پیش فرض های پذیرش منجی
پیش فرض های پذیرش منجی
به عنوان مثال، وقتی که ما اصل وجود نفس را به عنوان زیربنای شناخت اثبات کردیم، ایمان به معارفی دیگر به طور سلسله وار پدید می آیند که هر یک نتیجه ای است از مرحله قبل و ما به سیری مدام به این ترتیب می رسیم:
تا اینجا اصل موجود مجرد نفسانی و حالات و قوای او که همان روح ما باشد، اثبات می شود و بعد نوبت می رسد به عالم ماده، رابطه آن با نفس و... در نهایت نیز به بحث وجود خالق، مساله تکلیف و معاد خواهیم رسید.
این همان منش مبناگرایی (3) درمعرفت شناسی است. که البته متکلمین نیز در مباحث اعتقادی همین شیوه را پی می گیرند.
نکته در خور توجه اینکه نمی توان یکی از باورهای میانی و یا نهایی را پذیرفت؛ بدون التزام به معرفت هایی که در سطوح پیش از آن قرار دارند. لذا کسی نمی تواند معاد را پذیرفته باشد، بدون اینکه حقیقتی ورای جسم مادی برای آدمی قایل شده باشد.
غرض اینکه در مبحث منجی نیز دقیقا با چنین مجموعه ای مواجه هستیم. بنابراین، با توجه به تعریفی که هر کس از منجی ارایه می دهد، پیش فرض های خاصی را نیز باید در قبال تعریف مورد نظر بپذیرد.
در نوشته پیش تحت عنوان "تو را خوب می شناسم مهدی" با یک تعریف کاملا اجمالی از منجی آشنا شدیم. " منجی به معنای رهاننده از سختی و درد " فصل مشترک تمام افراد و مصادیقی است که برای منجی در هر دین و مذهبی تلقی می شود.
لذا برای تبیین پیش فرض های مساله ایمان به منجی ناگزیر به ارایه تعریفی مختصر از واژه های درد و لذت هستیم.
درد: درد یا سختی عنوانی است اشاره گونه برای یکی از حالات انفعالی نفس انسان که در هنگام مواجه با مساله ای ناخوشایند؛ از خود نشان می دهد. به طور مثال وقتی که ضربه ای به بدن وارد می شود، نفس حالت اشمئزاز و ناخوشایندی به خود می گیرد که عنوان" درد " حاکی از این حالت است. البته رنج و سختی انحصاری به بُعد مادی نفس ندارد و همین گونه است وقتی که انسان در غم از دست دادن عزیزی به سوگ نشسته است.
لذت: لذت مفهومی است در مقابل درد، اما اینکه تقابل میان لذت و درد از چه نوع تقابلی است؛ معرکه آرایی را نزدعلمای اخلاق پدید آورده است. به هرحال بنابر تعریف متسالم علیه ای که وجود دارد؛ لذت یعنی یک حالت ناشی از وجود چیزی ملایم(4) و مطلوب نفس.
حال اگر یکی از خاستگاه های لذت را دفع درد و سختی بدانیم؛ و نیز بپذیریم که تمام ، یا لااقل اکثریت غالب لذت های این دنیایی از همین سنخ هستند. به ناچار باید قبول کنیم که رابطه میان درد و لذت( با توجه به معانی گفته شده ) از سنخ ملکه(5) و عدم ملکه است.
پس هر کجا که لذتی پیش آید، قطعا دردی از میان رفته و هر کجا که لذتی از دست رود رنجی مستولی شده است.
نتیجه اینکه حتی اگرکسی بخواهد یک قرائت حداقلی از منجی را باور داشته باشد حتما باید به مجموعه سلسله موارد ذیل، پیش تر ایمان آورده و یا این مراحل را طی کرده باشد:
ناگفته نماند که پیش شرط های شش گانه فوق حداقل هایی برای پذیرش شخصیتی به نام منجی است وهر اندازه که انتظار ما ازمنجی بیشتر باشد یا اینکه در باور ما مقید به شرایط واحوال خاصی باشد؛ گستره پیش شرط های پذیرش منجی نیز، وسیع ترخواهد بود.
به عنوان مثال، دربسیاری ازادیان منجی شخصیتی است غیرازخداوند که به اذن حق تعالی قیام می کند(6). یا در گروه دیگری از ادیان؛ قیام منجی منحصربه آخرالزمان شده است(7). حال با توجه به دو قید فوق الذکرباید مباحثی چون ایمان به خداوند، غایتمندی جهان، محدود بودن زمانی دنیا و نهایتا انتظار آخرالزمان را به پیش شرط های شش گانه ایمان به منجی بیفزاییم.
پی نوشت ها :
1. به هریک از اجزای تشکیل دهنده علت تامه، علت ناقصه می گویند. تعداد این نوع ازعلل بستگی به معلول و شرایط و حالات آن دارد. اگر معلول یک امرمجرد باشد و علت فاعلی آن نیز مختار باشد؛ صرف وجود علت غایی و فاعلی درتحقق معلول کفایت می کند. اما درصورتی که معلول در عالم ماده باشد ابزار و معدات متناسب با آن نیز باید تحصیل شود.
عین الله خادمی، علیت ازدیدگاه فیلسوفان مسلمان وفیلسوفان تجربه گرا، پژوهشکده فلسفه وکلام،1380، قم.
محمد حسن قدردان قراملکی، اصل علیت درفلسفه وکلام، دفترتبلیغات اسلامی، 1375، قم.
2. همان، ص 80.
محمد تقی مصباح یزدی، انسان شناسی در قرآن،موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی 1380،قم،ص 391.
طاهره روحانی و سمیه حسینی، آزادی اراده انسان درکلام اسلامی، مرکزجهانی علوم اسلامی، 1381،قم.
جبر فلسفی :Philosophical determinism
جبر محیطی :Peripheral determinism
جبر تاریخی :Historical determinism
3.فلاسفه مبنا گرا برای رسیدن به نظام معرفتی منسجم می کوشند تا یک شناخت غیر قابل تردیدی مانند اولین یافت حضوری را زیر بنای دیگر شناخت ها قرار دهند و دیگر معارف را بر آن مبتنی کنند. برخلاف ایشان گروهی نیز تحت عنوان انسجام گرایان هستند که ملاک صدق گزاره های معرفتی را وجود انسجام و عدم تناقض در اجزای آن می دانند نه ابتنای آنها بر اولین شناخت بدیهی.
4. اصطلاح نامه علوم رفتاری ،دانشگاه تهران ،1367.
5. یکی از اقسام چهار گانه تقابل ،ملکه و عدم ملکه است. ملکه یعنی وجود چیزی که شانیت بودن را داراست و عدم ملکه یعنی نبود چیزی که می توانست باشد.
Simon black burn , the oxford dictionary of philosophy ,1994, new york .
6. برخلاف گروه دیگری از ادیان که منجی را یک تجلی نو از خداوند می دانند . مانند "کالکین" در قرائت بودایی از ویشنو.
7. مانند یهودیت.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}