باغبان گر پنج روزي صحبت گل بايدش

شاعر : حافظ

بر جفاي خار هجران صبر بلبل بايدش باغبان گر پنج روزي صحبت گل بايدش
مرغ زيرک چون به دام افتد تحمل بايدش اي دل اندربند زلفش از پريشاني منال
کار ملک است آن که تدبير و تامل بايدش رند عالم سوز را با مصلحت بيني چه کار
راهرو گر صد هنر دارد توکل بايدش تکيه بر تقوا و دانش در طريقت کافريست
هر که روي ياسمين و جعد سنبل بايدش با چنين زلف و رخش بادا نظربازي حرام
اين دل شوريده تا آن جعد و کاکل بايدش نازها زان نرگس مستانه‌اش بايد کشيد
دور چون با عاشقان افتد تسلسل بايدش ساقيا در گردش ساغر تعلل تا به چند
عاشق مسکين چرا چندين تجمل بايدش کيست حافظ تا ننوشد باده بي آواز رود