جنگ نرم در پوشش معنویت گرایی (1)
در روزگار ما اندیشه های باطل مادی و سرمایه داری، با روی آوردن به معنویت و دین، فضایی از دین داری و معنویت ورزی را ایجاد کرده اند تا در پوشش آن، هوس های ناپاک خود را توجیه نموده و آرزوهای ناروای خویش را برآورند
نویسنده:حمیدرضا مظاهری سیف
اشاره :
در روزگار ما اندیشه های باطل مادی و سرمایه داری، با روی آوردن به معنویت و دین، فضایی از دین داری و معنویت ورزی را ایجاد کرده اند تا در پوشش آن، هوس های ناپاک خود را توجیه نموده و آرزوهای ناروای خویش را برآورند، که به این ترتیب، عرصه گسترده ای از نبرد میان حق و باطل را گشوده اند؛ نبردی که صحنه رویارویی ارزش ها و اعتقادات بوده و پیروزی در آن، حفظ کردن یا تغییر دادن باورها و ارزش هاست.جنبش های نوپدید معنوی را می توان از زوایا و منظره های مختلفی بررسی کرد: از منظر کلامی فلسفی، عرفانی، جامعه شناختی، روان شناختی و دست آخر از منظر علوم استراتژیک. با استفاده از دیدگاه اخیر، سرمایه گذاری های عظیم و برنامه ریزی های بلند مدتی برای تولید و توسعه جنبش های معنوی نوظهور توجیه می شود. همچنین سرمایه های عظیمی که گاه از طریق قاچاق مواد مخدر، اسلحه سازی و گاهی در فعالیت های علمی و تولید نظریات توجیه گر نظام اقتصادی و سیاسی فاسد غرب به کار می رود، امروز در هاله ای از تقدس، به معنویت و ادیان جدید روی آورده و از این جاست که تاملات جامعه شناختی، روان شناختی و فلسفی نیز به میان می آید و نتایج مطالعات راهبردی را در باب جنبش های معنوی نوپدید تایید می کند.
بنابراین، شایسته است که بپرسیم آنچه به نام ادیان جدید یا جنبش های معنوی نوپدید در کشور ما گسترش می یابد چیست و چه پیامدهایی دارد؟
فرضیه تحقیق حاضر این است که جنبش های معنوی نوپدید ابزارها یا راه کارهایی برای نبرد نرم اند، که با تغییر فرهنگ دینی مردم، فرهنگ سیاسی را نیز دگرگون می کنند.
چیستی جنگ نرم :
تعریف های متعددی از جنگ نرم وجود دارد، که معمولا از سوی استراتژیست های آمریکایی مطرح شده و با شرایط دولت سلطه گر آمریکا هماهنگ است،(1) که البته برخی از این تمرین ها بسیار شبیه تعریف های است که از جنگ روانی ارائه می شود (2) و عده ای اساسا جنگ نرم را مترادف با جنگ روانی می پندارند؛ اما در واقع، جنگ روانی تفاوت زیادی با جنگ نرم دارد. صرف نظر از تعریف های جنگ روانی، توجه به یک موضوع، تفاوت جنگ روانی را با جنگ نرم آشکار می کند. جنگ نرم (Soft war) در برابر جنگ سخت (Hard war) قرار دارد ، که جایگزینی برای جنگ های نظامی است ؛ اما جنگ روانی (Psychological warfate) مکمل انواع جنگ است و در انواع جنگ های نرم و سخت کاربرد دارد. بنابراین، هرگاه جنگ سخت در میان باشد به احتمال زیاد، جنگ روانی نیز هست؛ اما جنگ نرم در آن جبهه هیچ معنایی ندارد. البته درباره جنگ نرم باید گفت که همیشه با جنگ روانی همراه است و جنگ روانی یکی از ضروریات جنگ نرم است.با توجه به وضعیت جمهوری اسلامی ایران و مروری گذرا تعریف های موجود از جنگ نرم، به نظر می رسد، که باید تعریفی بومی برای این مفهوم ارائه دهیم. ساده ترین تعریفی که می توانیم از جنگ نرم داشته باشیم این است: "تلاش غیر نظامی برای ایجاد تغییرات فرهنگی در رقیب به طوری که در جهت منافع مهاجمان بازی کند ".
جنگ نرم، کوشش برای دستیابی به اهدافی است که می تواند در جنگ نظامی نیز به صورت هدف در نظر گرفته شود؛ مثل تغییر یک نظام سیاسی یا تسلط بر منابع اقتصادی دیگران، اما در جنگ نرم، این هدف ها مستقیم و از راه های خشونت آمیز دنبال نمی شود؛ بلکه برای دستیابی به آن هدف ها، موضوعات و عناصر فرهنگی نیز به کار آمده و اهداف میانی فرهنگی برای رسیدن به منافع سیاسی و اقتصادی طراحی می شود.
در این رابطه، هر وسیله ای که بتواند نگرش ها و گرایش های افراد جامعه هدف را تغییر دهد، در جنگ نرم به کار می آید، که به این ترتیب، رسانه ها، ایجاد بحران اقتصادی، مشکلات سیاسی، تجاوزات سایبر، تبلیغات، فریبکاری، شعارسازی و تکرار دروغ ها - تا جایی که واقعیت به نظر برسد، به عنوان ابزارها و شیوه های جنگ روانی تنها بخشی از راه های پیشبرد جنگ نرم است که البته می توان موارد دیگری؛ مانند استفاده از باورهای دینی، ارزش های معنوی، نمادها و رفتارهای مقدس و سوءاستفاده از گرایش های متعالی و نیازهای والای انسان را نیز بدان افزود.
مهم ترین ابعاد وجودی انسان، ابعاد معنوی است که پرتو خود را بر سایر ساحت های زندگی فردی و اجتماعی می افکند. در جنگ نرم با تاکید بر تمام ظرفیت های جایگزین جنگ نظامی، ابعاد معنوی نیز استفاده می شود. به این ترتیب، جنگ نرم، صحنه بازی با نمادها و رفتارهای مذهبی، رویارویی تفسیرهای متفاوت آموزه ها، باورهای دینی و تعارض ارزش ها و گرایش های معنوی است.
نقش فرهنگ دینی در جنگ نرم :
وقتی جامعه شناسان از فرهنگ سخن می گویند، مقصودشان آن دسته از جنبه های جوامع بشری است که آموخته می شوند، نه آنهایی که به صورت ژنتیکی به ارث می رسند. بنابراین، همه اعضای جامعه، در این عناصر فرهنگ سهیم هستند و به همین دلیل، امکان همکاری و ارتباط متقابل به وجود می آید... فرهنگ یک جامعه هم شامل جنبه های نامحسوس؛ مانند عقاید، اندیشه ها و ارزش هایی است که محتوای فرهنگ را می سازند و هم شامل جنبه های ملموس و محسوس است، که نمادها یا فناوری که بازنمود محتوای یادشده است. "(3)در اینجا با گذر از آرای گوناگون در این زمینه و نیز اکتفا به اندازه مورد نیاز در این تحقیق، می گوییم: "فرهنگ مجموعه ای از بینش ها، ارزش ها، رفتارها و نمادهاست، که هویت جمعی را می سازد و در شکل گیری هویت فردی تاثیر به سزایی دارد ". این مجموعه که عناصر فرهنگ نام دارد، در صورت تعلق به هر یک از نهادهای اساسی جامعه، مثل حکومت، دین، اقتصاد، آموزش یا خانواده با ترکیبی از آن نامگذاری می شود. برای نمونه، بینش ها، ارزش ها، رفتارها و نمادهای مربوط به نهاد حکومت، فرهنگ سیاسی را به وجود می آورد و عناصر فرهنگی مربوط به نهاد دین، فرهنگ دینی را می سازد.
البته عناصر فرهنگ در ارتباط با نهادهای مختلف جامعه لزوماً تفاوت پیدا نمی کند؛ بلکه کارکردهای متفاوت آن ملاحظه می شود. به این ترتیب، عناصر فرهنگ سیاسی با عناصر فرهنگ دینی یا اقتصادی متفاوت نیستند، بلکه بسیاری از آنها با همدیگر مشترک اند و تنها کارکردها و نسبت های آنها تغییر می کند و با ترکیب دیگری، از فرهنگ دینی به فرهنگ سیاسی و یا فرهنگ اقتصادی می رود. از این رو ممکن است یک ارزش سیاسی، از فرهنگ دینی برآمده باشد و یا یک نماد دینی در فرهنگ سیاسی معنادار باشد.
در جنگ نرم طرف مهاجم برای دستیابی به اهداف مورد نظر به طور مستقیم به عناصر سیاست، مثل حکومت یا مرزهای دولت ملت حمله نمی کند، بلکه فرهنگ سیاسی یا به طور کلی شبکه عناصر فرهنگی را هدف می گیرد و می کوشد تا با دگرگونی فرهنگی در جامعه هدف، منافع خود را برآورده سازد، که طراحی چنین عملیاتی نیازمند شناخت دقیق رقیب و تشخیص عناصر اصلی فرهنگ اوست.
معمولا بیشترین عناصر فرهنگی ای که در برابر نفوذ سلطه گران مقاومت می کند، عناصر فرهنگی برآمده از دین است که در سایر ابعاد فرهنگ نیز نقش برجسته و کارکرد چشم گیری دارد. از این رو، شکستن مقاومت مردمی که از فرهنگ سلطه ناپذیر برخوردارند، به دگرگونی عناصر فرهنگی دینی (باورها، بینش ها، ارزش ها و نمادهای دینی) ارتباط پیدا می کند.
بنابراین، در صورتی که تغییرات فرهنگی مناسب با اهداف مهاجم در فرهنگ دینی پدید آید، تغییرات هماهنگ با آن در فرهنگ سیاسی نیز نمایان خواهد شد و ملت مورد هجوم، مقاومت خود را از دست خواهد داد؛ چرا که دیگر توجیه و انگیزه ای برای مقاومت در برابر مهاجم ندارد. و از همین جاست که نقش فرهنگ دینی در جنگ نرم شناخته می شود.
چیستی جنبش های معنوی نوپدید :
ادیان جدید یا جنبش های دینی نوپدید، از عصر روشنگری به تدریج از گوشه و کنار قلمرو تمدن غرب یا مناطق تحت سیطره مهاجمان و مهاجران غربی سر برآوردند. این روند ادامه داشت تا اینکه بعد از جنگ جهانی دوم و از نیمه قرن بیستم، دانشمندان و محققان رشته های روان شناسی، علوم اجتماعی و فلسفه متوجه شدند که بحران های انسان معاصر بدون بازگشت به دین یا چیزی شبیه آن با آموزه هایی از ماورای عالم ماده، امکان پذیر نیست و لذا از همان زمان بود که عرصه برای ظهور ادیان جدید برای حفظ وضع موجود و تحکیم و تداوم نظام سلطه جهانی آغاز شد.در دهه های 1960 و 1970 این موج به شدت گسترش یافت (4) و با حمایت کانون های ثروت، قدرت و تلاش بی وقفه مراکز علمی و موسسات فرهنگی به پدیده ای جهانی تبدیل شد.(5)
پس از سال 1979م برابر با 1357ش، که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و نیروهای سلطه گر در نظام جهانی به قابلیت استراتژیک فرهنگ دینی مردم ایران پی بردند، کوشیدند تا با گستردن دامنه جنبش های معنوی نوپدید در ایران، با جنگ نرم، منافع از دست رفته خود را باز یابند. اما در پاسخ به چیستی جنبش های دینی و معنوی نوپدید، باید توجه کرد، که محققان پرکار اذعان کرده اند که حتی ارائه آمار قابل اعتمادی از جنبش های دینی نوپدید غیرممکن است؛(6) زیرا امروزه در جهان، هزار دین تازه و جنبش معنویت گرای نوظهور پدید آمده و روز به روز بر تعداد آنها نیز افزوده می شود. و لذا این سیالیت در مصادیق عینی، دستیابی به تعریف قابل اعتماد علمی را دشوار می کند؛ زیرا آشفتگی موجود که بر صحنه ادیان و معنویت های جدید حاکم است، نه تنها کار تعریف را دشوار ساخته است، بلکه نامگذاری آنها را نیز با پیچیدگی هایی مواجه کرده است. از این رو، اینکه ما آنها را فرقه، جنبش یا جریان اجتماعی بدانیم محل بحث است و دینی یا معنوی و یا غیر دینی و نامعنوی بودن آنها نیز از بحث و نظر دور نمانده است، چرا که اصل نوپدید بودن آنها و تعیین حدود مفهومی جدید نیز مباحثاتی را در پی داشته که هنوز به فرجام نرسیده است.
با این همه، تاکنون کوشش هایی برای تعریف جنبش های دینی نوپدید صورت گرفته(7) و این جنبش ها، نمونه های جهانی، منطقه ای و حتی ملی دارند؛ یعنی بعضی از آنها جنبش های جهانی اند، برخی در یک منطقه خاص و چند کشور فعالیت دارند و برخی فقط توانسته اند در یک کشور رشد کرده و پیش روند.
ادیان جدید، یا معنویت های نوظهور، از دیدگاه های مختلف و با رویکردهای گوناگونی تعریف شده اند،(8) اما هیچ کدام از آن تعریف ها، بومی و مناسب با فضای فرهنگی کشور ما نیست؛ پس با صرف نظر از ارائه دادن تعریفی دقیق برای روشن شدن موضوع و مناسب با هدف این تحقیق می توانیم بگوییم، که جنبش های نوپدید معنوی عبارت اند از : "حرکت های اجتماعی فرهنگی که به امور ماورائی می پردازد؛ به گونه ای که آموزه های روشن دینی را با ابهام و تردید می آمیزد و یا به صراحت در برابر آنها قرار می گیرد ".
امور ماورایی، طیف گسترده ای از باورها، گرایش ها و آیین ها را دربرمی گیرد، که با این تعریف، سازمان های جدیدی که به ترویج ادیان کهن در کشور ما می پردازند نیز جنبش نوپدید دینی به شمار می آیند و لزومی ندارد که حتما غیر از اسلام باشند؛ یعنی اشخاص سازمان ها و یا گروه هایی که قرائتی از اسلام را ارائه می دهند، که نسبت به اصول روشن دین تردید برانگیز و یا متعارض است، جنبش نوپدید معنوی یا دینی به شمار می آیند.
در نامگذاری آنها نیز نام معنوی را که، اعم از دینی است بر می گزینیم، بدین علت که با تسالم بر تعریف تایلر از دین، هر دین باید اعتقاداتی را به پیروانش پیشنهاد کند، در حالی که جریان های معنوی صرفا به ماورای ماده توجه نشان می دهند؛ از این رو، هر جنبش دینی، ناگزیر، معنوی است؛ ولی هر جنبش معنوی لزوما دینی نیست. بنابراین ما آنها را جنبش های نوپدید معنوی می نامیم.
اما نوپدید بودن آنها در ابعاد جهانی از عصر روشنگری به بعد مد نظر است؛ ولی ورود آنها به کشور ما به طور عمده از دهه 1360 به بعد؛ یعنی از دهه 1980م آغاز شده و در دهه های 1370 و 1380 شاهد افزایش فعالیت این جنبش ها و پدید آمدن نمونه های داخلی آنها بوده ایم. و لذا غیر از موارد انگشت شماری، مثل بهائیت که بنابر تعریف مذکور در شمار جنبش های معنوی نوپدید قرار می گیرند و از دیدگاه سایر محققان مطالعات ادیان نیز جنبشی نوپدید محسوب می شوند؛ ولی پدید آمدن آنها به پیش از انقلاب مربوط می شود.
پی نوشت ها :
1. جان. ام کالینز، استراتژی بزرگ، ص487.
2. صلاح نصر، جنگ روانی، ص83 و 84.
3. آنتونی گیدنز، جامعه شناسی، ص35.
4. همیلتون، جامعه شناسی دین، ص368.
5. گزارش تحلیلی از پنجمین اجلاس پارلمان ادیان، ص20.
6. New Religious Movements Challenge and response.p15
7. Researching New Religious Movements. pp 1-2.
8. ReIigious Movements Understanding New .
منبع: پگاه حوزه - شماره 278
/ن
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}