پندار تعارض در نصوص امامت (4)

نويسنده: حجت الاسلام علي رباني گلپايگاني




4. استخلاف ابوبکر در نماز:

يکي از دلايل مطرح شده بر خلافت ابوبکر اين است که گفته‌اند در روايات و گزارش‌هاي تاريخي آمده است که پيامبر صلي الله عليه و آله در آخرين روز‌هاي زندگي که بيمار شده بود و توانايي رفتن به مسجد و امامت جماعت را نداشت، ابوبکر را در امامت نماز جانشين خود ساخت و او را از اين منصب عزل نکرد. اين دستور و عمل پيامبر صلي الله عليه و آله بيانگر آن است که ابوبکر را شايسته امر خلافت مي‌دانسته است؛ زيرا هرگاه کسي شايسته امامت در امور ديني باشد، به طريق اولي شايسته رهبري در امور دنيايي نيز خواهد بود. آنان روايت کرده‌اند که وقتي ابوبکر گفت: «اقيلوني فلست بخيرکم؛ مرا واگذاريد که (براي امر خلافت) بهتر از شما نيستم»، علي عليه السلام به او گفت:[50] «ما تو را رها نخواهيم کرد؛ زيرا پيامبر صلي الله عليه و آله تو را براي امامت در دين ما (نماز) پسنديده است؛ ما نيز تو را براي دنياي خود (خلافت) مي‌پسنديم».[51]
اين استدلال به حسن بصري نيز نسبت داده شده است؛ چنان که از دلايل بکريه هم به شمار آمده است.[52]
امامت ابوبکر در نماز جماعت در اوقات پاياني عمر شريف پيامبر صلي الله عليه و آله که آن حضرت در بستر بيماري بود، هم در مصادر تاريخي و حديثي اهل سنت آمده است و هم در منابع شيعه. با اين تفاوت که آنچه از طريق شيعه نقل شده بيانگر اين است که عمل ابوبکر به دستور پيامبر صلي الله عليه و آله نبوده است؛ بلکه پيامبر صلي الله عليه و آله پيش‌تر ابوبکر و عمر را به همراهي با لشكري که به فرماندهي اسامة بن زيد تشکيل شده بود، دستور داده بود تا به مرزهاي کشور اسلامي با روم برود. بر اين اساس، وقتي پيامبر صلي الله عليه و آله به سبب شدّت تب و بيماري براي اقامه نماز جماعت به مسجد نرفت و فرمود بعضي از افراد عهده دار امامت نماز شوند، بر آن بود که ابوبکر و عمر در مدينه حضور ندارند؛ ولي ناگهان از دو همسر خود عايشه و حفصه شنيد که هر يک مي‌خواهد که پدر او امامت نماز را انجام دهد. پيامبر صلي الله عليه و آله از اين مطلب نگران شد و با مشقت بسيار در حالي که فضل بن عباس و علي بن ابي طالب عليه السلام زير بغل‌هاي او را گرفته بودند، به مسجد رفت. در اين حال ابوبکر در جايگاه امام جماعت در محراب ايستاده بود. پيامبر صلي الله عليه و آله به او اشاره کرد که از محراب بيرون رود و خود امامت نماز را بر عهده گرفت و تکبير گفت و نماز را از آغاز تا پايان انجام داد؛ پس از آن به منزل بازگشت و ابوبکر و عمر را احضار کرد و به آنان فرمود: «چرا به سپاه اسامه نپيوسته ايد و از فرمان من سرپيچي کرده ايد؟» ابوبکر گفت: «من با سپاه اسامه بودم و آمده ام تا عهدم را با شما تجديد کنم». و عمر نيز گفت: «من با سپاه اسامه نرفتم؛ زيرا دوست نداشتم حال شما را از ديگران بپرسم». پيامبر صلي الله عليه و آله سه بار به آنان فرمود: «أنفذوا جيش اسامة»؛ به سپاه اسامه بپيونديد و دستور مرا در اين‌باره اجرا كنيد. و از شدّت بيماري و ناراحتي روحي از هوش رفت.[53]
ولي مطابق روايات اهل سنت، پيامبر صلي الله عليه و آله آن‌گاه که احساس کرد از شدّت بيماري نمي‌تواند براي اقامه نماز جماعت به مسجد برود، دستور داد ابوبکر امامت نماز جماعت را عهده دار شود. ابوبکر بر اساس دستور پيامبر صلي الله عليه و آله وارد محراب شد و نماز را آغاز کرد؛ ولي حال پيامبر صلي الله عليه و آله کمي بهبود يافت و با کمک فضل بن عباس و علي بن ابي طالب عليه السلام به مسجد رفت. ابوبکر وقتي فهميد پيامبر وارد مسجد شد، خواست از محراب بيرون آيد، ليکن پيامبر صلي الله عليه و آله اشاره کرد که در جاي خود بماند، و فرمود او را در سمت چپ ابوبکر جاي دهند. در اين حال، پيامبر صلي الله عليه و آله امامت نماز را عهده دار شد و ابوبکر به او اقتدا نمود، و مردم به ابوبکر اقتدا کردند.[54] در روايات اهل سنت، واقعه نماز ابوبکر به گونه‌اي ديگر نيز نقل شده است؛ ولي نقل مزبور مشهورترين آن‌ها است که در صحاح سته آمده است. ابوعبدالله بخاري اين مسأله را در ابواب گوناگون «کتاب الصلوة» صحيح بخاري نقل کرده است.[55]
از برخي روايات اهل سنت به دست مي‌آيد که ابوبکر پس از اين بار، در مواقع ديگر نيز امامت نماز را به جاي پيامبر انجام داد. آخرين نوبت، روزي بود که پيامبر صلي الله عليه و آله رحلت فرمود. پيامبر صلي الله عليه و آله در حالي که ابوبکر براي امامت نماز در محراب ايستاده بود، پرده اطاق را کنار زد و از ديدن صفوف مسلمانان در مسجد شادمان شد. مسلمانان نيز از شادماني پيامبر بسيار شاد شدند. ابوبکر اين مطلب را احساس کرد و تصور نمود پيامبر صلي الله عليه و آله وارد مسجد شده است، تا نماز جماعت را امامت کند. خواست از محراب بيرون بيايد؛ ولي پيامبر صلي الله عليه و آله اشاره کرد در جاي خود بماند و نماز را امامت نمايد؛ سپس پرده را فرو افکند.[56]

نقد استدلال:

نماز ابوبکر، نه بر درستي خلافت او دلالت مي‌کند و نه بيانگر فضيلتي براي اوست؛ بلکه بر نوعي نکوهش در حق او دلالت مي‌کند؛ چرا که وي از فرمان پيامبر صلي الله عليه و آله درباره همراه شدن با سپاه اسامه سرپيچي کرده است؛ البته مطابق روايات اهل سنت، امامت نماز جماعت توسط وي به دستور و رضايت پيامبر صلي الله عليه و آله بوده است. هر گاه امامت ابوبکر در نماز که يکي از برترين عبادات اسلامي است، مورد رضايت پيامبر صلي الله عليه و آله باشد، امامت در امور دنيايي و سياسي به طريق اولي مورد رضايت پيامبر صلي الله عليه و آله خواهد بود؛ بنابراين، امامت ابوبکر در نماز به جاي پيامبر صلي الله عليه و آله را مي‌توان دليل بر امامت او در مسايل اجتماعي و سياسي دانست.
اين استدلال ناتمام است؛ زيرا هيچ گونه استلزام عقلي يا شرعي ميان امامت در نماز با امامت در مسايل کلي جامعه اسلامي وجود ندارد. آري؛ امامت در مسايل ديني و دنيايي جامعه اسلامي مستلزم امامت در نماز است؛ زيرا اقامة نمازهاي جماعت و جمعه از شؤون حاکم اسلامي است. اگر امامت در نماز از سوي پيامبر صلي الله عليه و آله دليل بر امامت در امور ديني و دنيايي جامعه اسلامي باشد، اين مطلب به ابوبکر اختصاص نداشته و عده‌اي از اصحاب را شامل مي‌شود؛ زيرا پيامبر صلي الله عليه و آله در دوران نبوت خود در مدينه در موارد و مناسبت‌هاي خاص تعدادي از اصحاب را به امامت جماعت به جاي خود برگزيد که برخي از آنان عبارتند از:
1. ابولبابة بن عبدالمنذر در جريان جنگ بدر.[57]
2. ابن ام مکتوم در جريان حديبيه و نيز در جنگ تبوک.[58]
3. ابورهم کلثوم بن حصين در غزوه حنين.[59]
4. ابوذر غفاري در سال حنين.[60]
بديهي است حالت بيماري يا در آستانه وفات بودن از نظر عقل و شرع، امتيازي به شمار نمي‌رود، تا گفته شود استخلاف ابوبکر در نماز چون در حالت بيماري پيامبر صلي الله عليه و آله و در آخرين اوقات زندگاني پيامبر بوده است، حکم آن را از موارد مشابه جدا كرده و برخلاف آن موارد بر امامت او در مسايل ديني و دنيايي جامعه اسلامي دلالت مي‌کند. علاوه بر اين، اگر در شرايط بيماري و در آخرين اوقات زندگاني پيامبر صلي الله عليه و آله خصوصيتي باشد که بر امامت دلالت کند، اين ويژگي دربارة اسامة بن زيد نمايان‌تر است؛ زيرا پيامبر صلي الله عليه و آله او را فرمانده سپاهي عظيم قرار داد که مهاجران و انصار و حتي ابوبکر هم در شمار آنان بود، فرماندهي او، هم شامل رهبري نظامي بود و هم امامت در نماز. بر اين اساس، امامت اسامه بر امامت ابوبکر مقدم خواهد بود.[61]
ممکن است گفته شود در امامت جماعت ابوبکر خصوصيتي وجود دارد که در موارد مشابه آن وجود نداشت و آن، عبارت است از اقتداي پيامبر صلي الله عليه و آله به او در نماز. به عبارت ديگر، ابوبکر نه تنها امام جماعت صحابه بود، در يک مورد امام جماعت پيامبر صلي الله عليه و آله نيز شد.
پاسخ اين است که برخي از علماي اهل سنت با استناد به برخي احاديث چنين فرضيه‌اي را مطرح کرده‌اند؛ ولي محققان آنان آن را مردود دانسته‌اند؛ چرا که پيامبر صلي الله عليه و آله امام مسلمانان در همه امور بود و محال است کسي نسبت به پيامبر صلي الله عليه و آله در موضع امامت قرار گيرد؛ به ويژه آن‌که در مذاهب چهارگانه اهل سنت براي کسي که حق تقدم در نماز دارد ويژگي‌هايي ذکر شده است[62] که بدون شک همه آن‌ها در پيامبر صلي الله عليه و آله تحقق داشت و امامت او بر امامت ابوبکر مقدم و برتر بود. برتر بودن امام جماعت به معناي کامل‌تر بودن نماز جماعت و افزايش ثواب آن است. آيا مي‌توان تصور کرد که پيامبر صلي الله عليه و آله فعل برتر را ترک کرده باشد؟
علاوه بر اين، در احاديث، تصريح شده است که پس از ورود پيامبر صلي الله عليه و آله به مسجد، آن حضرت امام جماعت گرديد و ابوبکر که در جانب راست آن بزرگوار ايستاده بود، به وي اقتدا کرد.[63]
برخي نيز براي جمع ميان دو دسته روايات گفته‌اند اين روايات ناظر به دو واقعه است؛ زيرا پيامبر صلي الله عليه و آله در روز‌هاي پاياني عمر خويش که بيمار بود، در يک نوبت که وارد مسجد شد، به امامت جماعت ايستاد و ابوبکر که امام بود، در جايگاه مأموم قرار گرفت، و در نوبت ديگر، پيامبر به او اقتدا کرد.[64]
ولي همان گونه که امام شافعي تصريح کرده است، اين واقعه يک بار بيشتر رخ نداده و در آن مورد نيز پيامبر صلي الله عليه و آله امام جماعت بود و ابوبکر به آن حضرت اقتدا کرد.[65]
ابن حزم در رد استدلال بر امامت ابوبکر در امور ديني و دنيايي جامعه اسلامي، به امامت او در نماز به جاي پيامبر صلي الله عليه و آله گفته است:
قياس امامت در باب خلافت به امامت در نماز، به طور يقين باطل است؛ زيرا چنين نيست که هر کس شايستگي امامت در نماز را داشته باشد، شايسته امامت در باب خلافت باشد؛ چون کسي که قرائتش برتر باشد، شايستگي امامت در نماز را دارد؛ خواه عربي باشد يا عجمي؛ در حالي که امامت در باب خلافت، به قريش اختصاص دارد.[66]
در پايان، يادآور مي‌شويم ما اينجا به نقد دلالي روايات اهل سنت درباره استخلاف ابوبکر دربارة نماز پرداختيم و وارد نقد سندي آن‌ها نشديم؛ زيرا اين روايات در صحيح بخاري و صحيح مسلم نقل شده است و بيشتر آنان، کليه احاديث اين دو کتاب را صحيح مي‌دانند؛ از اين رو نقد سندي در اين باره فايده بخش نخواهد بود. با اين حال، باب نقد علمي در هر مسأله يا موضوع، همواره گشوده است و مي‌توان در اين باره نيز با رعايت معيار‌هاي نقد در علم رجال و حديث، به نقد سندي روايات مزبور پرداخت؛ چنان که برخي محققان به اين مسأله پرداخته اند.[67]

پی نوشت ها :

[50]. اين سخن از اميرالمومنين عليه السلام در هيچ يک از کتاب هاي معتبر روايي اهل سنت نقل نشده است. برخي از آنان، آن را به صورت خبر مرسل از حسن بصري نقل کرده اند، و خبر مرسل ـ به ويژه هرگاه ارسال آن از حسن بصري باشد که فردي تدليس كننده و کثيرالارسال بود و درباره اميرالمومنين عليه السلام انحراف اعتقادي داشت ـ اعتباري نخواهد داشت. (سيد علي ميلاني، پيشين، ص198).
[51]. مير سيد شريف جرجاني، پيشين، ج8، ص365؛ سعد الدين تفتازاني، پيشين، ج5، ص266.
[52]. سيد مرتضي، پيشين، ج2، ص158.
[53]. محمد بن محمد بن نعمان (شيخ مفيد)، الارشاد (مصنفات الشيخ المفيد، جلد 11)، قم، المؤتمر العالمي لألفيّة الشيخ المفيد، 1413ق، ص182-184؛ محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، تهران، المکتبة الاسلاميه، 1393ﻫ ق، ج22، ص467-468.
[54]. منظور از اقتداي مردم به ابوبکر اين است که او تکبيرهاي نماز را براي رکوع، سجده و قيام مي گفت تا مردم از نماز پيامبر آگاه شوند، زيرا صداي پيامبر را نمي شنيدند.
[55]. ر.ک: ابوعبدالله بخاري، صحيح بخاري، بيروت، دارالمعرفه، بي تا، ج1، ص122-131، ابواب: حدالمريض أن يشهد الجماعة، اهل العلم و الفضل أحق بالامامة؛ من قام الي جنب الامام لعلة، انما جعل الامام ليؤتم به، من أسمع تکبيرالامام، ان الرجل يأتم بالامام و يأتم الناس بالمأموم.
[56]. همان، ج1، ص124.
[57]. احمد بن علي ابن حجر عسقلاني، تهذيب التهذيب، بيروت، دارالفکر، بي تا، ج12، ص214، باب الکني، ش990.
[58]. عبد الملك بن هشام، سيرة نبوية، بيروت، دارالمعرفة، بي‌تا، ج2، ص263، ج4، ص142؛ ج3، ص73.
[59]. ابن حجر عسقلاني، پيشين، ج8، ص443؛ عبدالملك بن هشام، پيشين، ج4، ص42.
[60]. همان، ج12، ص90، ش401. براي آگاهي از موارد ديگر، ر.ك: «محمد بن جرير طبري امامي، المسترشد، قم، موسسه الثقافه الاسلاميه، بي تا، ص129-131.
[61]. سيد مرتضي، پيشين، ج2، ص161.
[62]. ر.ک: عبد الرحمن الجزري، الفقه علي المذاهب الأربعه، بيروت، دارالفکر، 1406ق، ج1، ص428-429.
[63]. ابوعبدالله بخاري، پيشين، ج1، ص126-131. فجعل ابوبکر يصلي وهو يأتم بصلاة النبي صل الله عليه و آله. فکان ابوبکر يصلي قائما و کان رسول الله صل الله عليه و آله يصلي قاعدا يقتدي ابوبکر بصلاة رسول الله صل الله عليه و آله.
[64]. عبدالله محمود محمد عمر، عمدة القاري، (شرح صحيح بخاري)، بيروت، دارالكتب العلميه، 1421ق، ج2، ص120.
[65]. ابن حجر عسقلاني، فتح الباري، بيروت، دارالمعرفة، چ2، ج2، ص138: (صرح الشافعي بانه صل الله عليه و آله لم يصل بالناس في مرض موته في المسجد الا مرة واحدة، و هي هذه التي صلي فيها قاعدا و کان ابوبکر فيها اولا اماما ثم صار ماموما يسمع الناس التکبير).
[66]. ابن حزم اندلسي، پيشين، ج3، ص27.
[67]. ر.ک: سيد علي حسيني ميلاني، رسالة في صلاة أبي بکر، اين رساله در کتاب الامامة في أهم الکتب الکلاميه، ص282-356 منتشر شده است.

منبع:www.entizar.ir