مقام معظم رهبری (مدظله العالی)  فرمودند:
من در یک تقسیم بندی، حزب را به دو نوع تقسیم می کنم - این اعتقاد من است؛ شما هم آزادید که این را قبول بکنید یا قبول نکنید؛ چون نه قانون است و نه من اصرار دارم که مردم حتما قبول کنند؛ لیکن اعتقاد خودم این است - یک حزب این است که مجموعه ای از صاحبان فکر سیاسی یا اعتقادی و یا ایمانی می نشینند و تشکلی درست می کنند و میان خودشان و آحاد مردم کانال کشی می کنند و مردمی را با خودشان همراه می کنند، تا فکر خود را به آنها برسانند.
 
کانون های حزبی تشکیل می شود، هسته های حزبی تشکیل می شود، سلول های حزبی تشکیل می شود و اینها در این مرکز می نشینند و افکاری را که خودشان به آن اعتقاد دارند و پای آن ایستاده اند - چه فکر سیاسی، چه فکر غیرسیاسی، چه فکر دینی، چه فکر غیردینی - در این کانال ها می ریزند و این افکار به تک تک افراد می رسد و آن مردمی که اینها را قبول می کنند، با این ها پیوند پیدا می کنند. به نظر من، این سبک تحزب، منطقی است. «حزب جمهوری اسلامی» بر این اساس تشکیل شده بود و همین طور بود.
 
البته به طور طبیعی اگر حزبی با این خصوصیات، در مرکز خودش توانست آدم های با فکرتر و زبده تر و خوشفکرتری داشته باشد، می تواند تعداد بیشتری را با خودش همفکر کند. نتیجه این خواهد شد که وقتی انتخاباتی پیش آمد، تا از طرف مرکزیت این حزب چیزی گفته شد، آن مردم از روی اعتقاد خودشان بر طبق آن عمل می کنند؛ یا حتی بدون این که آن مرکزیت چیزی بگوید، چون معیارهایشان یکی است، با یکدیگر هم فکرند. این شکل درست تحزب است و البته چنین چیزی الان در کشور ما نیست. شاید به شکل خیلی ناقصش یکی، دو نمونه در گوشه و کنار پیدا شود؛ اما بعد از «حزب جمهوری اسلامی» - که ما تعطیلش کردیم - دیگر چنین چیزی را به این شکل من سراغ ندارم.
 
یک طور حزب هم هست که همان حزب های رایج امروز اروپا و امریکاست؛ مثل حزب جمهوری خواه، حزب دمکرات، حزب کارگر انگلیس، حزب محافظه کار انگلیس. این احزاب مبنایشان بر این پایه ای که ما گفتیم، نیست. مجموعه ای از خواص، با یک منفعت مشترکی که بین خودشان تعریف می کنند - ولو در خیلی از مسائل با یکدیگر همفکر هم نیستند؛ گاهی خیلی هم با هم مخالفند! - می نشینند با همدیگر قرارداد می گذارند و یک حزب به وجود می آورند. این حزب در میان مردم معروف است؛ اما عضو مصلحتی دارد، نه عضو فکری. تفاوت اساسیش این جاست. عضو مصلحتى یعنی چه؟
 
یعنی این که فلان سرمایه دار، فلان کاسب، فلان استاد، فلان فیلسوف، احیانا فلان روحانی، از این حزب حمایت می کند. مثلا فلان روحانی می گوید من به مریدهای خودم دستور می دهم که به کاندیدای شما رأی بدهند، اما در مقابلش شما باید فرضا به مسجد یا کلیسای من این امتیاز را بدهید؛ آنها هم قبول می کنند؟ آن مردمی که رأی می دهند، نه آن کاندیدا را می شناسند، نه فکر حاکم بر او را می شناسند، نه مؤسسان حزب را درست می شناسند، نه می دانند آن کاندیدا چه کار می خواهد بکند.
 
به صرف این که امام جماعت مسجد گفته مثلا به «حزب کنگره» در هند رأی بدهید، اینها هم رأی می دهند! این که می گویم، اتفاقا درست همین قضیه در هند اتفاق افتاد و برخی از مسلمانان به کاندیدای «حزب کنگره» رأی دادند! چند میلیون مسلمان به کاندیدای «حزب کنگره» رأی می دهند؛ در حالی که نه با آنها هم عقیده اند، نه هم فکرند، نه ایمانشان یکی است، نه اصلا میدانند آنها در مملکت چه کار می خواهند بکنند؛ اما چون آن آقا گفته مصلحت مسلمانان این است، این کار را می کنند! یا مثلا فلان سرمایه دار می گوید من این قدر پول به شما میدهم و به حزبتان کمک می کنم؛ اما مرا در فلان جا سفیر کنید! بحث سفیر معین کردن، بازرس فلان جا معین کردن، فلان شغل سیاسی را دادن، جزو شرایط حتمی حزب بازی به شکل غربی است؛ چون کسی از روی ایمان کار نمی کند؛ از روی قرارداد کار می کند؟
 
چندی پیش من به مناسبتی این نکته را گفتم که در تحزب بایستی کسب قدرت مورد نظر نباشد. اگرچه کسب قدرت برای یک حزب موفق یک امر قهری است . یعنی وقتی که پای انتخابات به میان آمد، شما که حزبی دارید و طرفداران زیادی دارد و مردم با شما همفکرند، به طور طبیعی نمی توانید بی تفاوت باشید که مثلا این فرد رئیس جمهور شود یا آن شخص دیگر؛ لابد به یکی عقیده دارید. به طور طبیعی این عقیده ی شما اثر می گذارد و رأی دهندگان به او زیاد خواهند شد - اما هدف حزب نباید به دست آوردن قدرت باشد. هدف بایستی هدایت فکری مردم به سمت آن فکر درستی باشد که خود شما به آن اعتقاد دارید. این عقیده من درباره ی تحزب است. شما هم آزادید قبول بفرمایید یا نفرمایید!(1)
 
پی‌نوشت‌:
1- بیانات در جلسه پرسش و پاسخ مدیران مسؤول و سردبیران نشریات دانشجویی 1377/12/4، سوال پرسیده شده بدین شرح است: همان طور که مستحضرید، این روزها شاهد تبلیغات انتخاباتی نامزدهای انتخابات شوراها هستیم. به نظر می رسد حجم وسیع این تبلیغات، دونگرانی در بعضی از مردم ایجاد کرده باشد: نگرانی اول این است که مشاهده می شود بعضی از روش های غیرصحیح، از سوی بعضی از نامزدها انجام می شود و مردم را نسبت به نیت این افراد دچار تردید می کند که نکند به جای نیت خدمت به مردم، منافع و منظورهای دیگری داشته باشند. از طرف دیگر، با این حجم وسیع تبلیغاتی نگرانی دوم این است که نکند در انتخابات، سرمایه و پول حرف اول را بزند، نه تعهد و تخصص؛ یعنی کسانی که امکاناتی برای تبلیغات ندارند. به ویژه جوانان با اقشار دانشگاهی - نتوانند افکارشان را معرفی کنند و در نتیجه برگزیده نشوند. شما برای حل این مشکل و رفع این نگرانی ها چه پیشنهادهایی دارید؟
 
منبع: انتخابات؛ لیلة القدر نظام اسلامی (آراء و نظرات مقام معظم رهبری درباره انتخابات)، بکوشش: سعید شیرازی، ناشر: انتشارات انقلاب اسلامی، تهران، 1390ش، صص87-77