امروزی شدن مثبت و منفی از دیدگاه اسلام




مقدمه

پیش از آن که به تحلیل بحث امروزی شدن مثبت و منفی بپردازیم لازم است به صورت خلاصه دیدگاه دین اسلام را نسبت به «سنّت» (به مفهوم غربی آن)، مورد توجه قرار دهیم.
مکتب اسلام نه تنها ارزش واعتباری برای سنّت های جاهلی قایل نیست، بلکه آنها را از مظاهر جاهلیت بشر و تجلی جهالت انسان در بعد فکری (نادانی) و بعد عاطفی (هوسرانی وشهوت پرستی) قلمداد نموده، دوره‏ى گسترش چنین سنّت هایی را «عصر جاهلیت» نامیده است.
نکته‏ى دیگری که باید به آن پرداخته شود این است که: مکتب اسلام در مقابل نفی و مبارزه با این سنن، تضاد چندانی با مدرنیته ندارد؛ بکله تقابل مدرنیته با اسلام عمدتاً در حوزه «طرح جایگزین» است. به عبارت بهتر، طرح بنیانگذاران مدرنیته استوار است، از دیدگاه اسلام، تنها منبعی که می تواند طرح جایگزین را ارائه کند، منبع فوق بشری یعنی خدای متعال است؛ زیرا به دلایل معرفت شناختی (که درجای خود مورد بررسی قرار گرفته است)، انسان، توانایی ارائه‏ى این طرح جایگزین را ندارد. در حالی که بنیانگذاران مدرنیته معتقدند که طرح جایگزین را خود انسان باید طراحی و اجرا کند.
به این ترتیب، از دیدگاه مدافعین مدرنیته، انسان نه فقط غایت زندگی است، بکله طراح و مجری برنامه های فردی و اجتماعی خود نیز هست. این در حالی است که از دیدگاه اسلام، به دلایل کاملاً عقلانی و منطقی، چنین امری محال و غیر ممکن و چنین طرحی کاملاً نادرست و بدتر از نظام جاهلی است.

مفهوم شناسی سنّت

1. سنّت در لغت

بنابر آنچه از فرهنگ های لغت به دست می آید، سنّت به معنای «روش» و «طریقه» است. لغت نامه‏ى دهخدا، واژه‏ى سنّت را به لحاظ معنای لغوی آن: راه و روش، آیین، رسم، نهاد، طریقه و قانون معنا کرده است. (1) نویسنده‏ى «المنجد» نیز از این واژه تحت عناوین: السیرة، الطریقة، الشریعة و ... یاد کرده است. (2)
به این ترتیب، هر نوع سلوک و رفتار اجتماعی نهادینه شده و پذیرفته شده را می توان سنّت نامگذاری کرد. سنّت در این معنا، در برابر «تجدّد» قرار دارد و مورد بحث در این مقاله است.

2. سنّت در اصطلاح فقهی

سنّت در اصطلاح فقهی عبارت است از: گفتار، رفتار و موافقت (تقریر) معصوم، در صورتی که این امور، مربوط به کارهای شرعی باشد نه کارهای عادی. (3) به بیان دیگر، اوامر و افعال و اعمال و تأییدات معصوم، سنّت نامید می شود. (4) در نزد اهل سنّت، سنّت، عبارت است از: گفتار، رفتار و تأیید (تقریر) پیامبر (ص) و به نظر برخی از آنها سنت صحابه نیز «حجّت (دلیل و سند)» شمرده می شود. (5)
در این جا، سنّت به عنوان یکی از منابع معرفتی و شناختی در کنار دیگر منابع شناخت و استنباط قرار می گیرد که به صورت گفتار، رفتار و تأیید حضرت رسول (ص) و ائمه (ع) است. البته به این نکته باید توجه داشت که احکامی که از سوی امامان معصوم (ع) بیان می شود. نه از قبیل نقل و حکایت از سنّت است و نه از نوع اجتهاد در رأی؛ بلکه ایشان خود، مرجع قانونگذاری به شمار می روند، لذا سخن آن بزرگواران، خود، سنّت است، نه روایت و حکایت از سنّت حضرت رسول. (6)

ویژگی های سنت مطلوب از دیدگاه اسلام

الف. برخورداری از پشتوانه‏ى عقلی و فراعقلی اما کاملاً معقول و منطقی

به عبارت بهتر، عقل، بعد از اثبات ناتوانی بشر و قوای ادراکی آن برای کشف قوانین از یک سو و اثبات وجود منبعی که احاطه‏ى علمی به جهان هستی و از جمله نوع روابط فردی انسان با مجموعه‏ى جهان هستی و خود انسان ها با همدیگر دارد، می تواند برای بشر، مقرّرات و قوانین مبتنی بر واقعیات اجتماعی وضع کند.

ب. منزّه بودن از شائبه ها و اغراض نفسانی

اقتضای کامل بودن و بی نهایت بودن کمالات منبع وضع این قوانین، وجود هر گونه شائبه‏ى ناشی از ضعف و نقص را کاملا نامعقول می نمایاند و همین امر، اعتماد افراد را به صحّت قوانین جلب می کند و آنها به دلیل کاملاً منطقی، دلبسته وسر سپرده‏ى آن قوانین خواهند بود.

ج. فراگیر بودن این وقوانین نسبت به دنیا و آخرت

این قوانین، نه تنها برای تنظیم زندگی انسان در این دنیا وضع شده اند، بلکه مجموعه‏ى هستی را به صورت یک کل به هم پیوسته تلقی نموده، همه قوانین را شبیه به هم و متناسب با ساختار وجودی انسان و تأمین سعادت دنیوی و اخروی وضع کرده است (حداکثری بودن دین).

د. جهان شمول بودن آن

از آن جا که قوانین اسلام با توجّه به بعد انسانی انسان واعمال و رفتار ناشی از آن وضع شده است لذا به لحاظ صحّت ذاتی و مطابقت با واقع، از پشتوانه‏ى علمی کاملی نیز برخوردار است. به همین دلیل، جهان شمول است و هر گونه تقسیم بندی انسان ها به عرب وعجم و ... را خلاف حقیقت قلمداد می کند.

ه. انعطاف پذیر بودن آن

قوانین اسلام، در عین جهان شمول بودن، از انعطاف و قابلیت تطبیق با شرایط مختلف نیز برخوردار است. این انعطاف قوانین، محدود به حوزه‏ى امور اجتماعی نیست؛ بلکه حتی در حوزه‏ى امور فردی نیز مصداق پیدا می کند.

و. ماهیت اصلاحگرانه‏ى آن

ویژگی های انسان آرمانی و جامعه‏ى مطلوب از دیدگاه اسلام از چنان خصوصیات برتر و بالاتری برخوردار است که از وضعیت موجود جوامع، بسیار فاصله دارد و برای رسیدن به آن نقطه‏ى مطلوب باید صدها برنامه‏ى اصلاحگرانه، طراحی و اجرا شود که هر کدام عهده دار تحقّق یکی از اهداف واسطه است. دلیل طراحی و اجرای این اهداف واسطه آن است که تا حد امکان، فاصله‏ى جامعه‏ى موجود با جامعه‏ى آرمانی، کم تر و کوتاه تر شود. به همین دلیل، مقررات اسلامی، ماهیتاً اصلاحگرانه اند و جامعه‏ى اسلامی ذاتاً انقلابی است، آن هم با بهره گیری از جان مایه های اصلاحگرانه و قوانین و مقررات توسعه بخش. در متن احکام و معارف الهی ساز و کار (مکانیزم) اجتهاد، قسمت عمده ای از این برنامه طرح را پیاده و اجرا می کند.

نوگرایی و تجدّد از دیدگاه اسلام

با نگاهی گذرا به عالم هستی و قوانین حاکم بر آن، آنچه که بیش از هر چیز جلوه می کند، وجود تغییر و تحوّل است. اساساً عالم طبیعت با تغییر و نو شدن، عجین است.
حرکت موجودات آسمانی و زمینی در حجم بزرگ ترین و اجزای تشکیل دهنده‏ى هر موجود (یعنی اتم ها و الکترون ها) در ابعاد کوچک تر، همه و همه نشان دهنده‏ى پیوند تنگاتنگ عالم طبیعت با سیلان و تغییرند. گذر ایام و هفته ها و شکل گیری ماه ها و فصول (که هر کدام ویژگی های خاص خود را دارند)، بازتابی از وجود حرکت فراگیر و تحوّلات همه جانبه در عالم طبیعت است. سپری شدن زمستان و از راه رسیدن بهار که پیام آور حیات و زندگی و نشاط است، چشم انداز جدیدی از تنوّع و تغییر را به نمایش می گذارد؛ اما تنها بهار نیست که پرده ای از تحوّل را به نمایش می گذارد بلکه تابستان و پاییز هم صفحه های زیبایی از تنوّع و تحّول به حساب می آیند. فصل های زندگی خود انسان ها که با بهار کودکی و نوجوانی آغاز و با گذر از دوره‏ى جوانی و میانسالی به خزان پیری و افتادگی می رسند و در نهایت، در زمستان زندگی، حیات را بدرود گفته، به خواب عمیق برزخی خود می روند، نیز جلوه هایی از پیوند ناگسستنی تغییر و تنوّع با زندگی انسان ها به شمار می رود.
سیل خروشان موجودات متغیر، برخی را چنان مبهوت و متحیر کرده است که بنیاد جهان هستی را چیزی جز «تغیر مدام» نمی بینند. به اعتقاد این گروه، درک تغییر و تماشای تحوّل، چندان مشکل نیست؛ آنچه صعب ودشوار است، پیدا کردن بنیادهایی استوار و پایه هایی ثابت برای این تغییر و ریشه های پابرجا و زوال ناپذیر برای این تنوّعات است.
پرواضح است که وجود تغییرات و تحولاتی در این سطح در جهان هستی بدون منطق و گزافه نیست و انکار آن و یا جبهه گیری غیرعقلانی در برابر آن، چندان عقلانی و موجّه به نظر نمی رسد. بنابراین، تنها شیوه‏ى معقول و پسندیده در مواجهه با تغییرات گسترده ای در این حجم، دستیابی به یک الگو و چارچوب حساب شده در جهت بهره گیری کامل از قانون تغییر و تحول در جهان هستی است.
حاصل، این که اولاً: تغییر و تحوّل یک امر تکوینی و واقعیت بدیهی است. ثانیاً هر نوع تغییر و تحوّلی مطلوب و پسندیده نیست. حتی در حوزه‏ى عالم طبیعت نیز انسان از مواجهه با هر نوع تغییر و تحولی احساس خوشحالی و نشاط نمی کند.
به همان اندازه که آمدن بهار، روحیه‏ى سرزندگی و نشاط را تشدید می کند، آمدن پاییز و زمستان یک نوع رخوت و سستی و رکود را در حوزه‏ى روابط انسانی و عواطف و احساسات آنها به دنبال دارد. انسان ها به همان اندازه که از تبدیل شدن شکوفه به میوه خوشحال و خرسند می شوند، از فاسد شدن میوه (که خود یک نوع تغییر و تحول است) ناخرسند و ناراحت می شوند.
بنابراین، همان گونه که تغییرات موجود در عالم طبیعت، هم به سمت کمال و شکوفا شدن استعدادهای موجود در اشیاست و تبدیل دانه به درخت، شکوفه به میوه و ...و هم در قالب فساد و تباهی آنهاست، به همان شکل، تحوّلات موجود در عرصه‏ى زندگی انسان و رشد نیز گاهی در مسیر تکامل و پیشرفت اوست و در مواردی موجب انحطاط و سقوط وی می شود.
دین اسلام نه تنها تغییر و تحول را به عنوان یک «سنّت» در عالم تکوین و جهان مادّه می پذیرد و آن را از سنت های الهی می داند، بالاتر از آن در حوزه‏ى روابط انسانی نیز به شدت آن را توصیه کرده، به آن، سمت و سو و جهت می بخشد. از منظر اسلام، جهان و انسان، بیهوده آفریده نشده اند؛ بلکه خلقت جهان و انسان، هدفدار بوده، همه‏ى آنها به سوی مقصدی در حرکت اند. بنابراین، تلقی هدفمند نبودن جهان، نابخشودنی ترین خطاها و غیرمنطقی ترین نوع برخورد با زندگی است. «آیا چنین می پندارید که ما شما را بدون هدف و بیهوده خلق کردیم و شما به سوی ما باز نمی گردید؟». (7)
از دیدگاه اسلام، انسان کامل، غایت حرکت انسان ها در زندگی فردی جامعه‏ى آرمانی (که در آن همه‏ى عناصر و اجزای یک جامعه‏ى مطلوب به نحو هماهنگ فراهم آمده باشد) در بعد اجتماعی است. اهداف و غایاتی از این دست، چنان دور دست و متعالی است که اگر همه‏ى انسان ها دست به دست هم بدهند و از تمام انرژی و توان خود برای رسیدن به آن بهره بگیرند، باز هم به تمامی اجزا و ویژگی های آن نمی توانند دست پیدا کنند و هر فرد اگر تمام عمر خود را در راه دستیابی یا به هدف مورد نظر (که همان انسان آرمانی است) اختصاص دهد و در این مسیر حرکت کند، باز هم همه‏ى ویژگی های انسان کامل را نمی توان به دست آورد.
به این ترتیب، یکی از مهم ترین ویژگی های حکومت اسلام در مواجهه با نوخواهی و تجدّد طلبی، ارائه‏ى الگوی صحیح و هدفمند کردن آن است. از نظر دین، هر نوع تغییر و تحول مطلوب نیست؛ تغییراتی که در مسیر حرکت به سوی اهداف متعالی و صعود به قله های رشد و کامل باشد، پسندیده و قابل قبول است.

ویژگی های امروزی شدن مثبت و منفی

الف. امروزی شدن مثبت

از مجموع مباحث گذشته می توان به این نتیجه رسید که امروزی شدن مثبت باید دارای شاخصه های ذیل باشد:
1. از هدف و غایت مشخصی برخوردار باشد.
2. هدف مورد نظر، متعالی و ارزشمند باشد.
3. غایت و مقصد حرکت انسان، ریشه در نیازهای واقعی و اصیل وی داشته باشد.
4. به لحاظ روش، رسیدن به هدف در عین انعطاف پذیری آنها باید از یک نوع اصل و قواعد ثابت برخوردار باشد. به تعبیر بهتر، تغییر و تحولات مربوط به حوزه‏ى روش ها و اهداف واسطه، از اصول و قواعد ثابت تبعیت کند و تحت این قواعد ثابت، تحولات مورد نظر رخ دهد.
5. از پشتوانه‏ى عقلی و فراعقلی (و حیاتی) قابل دفاع برخوردار باشد، نه این که متکی به داده های تجربی و ظنّی (غیر مطمئن) و کلیات عقلی سهیم و آگاهی های مغشوش و عرفی باشد.
6. تغییرات ایجاد شده هم ناظر بر نیازهای دنیوی و هم ضامن سعادت اخروی باشد.
7. ضمن تأمین خواسته های فردی منجر به صدمات سیاسی و اقتصادی دیگر آحاد جامعه نباشد.
8. در عین تأمین نیاز به تنوّع و انعطاف پذیری، ثبات شخصیت و استقامت روحی و رفتاری انسان را از بین نبرد.
9. آرمانگرایانه بوده و در جهت رشد و کمال انسان باشد.
خصوصیات مذکور برخی از ویژگی های امروزی شدن مثبت است.
با توجه به ویژگی های امروزی شدن مثبت، می توان خصوصیات امروزی شدن منفی را نیز به وضوح دریافت.

ب. امروزی شدن منفی

1. تغییر و تحولاتی که از هدف شخصی برخوردار نباشد و صرفاً نیاز انسان به تنوع طلبی را ارضا کند.
2. از مبانی معرفت شناسی و دافع گرایانه و موجّه برخوردار نباشد.
3. از چارچوب و الگوی مشخصی تبعیت نکرده، تبدیل به‏ یک نوع آنارشیسم روش شناختی (هرج و مرج طلبی) شود.
4. ثبات شخصیت و استقامت رفتاری انسان را تهدید کند.
5. در تعارض با منافع آحاد جامعه باشد.
6. در تضاد با آرمان های والای انسانی باشد.
7. تنها تأمین کننده‏ى خواسته های جسمانی و سعادت دنیوی انسان و نیز در تضاد با سعادت ابدی انسان باشد.

پي نوشت :

1. لغت نامه‏ى دهخدا، علی اکبر دهخدا، زیر نظر معین، تهران: دانشگاه تهران، دانشکده الهیات، 1345، ج 29، ص 646.
2. المنجد، ج 3، تهران: اسماعیلیان، 1363، ص 352.
3. قوانین الاصول، میرازی قمی، دارالطباعه حاج ابراهیم، 1302ق، ص 409.
4. اصول الاستنباط، سید علی نقی حیدری، قم: مطبعه‏ى علمیه، 1379، ص 13.
5. الاصول العامه للفقه المقارن، محمد تقی حکیم، قم: آل البیت، ص 135.
6. فرهنگ و اصطلاحات اصولی، محمد حسن مختاری مازندرانی، تهران: انجمن قلم ایران، 1377، ص 142.
7. سوره‏ى مؤمنون، آیه‏ى 115.

منبع:نشریه‏ى حدیث زندگی