2 خرداد 1389 / 9 جمادی الثانی 1431 / 23 می 2010

روحانيان فارس با صادركردن اعلاميه اي مردم را به قيام در برابر انگليسي ها و پليس جنوب دعوت كردند دولت انگلستان پليس جنوب را به بهانه امنيت جاني و مالي نداشتن اتباعش در جنوب ايران بوجود آورده بود و از دولت وقت ايران نيز درخواست كرده بود كه اين قشون را به رسميت بشناسد اما با مخالفت دولت ايران روبرو شد بدين ترتيب با اعلاميه روحانيان ، مردم مسلمان و غيور كازرون ، تنگستان و دشتستان به پا خاستند و خود را براي بيرون راندن قواي انگليس از فارس ، انحلال پليس جنوب آماده كردند اما آنان با وجود تمام رشادتهاي خود در اين مقطع از مبارزه بي امان شان به طور كامل به نتايج مورد نظر دست نيافتند.
شهيد محمد بروجردي در سال 1333 ش در يكي از روستاهاي اطراف بروجرد به دنيا آمد. از هفت سالگي به همراه خانواده، ساكن تهران شد و در سال 1356، با هدف ضربه زدن به رژيم پهلوي، گروه توحيدي صف را تشكيل داد. او در همان سال راهي نجف گرديد و از طرف حضرت امام خميني(رحمة الله علیه) ، مأمور آگاه كردن مردم از جنايات رژيم شد و در اين سنگر به ايفاي وظيفه پرداخت. گروه صف به فرماندهي محمد بروجردي، به هنگام ورود حضرت امام به ميهن اسلامي و روزهاي پس از آن، مسؤوليت حفاظت از جان امام را بر عهده گرفت. با عزيمت امام به قم، بروجردي مسؤول زندان اوين شد. شهيد بروجردي نقش مهمي در تشكيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي داشت و خود از فرماندهانِ اوليه آن به شمار مي‏رفت. وي در سال 1358 ش براي فرونشاندنِ آشوب ضد انقلاب در كردستان، راهي اين منقطه گرديد و با اقامت چهار ساله خود در آن ديار، وضعيت اين منطقه را سروسامان داد تا جايي كه به مسيح كردستان شهرت يافت. شهيد بروجردي در سال 1361، به عنوان فرمانده سپاه در غرب كشور، قرارگاه حمزه سيدالشهداء (علیه السلام) را تشكيل داد و عمليات‏هاي نظامي را از اين مكان، هدايت مي‏نمود. سرانجام اين پاسدار غيور و فداكار، طي يكي از مأموريت‏هاي خود در نزديكي شهرستان نقده بر اثر برخورد با مين، در 29 سالگي جان به جان آفرين تسليم كرد و پس از تشييعي باشكوه، در بهشت زهرا به خاك سپرده شد.
پس از آن كه مردم مسلمان عراق از جنايات بي‏اندازه رژيم حاكم بر عراق به ستوه آمده و دست به قيام فراگير زدند، به دستور صدام حسين، ديكتاتور وقت عراق، علاوه بر كشتار وسيع و بي‏رحمانه مردم، اماكن مقدسه و عتبات عاليات در اين كشور مورد هتك حرمت قرار گرفتند. اين عمل رژيم بعث، احساسات مسلمانان و به ويژه شيعيان جهان را برانگيخت و طي راهپيمايي‏هاي متعدد اعتراض‏آميز، آن را به شدت محكوم كردند. اين بي‏حرمتي در حالي صورت گرفت كه مردم عراق تا پيروزي فاصله چنداني نداشتند. در اين زمان، آمريكا و متحدانش به كمك صدام شتافته و براي كشتار و سركوب مردم، انواع كمك‏ها را در اختيار رژيم بعث قرار دادند. با پناه گرفتن مردم در حرم ائمه معصومين، اين اماكن شريف توسط ارتش بعث مورد هجوم قرار گرفت و دشمن با احساس غرور دروغين، ژست پيروزي گرفت. در ايران به اين مناسبت، از طرف رهبر معظم انقلاب اسلامي، دوم خرداد 1370، عزاي عمومي اعلام گرديد. بعد از سرنگوني رژيم بعث در فروردين 1382، گورهاي جمعي فراواني از مردم عراق كه به دست صداميان به شهادت رسيده بودند، كشف شد و ابعاد جنايات صدام در اين واقعه بيش از پيش آشكار گشت.
هفتمين دوره انتخابات رياست جمهوري ايران در دوم خرداد سال 1376 در حالي برگزار گرديد كه به عنوان يك رويداد سياسي و اجتماعي، نه تنها در داخل كشور، بلكه در سطح بين‏الملل نيز مورد توجه قرار گرفته، به صورت‏هاي متفاوتي مورد تفسير واقع شد. علت عمده توجه جهاني به اين انتخابات، در واقع، غيرمنتظره بودن حضور گسترده مردم و نتايج آن بود. در اين دوره، حجت الاسلام و المسلمين سيد محمد خاتمي با به دست آوردن رأي بيست ميليوني از ميان نزديك به سي ميليون رأي مأخوذه، به عنوان پنجمين رييس جمهوري اسلامي ايران برگزيده شد و رويداد مهمي در سطح كشور و جهان به وقوع پيوست. براي توجيه اين رويداد تاريخي، نظريه‏هاي مختلفي ارايه شده است كه در كل، نشان از حضور گسترده مردم در انتخابات داشت كه با لبيك به دعوت ولي فقيه در صحنه انتخابات شركت كرده‏اند. ملت قهرمان ايران، در اين انتخابات در حقيقت، پيش از رأي دادن به نامزد مورد نظر خود، رأي چندباره خود را به نظام جمهوري اسلامي، در داخل صندوق‏هاي رأي ريختند.
شهاب الدين ابوالعباس احمد بن فَرَح بن احمد لَخمي اِشبيلي در سال 625 ق در اِشبليّه در اندلس قديم واقع در اسپانياي امروز به دنيا آمد. وي به هنگام حمله‏ي ارتش اسپانيا به اين شهر، در سال 646 ق به اسارتِ سربازانِ اسپانيايى افتاد، اما پس از مدتي گريخت و به كشور مصر رفت. ابن فَرَح در مصر از محضر درس علماي مشهور قاهره كسب فيض كرد و بعد ازمدتي عازم دمشق شد و در آن‏جا تحصيلات خود را ادامه داد. ابن فرح اشبيلي سپس در دمشق به عنوان عالمي آگاه در علم حديث به تدريس پرداخت و شاگردان بسياري از دانشِ او بهره‏مند شدند. از اين محدّث برجسته، منظومه‏هاي معروفي در شرح احاديث به جاي مانده است كه از لحاظ اصول شعري نيز قابل توجه مي‏باشد.
فريدريش روكرت متفكر و شاعر بزرگ آلماني در هامبورگ متولد شد روكرت بعد از اتمام تحصيلات به نسبت تحقيقات گسترده و جامعي كه درباره زبانهاي شرقي كرد به استادي زبان عربي در دانشگاه برلين منصوب شد روكرت به زبان فارسي نيز تسلط داشت و اولين اشعار حافظ را او به زبان آلماني ترجمه كرد از آثاري مهم او شرقيات را مي توان نام برد.
نشان لژيون دو نور از معروفترين نشانهاي كشور فرانسه به ابتكار ناپلئون بناپارت كنسول اول فرانسه ايجاد شد هدف از ايجاد اين نشان كه دارنده آن از امتيازات خاصي بهره مند مي شود تجليل از كساني بود كه در راه ارائه خدمات برجسته لشكري و كشوري به فرانسه مي كوشيدند لژيون دونور ابتدا فقط به فرانسويان اهدا مي شد. اما در سالهاي بعد به اتباع كشورهاي ديگر نيز داده شد نشان لژيون دونور هنوز پابرجاست.
ظهور مذهب پروتستان در اوايل قرن شانزدهم ميلادي، شكاف عميقي بين پيروان مسيحيت به وجود آورد و كاتوليك‏ها و پروتستان‏ها در طول سده‏هاي پس از آن، بارها با هم به نزاع و نبرد پرداختند. يكي از جنگ‏هاي معروف طرفداران پروتستان با كاتوليكْ مذهبان، در دهه دوم قرن هفدهم ميلادي به وقوع پيوست و در حدود سي سال به طول انجاميد. در روز 23 مه 1618م، پروتستان‏هاي چك كه از محدود شدن آزادي‏هايشان توسط فرديناند دوم، امپراتوري مقدس روم نگران بودند، دو فرستاده وي را به قتل رساندند و به اين ترتيب جنگ‏هاي سي ساله مذهبي در اروپا آغاز شد. اين جنگ‏ها كه عمدتاً در آلمان روي داد، فراز و نشيب‏هاي زيادي داشت. در طول جنگ، كشورهاي فرانسه، سوئد و دانمارك در حمايت از پروتستان‏ها و دولت اسپانيا و امپراتوري روم به طرفداري از كاتوليك‏ها وارد جنگ شدند. جنگ‏هاي سي ساله مذهبي اروپا در نهايت، با انعقاد پيمان وِسْتْفالي در سال 1648م خاتمه يافت، اما اسپانيا و فرانسه تا امضاي پيمان پيرْنِه در سال 1659م با هم درگير بودند. جنگ‏هاي سي ساله، علاوه بر ويراني و تجزيه آلمان و نيز تضعيف امپراتوري مقدس روم، قدرت يافتن فرانسه را در پي داشت. در اين جنگ‏ها اگر چه نزاع ديرينه دو مذهب كاتوليك و پروتستان نقش مهمي داشت، اما عواملي چون اختلاف‏هاي ارضي و سياسي دولت‏هاي اين قاره نيز در شروع و ادامه جنگ، بسيار مؤثر بود. از نتايج مهم اين جنگ‏ها، پايان نسبيِ درگيري‏هاي مذهبي پروتستان‏ها و كاتوليك‏ها و آغاز رشد جريان‏هاي ناسيوناليستي و ملي‏گرايى و نژادپرستي در اروپا بود. در كنار اين تاثيرات، تفكر جدايى دين از سياست نيز سر برآورد. به عبارتي، يكي از وقايع مهم اجتماعي كه زمينه جدايي نهاد ديني را از سياست فراهم ساخت، همين جنگ‏ها و پيمان وِسْتْفالي بود. در اين پيمان قرار بر اين شد كه قدرت اقتصادي كليسا تضعيف شود و به تعبيري، مراكز اقتصادي كه در سلطه كليسا بودند از نفوذ كليسا خارج گردند.
ژولْيوس اُوپِرْتْ، خاورشناس معروف آلماني و بنيان‏گذار علم آسورشناسي، در نهم ژوئيه 1825م در هامبورگ آلمان به دنيا آمد. او تحصيلات مقدماتي و تكميلي خود را در آلمان، سوئيس و فرانسه گذراند و در رشته زبان‏شناسي و باستان‏شناسي به تحقيق و مطالعه پرداخت. اوپرت هم‏چنين زبان‏هاي فارسي، عربي، عبري و سانسكريت را آموخت. وي مقاله‏اي درباره سيستم صوتي زبان هخامنشي ارائه نمود كه در آن، روش ادا كردن حروف صدادار در زبان فُرس قديم را بيان كرد. مطالعه و ترجمه كتيبه‏هاي ميخي زمان داريوش هخامنشي كه به سه زبان فرس هخامنشي، آشوري يا سامي و توراني بود، از ديگر فعاليت‏هاي اوپرت به شمار مي‏رود. از اين رو، كرسي استادي آسورشناسي در فرانسه را برعهده گرفت و با تلاش‏هاي وسيع وي در اين رشته، به عنوان جامع علوم و بنيان‏گذار آسورشناسي در جهان معرفي شد. در كنار تدريس، مطالعات حضوري در كاوش‏هاي باستان‏شناسي به اوپرت امكان داد تا بتواند نقشه شهر بابل قديم در بين‏النّهرين را برطبق اصول فني و علمي رسم كند. هرچند در اين ميان، كتابخانه بزرگي حاوي لوحه‏هايى به خط ميخي كشف شد كه سر از موزه‏هاي اروپا و به ويژه انگلستان درآورد. پروفسور اوپرت بالغ بر هشتاد اثر از خود به يادگار گذاشت كه در موضوع آسورشناسي، كتيبه و نيز زبان‏هاي باستاني، تاريخ نگاري و نژادشناسي بوده است. وي در سال 1881م مجله آسورشناسي را در پاريس تأسيس كرد و مقالات تتبُّعي قابل ملاحظه‏اي در آن نگاشت كه مورد توجه و استفاده اهل علم در اروپا و امريكا قرار گرفت. پروفسور ژوليوس اوپرت سرانجام در 21 اوت 1905م در هشتاد سالگي در پاريس درگذشت.
آگوستين لويى بارون كوشي، رياضي‏دان فرانسوي در 21 اوت 1789م در شهر پاريس فرانسه به دنيا آمد. او زماني به دنيا آمد كه فرانسه درگير انقلاب بود به همين دليل خانواده كوشي به روستايى در توابع پاريس رفتند و آگوستين تحت تعليم پدر، تحصيلات خود را فرا گرفت. وي از كودكي داراي استعدادي خارق‏العاده در زمينه رياضي بود. طولي نكشيد كه در 15 سالگي جايزه بزرگ امپراتور را در ادبيات قديم از آن خود كرد و در 18 سالگي از مدرسه پلي‏تكنيك با كسب رتبه ممتاز فارغ التحصيل شد. كوشي از آن پس به تحقيق و مطالعه در رياضيات پرداخت و به نتايج مهمي دست يافت. در واقع، بيشتر كارهاي كوشي در زمينه رياضيات محض بود و در اين راستا، تحقيقات موثري در همه رشته‏هاي رياضي از جمله تئوري توابع، حساب‏هاي ديفرانسيل و اَنتِگرال و علم تحليل رياضي انجام داد. هم‏چنين رياضيات جديد به علت دو ابداع مهم كوشي كه هر يك از آن‏ها، خط سير رياضيات قرن نوزدهم را عوض كردند، مرهون تلاش‏هاي اوست. اين دو ابداع شامل معمول ساختن دقت لازم در تعاريف و استدلال‏هاي آناليز رياضي و نيز ايجاد واقعي آناليز تركيبي بر مباني محكم مي‏باشند. وي هم‏چنين تئوري توابع يك متغير موهومي را بنا نهاد و همين تئوري است كه امروزه، بزرگ‏ترين عنوان افتخار او محسوب مي‏شود. كوشي برخلاف فردريك گائوس رياضي‏دان شهير آلماني هم عصر خويش كه اكتشافات خود را پنهان مي‏كرد، تمام اكتشافات خود را به آكادمي مي‏فرستاد و با قدرتي كه در تعليم عَمَلي داشته است توانست به واقعْ دقت و صحت را بر آناليز رياضي تحميل كند. او كسي بود كه موفق شد اكتشافات گائوس را دو مرتبه كشف نمايد. روش فكري كوشي در اكتشاف بدايع، بي‏نظير بود و تاثير قوي و واقعي او در رياضيات تا ساليان دراز باقي خواهد ماند. آگوستين كوشي سرانجام در 23 مه 1857م در شصت و هشت سالگي بر اثر بيماري درگذشت.
پِر لاگر كوئيستْ، شاعر، رمان‏نويس و نمايش‏نامه‏نويس معروف سوئدي در 23 مه 1891م در شهر كوچكي در نواحي جنوبي سوئد به دنيا آمد. وي در محيطي مذهبي و روستايى پرورش يافت كه بعدها آن را در آثارش وصف كرده است. لاگر كوئيست در طي تحصيلات خود، به تحول و لزوم اصلاحات اساسي عقيده پيدا كرد. نخستين واكنش لاگر كوئيست، عصيان در برابر محيط خشك خانواده و سنت‏هاي قديمي بود و سپس با سفر به پاريس و پيوستن به نهضت‏هاي ادبي پيشرو، نظريه تازه خود را درباره زيبايى‏شناسي و لزوم نو گرداندن ادبيات و ارتباط آن با هنر نقاشي و هنر تجسمي انتشار داد. جنگ جهاني اول به طور عميقي او را لرزاند و دچار اضطراب كرد و موجب پيدايش يك رشته اشعاري گشت كه نمودار تشويش و عصيان و نفي و انكار بود. اشعار اين دوره كه سرشار از فريادهاي ياس و نوميدي بود، موفقيت بسياري كسب كرد. لاگر كوئيست مدت‏ها درباره نازيسم و فاشيسم كه آشكارا عالي‏ترين مقام انساني را مورد تحقير قرار مي‏داد، مي‏انديشيد و درصدد آن بود كه براي دفاع از آزادي و حقوق انسان تحقير شده، با شدت به مخالفت برخيزد. پس رُمان دژخيم را در سال 1933م انتشار داد كه قوه شر را در دو نازيسم تجسم مي‏داد. لاگر كوئيست در آثار بعدي خود نيز با پيشوايان مستبد و فرمان‏روايان ستمكار به مخالفت پرداخت. در دوره جنگ جهاني دوم، لاگر كوئيست عشقي عميق‏تر به ميهنش كه مورد تهديد قرار گرفته بود، نشان مي‏دهد و براي كساني كه به جنگ كشيده شده بودند، همدردي و دلسوزي فراوان ابراز مي‏دارد. آخرين آثار لاگر كوئيست تعمق بيشتري را درباره مسائل دشوار عالم وجود و تجسس مداومي را درباره معيارهاي زندگي و قدرت شر نشان مي‏دهد كه هيچ گاه از وسوسه در درون او باز نمي‏ماند. در نظر لاگر كوئيست، خير مساله دشواري نيست. تنها دشواري دست يافتن به آن است، آنچه دشوار است قدرت شر است، شري كه نيروي پايدار دارد، نيرويى در درون آدمي تا ابديت. آثار لاگر كوئيست در سراسر ادبيات سوئد تاثير نهاد. از اين آثار، پيوسته فرياد اضطراب در برابر هيولاي جنگ كه بشر را مورد تهديد قرار مي‏دهد بلند است. در نظر لاگر كوئيست بشر با همه ضعف‏ها و پستي‏ها قادر است كه بر ظلمت‏ها، بي‏عدالتي‏ها و خيانت‏ها چيره شود، تنها به سبب آنكه بشر است و چيزي از ابديت در او وجود دارد. وضع لاگر كوئيست در برابر بشر، وضعي يگانه است. او مي‏خواهد كه بر روي زمين، ارزش هايى جاوداني فراهم آورد. سادگي بي‏نهايت و شيوه خاص بيان داستان آميخته با استعاره گسترده در آثار او، با توصيفات دقيق و عيني و تحليل رواني منافات ندارد، اما به واقعيت‏ها ادراك تازه‏اي مي‏بخشد كه در ادبيات سوئد بي‏سابقه بوده است. لاگر كوئيست خود را مومني بي ايمان و خدانشناسي مذهبي مي‏خواند. از وي آثار متعددي برجاي مانده كه باراباس، سي بيلان، نبوغ، پيروزي در ظلمت ميهن و ستاره از آن جمله‏اند. آثار لاگر كوئيست در شمار فاضلانه‏ترين و عميق‏ترين آثار ادبيات سوئد در قرن بيستم است و ضمن داشتن نفوذ فراوان بر شعر دهه 1940، در پرثمر بودن آن تاثيري بسزا داشته است. پِر لاگر كوئيست سرانجام در سال 1974م در 83 سالگي درگذشت.
هنريك ايبسُن، اديب و نويسنده نروژي، در بيستم مارس 1828م به دنيا آمد. ابتداي دوران زندگي هنريك به سختي و تلخي گذشت تا اينكه با طي تحصيلات متوسطه خود، علي‏رغم علاقه به رشته پزشكي، استعداد در شعر و نمايش‏نامه‏نويسي، او را به راه شعر و ادب كشاند. انقلاب‏هاي سال 1848م اروپا، ايبسن را به نوشتن تراژدي منظوم كاتيلينا برانگيخت كه ايبسن در اين اثر، در وراي موضوعي تاريخي، نظر تندي درباره لزوم اصلاحات اجتماعي بيان كرد و همين امر موجب عدم نمايش آن گرديد. با اين حال وي در سال‏هاي بعد نمايش‏نامه‏هاي متعددي را بر روي صحنه برد و به شهرت رسيد. ايبسن پس از چندي، تئاتر نروژ را كه به ورشكستگي گراييده بود رها كرد و به خارج از كشور مسافرت نمود و در مدت 25 سال، جز براي اقامت‏هاي كوتاه به نروژ بازنگشت. ايبسن در اين سال‏ها آثار متعددي خلق كرد كه نمايش‏نامه‏هاي پرگونْتْ، پيمان جواني و اركان جامعه از آن جمله است. وي هم‏چنين با انتشار نمايش‏نامه‏هاي خانه عروسك و اشباح، در سراسر اروپا به شهرت رسيد. ايبسُن در سال‏روز هفتاد سالگي در افتخار و احترام غرق بود، با اين همه خود را خوش‏بخت نمي‏يافت و احساس مي‏كرد كه نيازي به خودشناسي و تحليل روحي دارد و سرانجام به اين نتيجه رسيد كه به دست آوردن شهرت و افتخار در واقع هم خود او را نابود كرده و هم سعادت نزديكانش را. اثر اين دوره، تراژدي، هنگامي كه با چشمان باز مي‏ميريم است. ايبسُن در سال 1899م به اولين حمله قلبي دچار شد و قسمتي از بدنش از كار افتاد. با وجود اين در فكر خلق آثار تازه بود كه دو سال بعد، بر اثر حمله ديگر، از هر نوع فعاليت باز ماند و ديگر نتوانست بستر را ترك كند تا اينكه در 23 مه 1906م در 78 سالگي درگذشت. ايبسن با وجود گام برداشتن به موازات عصر خويش، بيشتر به شخصيت و الهامات عميق درون خودبستگي دارد. در آثار وي، همه جا انسان است كه به چشم مي‏خورد. ايبسن به زندگي فردي كه به سبب عدم سازش با محيط و فشار خرد كننده آنها تنها مي‏ماند. توجه خاص دارد و اين چنين كسان را افرادي قوي‏تر مي‏داند و همه جا از آن‏ها در برابر جامعه دفاع مي‏كند. ايبسن بزرگ‏ترين نمايش‏نامه‏نويس نروژ و يكي از برجسته‏ترين شخصيت‏هاي تاريخ تئاتر است. نفوذ ايبسن در زمان حيات و پس از مرگ عظيم بوده و آثار نمايشي او، مدت نيم قرن بر محيط نمايش‏نامه‏نويسي تسلط كامل داشته است.
مهم‏ترين تحول سياسي در اروپا در نيمه اول سال 1915م، ورود ايتاليا به جنگ جهاني اول بود. ايتاليا در 23 مه 1915م، بدون دليل موجه و فقط به اميد بهره‏برداري سياسي و توسعه قلمرو حكومت خود به اتريش اعلان جنگ داد. پس از چندي، دولت ايتاليا به امپراتوري عثماني نيز اعلان جنگ داد و آتش جنگ را فروزان‏تر كرد. با اين حال، علي‏رغم پيروزي متفقين، كه ايتاليا در كنار آنان مي‏جنگيد، اين كشور نصيبي از جنگ نبرد و با وارد كردن 5/5 ميليون نفر از مردم خود، به صحنه نبرد، نزديك به هفت‏صد هزار ايتاليايي را به كشتن داد. به بياني ديگر، ايتاليا با اينكه در شمار فاتحان جنگ جهاني اول بود، ولي با اين حال بايد آن را كم و بيش كشوري مغلوب به شمار آورد. زيرا با وجود شركت فعالانه در جنگ، امتياز قابل توجهي دريافت نكرد.
پس از اشغال كشور آلمان توسط كشورهاي متفق در پايان جنگ جهاني دوم، بر سر اداره و كنترل بخش‏هاي آن، اختلافاتي روي داد كه در سال‏هاي 1948 و 1949م به بحراني ميان شوروي و سه كشور امريكا، فرانسه و انگلستان انجاميد و زمينه‏هاي تقسيم آلمان را فراهم ساخت. در اين ميان، مهم‏ترين تحولي كه در روابط شرق و غرب، پس از تشكيل سازمان پيمان آتلانتيك شمالي، ناتو، روي داد، وحدت سياسي و اقتصادي سه بخش اشغالي كشورهاي غربي در آلمان و تأسيس دولت جمهوري فدرال آلمان است. تشكيل جمهوري فدرال آلمان در روز 23 مه سال 1949م در اجتماع نمايندگان بخش‏هاي اشغالي سه كشور غربي در شهر بُن اعلام گرديد و دكتر كُنراد آدنائر رهبر حزب جديد التاسيس دموكرات مسيحي آلمان، كه از اوايل قرن بيستم نقش فعالي در سياست آلمان بازي مي‏كرد در سن 73 سالگي به رياست حكومت جديد آلمان انتخاب شد. دكتر آدنائر كه هم به واسطه مبارزاتش با حكومت نازي‏ها و تحمل زندان در دوران هيتلر، و هم به خاطر نفرت از كمونيست‏ها مورد توجه و اعتماد دولت‏هاي غرب قرار گرفته بود، خيلي زود موفق شد حمايت غربي‏ها را نسبت به حكومت خود جلب كند و با دريافت صدها ميليون دلار كمك مستقيم امريكا، آلمان غربي را كه در پايان جنگ به ويرانه‏اي مبدل شده بود احيا نمايد. اين امر باعث شد تا اتحاد جماهير شوروي نيز در قسمت شرقيِ آلمانِ تحت تصرف خود، دولت آلمان شرقي را تأسيس نمايد. با پذيرفته شدن جمهوري فدرال آلمان به عضويت ناتو، اين كشور كاملا به بلوك غرب وابسته شد و آلمان غربي به صورت مهم‏ترين مركز تجمع قواي نظامي غرب در برابر شوروي درآمد. با اين حال موفقيت بزرگ ديگر آدنائر كه در سالهاي بعد حاصل گرديد، نزديكي او به فرانسه و تبديل دشمني و رقابت ديرينه آلمان و فرانسه به دوستي و اتحاد محكمي بود كه سال‏ها بعد از مرگ بنيان‏گذاران اين دوستي و اتحاد بر جاي ماند و طي دهه‏هاي پس از آن، همكاري و تفاهم كاملي بر روابط دو كشور حكم‏فرما بود. با اين حال با آغاز زمزمه‏هاي فروپاشي اتحاد جماهير شوروي و استقلال كشورهاي بلوك شرق، كشور آلمان نيز كه به دو كشور آلمان شرقي و غربي تبديل شده بود در سال 1989م به يك كشور متحد مبدل گرديد. (ر.ك: 3 نوامبر)
عُمر تِلْمِساني يكي از رهبران جنبش اخوان المسلمين مصر، در سال 1904م در منطقه تِلمِسان الجزاير به دنيا آمد. وي در سال 1924م در رشته حقوق فارغ التحصيل شد و در سال 1928م و به دنبال تأسيس جنبش اخوان المسلمين مصر به عضويت آن درآمد. او كه دو سال از حسن البنّاء رهبر اين جنبش بزرگ‏تر بود، به عنوان يكي از كادرهاي قديمي اين حركت به شمار مي‏رفت. تلمساني در سال 1954م بعد از سوء قصد نافرجام يكي از اعضاي اخوان المسلمين به جان جمال عبدالناصر رئيس جمهور مصر دستگير شد و تا 1971م به مدت 17 سال در زندان به سر برد. با اين حال، تلمساني در زمان رياستش بر سازمان اخوان المسلمين، خط مشي اعتدالي و ميانه‏رويى را اعمال مي‏كرد و از درگيري مستقيم با رژيم مصر اجتناب مي‏ورزيد. وي بار ديگر در سپتامبر 1981م توسط انور سادات رئيس جمهور وقت رژيم مصر دستگير شد و تا زمان ترور سادات در زندان ماند تا اينكه به دستور حسني مبارك از زندان آزاد گرديد. عمر تلمساني سرانجام به علت ابتلا به بيماري كبد و كليه در بيست و سه مه 1986م در هشتاد و دو سالگي درگذشت.