از حلقه‏هاي به هم پيوسته نيست، و ذهن اسبابي نيست كه رشته‏اي از چون و چراها را ثبت كند. دانش ما از احساس‏هاي اتفاقي و جسته و گريخته تركيب پذيرفته است. ما هر يك از اين احساس‏ها را آن‏گونه كه به ما مي‏رسند در مي‏يابيم و سپس بر مجموع اين احساس‏ها، كه هيچ‏گونه ربطي با هم ندارند، نظمي دروغين مي‏دهيم و با بي‏منطقي تمام، آن را منطق هستي مي‏ناميم. هيوم بر اين اعتقاد بود كه ما هيچ چيز را به طور يقين نمي‏شناسيم حتي خودمان را و براي حقايق و قوانيني كه پيش خود فرض مي‏كنيم، هيچ دليل فلسفي نداريم. هيوم اعلام مي‏دارد كه ما تصور روشني از ذات خود و از بقيه جهان نداريم. ما فقط صاحب مقداري تاثّرات درهم و برهم هستيم. اين تاثّرات ممكن است درست و ممكن است غلط باشند ولي ما راهي براي تشخيص بدي و خوبي آنها نمي‏شناسيم. هم‏چنين چون هيوم اشياء را بدون هرگونه ارتباط منطقي با يك‏ديگر مي‏داند، معتقد است كه ما نمي‏توانيم به علت اشياء پي ببريم. بنابراين براي قبول هيچ چيز، دليل وجود ندارد. به اين ترتيب، فلسفه هيوم ما را به يك خيابان بن‏بست مي‏كشاند، زيرا به اينجا ختم مي‏شود كه به هيچ يك از تصورات ما، اعتماد را نيست. به گمان او ميان ديوانگي و فرزانگي تفاوتي نيست. به نظر هيوم آن كس كه در راه نجات بشريت شربت شهادت مي‏نوشد، و آن ديوانه‏اي كه براي نابود ساختن بشريت مي‏كوشد، هر دو به طور يكسان از اثبات عقيده خويش عاجزند. بنابراين هيچ كس نبايد گمان برد كه تنها او به حقيقت دست يافته است. فروتني قدم اول حكمت است، فيلسوف بايد احتمالات را بپذيرد و از فرض يقينيات بپرهيزد. به طور كلي، فلسفه هيوم بر اساس تفكر شكاكانه درباره احتمالات بسياري كه بعضي از آنها به واقعيت نزديك‏ترند نهاده شده است. اين فلسفه، فلسفه سرد و نافريبنده‏اي بود كه حتي خودِ هيوم را راضي نمي‏ساخت. هم‏چنين در طرد نظرات هيوم مي‏توان از تفكرات او كه حقيقت را نفي مي‏كند كمك گرفت و گفت: پس عقايد هيوم نيز در واقع حقيقت ندارند و قابل تشكيك است. در نهايت اين كه اين نيهيليست بي خدا، در دلْ به وجود هنرمندي مدبّر براي اداره امور دنياي منظم اذعان داشت ولي به جستجوي آن نرفته است. علي‏رغم اين كه افكار نيهيليستي و پوچ گراي هيوم تأثير عميقي بر تفكرات برخي از انديشمندانِ پس از او نهاد، با اين حال، مطرودِ دين‏داران و خداباوران نيز واقع شد. هيوم گرچه به عنوان يك متفكر و فيلسوف مورد توجه و محبوب برخي بود، اما به علت بي‏اعتنايى به حقيقت، شكاكيت در علت دنيا و دشمني با دين، مورد تنفر كليسا قرار گرفت و به عنوان فردي ملحد عنوان گرديد. هيوم افكار خود را در مجموعه سه جلدي رساله‏اي درباره طبيعت بشر و نيز تاريخ انگلستان و پژوهش درباره فهم انساني به نگارش درآورده است. ديويد هيوم سرانجام در بيست و پنجم اوت 1766م در شصت و شش سالگي درگذشت.
يكي از اولين اقدامات حزب نازي پس از شكل‏گيري و مطرح شدن در صحنه سياسيِ آلمان، تأسيس سازمان گشتاپو بود. اين لغت كه مخفف "پليس مخفي آلمان" است پس از مدتي با خشونت، بي‏رحمي و بي‏قانوني مترادف گرديد. گشتاپو از ابتداي شكل‏گيري با سركوبي وسيع و شديد مخالفان هيتلر و حزب نازي، علاوه بر زندان و تبعيد، مجازات‏هايى نظير اردوگاه‏هاي مرگ و مجازات اعدام را تدارك ديد. رياست اين سازمان مخفي بر عهده "هاينْريشْ هيمْلِر" قرار داشت و او در مدت بيش از 10 سال كه در اين سمت بود آنچنان رعب و وحشتي ايجاد نمود كه بسياري از رؤسا و كارگردانان حزب نازي نيز به هراس افتاده بودند. گرچه برخي معتقدند كارايى مبالغه‏آميز هيملر يك افسانه سياسي بيش نبود اما شك نيست كه دوره حاكميت وي و گشتاپو در مناطق تحت حاكميت حزب نازي، هزاران انسان گرفتار شده و در سخت‏ترين وضعيت به سر برده و يا كشته شدند. با فروپاشي نازيسم و رايش و تصرف آلمان به دست متفقين، اين سازمان فروپاشيد و هيملر نيز كه در زمان خود هيتلر نيز عملاً ديكتاتوري آلمان را بر عهده داشت، به دست نيروهاي انگليسي بازداشت گرديد و به جرم قتل عام‏هاي گسترده تحت بازجويي قرار گرفت اما قبل از اعدام به وسيله سم خودكشي نمود و در تاريخ 25 ماه مي1945 درگذشت.
كشور جمهوري تانزانيا با 945/087 كيلومتر مربع مساحت در شرق قاره افريقا و در كنار اقيانوس هند و در همسايگي كشورهاي كنيا، اوگاندا، رواندا، بروندي، جمهوري دموكراتيك كنگو، زامبيا، مالاوي و موزامبيك قرار دارد. جمعيت آن بيش از 33 ميليون نفر بوده و نژاد اكثر آنها سياه و مسلمانان، مسيحيان و آنيميست‏ها در اين كشور زندگي مي‏كنند. پيش‏بيني جمعيت آن تا سال 2020 بيش از 54 ميليون نفر خواهد بود. زبان رسمي انگليسي و سواحلي بوده و خط رايج لاتين مي‏باشد. پايتخت اين كشور شهر دارالسلام است و از شهرهاي مهم آن زنگبار، تانگا و دودوما قابل ذكرند. واحد پول تانزانيا شيلينگ مي‏باشد. كشور جمهوري فدراتيو تانزانيا در سال 1964 از اتحاد دو ناحيه تانگانيكا (استقلال در سال 1961) و جزيره زنگبار (استقلال در سال 1963) به وجود آمده است. تانزانيا از اين دوران همواره در حال پيشرفت‏هاي نسبي در تمام بخش‏هاي صنعتي و اقتصادي بوده و هر ساله روابطش با كشورهاي جهان رو به بهبود است. جوليوس نايرره كه مبارزات مردم تانگانيكا عليه انگليس را رهبري مي‏كرد، پس از استقلال به رياست جمهوري آن كشور رسيد و او را پدر استقلال تانزانيا ناميدند. هم‏چنين از آن پس، روز 26 آوريل سال‏روز اتحاد تانگانيكا و زنگبار به عنوان روز ملي تانزانيا نام گرفت.
نيروگاه هسته‏اي چرنوبيل كه در كشور اوكراين قرار دارد، بخش مهمي از برق اين كشور را تأمين مي‏كند ظرفيت اين نيروگاه 4 هزار مگاوات بود و به دنبال انفجار واحد اوّل، سه واحد ديگر منفجر شدند و با انفجار آن، مواد خطرناك حاوي امواج راديواكتيو، در منطقه‏اي پهناور منتشر شد. شوروي ابتدا، وقوع انفجار در اين نيروگاه را تكذيب كرد ولي در پي آشكار شدن ابر هسته‏اي ناشي از راديواكتيويته از نيروگاه چرنوبيل، به اين انفجار اعتراف و آن را ناشي از نقص فني اعلام كرد. در گزارش رسمي مقامات شوروي به آژانس بين‏المللي انرژي هسته‏اي، علت حادثه، "اشتباه انساني" يا "توالي عجيبي از اشتباهات" ذكر شد. در نتيجه اين نيروگاه را موقتاً تعطيل نمود. ساختن 4 رآكتور نزديك به هم در يك مجتمع عملياتي، اشتباه فاحشي بود. نيروهاي كمك اضطراري نيز در محل حادثه حاضر نبودند. جمعيت شهرهاي مجاور به سرعت تخليه نشدند و از همه مهم‏تر رؤساي سياسي اوكراين بعد از 6 روز در محل حاضر شدند. پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، اوكراين موافقت كرد كه با كمك مالي دولت‏هاي غربي، در جهت توقف كامل فعاليت نيروگاه چرنوبيل، تلاش كند. اما با وجود آن كه اين وعده‏ها به طور كامل تحقق نيافت، اوكراين در دسامبر 2000، نيروگاه هسته‏اي چرنوبيل را تعطيل كرد. اين واقعه در عرصه بين‏الملل به عنوان شكستي براي شوروي در حوزه توسعه نيروهاي هسته‏اي تلقي گرديد و ضربه‏اي سنگين و زيانبار بر حيثيت اين امپراتوري در حال فروپاشي وارد ساخت و محبوبيت و اعتبار گورباچف را خدشه‏دار نمود. با اين حال گورباچف تلاش يك جانبه در كنترل مسابقه تسليحاتي تداوم بخشيد و ارائه امتيازات به امريكا را تا فروپاشي اتحاد جماهير شوروي ادامه داد.
در عمليات شانزده روزه رژيم صهيونيستي عليه لبنان موسوم به خوشه خشم ، ارتش اسرائيل ، از زمين ، هوا و دريا ، جنوب و حتي بيروت پايتخت لبنان را مورد حلمه قرار داد. همچنين علاوه بر انهدام بسياري از مناطق غيرنظامي و تأسيسات اقتصادي، يك‏صد و هشتاد نفر از مردم اين كشور را شهيد و صدها نفر را مجروح كرد. اين عمليات براي تضعيف روحيه مردم و رزمندگان مقاومت اسلامي لبنان و تحميل شرايط تل آويو براي خروج از جنوب لبنان، انجام شد. اما لبنان همچنان بر لزوم خروج فوري بي قيد و شرط صهيونيست‏ها از جنوب اين كشور تأكيد كرد. اين موضع لبنان و مقاومت مردم و رزمندگان اين كشور و هم‏چنين فشار جهانيان موجب شد كه رژيم صهيونيستي به حملات وحشيانه خود به لبنان خاتمه دهد.