لذيذ تر از رختخواب!
لذيذ تر از رختخواب!
لذيذ تر از رختخواب!
نويسنده : مهدي امير پور
اگر فراموش کردي ساعت را کوک کني ، بايد قيدش را بزني . اصلا قابل تحمل نيست که وقتي خورشيد بالا آمده ، هنوز پاي کوه نرسيده باشي . اين اتفاق براي تو معنايي ندارد جز اين که بايد در تمام مسير ، تابش تيز آفتاب را روي شبکيه چشمت تحمل کني و غر نزني . به هر حال ، راحت ترين راه براي فرار از اين مشکل ، همان ساعت است . بايد بالاي سرت بگذاري تا يک کوهنوردي هيجان انگيز را داشته باشي .
دست کم ، ساعت بايد بين پنج تا پنج و نيم صبح زنگ بزند. اگر نزد ، باز هم کارت به خورشيد مي افتد . بايد در کمتر از نيم ساعت ، آماده شوي تا خودت را به قرار برساني . قراري که ساعت شش و نيم ، وقت مناسبي براي آن است. مردم تهران براي قرار کوه ، ميدان تجريش را به هر جاي ديگري ترجيح مي دهند . جايي که نه از مرکز شهر دور است ، نه از کوه ! قانون اول کوهنوردي مي گويد: " هميشه از بين کساني که شب قبل با شنيدن برنامه کوهنوردي ، نيششان تا بناگوش باز شده و خيال تو را بابت آمدن سر قرار راحت کرده اند ، چند نفري نمي آيند!" اين غيبت ، تنها يک توجيه دارد و آن ، اينرسي سکون آدم در رختخواب است. هميشه کساني که خواب را به کوهنوردي ترجيح بدهند، پيدا مي شوند. به هر حال پس از چند دقيقه صبر کردن و اطمينان از اين که غايبان ، ديگر نمي رسند، بايد کوه را انتخاب کرد . در تهران ، دست کوهنوردها براي انتخاب باز است. اگر کوهنوردها آماتور باشند و مطمئن نباشند که مي توانند يک کوه پر شيب را بالا بروند و چندان هم ميانه خوبي با تابش اشعه خورشید نداشته باشند ، بهترين انتخاب "درکه" است. جايي که تو در کنار يک رودخانه ، در شيب کاملا آرام ، پيش مي روي و اصلا احساس نمي کني که بناست قله اي فتح شود. جريان آبي که در کنار مسير ، هوا را خنک مي کند و قهوه خانه هايي که با فاصله هاي کم از هم ساخته شده اند ، اصلا نمي گذارند خسته شويد . البته اگر بخواهيد به بالاي کوه برسيد ، بايد دست کم سه ساعت در مسير سنگي راهپيمايي کنيد . اما درکه ، تنها انتخاب نيست . براي کساني که دنبال يک جاي دنج براي فرار از شلوغي شهر هستند ، "دارآباد" جان مي دهد . آن قدر خلوت است که فکر مي کني در کوه ، تنها هستي . چشمه اي دارد که هر کسي به آن جا رفته ، تا حد اشباع از آن خورده و با خودش آورده . البته دارآباد ، تنها يک قهوه خانه دارد که رسما مثل "سرگردنه" را در ذهن کوهنوردان تداعي مي کند . بهتر است هر چه مي خواهيد ، با خودتان ببريد . اگر نبريد، حسابي توي خرج مي افتيد. بر خلاف دارآباد، "دربند" را با قهوه خانه هايش مي شناسند . جايي که در نيم ساعت ابتداي کوهنوردي ، قهوه خانه هاي چسبيده به هم نمي گذارند بفهمي از شهر خارج شده اي . در دربند، پس از يک ساعت بالا رفتن از شيب تند کوه ، باز هم تابلوهاي شهرداري و کيوسک هاي تلفن را مي بيني که به تو مي فهماند هنوز در شهر هستي . پس از تمام شدن محله هاي دربند، به يک شيب تند مي رسي که نفس را به شمارش مي اندازد . اما بالاخره انگيزه ديدن آبشار "دوقلو" و استراحت در پناهگاه "پلنگ چال" شايد تور را تا آن بالا بکشاند . به کوه هاي تهران مي توان توچال را هم اضافه کرد. جايي که آن را با تله کابين هاي قرمز رنگش مي شناسند. اگر تله کابين سواري را فراموش کنيد ، بايد بگوييم در توچال غير از ايستگاه دو ، پنج و هفت تله کابين ، استراحتگاه ديگري وجود ندارد. البته پيش از ايستگاه دو ، يک قهوه خانه بزرگ ساخته شده که بهانه خوبي براي استراحت کردن و زدن مخ باقي افراد گروه براي بازگشت به پايين کوه است! "کلک چال " تهران هم که مسيرش از دل پارک جمشيديه آغاز مي شود، براي خودش طرفداراني دارد . سيد علي خامنه اي رهبر جمهوري اسلامي ايران ، هر جمعه صبح براي کوهنوردي به آن جا مي رود. در قله "کلک چال " چند تن از شهداي گمنام هم دفن شده اند تا کوهنوردان در استراحت خود ، چند دقيقه اي با آن ها خلوت کنند.
به هر حال پس از انتخاب مسير، تنها کاري که مي ماند ، پشتکار براي بالا رفتن از شيب تند کوه است. قانون دوم در کوهنوردي مي گويد:"هر قدر هم که صبح زود از خواب بيدار شده باشي ، باز هم کساني هستند که از تو زودتر به کوه آمده اند." اين قانون را وقتي مي فهمي که در مسير بالا رفتن ، مي بيني کساني را که پايين مي آيند و هنگام رد شدن از کنار تو لبخند مي زنند و "خدا قوت" مي گويند . قانون سوم کوهنوردي را هم اين جا بايد گفت: "بايد دست کم يک آدم خوش صحبت در گروه باشد." اگر به اين قانون بي توجهي کنيد، پس از گذشت نيم ساعت از آغاز کوهنوردي ، حوصله همه سر مي رود. اين وسط، تنها کسي که مي تواند روحيه همه را براي بالا رفتن ، شاداب نگه دارد، يک آدم خوش بيان است که حتي خستگي کوهنوردي هم او را از پا نمي اندازد . کسي که خاطره پشت خاطره ، همه را مي خنداند و اصلا نمي گذارد خستگي را احساس کنيد.
تجربه ثابت کرده که کوهنوردي ، اشتهاي همه را زياد مي کند. پس اگر مي خواهيد بين راه ضعف نکنيد ، بايد يک کوله پشتتان بيندازيد . بطري آب در فصل گرم و فلاسک چاي در فصل سرد، اولين چيزي است که بايد در اين کوله بگذاريد . پس از آن اگر مي خواهيد صبحانه را هم در کوه باشيد ، بهتر است نان تازه همراه بياوريد و در کنار آن ، پنير و گردو خرما را هم فراموش نکنيد.
فقط تهراني ها نيستند که دوست دارند کوه بروند با اين که نيمي از ايران ، خشک و کويري است ، اما مردم شهرهاي ديکر هم هر ارتفاعي را که پيدا کرده اند ، براي کوهنوردي کنار گذاشته اند . در کنار آن بايد به شهر هاي ديگر ايران که در کوهپايه دو رشته کوه البرز و زاگرس هستند هم اشاره کرد. مثلا در قزوين ، امامزاده "باراچين"، پاتوق کوهنوردان است . مسير اين امامزاده کنار رودخانه است. وقتي بالاي آن برسي ، کوهي را مقابل خودت مي بيني . مردم محلي به آن مي گويند"کوه سيلدار" . البته دليل اين نامگذاري ، بر مي گردد به ميله اي که در قله آن کاشته شده . در شيراز هم مردم هر وقت حس کنند زندگي روزمره شهري امانشان را بريده سراغ بابا کوهي مي روند. جايي که بيشتر ، تفريحي است ، ولي اگر بخواهي به بدنت فشار بياوري ، امکانش هست .در مشهد "کوه سنگي " هر چند کم ارتفاع است، ولي طبيعت جالبي دارد در اصفهان هم "صفه " مي تواند عرق هر کسي را در بياورد .
البته اين ها کوه هايي است که براي کوهنوردان آماتور کاربرد دارد . اگر کسي دنبال کوهنوردي حرفه اي است ، مي تواند سراغ نزديک ترين قله برود . در تهران نزديک ترين قله ، بلند ترين قله ايران هم هست . دماوند با 5700 متر ارتفاع و با آب و هواي ديوانه کننده خود ، حتي در فصل تابستان هر کسي را به کوهنوردي ترغيب مي کند. در شمال غربي ايران ، سهند و سبلان هستند و در فارس ، دنا و در مشهد ، بينالود.
به هر حال اگر تنها يک بار به کوه برويد و بدون داشتن ديد منفي به قضيه ، کارتان را بکنيد، ديگر راضي نمي شويد خواب را به آن ترجيح بدهيد . اگر کوهنوردي را هر پنج شنبه يا جمعه صبح تجربه کنيد ، پس از چند هفته برايتان به يک عادت تبديل مي شود. البته قانون آخر را هم نبايد فراموش کنيد : " پس از بازگشت ، حتما بخوابيد" اين يکي را حتما امتحان کنيد.
منبع: نشریه همشهری جوان شماره 40
دست کم ، ساعت بايد بين پنج تا پنج و نيم صبح زنگ بزند. اگر نزد ، باز هم کارت به خورشيد مي افتد . بايد در کمتر از نيم ساعت ، آماده شوي تا خودت را به قرار برساني . قراري که ساعت شش و نيم ، وقت مناسبي براي آن است. مردم تهران براي قرار کوه ، ميدان تجريش را به هر جاي ديگري ترجيح مي دهند . جايي که نه از مرکز شهر دور است ، نه از کوه ! قانون اول کوهنوردي مي گويد: " هميشه از بين کساني که شب قبل با شنيدن برنامه کوهنوردي ، نيششان تا بناگوش باز شده و خيال تو را بابت آمدن سر قرار راحت کرده اند ، چند نفري نمي آيند!" اين غيبت ، تنها يک توجيه دارد و آن ، اينرسي سکون آدم در رختخواب است. هميشه کساني که خواب را به کوهنوردي ترجيح بدهند، پيدا مي شوند. به هر حال پس از چند دقيقه صبر کردن و اطمينان از اين که غايبان ، ديگر نمي رسند، بايد کوه را انتخاب کرد . در تهران ، دست کوهنوردها براي انتخاب باز است. اگر کوهنوردها آماتور باشند و مطمئن نباشند که مي توانند يک کوه پر شيب را بالا بروند و چندان هم ميانه خوبي با تابش اشعه خورشید نداشته باشند ، بهترين انتخاب "درکه" است. جايي که تو در کنار يک رودخانه ، در شيب کاملا آرام ، پيش مي روي و اصلا احساس نمي کني که بناست قله اي فتح شود. جريان آبي که در کنار مسير ، هوا را خنک مي کند و قهوه خانه هايي که با فاصله هاي کم از هم ساخته شده اند ، اصلا نمي گذارند خسته شويد . البته اگر بخواهيد به بالاي کوه برسيد ، بايد دست کم سه ساعت در مسير سنگي راهپيمايي کنيد . اما درکه ، تنها انتخاب نيست . براي کساني که دنبال يک جاي دنج براي فرار از شلوغي شهر هستند ، "دارآباد" جان مي دهد . آن قدر خلوت است که فکر مي کني در کوه ، تنها هستي . چشمه اي دارد که هر کسي به آن جا رفته ، تا حد اشباع از آن خورده و با خودش آورده . البته دارآباد ، تنها يک قهوه خانه دارد که رسما مثل "سرگردنه" را در ذهن کوهنوردان تداعي مي کند . بهتر است هر چه مي خواهيد ، با خودتان ببريد . اگر نبريد، حسابي توي خرج مي افتيد. بر خلاف دارآباد، "دربند" را با قهوه خانه هايش مي شناسند . جايي که در نيم ساعت ابتداي کوهنوردي ، قهوه خانه هاي چسبيده به هم نمي گذارند بفهمي از شهر خارج شده اي . در دربند، پس از يک ساعت بالا رفتن از شيب تند کوه ، باز هم تابلوهاي شهرداري و کيوسک هاي تلفن را مي بيني که به تو مي فهماند هنوز در شهر هستي . پس از تمام شدن محله هاي دربند، به يک شيب تند مي رسي که نفس را به شمارش مي اندازد . اما بالاخره انگيزه ديدن آبشار "دوقلو" و استراحت در پناهگاه "پلنگ چال" شايد تور را تا آن بالا بکشاند . به کوه هاي تهران مي توان توچال را هم اضافه کرد. جايي که آن را با تله کابين هاي قرمز رنگش مي شناسند. اگر تله کابين سواري را فراموش کنيد ، بايد بگوييم در توچال غير از ايستگاه دو ، پنج و هفت تله کابين ، استراحتگاه ديگري وجود ندارد. البته پيش از ايستگاه دو ، يک قهوه خانه بزرگ ساخته شده که بهانه خوبي براي استراحت کردن و زدن مخ باقي افراد گروه براي بازگشت به پايين کوه است! "کلک چال " تهران هم که مسيرش از دل پارک جمشيديه آغاز مي شود، براي خودش طرفداراني دارد . سيد علي خامنه اي رهبر جمهوري اسلامي ايران ، هر جمعه صبح براي کوهنوردي به آن جا مي رود. در قله "کلک چال " چند تن از شهداي گمنام هم دفن شده اند تا کوهنوردان در استراحت خود ، چند دقيقه اي با آن ها خلوت کنند.
به هر حال پس از انتخاب مسير، تنها کاري که مي ماند ، پشتکار براي بالا رفتن از شيب تند کوه است. قانون دوم در کوهنوردي مي گويد:"هر قدر هم که صبح زود از خواب بيدار شده باشي ، باز هم کساني هستند که از تو زودتر به کوه آمده اند." اين قانون را وقتي مي فهمي که در مسير بالا رفتن ، مي بيني کساني را که پايين مي آيند و هنگام رد شدن از کنار تو لبخند مي زنند و "خدا قوت" مي گويند . قانون سوم کوهنوردي را هم اين جا بايد گفت: "بايد دست کم يک آدم خوش صحبت در گروه باشد." اگر به اين قانون بي توجهي کنيد، پس از گذشت نيم ساعت از آغاز کوهنوردي ، حوصله همه سر مي رود. اين وسط، تنها کسي که مي تواند روحيه همه را براي بالا رفتن ، شاداب نگه دارد، يک آدم خوش بيان است که حتي خستگي کوهنوردي هم او را از پا نمي اندازد . کسي که خاطره پشت خاطره ، همه را مي خنداند و اصلا نمي گذارد خستگي را احساس کنيد.
تجربه ثابت کرده که کوهنوردي ، اشتهاي همه را زياد مي کند. پس اگر مي خواهيد بين راه ضعف نکنيد ، بايد يک کوله پشتتان بيندازيد . بطري آب در فصل گرم و فلاسک چاي در فصل سرد، اولين چيزي است که بايد در اين کوله بگذاريد . پس از آن اگر مي خواهيد صبحانه را هم در کوه باشيد ، بهتر است نان تازه همراه بياوريد و در کنار آن ، پنير و گردو خرما را هم فراموش نکنيد.
فقط تهراني ها نيستند که دوست دارند کوه بروند با اين که نيمي از ايران ، خشک و کويري است ، اما مردم شهرهاي ديکر هم هر ارتفاعي را که پيدا کرده اند ، براي کوهنوردي کنار گذاشته اند . در کنار آن بايد به شهر هاي ديگر ايران که در کوهپايه دو رشته کوه البرز و زاگرس هستند هم اشاره کرد. مثلا در قزوين ، امامزاده "باراچين"، پاتوق کوهنوردان است . مسير اين امامزاده کنار رودخانه است. وقتي بالاي آن برسي ، کوهي را مقابل خودت مي بيني . مردم محلي به آن مي گويند"کوه سيلدار" . البته دليل اين نامگذاري ، بر مي گردد به ميله اي که در قله آن کاشته شده . در شيراز هم مردم هر وقت حس کنند زندگي روزمره شهري امانشان را بريده سراغ بابا کوهي مي روند. جايي که بيشتر ، تفريحي است ، ولي اگر بخواهي به بدنت فشار بياوري ، امکانش هست .در مشهد "کوه سنگي " هر چند کم ارتفاع است، ولي طبيعت جالبي دارد در اصفهان هم "صفه " مي تواند عرق هر کسي را در بياورد .
البته اين ها کوه هايي است که براي کوهنوردان آماتور کاربرد دارد . اگر کسي دنبال کوهنوردي حرفه اي است ، مي تواند سراغ نزديک ترين قله برود . در تهران نزديک ترين قله ، بلند ترين قله ايران هم هست . دماوند با 5700 متر ارتفاع و با آب و هواي ديوانه کننده خود ، حتي در فصل تابستان هر کسي را به کوهنوردي ترغيب مي کند. در شمال غربي ايران ، سهند و سبلان هستند و در فارس ، دنا و در مشهد ، بينالود.
به هر حال اگر تنها يک بار به کوه برويد و بدون داشتن ديد منفي به قضيه ، کارتان را بکنيد، ديگر راضي نمي شويد خواب را به آن ترجيح بدهيد . اگر کوهنوردي را هر پنج شنبه يا جمعه صبح تجربه کنيد ، پس از چند هفته برايتان به يک عادت تبديل مي شود. البته قانون آخر را هم نبايد فراموش کنيد : " پس از بازگشت ، حتما بخوابيد" اين يکي را حتما امتحان کنيد.
منبع: نشریه همشهری جوان شماره 40
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}