مدت‌هاست که پایین شهر و محله‌های خلاف‌خیز به لوکیشن پرطرفدار سینمای ایران تبدیل شده. بعد از موفقیت «ابد و یک روز»، تقریبا هر سال حداقل یک فیلم مهم و قابل توجه با موضوع حاشیه‌نشینی و بزهکاری در جشنواره فجر داشته‌ایم و در اکران عمومی هم از این آثار استقبال به عمل آمده است. پیش از این نیز فقر و معضلات اجتماعی یکی از سوژه‌های داغ سینمای ایران بود اما در دهه گذشته به جای بحث عدالت اجتماعی و شرافت انسانی، آنچه که در این فیلم‌ها مطرح شد میل به شرارت و جرائم سازمان‌یافته بود، به گونه‌ای که شاید تا پیش از این نمایش چنین تصویری از درون زندگی خلافکاران تابو محسوب می‌شد.

در این جریان سینمایی تازه، بعد از «ابد و یک روز» باید به فیلم‌های شاخص دیگری چون «مغزهای کوچک زنگ‌زده»، «لاتاری»، «متری شیش و نیم» و «شنای پروانه» اشاره کرد که عنوان آخر تا همین چند وقت قبل در طرح اکران آنلاین در حال نمایش بود و بعد از یک سال اکران ناموفق در دوران رکود  سینما، مورد استقبال مخاطبان آنلاین قرار گرفت.
 



محمد کارت که به دلیل سابقه‌اش در سینمای مستند و تاکیدی که در پرداخت به معضلات اجتماعی و کف خیابان دارد، شناخته می‌شود، در اولین تجربه سینمایی‌اش نیز سعی کرده تا تصویری تند و تیز  و ملتهب از لات‌ها و لات‌بازی نشان دهد.
 
داستان فیلم درباره گنده‌لاتی به نام هاشم است که در پایین شهر برای خودش برو و بیا دارد. بعد از لو‌ رفتن فیلمی از شنای همسرش (پروانه) در استخر، هاشم در اثر خشم و غیرت همسر خود را به قتل می‌رساند. پدر پروانه تنها شرط برای رضایت و قصاص نکردن قاتل را پیدا کردن منتشرکننده آن فیلم کذایی اعلام می‌کند.

برادر کوچک هاشم که در ماجرای قتل او عذاب وجدان دارد، به دنبال منبع انتشار فیلم می‌رود، اما هرچه بیشتر جستجو می‌کند، به اطلاعات تکان‌دهنده بیشتری درباره خود، برادرش و مناسبات غیر انسانی حاکم بر محله می‌رسد.

فیلم شنای پروانه درام اجتماعی واقع‌گرا درباره طبقات پایین جامعه را با مایه‌هایی از فیلم نوآر ترکیب می‌کند و همین به نقطه قوت فیلم تبدیل می‌شود. کارگردانی کارت بیش از هر چیز در خدمت التهاب و جو متشنج صحنه‌ها و موقعیت.هایی است که قهرمان قصه برای به انجام رساندن ماموریت خود ناچار به گذر از آن‌هاست. در طول این سیر جستجو، تقریبا با انواع و اقسام خلاف‌ها و خلافکارها آشنا می‌شویم و سعی فیلمساز بر این بوده که تصویری عریان، و در مقایسه با دیگر نمونه‌های سینمایی، خشن‌تر از بخش‌های نادیده شهر ارائه دهد.

 



عناصر فنی و هنری فیلم را نمی‌توان درخشان در نظر گرفت اما همگی از سطح استاندارد بالایی برخوردار هستند که این موضوع، «شنای پروانه» در مقایسه با اغلب آثار سینمای بدنه ایران، به فیلمی درخور توجه به‌ویژه برای مخاطب عام تبدیل می‌کند. بازیگران نیز از موقعیتی که فیلمنامه در اختیارشان گذاشته حداکثر استفاده را برده‌اند تا در حضور ایستگاهی و نسبتا کوتاه خود اجرایی متفاوت از نقش‌های قبلی‌شان داشته باشند. نکته‌ای که در اکران عمومی و آنلاین به یکی از عوامل کنجکاوی تماشاگران تبدیل شد.

البته واکنش‌ها به «شنای پروانه» یکدست نبود و در مقابل طرفداران، منتقدان زیادی هم داشت. در نقدهای مثبت فیلم عموما به این نکته اشاره شده که فیلم در مقایسه با آثار مشابه، تصویری به مراتب واقعی و هولناک‌تر از لات‌های خلافکار نشان می‌دهند و در انتها شخصیتی می‌سازد که انفعال و سکوت را اقدامی در راستای امنیت بیشتر جامعه می‌داند، حتی اگر به قیمت متلاشی شدن خانواده خودش تمام شده باشد.



در مقابل، منتقدان نگاه فیلم به خلافکاری در مناطق فقیرنشین شهر را همراه با ذوق‌زدگی و در راستای برانگیختن هیجان مخاطب ارزیابی کرده بودند و با ایراد گرفتن از سیر پرداخت شخصیت در فیلمنامه، پایان‌بندی قصه را هم ناکافی و محافظه‌کارانه خوانده‌اند. فارغ از نظرات مثبت و منفی هر دو طیف، باید این را پذیرفت که «شنای پروانه» برای مخاطب عام حداقل‌های لازم در قصه‌گویی به شیوه‌ای قابل قبول و درگیرکننده را رعایت می‌کند و همین در سینمای امروز ایران به نوع خود امتیازی اساسی محسوب می‌شود.

تعطیلی سینماها به دلیل شیوع کرونا مسلما به «شنای پروانه» که یکی از بخش‌های اصلی اکران بود و فروش بالایی برای آن پیش‌بینی می‌شد، ضربه سختی وارد کرد. با این وجود استقبال از فیلم در همین شرایط نیز به اندازه‌ای بود که جایگاه کارت را به‌عنوان استعدادی تازه در سینمای ایران ارتقا بدهد و مخاطبان را کنجکاو اثر بعدی او بسازد.
 
«شنای پروانه» اولین فیلم محمد کارت است که در سی‌وهشتمین جشنواره فیلم فجر برنده جوایزی چون بهترین فیلم از نگاه تماشاگران شد و جواد عزتی، امیر آقایی، طناز طباطبایی، پانته‌آ بهرام، علی شادمان، مهدی حسینی‌نیا، ایمان صفا، مه‌لقا باقری، ناهید مسلمی و… در آن ایفای نقش می‌کنند.