9 اردیبهشت 1389 / 14 جمادی الاولی 1431 / 29 آوریل 2010

پس از واقعه به توپ بستن مجلس شوراي ملي با حمايت و هدايت روس‏ها و كشته و متواري شدن نمايندگان مجلس و جمعي از خطبا و روزنامه‏نگاران، محمدعلي شاه با اين خيال خام كه پايه‏هاي دولت استبدادي او تثبيت شده، با تلگراف به شهرهاي مختلف و اعلام خبر پيروزي، همگان را به پيروي از حكومت دعوت كرد. ليكن با وجود فضاي رعب و ترس فراگير در كشور، شهر تبريز مردانه ايستاد. مردم تبريز كه به خوبي با خوي متكبرانه محمدعلي شاه در دوران وليعهدي و اقامت وي در تبريز آشنا بودند، به مقابله برخاسته و ميان نيروهاي مستبد دولتي و آزاي‏خواهان، درگيري پديد آمد و آزادي‏خواهان شهر را به تصرف خود درآورده و عين‏الدوله، حاكم شهر را به عقب راندند. در اين حال نيروهاي دولتي، تبريز را به محاصره درآوردند و مانع رسيدن آذوقه به شهر شدند. قحطي شديدي شهر را فرا گرفت به طوري كه مردم شهر براي نجات از مرگ، از برگ درختان و علف‏هاي بيابان استفاده مي‏كردند و بسياري نيز بر اثر شدت گرسنگي جان دادند. با همه اينها، مقاومت مردم و مجاهدان آذربايجان به رهبري ستارخان و باقرخان، ماه‏ها ادامه يافت تا اينكه قرار بر اين شد تا نمايندگان دولت‏هاي روسيه و انگلستان، به ظاهر براي حفظ جان اتباع خود در تبريز وارد اين شهر شوند. از اين رو سپاهيان روس در نهم ارديبهشت 1288 ش وارد اين شهر شده و تا هنگام انقلاب كبير روسيه تا هشت سال بعد در تبريز باقي ماندند. البته نبايد از ذهن دور داشت كه صدور فرمان مشروطيت با كوشش و از خودگذشتگي مردم و علماي تهران صورت گرفت، ولي تثبيت آن مرهون فداكاري و قيام دليرانه مردم تبريز و برجسته‏ترين رهبران آن، ستارخان و باقرخان بود.
مقبره جديد شيخ الرئيس ابوعلي سينا، مقارن جشن هزاره تولد آن دانشمند شهير مسلمان ساخته شد و با حضور انديشمندان، دانش دوستان و مستشرقين، در همدان و در زميني به مساحت بيش از 3000 متر افتتاح گرديد. دوازده ستوني كه بر فراز آرامگاه ابن سينا نصب شده است، به نشانه احاطه آن علامه دهر به دوازده رشته علمي از قبيل: طب، نجوم، رياضيات، فلسفه، منطق، ادبيات، متافيزيك، عرفان و... و ده ستون جلوي مزار به مثابه گذشت ده قرن از زمان حيات آن دانشمند فرزانه و مسلمان، به كار رفته است. همچنين در كنار قبر وي، موزه‏اي مربوط به آن شخصيت فرزانه علمي واقع شده است كه همه روزه مورد بازديد علاقمندان و دوستداران علم و دانش قرار مي‏گيرد.
يكي از پايه‏هاي اصلي تحقق انقلاب اسلامي، حضور و مشاركت گسترده مردم بوده و بدون داشتن اين پشتوانه عظيم، مسلماً پيروزي محقَّق نمي‏شد. در همين راستا در نهم ارديبهشت سال 1358 ش، رهبر كبير انقلاب اسلامي، امام خميني(ره)، طي فرماني به شوراي انقلاب، توصيه كردند كه آيين‏نامه تدوين شوراها را تنظيم كند تا اصلِ حضور و مشاركت مردم تامين شود. با پايان جنگ و به وجود آمدن ثبات و آرامش جهت تحقق آرمان‏هاي والاي حضرت امام و پياده شدن اين اصل قانون اساسي و مشاركت مردم در سرنوشت خود، انتخابات شوراهاي اسلامي شهر و روستا در تمام نقاط كشور باحضور گسترده مردم و با شركت بيش از 24 ميليون نفر در هفتم اسفندماه سال 1377 برگزار شد. اين شوراها در سالروز صدور فرمان امام خميني(ره) به شوراي انقلاب، همزمان با بيستمين بهار انقلاب اسلامي، در نهم ارديبهشت سال 1378، با پيام مقام معظم رهبري، آغاز به كار نمودند.
دكتر ذبيح اللَّه صفا شهميرزادي در سال 1290 ش در شهميرزاد سمنان به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايي متوسطه را در همان جا و بابل گذراند. سپس به تهران آمد و تحصيلات خود را تا درجه دكتراي ادبيات ادامه داد و به استادي دانشگاه رسيد. دكتر صفا در طول عمر فرهنگي خود سمت‏ها و پست‏هاي حساسي تصدي كرد و از اين راه خدمات فرهنگي و اجتماعي بسياري به يادگار گذاشت. برخي از اين خدمات از اين قرارند: دبير كل كميسيون ملي يونسكو در ايران، رييس دانشكده ادبيات دانشگاه تهران، عضو هيئت نمايندگي ايران در كنفرانس‏هاي عمومي سازمان يونسكو، عضو هيئت مديره شركت مؤلفان و مترجمان ايران و نيز عضو پيوسته فرهنگستان ايران. وي همچنين از سال 1312، همكاري خويش را با بسياري از مجلات فرهنگي كشور آغاز كرد و حاصل اين همكاري، نگارش ده‏ها مقاله تحقيقي درموضوعات ادبي، تاريخي و فلسفي بوده است. استاد صفا از استاداني است كه تحقيقات سودمندي در زمينه‏هاي تاريخ و فرهنگ و ادبيات فارسي انجام داده كه تاريخ ادبيات ايران در 5 جلد، تاريخ علوم عقلي در تمدن اسلامي، حماسه سرايي در ايران، گنج سخن در 3 جلد و مذاهب تشيع در ايران از آن جمله‏اند. استاد صفا در سال 1354 ش در شهر لوبك آلمان ساكن شد و به تحقيق و نگارش خود ادامه داد. سرانجام اين اديب برجسته در سال 1378 ش در 88 سالگي در لوبك آلمان درگذشت و در همان شهر به خاك سپرده شد.
حاج ملااسماعيل سبزواري، فراگيري حكمت و فلسفه را نزد حاج ملاهادي سبزواري، فيلسوف مشهور شرق آموخت. او براي تكميل تحصيلاتِ علوم ديني به حوزه‏ي علميه‏ي نجف رفت و پس از كسب درجه‏ي اجتهاد به تهران بازگشت. ملااسماعيل مردي بسيار مُتَتِبِّع بود و حافظه‏اي نيرومند داشت. وي در رشته‏ي موعظه استادي مُسلَّم به شمار مي‏رفت و داراي تأليفاتي مي‏باشد. مجمعُ النّورَين و نوادِرُ الاثار از جمله تاليفات اين محقق گرانقدر به شمار مي‏روند.
ميرزا عبدالغفار تهراني ملقب به نجم الدوله، از همان ابتداي تحصيل، استعداد و علاقه‏اي عميق به رياضيات داشت. او اين علم را در مدارس مشهور آن زمان همچون دارالفنون فرا گرفت و به تحقيق و مطالعه در زمينه‏ي رياضيات پرداخت. نَجمُ الدوله، سال‏ها معلم رياضي در مدرسه‏ي دارالفنونِ تهران بود. از اين رياضي‏دانِ ايراني، تاليفاتي هم‏چون بدايةُ الحساب و اصول هندسه به يادگار مانده است.
پتر كبير امپراتور نامدار روسيه، در دوازدهم مارس 1672م در مسكو به دنيا آمد. پتر كبير برادر فئودور، سومين تزار خاندان رومانوف بود. وي در 29 آوريل 1682م در ده سالگي به سلطنت روسيه دست يافت و پس از رسيدن به مقام سلطنت، توسط خواهرش كه نيابت سلطنت را به عهده داشت از سلطنت خلع و به دهكده‏اي نزديك مسكو تبعيد شد. پتر كبير پس از مدتي سپاهي عظيم فراهم آورد و به جنگ خواهر خويش رفت. پتر در اين نبرد پيروز شد. پتر كبير از آن پس با قاطعيت به سر و سامان دادن به امور داخلي كشورش پرداخت و در امور فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي روسيه، تحولات مهمي به وجود آورد. پتر هم‏چنين سرزمين‏هاي بسياري را اشغال كرد و قلمرو حكومت خود را گسترش داد. وي مصمم بود تا رعاياي نيمه وحشي روس را به تمدن برساند. از اين رو بسياري از مهندسان، معماران، دريانوردان و پزشكان غربي را استخدام كرد و به روسيه فرستاد. او در مسير تغيير اوضاع اجتماعي و اخلاق قديمي ملت روس، قدم‏هاي سريعي برداشت به طوري كه در اواخر سلطنت او، روسيه درشمار ممالك بزرگ اروپا درآمد. پتر آرزو داشت تا روسيه از سمت جنوب به درياهاي گرم متصل شود و اين هدف را دنبال مي‏كرد. براي اين منظور او و پادشاهان بعدي تلاش فراواني از خود نشان دادند و ظلم و ستم زيادي به مردم روا داشتند ولي طي صدها سال بعد نيز به مقصود خود نرسيدند. هرچند در اين ميان، با تحميل جنگ‏هاي گوناگون با همسايگان خود از قبيل ايران و عثماني، سرزمين‏هاي وسيعي را طي قراردادهاي اجباري به تصرف خود درآوردند. پتر كبير سرانجام پس از چهل و سه سال تزاري و سي و شش سال حكومت در بيست و هشتم ژانويه 1725م در پنجاه و سه سالگي جان سپرد. (ر.ك: 28 ژانويه)
راينهارْت دوزي، كتاب شناس، تاريخ دان و خاورشناس معروف هلندي، در 21 فوريه 1820م در اين كشور به دنيا آمد. وي تحصيلات خود را در علوم تاريخ و زبان‏شناسي ادامه داد و در 24 سالگي به اخذ درجه دكتراي ادبيات نائل آمد. دوزي گرچه با زبان‏هاي فرانسه، آلماني، يوناني، انگليسي و لاتين آشنايى داشت اما توجه بيشترش به زبان عربي بود. وي در ابتدا در كتابخانه دانشگاه شهر به مطالعه و فهرست برداري از كتب خطي شرقي پرداخت و در 30 سالگي به عنوان استاد فوق‏العاده به تدريس در اين دانشگاه مشغول شد. دوزي هم‏چنين علاوه بر مديريت بخش نسخه‏هاي خطي شرقي، به تصحيح و شرح و انتشار متون عربي پرداخت. با اين حال، علاقه اصلي دوزي، به تاريخ اندلس و عملكرد مسلمانان بود. وي براي تكميل مطالعات و تنظيم و نگارش كتاب‏هاي خود به چندين كشور اروپايى مسافرت كرد و نسخه‏هاي خطي موجود را بررسي نمود. دوزي از آن پس كتاب‏هاي متعددي درباره تاريخ اسلام و اعراب نگاشت كه تاريخ اسلام از آغاز تا نيمه قرن نوزدهم، تاريخ سياسي و ادبي عرب در اندلس و نقد كتاب فرازهايي از تاريخ اعراب مغربي از آن جمله است. به طور كلي شهرت اصلي دوزي، به خاطر تحقيقات مفصل او درباره تاريخ اعراب در اسپانيا و نيز فرهنگ تكميلي قاموس‏هاي عربي مي‏باشد. راينهارْت دوزي سرانجام در بيست و نهم آوريل 1883م در شصت و سه سالگي درگذشت.
نيمه دوم جنگ جهاني دوم توأم با شكست و عقب نشيني براي ارتش آلمان بود. در سال 1944م قسمت اعظم منطقه بالكان از وجود آلمان‏ها پاك گرديد و سپس لهستان و اتريش نيز از اشغال نازي‏ها خارج شد. آلمان‏ها از طرف غرب نيز مجبور به عقب‏نشيني از فرانسه، بلژيك و هلند شدند تا اينكه در جريان حمله متفقين در فوريه 1945م، خطوط دفاعي آلمان شكافته شد. در ماه مارس همان سال متفقين از رود راين گذشته و در بيست و چهارم آوريل نيز روس‏ها از شرق وارد برلين پايتخت آلمان شدند. هم‏چنين در پي پيروزي متفقين در ايتاليا، حدود يك ميليون سرباز آلماني مستقر در اين كشور، خود را تسليم متفقين كردند. اين شكست بزرگ در حالي كه برلين زير آتش نيروهاي شوروي قرار داشت، هيتلر را از پيروزي در جنگ، كاملاً نااميد كرد و در نهايت، آلمان نازي را به پذيرش شكست مجبور ساخت.
لودويك ويتْگنِشْتايْنْ، فيلسوف اتريشي در 26 آوريل 1889م در ويِن پايتخت اتريش به دنيا آمد. وي در ابتدا به معماري پرداخت ولي پس از چندي به فلسفه روي آورد. لودويك در جريان جنگ جهاني اول، به اسارت دشمن درآمد و در اين زمان به نگارش رساله منطقي - فلسفي خود پرداخت. او پس از جنگ به تدريس مشغول شد و يادداشت‏هاي فلسفي او در مراكز علمي مورد توجه قرار گرفت. ويتگنِشتاين معتقد بود كار فلسفه عبارت از آن است كه امكاني را براي ما فراهم كند كه قبل از رفع تناقض، ديدي روشن از وضع امور به دست آوريم. با اين حال از ديدگاه وي، فلسفه، فقط همه چيز را در برابر ما مي‏گذارد، نه چيزي را شرح مي‏دهد و نه نتيجه مي‏گيرد. او استدلال مي‏كند كه جهان، مستقل از اراده من است، از سوي ديگر، اراده، اولين و مهم‏ترين عامل خير و شر مي‏باشد. رساله منطقي - فلسفي ويتگنشتاين، تلاشي است براي روشن كردن اين كه ما در مورد چه چيزهايى مي‏توانيم به روش معنادار سخن گوييم. آراي او در اين رساله به فلسفه پوزيتيويسم منطقي منجر شد كه در حقيقت شكل فلسفي علم‏گرايى است. با اين حال، به زعم برخي، وي در آثار بعدي خود به انتقاد و بازانديشي در اين رساله پرداخت. ويتگنشتاين، در نهايت، به اين نتيجه رسيده بود كه آنچه نمي‏توان درباره‏اش سخن گفت، مي‏بايد درباره‏اش خاموش ماند. ويتگنشتاين همانند سقراط اصرار دارد كه لازمه درست انديشيدن، فهمِ روشن لغات است. بنابراين وي از راه تحقيق در ساختمان منطقي زبان، راه را براي درك فلسفه هموار ساخت. عقايد ويتگنشتاين بر افكار تعداد زيادي از فلاسفه تأثير گذاشت. لودويك ويتگنشتاين سرانجام در 29 آوريل 1951م در 62 سالگي درگذشت.
شوراي اقتصادي و اجتماعي سازمان ملل متحد زيرمجموعه مجمع عمومي اين سازمان محسوب مي‏شود كه از جمله وظائف آن انجام مطالعات در زمينه همكاري‏هاي اقتصادي است. اين شورا داراي پنج كميسيون اقتصادي و منطقه‏اي نيز مي‏باشد كه يكي از آنها كميسيون اقتصادي سازمان ملل براي افريقا است كه اختصاراً "اكا" خوانده مي‏شود. اين كميسيون در 29 آوريل 1958م توسط شوراي اقتصادي سازمان ملل تأسيس گرديد و هدف از آن هماهنگ كردن اقدامات مختلف جهت توسعه اقتصادي و اجتماعي افريقا، حفظ و تقويت روابط اقتصادي كشورهاي اين قاره و عهده‏داري و سرپرستي تحقيقات، پژوهش‏ها و مطالعات مربوط به مسائل اقتصادي و فني اين سرزمين مي‏باشد. مركز و مقر كميسيون "اكا" در شهر آديس آبابا پايتخت اتيوپي بوده و در سال 2002م، 53 كشور افريقايي در آن عضويت داشته‏اند.
آلفرد هيچْكاكْ كارگردان معروف سينما در 13 اوت 1899م در خانواده‏اي يهودي در شهر لندن به دنيا آمد. وي تحصيلات خود را در يك مدرسه مذهبي گذراند و سپس در رشته مكانيك و برق به ادامه تحصيل پرداخت. در اين هنگام بر اثر علاقه فراواني كه به كارگرداني و تهيه فيلم‏هاي جنايى داشت، دوره كلاس كارگرداني را پشت سر نهاد و چند فيلم در انگلستان ساخت. پس از چندي شهرت هيچكاك در انگلستان به حدي رسيد كه كمپاني‏هاي بزرگ از او خواستند تا برايشان فيلم بسازد. وي در سال 1939 به امريكا رفت و به ساخت فيلم مشغول شد. هيچكاك در طي اقامت چهل ساله در امريكا، فيلم‏هايى ساخت كه شهرت جهاني يافتند و او را به عنوان كارگرداني موفق، معرفي كردند. هيچكاك را به عنوان بزرگ‏ترين متخصص فن سينما در قرن اخير قبول دارند و حتي مخالفانش، اين عنوان را با رياضت به او تفويض مي‏كنند. خاصيت ذاتي سينماي وي آن است كه بيننده را مجذوب كند. فيلم‏هاي هيچكاك به ندرت غير منطقي است. در حقيقتْ كاري كه وي انجام مي‏دهد آن است كه ماجراهاي داستانش را بر اساس يك تصادف و تقارن بارز و استثنايى بنا مي‏كند كه اين تصادف، وضعيت اساسي و عمده داستان او را تشكيل مي‏دهد. هيچكاك يگانه فيلم‏سازي است كه مي‏تواند افكار يك يا چند شخصيت اثر خويش را بدون توسل به گفتگو، به تصوير برگرداند و به تماشاگر نشان بدهد. از اين رو، مي‏توان او را يك فيلم‏ساز واقع‏گرا دانست. هيچ فيلم ساز ديگري به جز هيچكاك نمي‏تواند حقيقت انساني را آن‏طور كه بايد، بازگو كند. هيچكاك كارگرداني است كه آثارش به خاطر روشني و سادگي، در سراسر جهان، بيش از كارهاي هر فيلم‏ساز ديگري، در دسترس درك و بهره تماشاگر قرار دارد. او در عين حال، كارگرداني است كه در ساختن فيلم از ظريف‏ترين و نهفته‏ترين روابط بين افراد انسان، نظير ندارد. اين كارگردان معروف فيلم‏هاي جنايي و دلهره‏آور، در امريكا توانست محبوبيت زايدالوصفي به دست آوَرَد و فيلم‏هاي برجسته‏اي هم‏چون رِبه‏كا، سوءظن، طناب، طلسم شده، زندگي دوزخي و بيگانه‏اي در ترن را بسازد. آلفرد هيچكاك سرانجام در 29 آوريل 1980م در 81 سالگي درگذشت.