تأمل و ژرف انديشي در حوادث 13 آبان






بیانات مقام معظم رهبری :

[در روز سيزده آبان، روز ملي مبارزه با استکبار] جوانان ما و دانشجويان مسلمان پيرو خط امام - همان اسمي که خودشان آن را انتخاب کرده بودند و گويا بود و جهت را روشن مي کرد - به سفارت آمريکا جمله کردند و آن حادثه ي عجيب تاريخي اتفاق افتاد. مسئله، مسئله سفارت و اعضاي آن و اين قبيل مسائل نبود؛ مسئله اين بود که امپراتوري عظيم زر و زورو تزوير با اين عرض و طول در دنياي معاصر که تمام ملت ها و رهبرانشان را در مواجهه با قدرت استکباري خود تحقير مي کند و دولت هاي برخاسته از ملت ها را به چيزي نمي انگارد و هر وقت اراده کند، آن ها را بر مي دارد و يا به تهاجم مي کند، يکجا تحقير بشود و به دنيا نشان داده شود که زور زورگويان، يک چيز مطلق نيست و اراده ي مستکبران، امر غالب بر فطرت جهان نيست.
آن ها خواستند اين باور غلط در ذهن مردم واقع بشود؛ در حالي که اين باور واقعيت ندارد. آمريکايي ها، در آن حادثه تحقير شدند که هنوز هم غبار ملالتش از چهره ي سردمداران مستکبر آمريکا زدوده نشده است و در آينده هم زدوده نخواهد شد. (1)
تأمل و ژرف انديشي در سه حادثه اي که روز 13 آبان رخ داده، سير حرکت استکبار را در کشور ما آشکار مي کند
سه حادثه مهم در مثل سيزده آبان اتفاق افتاده است، هر سه و مجموع آن ها با هم در خور تأمل و تعمق و ژرف بيني است. اگر دقت کنيد هر کدام از اين سه حادثه، يک چهره از استکبار را نشان مي دهد؛ يک چهره از مردمي را که در مقابل استکباراند نشان مي دهند. ترکيب اين چهره ها، يک حقيقت سياسي مهم را روشن مي کند.
حادثه ي اول، حادثه ي تبعيد امام در سال 1343 است. قضيه اين گونه بود که آمريکايي ها قانون کاپيتولاسيون را در ايران به کرسي نشاندند. معناي کاپيتولاسيون اين است که آمريکايي ها يا افراد وابسته به هر قدرت بيگانه مسلطي در هر کشور ديگر، اگر جنايتي کردند، دستگاه قضايي آن کشور حق ندارد جنايت آن ها را رسيدگي کند و محاکمه نمايد و حکم صادر کند!
آن روز بي از دويست هزار نفر آمريکايي در مشاغل مختلف در ايران حضور داشتند. معناي اين قانون که در مجلس وابسته ي فاسد آن روز به دستور درباره وابسته ي فاسد تصويب شده بود اين بود که اگر از اين دويست هزار، يا سيصد هزار نفر آمريکايي ساکن ايران، که حقوق هاي کلاني مي گرفتند و در همه ي امور کشور دخالت مي کردند، يک نفر آن ها جنايتي مرتکب شد قتلي کرد، دزدي يي کرد، هر کاري کرد دادگستري و دستگاه قضايي ايران حق ندارد به آن ها بگويد بالاي چشمتان ابرو است؛ بايستي قضاوت درباره ي آن ها زير نظر آمريکايي ها انجام بشود! اين، يکي از قوانين ذلت بار براي همه ي ملت هايي بود که به آن تن دادند؛ اما امام تسليم نشدند و مقاومت کردند. فرياد امام در قم، در ميان طلاب علوم ديني بلند شد و اين قانون را تقبيح کردند؛ رژيم وابسته هم عکس العمل نشان داد؛ امام را گرفت و به ترکيه تبعيد کرد.
اين مربوط به چه شرايطي است؟ اين مربوط به آن شرايطي است که دولت آمريکا با دولت ايران دوستي و همبستگي را دارد؛ با هم منافع مشترک دارند و آمريکا در ايران حضور دارد. حضور قدرت آمريکا در کشور ما، يکي از نشانه ها و ثمراتش همين قضيه است.
قضيه ي دومف قضيه ي سيزدهم آبان سال 57 است. دوران شور و اعتلاي مبارزات ضد رژيم و ضدآمريکايي در ايران است؛ اين باز يک چهره ي ديگر را نشان مي دهد. در چنين روزي، دستگاه هاي وابسته يبه رژيم -که همه يا بسياري از آن ها تربيت شده و دستور گرفته ي از آمريکا يي ها بودند - حتي به دانش آموزان ترحم نکردند.
در اين حادثه، ده ها دانش آموز کشته شدند. البته هميشه مي کشتند، هميشه بر روي مردم فشار مي آوردند؛ اما اين طور يکجا در شهر تهران اين تعداد دانش آموز به خاک و خون کشيده بشوند، اين هم يک چهره ي ديگر استکبار است. اين مربوط به کجاست؟ اين مربوط به آن جايي است که مبارزات ملت با آن استکبار زياده طلب و فزوني خواه بالا مي گيرد؛ در چنين شرايطي، استکبار ديگر به هيچ چيز رحم نمي کند. علي رغم همه ي شعارهاي انسان دوستي و رمدم دوستي و طرفداري از جوانان، حتي با دانش آموزان هم که سروکار مي افتد، ده ها دانش آموز را به قتل مي رساند!
قضيه سوم، چهره ي ديگري است؛ مربوط به آن وقتي است که همين ملت -که سال هاي متمادي آن ظلم ها و آن تحقيرها و آن دخالت ها و آن غارتگري ها را تحمل کرده است -حالا به پيروزي رسيده است. در دوران پيروزي اين ملت، آمريکا به زاويه رانده شده است؛ اما اين جا هم دستگاه جاسوسي آمريکا از تلاش باز نمي ماند و حرکاتي انجام مي دهد که مردم و امام را دچار سوءظن شديد نسبت به سفارت آمريکا مي کنند و جواناني از ميان دانشجويان، در چنين روزي، از راهپيمايي روز سيزدهم آبان استفاده مي کنند و سفارت آمريکا را تسخير مي کنند.
جوانان دانشجو به آنجا رفتند و اسناد و مدارک را جمع آوري کردند و ده ها جلد کتاب - در حدود هفتاد جلد يا شايد هم بيشتر- منتشر کردند که اين کتاب ها نشان دهنده ي ارتباط سفارت آمريکا با عناصر وابسته ي خودشان درداخل کشور ما- بعضي مربوط به قبل از انقلاب، بعضي هم مربوط به بعد از انقلاب- بود. بعضي از آن ها حتي در دولت موقت آن روز انقلاب هم منصب و مقام داشتند؛ يعني آمريکايي ها دست بر نداشته بودند!
بنابراين، سه چهره از استکبار در روز سيزدهم آبانمان ديده مي شود: يکي در دوران اوج اقتدار آمريکا در ايران که کاپيتولاسيون را به وجود مي آورد و مقاومت امام را، که مظهر مقاومت ملت ايران بود، و پاسخ جوانان را-که آن روز، اول جوانان حوزه ي علميه، بعد هم جوانان همه ي کشور پاسخ دادند- به همراه دارد. قضيه ي دوم درهنگامي است که اوج مبارزات همين ملت با استکبار است- که نشان دهنده ي خوي درندگي استکبار است- که حتي دانش آموز و نوجوان را به خاک و خون مي کشد.
قضيه ي سوم هم مربوط به وقتي است که اين ملت بعد از سال ها اسارت توانسته است روي پايد خود بايستد؛ انقلابش پيروز شده است؛ دولت تشکيل داده است؛ اما آن ها جاسوسي مي کنند! اين جا مقتدرانه وارد ميدان مي شود و ماجراي سفارت آمريکا اتفاق مي افتد؛ اين ها سه رمز و سه نماد بودند. اگر اين سه قضيه را بر روي هم جمع کنيد، به طور کلي چهره ي استکبار، چهره ي مردم مظلوم، سرنوشت
استکبار و سير حرکت استکباري در کشور ما شناسايي مي شود.(2)