نامگذاری سوره حُجُرات

واژه حُجُرات در آیه چهارم آمده است و به همین دلیل این سوره را سوره حُجُرات نامیده‌اند.

حجرات جمع حُجره و به معنای اتاق‌هاى متعددى است که در کنار مسجد پیامبر(صلی الله علیه و آله) براى همسران او تهیه شده بود.
 

ترتیب و محل نزول

سوره حجرات جزو سوره‌های مَدَنی و در ترتیب نزول، صد و هفتمین سوره‌ای است که بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) نازل شده است.

این سوره در چینش کنونی مُصحَف، چهل و نهمین سوره است و در جزء ۲۶ قرآن جای دارد.
 

تعداد آیات و کلمات

سوره حجرات ۱۸ آیه، ۳۵۳ کلمه و ۱۵۳۳ حرف دارد. این سوره از سوره‌های مَثانی و در حدود نیم حزب قرآن است.

این سوره را در شمار سوره‌های ممتحنات نیز آورده‌اند که گفته شده این سوره‌ها با سوره ممتحنه تناسب محتوایی دارند.
 

آیات مشهور

آیات مشهور این سوره شامل:
 
آیه نبأ
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَن تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَىٰ مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ؛ اى کسانى که ایمان آورده‌اید، اگر فاسقى برایتان خبرى آورد، نیک وارسى کنید، مبادا به‌نادانى گروهى را آسیب برسانید و [بعد،] از آنچه کرده‌اید پشیمان شوید».

بیشتر مفسران شأن نزول این آیه را حادثه ولید بن عُقبه دانسته‌اند که پیامبر(صلی الله علیه و آله) او را براى جمع‌‏آورى زکات، به سوی قبیله بنى المُصطَلَق فرستاد و او از ترس به دروغ گفت آنها از پرداخت زکات خودداری کردند. این خبر باعث شد پیامبر با لشکری درصدد مقابله با آنان برآید؛ اما هنگامی که در گروه به هم رسیدند، معلوم شد که ولید دروغ گفته است.

به گفته علامه طباطبایی، در این آیه،‌ خداوند اصل عقلایی در عمل به اخبار را امضا‌ و تأیید کرده است. عقلا هنگامی که خبری را می‌شوند به آن عمل می‌کنند مگر در خصوص خبر افراد فاسق که تحقیق و بررسی می‌کنند. خداوند این اصل را تأیید کرده و دستور داده است اگر فاسقی خبری آورد، باید درباره آن تحقیق و بررسی کرد تا به حقیقت و راست و دروغ آن آگاه شد تا مبادا بدون جهت بر سر قومی تاخته و بعدا پشیمانی به بار آورد. این آیه در حقیقت خبر فاسق را بی‌اعتبار شمرده است.

در علم اصول فقه، از این آیه در بحث حجیت خبر واحد بحث شده است.
 
آیه اُخُوَّت
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُواْ بَینَ أَخَوَیْکمُ‏ْ وَ اتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّکمُ‏ْ تُرْحَمُونَ (آیه ۱۰)

ترجمه: مؤمنان برادر یکدیگرند؛ پس دو برادر خود را صلح و آشتى دهید و تقواى الهى پیشه کنید، باشد که مشمول رحمت او شوید.

بنابر این آیه، مؤمنان برادر یکدیگرند و در صورت وقوعِ درگیری بین آنان، دیگر مسلمانان وظیفه دارند آنان را آشتی دهند.

وقتی آیه اخوت نازل شد، پیامبر(صلی الله علیه و آله) میان مسلمانان پیوند برادری برقرار ساخت؛ بین ابوبکر و عمر، بین عثمان و عبدالرحمن بن عوف و بین دیگر اصحاب، طبق جایگاهشان، عقد اخوت بر قرار کرد؛ آن گاه علی بن ابی طالب(علیه السلام) را به عنوان برادر خود برگزید و به علی(علیه السلام) گفت: «تو برادر منی و من برادر تو».


 
آیه غیبت
«...اجْتَنِبُوا کَثِیرً‌ا مِّنَ الظَّنِّ...وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَب بَّعْضُکُم بَعْضًا ۚ أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَن یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِ‌هْتُمُوهُ...؛ از بسیارى از گمان‌ها بپرهیزید...و جاسوسى مکنید، و بعضى از شما غیبت بعضى را نکند؛ آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده‌اش را بخورد؟ از آن کراهت دارید...».

در این آیه سه مسئله اخلاقی بیان شده است: اجتناب از گمان بد، تَجَسُّس و غیبت.

بنابر تفسیر نمونه این سه مسئله اخلاقی، با هم ارتباط دارند؛ گمان بد، زمینهٔ تجسس را فراهم می‌آورد و تجسس در کار دیگران، مقدمه غیبت از آنان و فاش‌شدن مسائل خصوصی زندگی آنان است.

براساس این آیه، که آیه غیبت نامیده می‌شود، غیبت حرام و گناه کبیره شمرده شده است.

طبق آیه مذکور، چنانکه انسان از خوردن گوشت مردار کراهت و نفرت دارد، از غیبت شخص زنده نیز باید نفرت داشته باشد؛ زیرا غیبت هم مانند خوردن گوشت برادر مرده است. جمله «أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَن یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا» علت تحریم غیبت شمرده شده است.
 
تقوا، معیار سنجش
یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ‌ وَأُنثَىٰ وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَ‌فُوا ۚ إِنَّ أَکْرَ‌مَکُمْ عِندَ اللَّـهِ أَتْقَاکُمْ...(آیه ۱۳)

ترجمه: «ای مردم، ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و ملت‌ها و قبیله‌ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید. بی‌تردید گرامی‌ترینِ شما نزد خدا پرهیزکارترینِ شماست...»

آیه بالا به جهت نفی برتری‌های نژادی انسان‌ها بر یکدیگر، هم در نوشته‌های اخلاقی و هم در مباحث اعتقادی مورد توجه قرار گرفته است. به نوشته تفسیر نمونه، آیه بیان می‌کند که همه انسان‌ها از ریشه واحدى هستند و نباید از نظر نسب و قبیله بر یکدیگر افتخار کنند. آیه تنها عامل واقعی برتری انسان‌ها نزد خداوند را تقوا معرفی کرده است.

این آیه مورد استناد نهضت فکری و سیاسی شعوبیه هم قرار گرفته است. شعوبیان گروهی ایرانی بودند که با استناد به آیه بالا، اعتقاد داشتند که هیچ قومی بر قوم دیگر برتری ندارد و با سیاست‌ تبعیض نژادی امویان مخالفت می‌کردند. 1
 

فضیلت و خواص

در تفسیر مجمع البیان از پیامبر(صلی الله علیه و آله) نقل شده است اگر کسی سوره حجرات را قرائت کند، خداوند به تعداد هر کس که او را اطاعت می‌کند و هر کس که نافرمانی می‌کند، به او ده حسنه می‌دهد.

همچنین در کتاب ثواب الاعمال نوشته شیخ صدوق نقل شده است هر کس سوره حجرات را هر شب و یا هر روز تلاوت کند، از زائران پیامبر(صلی الله علیه و آله) خواهد بود.
 

آثار و برکات سوره

آثار و برکات این سوره شامل:
 
1) درامان یافتن از ترس و باز شدن درهای خیرات
از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است: هر کس سوره حجرات را بنویسد و با خود همراه داشته باشد و در جنگ و نزاعی شرکت کند از آنچه می ترسد در امان خواهد ماند و خداوند با دستان او درهای خیرات و خوبی ها را می گشاید.

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در فضیلت این سوره فرموده اند: هر کس سوره حجرات را قرائت نماید ده برابر کسانی که ده برابر کسانی که خدا را اطاعت کرده و او را معصیت کرده اند. حسنه به او داده می شود.
 
2) درامان ماندن از صرع
امام صادق علیه السلام فرمودند: هر کس سوره حجرات را بنویسد و با خود همراه داشته باشد اگر بیماری صرع داشته باشد بهبود یافته و از شر شیطان در امان می ماند و دوباره به سوی او باز نمی گردد و از هر عامل خوف و ترسی در امان می ماند...
 
3) جهت زیاد شدن شیر زن شیرده و مصون ماندن طفل از خطرات
امام صادق علیه السلام فرمودند: اگر زنی که شیرش کم است از آب نوشته آن (سوره حجرات) بنوشد شیرش زیاد می شود و اگر زن باردار از آن بنوشد فرزند در شکم او حفظ می شود و خود زن از هر امر خوف آور و ترساننده ای به اذن خداوند محفوظ می ماند. 3


 

داستان سوره حجرات

در مجمع البیان در ذیل آیه (یا ایها الذین امنوا) می گوید: زراره از امام باقر علیه السلام روایت کرده که فرمود: هنوز هیچ شمشیری در اسلام کشیده نشده، و هیچ صف نمازی وصف جنگی بر پا نشده بود، و هیچ اذانی به صدای بلند گفته نشده بود، و هیچ خطاب (یا ایها الذین آمنوا) نازل نشده بود که افراد قبیله اوس و خزرج مسلمان شدند.

مؤلف: و از ابن عباس هم روایت شده که گفته است: هیچ خطابی به (یا ایها الذین آمنوا) در مکه نازل نشد، همچنان که هیچ خطابی به (یا ایها الناس) در مدینه نازل نشد - تا آخر حدیث - ولی بعضی در باره ذیل این حدیث تردید کرده اند. در این میان روایات دیگری در الدر المنثور و تفسیر قمی در سبب نزول آیه (لا تقدموا بین یدی اللّه و رسوله) نقل شده، که با مضمون آیه آن طور که باید مطابقت ندارد، و ما متعرض آنها نشدیم، اگر کسی خواسته باشد می تواند به این دو تفسیر مراجعه کند.

و در الدر المنثور است که احمد، بخاری، مسلم، ابو یعلی و بغوی - در کتاب معجم الصحابه، و ابن منذر، طبرانی، ابن مردویه و بیهقی - در کتاب دلائل - از انس روایت کرده اند که گفته: وقتی آیه (یا ایها الذین امنوا لا ترفعوا اصواتکم فوق صوت النبی... و انتم لا تشرون) نازل شد، ثابت بن قیس بن شماس که مردی درشت صدا بود گفت: این من بودم که صدایم را بلند کردم، و حتما اعمال صالح من حبط شده، و من اهل جهنم شده ام، و از آن به بعد غمگین در خانه خود نشست.

رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روزی پرسید: ثابت بن قیس کجا است که او را نمی بینم؟ بعضی از حاضران شتابان به سراغ ثابت رفتند که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم احوال تو را می پرسید مگر تو را چه شده؟ گفت: من صدایم را بلندتر از صدای رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم کرده ام، و آیه شریفه در باره من نازل شده، و اینک همه اعمال صالحم بیهوده گشته، و من اهل آتش شده ام. افراد مذکور به حضور رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم رسیدند، و جریان را باز گفتند حضرت فرمود: نه، او اهل آتش نیست، بلکه اهل بهشت است، این بود تا آنکه ثابت در حادثه جنگ یمامه به شهادت رسید.
مؤلف: جمله (این بود تا آنکه ثابت در جنگ یمامه کشته شد) کلام راوی است، می خواسته بگوید شهادت او در جنگ یمامه تصدیق همان وعده ای است که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم داد، و فرمود: او اهل بهشت است. البته این روایت با مختصر اختلافی به طرق مختلف دیگری نیز نقل شده.

و نیز در همان کتاب است که بخاری - در کتاب الادب - و ابن ابی الدنیا و بیهقی از داوود بن قیس روایت آورده اند که گفت: من حجره های (همسران رسول خدا) را دیدم که از شاخه های بی برگ درخت خرما ساخته شده بود، و از پشت، آن را با پلاس مویی پوشیده بودند، و به گمانم عرض و فاصله بین در خانه تا در حجره چادری، حدود شش و یا هفت ذراع بود.

و آخرین نقطه خانه (که به اصطلاح فارسی پستوی خانه گفته می شود) ده ذراع بود، و من گمان می کنم بلندی سقف این حجره ها بین هفت تا هشت ذراع بود.

مؤلف: نظیر صدر این روایت را از ابن سعد از عطا خراسانی روایت کرده که گفت: من حجره های همسران رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را دیدم که از شاخه های بی برگ درخت خرما ساخته شده بود، و بر در خانه ها پلاسی از موی سیاه افتاده بود.

و نیز در همان کتاب است که احمد، ابن ابی حاتم، طبرانی، ابن منده و ابن مردویه به سند خود از حارث بن ضرار خزاعی روایت کرده که گفت: من وارد بر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم شدم، مرا به اسلام دعوت فرمود. پس به حضورش رفتم، و اسلام آوردم مرا دعوت کرد به دادن زکات آن را هم پذیرفتم و عرضه داشتم: یا رسول اللّه ! به سوی قوم و قبیله ام برمی گردم، و ایشان را به اسلام و دادن زکات می خوانم، هر کس اجابتم کرد زکاتش را می گیرم، و شما حدود فلان و فلان روز شخصی بفرستید تا هر چه زکات جمع آوری کرده ام بدهم بیاورد.

حارث بین قوم خود رفت و دعوتش پذیرفته شد، و زکاتها را از آنان که مسلمان شدند جمع کرد، ولی در آن تاریخی که معین کرده بود فرستاده ای از ناحیه رسول خدا نرسید. حارث پیش خود فکر کرد حتما حادثه ای رخ داده و رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از دست او خشمگین شده، لذا محترمین از قوم خود را خواست و به ایشان گفت: رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم تاریخی معین کرد که در آن تاریخ فرستاده ای برای گرفتن زکات نزد من می فرستد، و رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم هرگز خلف وعده نمی کند، و من خیال می کنم این تاخیر جز برای این نیست که آن جناب خشمگین شده، به راه بیفتید تا نزد آن جناب برویم.

از آن سو رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در راس همان تاریخ ولید بن عاقبة را به سوی حارث روانه کرد، تا زکاتهایی را که از اشخاص گرفته تحویل بگیرد، و ولید در بین راه وحشت می کند و برمی گردد، و به عرض رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم می رساند که من نزد حارث رفتم و او از دادن زکات خودداری کرد، و می خواست مرا بکشد. رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فورا لشکری به سوی حارث و قبیله اش روانه می کند. لشکر آن جناب در بین راه به حارث و نفراتش برمی خورند که از قبیله بیرون شده و دارند می آیند. لشکریان گفتند این خود حارث است که می آید، حارث و نفراتش را دوره کردند. حارث پرسید به سوی چه کسی ماموریت یافته اید؟ گفتند بسوی تو. پرسید: برای چه؟ گفتند رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ولید بن عقبة را نزد تو فرستاده و او برگشته و گفته که من نزد حارث رفتم، ولی او زکات را به من نداد، و خواست مرا به قتل برساند. حارث گفت به آن خدایی که محمد را به حق مبعوث کرده چنین نبوده، و من اصلا ولید را ندیده ام، و ولید نزد من نیامده.

و بعد از آنکه حارث به حضور رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم رسید (حضرت) پرسید: آیا زکات را ضبط کردی و خواستی فرستاده مرا به قتل برسانی؟ عرضه داشت: نه به آن خدایی که تو را به حق مبعوث فرموده من اصلا ولید را ندیدم و او هم مرا ندیده و من نیامدم مگر بعد از آنکه دیدم در تاریخی که معین فرمودی کسی را نفرستادی. ترسیدم خدا و رسول بر من خشم گرفته باشد، لذا آمده ام که علت تاخیر را بپرسم. در اینجا بود که آیه (یا ایها الذین امنوا ان جاکم فاسق بنبا فتبینوا...) حکیم نازل شد.

مؤلف: نزول آیه مذکور در داستان ولید بن عقبة در روایات وارده از طرق اهل سنت مستفیض است، و همچنین روایات وارده از طرق شیعه. ابن عبد البر در کتاب استیعاب می گوید: در بین اهل علم آنهایی که دانای به تاویل قرآن هستند تا آنجا که من خبر دارم هیچ اختلافی نیست در اینکه آیه (ان جاکم فاسق بنبا فتبینوا) در باره ولید بن عقبه نازل شده است.

و در کافی به سند خود از علی بن عقبه از امام صادق علیه السلام روایت آورده که فرمود: مؤمن برادر مؤمن، و چشم او و راهنمای او است. به او خیانت و ظلم نمی کند، او را فریب نمی دهد، و اگر وعده ای به او داد خلف وعده نمی کند.

مؤلف: و در معنای این حدیث روایات دیگری از آن جناب نقل شده که در بعضی از آنها به جای مؤمن فرموده: مسلمان برادر مسلمان است، او را ظلم نمی کند، و اگر دیگران به او ظلم کنند بی یاورش نمی گذارد، و نیز دنبال سر او بدگویی نمی کند.

و در کتاب محاسن به سند خود از ابی حمزه ثمالی از امام ابی جعفر باقر علیه السلام روایت کرده که فرمود: مؤمن برادر مؤمن است، برادر پدری و مادریش، برای اینکه خدای عزّوجلّ مؤمن را از طینت باغهای آسمانی آفریده، و از باد و بوی جنان بر او دمیده و بهمین جهت مؤمن، برادر پدری و مادری مؤمن است.

و در الدر المنثور است که احمد، بخاری، مسلم، ابن جریر، ابن منذر، ابن مردویه و بیهقی - در کتاب سنن - از انس روایت کرده اند که گفت: شخصی به رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم عرضه داشت چه خوب بود سری به عبداللّه بن ابی (وی بزرگ منافقین بود) بزنی. رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بدون درنگ بر الاغی سوار شد و مسلمانان هم با او به راه افتادند، و راهی که می باید طی می کردند زمینی خشک و شوره زار بود، همین که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به عبداللّه و هم فکرانش رسید عبداللّه گفت: دور شو از من، به خدا سوگند بوی الاغت ناراحتم کرد.

مردی از انصار گفت: به خدا سوگند الاغ رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم خوشبوتر از تو است. بعضی از یاران عبداللّه به حمایت او برخاسته و بعضی از یاران رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به حمایت از آن جناب برخاستند، و هر دو طایفه عصبانی بودند، دست به شاخه های خرما برده، بعضی با دست و با کفش به یکدیگر زدند، اینجا بود که آیه (و ان طائفتان من المؤمنین اقتتلوا فاصلحوا بینهما) نازل شد.

مؤلف: و در بعضی از روایات - به طوری که در مجمع البیان نقل شده - آمده: آن کسی که به عبداللّه بن ابی بن سلول آن پاسخ را داد عبداللّه بن رواحه بود، و زد و خوردی که رخ داد بین فامیل او از اوس و فامیل عبداللّه بن ابی از خزرج بود. ولی در انطباق آیه و مضمون آن و حکمی که در آن آمده با این روایات خفائی هست. 3

پی نوشت:
1.www.fa.wikishia.net
2.www.delgarm.com
3.www.ommolketab.ir