راهکارهای گسترش و نهادینه کردن عفاف (قسمت اول)
یکی از خصیصه های اساسی ایمان را می توان عفت و عفاف برشمرد. کسی که دارای ایمان است، مسلما عفت و عفاف نیز دارد.
ایمان و تقوا، بنیان عفت ورزی
می توان ایمان و تقوا را یکی از اساسی ترین راه کارهای تقویت عفت برشمرد که در میان راه کارهای دیگر جایگاه ویژه ای دارد. کسی که از ایمان و تقوای الهی برخوردار است، به دنبال نافرمانی خداوند نیست. از امام صادق(علیه السلام) سؤال شد که: ایمان چیست؟ فرمودند: ایمان یعنی شخص به واسطه آن خداوند را اطاعت کند و او را عصیان نکند: (سألت أباعبدالله عن الإیمان. فقال: الإیمان أن یطاع الله فلا یعصى).(1)بنابراین، تقویت ایمان یکی از راه های مبارزه با فساد و گناه بلکه مهم ترین آنهاست. تلاش برای بیداری وجدان ها، توجه دادن به خدا و حسابرسی روز جزا، مسئله عمل و عکس العمل در نظام جهان، سبب تقویت ایمان در انسان است. ایمان بازدارنده از گناه، موجب روشن بینی، یافتن راه صحیح، حفظ و حراست وجود و مایه تقواست. باید این باور و یقین در انسان پدید آید که جهان بی حساب و بیهوده آفریده نشده، آدمی کیفر و پاداش عمل خود را می بیند. کسانی که معتقد به خدای متعال نیستند و تقوا و ایمان در دلشان استقرار ندارد، دست به هر عمل خلافی می زنند. (2)
خداوند می فرماید:
(إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ یَهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ بِإِیمَانِهِمْ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ)(3)؛ همانا کسانی که به خدا ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، خداوند آنها را به واسطه ایمانشان هدایت می کند. آیه مزبور به این مطلب تصریح دارد که هر کس ایمان بیاورد و کار نیکو انجام دهد، مسلما خدا به واسطه ایمانش، او را به راه صحیح، هدایت و از خطرها حفظ کرده و ایمانش سبب حفظ و حراست او از گناهان خواهد شد. با دقت در داستان حضرت یوسف(علیه السلام) در می یابیم که او هیچ مانعی که جلوگیر نفسش شود، نداشته مگر اصل توحید، یعنی ایمان به خدا. حضرت یوسف علیه السلام در این مقام و موقعیت حساس و خطرناک ، ثبات قدم را از دست نداده و با نفس خود مجاهدتی کرده که جز از صاحبان قوت و عزم ساخته نیست که در چنین موقعی رعایت دلیل څرمت و قبح را بکنند، تا آنجا که هم در کتاب های اولین (عهدین) و هم در قرآن که بر سایر کتاب های آسمانی حجت می باشد، به نیکی یاد شده و خداوند از او تجلیل کرده، چندان که در قرآن کریم سوره ای تمام را به او و نقل داستانش اختصاص داده و جز داستان او چیزی آورده نشده تا یاد خیر او را در آیندگان زنده بدارد. چنان که درباره جدش ابراهیم همین رفتار را کرده، تا صلحای بشر تا پایان دهر در عفت نفس و پاکدامنی و استواری در الغزشگاه ها به وی اقتدا کنند.(4)بی گناهی کم گناهی نیست در دیوان
یوسف از دامان پاک خود به زندان می شود(5)
حضرت علی علیه السلام درباره ایمان و نقش آن در سعادت سعادتمندان می فرمایند: عصم السعداء بالإیمان وخذل الاشقیاء بالعصیان بالعصیان (6)؛ سعادتمندان به سبب ایمان محفوظ ماندند و بدبختان بر اثر عصیان خوار شدند.
بنابراین یکی از خصیصه های اساسی ایمان را می توان عفت و عفاف برشمرد. کسی که دارای ایمان است، مسلما عفت و عفاف نیز دارد. حضرت علی علیه السلام می فرمایند: (إن الحیاء و العفة من خلایق الإیمان و و انها لسجیة الاحرار الأحرار و شیمة الابرار)(7) به درستی که حیا و عفت از ویژگی های ایمان است و این دو از خصلت های انسان های آزاده و علامت انسان های خوب می باشد.
آن حضرت علیه السلام درباره تقوا نیز می فرمایند: التقى رئیس الأخلاق(8)؛ تقوا در رأس همه ارزش های اخلاقی است. نقش ایمان و تقوا را نمی توان در دست یابی به ارزش های والای انسانی و اخلاقی، به خصوص عفت و عفت ورزی نادیده گرفت، چرا که انسان به واسطه ایمان و تقوا به نوعی مصونیت و عصمت دست می یابد.
امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند: بالتقوی قرنت العصمة(9)؛ با تقوا، عصمت همراه شده است. کسی که دارای تقوای الهی است و خدا را باور دارد، خود را از گناه دور نگه می دارد. آقا جمال الدین خوانساری در معنا و تفسیر این روایت می گوید: به تقوا همراه شده، نگه داشته شدن؛ مراد از تقوا، ترس از خدا یا پرهیزگاری، یعنی اجتناب از معاصی و مراد از نگه داشته شدن، نگه داشته شدن از گناهان است. یعنی کسی که تقوا داشته باشد خداوند به او لطف می کند و او را از غلبه نفس اماره و هواها و هوس های آن نگه می دارد و نمی گذارد به گناه بیفتد ولی اگر تقوا نداشته باشد خداوند به او لطف نداشته و او را به خود واگذار می کند، در نتیجه چنین شخصی مطیع و فرمانبردار خواهش های خود و گرفتار معاصی و گناهان می شود(10). ارزش انسان هایی که عنان عفت و عفاف نفس را از دست داده و بر مرکب شهوات سوار شده اند، اگر پست تر از حیوانات نباشد، فراتر از آنها نیست، چرا که انگیزه این دو فراتر از شکم و امور مادی شان نمی باشد. حضرت علی علیه السلام در این باره می فرمایند:(إن البهائم همها بطونها، و أن السباع همها العدوان على غیرها، و أن النساء همهن زینة الحیاة الدنیا و الفساد فیها، إن المؤمنین مستکینون، إن المؤمنین مشفقون، إن المؤمنین خائفون) (11)؛ همانا تمام حیوانات در تلاش پر کردن شکماند، و درندگان در پی از استان تجاوز کردن به دیگران، و زنان بی ایمان تمام همتشان آرایش زندگی و با فساد انگیزی در آن است، اما مؤمنان فروتن اند. همانا مؤمنان مهربان، و از آینده ترسانند.
خواجه را بین که از سر تا شام
دارد اندیشه شراب و طعام
شکم از خوش دلی و خوشحالی
گاه پر می کند، گھی خالی
فارغ از خلد و، ایمن از دوزخ
جای او متر بله ست با مطبخ
چو انسان نداند به جز خورد و خواب
کدامش فضیلت بود بر دواب؟
پیروی از هوای نفس، انسان را به سقوط و انحطاط اخلاقی خواهد کشید. انبیای الهی منشأ تمام آلودگی ها و تجاوزهای انسان را آلودگی نفس میدانستند و عقیده داشتند که اعضا و جوارح انسان ابزار نفس او می باشند و پاکی و ناپاکی آنها وابسته به نفس انسان است، اگر نفس انسان، تابع عقل، و عقل تابع دستورهای الهی باشد چنین انسانی رستگار خواهد شد، ولی اگر انسان به دنبال هوای نفس خود باشد، به پست ترین و ننگین ترین اعمال دست می زد و برای ارضای خود، از هیچ عمل شرم آوری چشم پوشی نمی کند.(12)
ملاصدرا چه زیبا سروده:
عقل و شهوت، ضد یکدیگر بود
چون کلید و قفل بر یک در بود
عقل داری، لیک در زیر گل است
پرتو عقلی چنین، کی در دل است؟
منزل عقلی که جز بر خاک نیست
رهبر جانت، سوى افلاک نیست
عقل تو بنشست، چون شهوت بخاست
از آنکه شهوت سد عقل است و بجاست
شهوتت بیدار و عقلت شد به خواب
عقل خواب آلوده، کی گوید صواب؟(13)
حضرت علی علیه السلام می فرمایند: العاقل من أمات شهوته(14)؛ انسان عاقل کسی است که شهوت خود را میرانده است. این استرالیا انسانی که عاقل است بلکه در هر حال و هر جایی عفت نفس خویش را حفظ می کند، هرگز مسیر زندگی خود را نه بر اساس شهوات بلکه بر پایه عقل بنا نهاده تا بر اساس آن زندگی سعادتمندانه خود را پایه ریزی نماید.
ابو علی سینا چه زیبا سروده است:
از منزلات هوس، گر برون نهی گامی
نزول در حرم کبریا توانی کرد(15)
راه های تقویت ایمان و تقوا
الف) علم و آگاهی
علم و آگاهی از جمله مسائلی است که در ارزش و جایگاه آن هیچ تردیدی نیست. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) که می فرمایند: خیر الدنیا و الآخرة مع العلم و شر الدنیا و الآخرة مع الجهل(16)؛ خیر دنیا و آخرت همراه با علم است و شر دنیا و آخرت قرین نادانی.علم و آگاهی، در کمال و به اوج رساندن انسان و جوامع انسانی نقش مهمی ایفا می کند. اگر انسان به عواقب کارهای خود علم و آگاهی داشته باشد، بی تردید از کارهای زشت، باز می ماند.
حضرت علی علیه السلام می فرمایند: «من عرف کف»(17) هر کسی شناخت و علم و آگاهی داشته باشد، باز می ایستد.»
آری، عدم شناخت و آگاهی از عواقب گناهان و محرمات الهی انسان را به طرف گناه می کشاند، هر اندازه این علم و آگاهی در انسان بیشتر باشد کمتر خود را به گناه آلوده می کند. اگر انسان به این نکته توجه داشته باشد که خداوند در هر حال شاهد و ناظر کارهای اوست و هرگز از سیطره قدرت الهی خارج نیست، دائما مراقب کارهای خویش می باشد و هرگز جرئت گناه نمی کند. این جمله از حضرت امام خمینی(رحمه الله) به معروف است که می فرمودند: عالم محضر خداست، در محضر خدا معصیت نکنید. (18) .
آری! کسی که حضور خداوند را در زندگی خود احساس کند گناه نمی کند و خود را به انواع بی عفتی ها آلوده نمی سازد.
موعظه امام حسین علیه السلام به مرد گنه کار
روایت شده که مردی در محضر امام حسین علیه السلام گفت: من مردی گنه کار هستم و نمی توانم گناه نکنم! مرا موعظه ای کن [تا دست از گناه بر دارم] «أنا رجل عاص و لا أصبر عن المعصیة فعظنی بموعظة». امام علیه السلام به آن شخص نفرمودند گناه نکن، بلکه فرمودند: پنج کار انجام بده و بعد از آن هر گناهی که دلت خواست انجام بده!! «فقال علیه السلام : افعل خمسة أشیاء و أذنب ما شئت».1. روزی خدا را نخور و بعد از آن هر چه خواستی گناه کن: «لا تأکل رزق الله و أذنب ما شئت»؛
۲. از ولایت و سیطره قدرت خداوند خارج شو و سپس هر چه خواستی گناه کن: «أخرج من ولایة الله و أذنب ما شئت»
٣. جایی را جست و جو کن که خداوند تو را نبیند و سپس هر چه خواستی گناه کن: «أطلب موضعا لایراک و أذنب ما شئت».
۴. زمانی که فرشته مرگ برای قبض روح تو آمد، او را از خودت دور کن، اگر توانایی چنین کاری را داری برو و هر گناهی که می خواهی بکن: «إذا جاء ملک الموت لیقبض روحک ادفعة عن نفسک و أذنب ما شئت»؛
۵. وقتی مأمور جهنم تو را وارد جهنم کرد، داخل نشو و هر چه می خواهی گناه کن: «إذا أدخلک مالک فی النار فلا تدخل فی النار و أذنب ما شئت.»(19)
امام می خواست علم و آگاهی او را بالا ببرد. این پنج موعظه تلنگری است به شخص گنه کار که توجه داشته باشد گناهی که در چشم من زیبا جلوه نموده، در حضور چه کسی صورت می گیرد؟ اگر انسان به عواقب اخروی گناه خویش بیندیشد، هرگز خود را در معرض گناه قرار نمی دهد.
ب) کنترل نگاه
یکی از گناهانی که بعضی از انسان ها به آن مبتلا می باشند، چشم چرانی است. انسان از کودکی تقریبا از پنج - شش سالگی زیبایی را درک می کند و به بازی با کودکان جنس مخالف علاقه دارد. وقتی به سنین نزدیک بلوغ رسید، از نگاه کردن به جنس مخالف . مخصوصا اگر زیبا باشد . لذت می برد. نگاه کردن یکی از تمتعات جنسی است؛ چشم از نگاه کردن سیر نمی شود، وقتی لذت برد، میل دارد هر چه بیشتر آن را تعقیب کند و به تدریج این رفتار، به صورت یک عادت در می آید که چشم چرانی نامیده می شود. نگاه کردن اگر به قصد لذت جویی باشد امری خطرناک است به انحراف می انجامد، لذا غریزه جنسی تنها به نگاه کردن اکتفا نمی کند بلکه به مراحل بعدی و به ارضای کامل فرا می خواند تا سرانجام نگاه نامشروع انسان را به فساد و گناه و ارضای نامشروع می کشاند. (20)حضرت علی علیه السلام می فرمایند: «اللحظ رائد الفتن(21)؛ نگاه حرام - لحظ به معنای نگاه کردن به گوشه چشم است - خبر آورنده و پیش آهنگ همه فتنه ها است.»
چشم چرانی از مؤثرترین ابزارهایی است که شیطان طعمه خویش را با آن شکار و او را زمین گیر می کند. چشم چرانی، تیری مسموم و کشنده از تیرهای شیطان است که حسرت و پشیمانی را به دنبال دارد. آری، شیطان بدین وسیله قربانیان خود را شکار می کند و آنها را به ورطه سقوط و هلاکت می کشاند. امام صادق(علیه السلام) و می فرمایند: (النظرة سهم من سهام ابلیس مسموم، و کم من نظرة أورثت حسرة طویلة)(22)؛ نگاه به نامحرم از تیرهای مسموم شیطان است و چه بسا نگاهی که حسرتی طولانی را به دنبال دارد.
کنترل چشم مقدمه ای بسیار مهم، برای کنترل شهوت و جلوگیری از هیجان های جنسی بی مورد و گناه آلود است. اگر انسان از ابتدا چشم خود را کنترل کند، زمینه بروز بسیاری از گناهان خود به خود مسدود می شود. علاوه بر این که کنترل نگاه موجب کمال نفس و صفای باطن میگردد و بسیاری از عنایات خداوند را نیز برای انسان به دنبال دارد. البته برای مهار غریزه شهوت مراقبت و کنترل های دیگری نیز لازم است؛ مثلا انسان علاوه بر چشم، باید گوش خود را هم کنترل کند و از شنیدن آهنگ های مبتذل که زمینه تحریک شهوت را فراهم می کند اجتناب ورزد و یا از خواندن رمان ها و داستان ها و حتی شوخی های جنسی و زشت و تحریک کننده پرهیز کند.
البته مثل همه موارد اطاعت و بندگی خدا، مقید شدن به چنین کنترل هایی شاید نخست برای انسان مشکل یا ناممکن جلوه کند، اما اگر او تلاش کند، این کار برایش آسان و عادی می شود و خداوند نیز کمک کرده و او را مشمول عنایت هایی می کند که لذت آنها از لذت ارضای غریزه جنسی بسیار شیرین تر و بالاتر است.(23) انسان با چشم پوشی از گناه و نگاه به نامحرم حلاوت ایمانی را در درون خود احساس می کند که قبلا آن را احساس نکرده بود. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در این باره می فرمایند: النظر سهم مسموم من سهام ابلیس، فمن ترکها خوفا من الله أعطاه الله إیمانا یجد حلاوته فی قلبه(24)؛ نگاه به نامحرم تیری از تیرهای مسموم شیطان است، کسی که برای خدا آن را ترک کند خداوند به او ایمانی می بخشد که شیرینی آن را در یا قلبش احساس می کند.
در مقابل چه بسا نگاهی که به واسطه آن بذر شهوت در دل انسان کاشته می شود و مسیر او را از جاده حق و حقیقت منحرف کرده، او را در گرداب شهوات غرق می کند و یک عمر بندگی و ایمان شخص را بر باد خواهد داد.
تأثیر نگاه آلوده و داستانی در این زمینه
در تفسیر روح البیان نقل شده: شخصی در حال طواف شنید که کسی به پرده خانه خدا چنگ زده فقط چنین دعا می کرد: خدایا! مرا مسلمان از دنیا ببر! او دعای دیگری نمی کرد و چیز بیشتری از خدا نمی خواست! من به آن مرد گفتم: چرا بیش از این دعا نمیکنی؟ او گفت: اگر قصه و داستانم را می دانستی، عذر مرا می پذیرفتی و تو نیز به من حق میدادی که از خدا چیزی بیشتر نخواهم و دعای دیگری نکنم! از او پرسیدم: داستانت چیست؟ گفت: من دو برادر داشتم که برادر بزرگ حدود چهل سال مؤذن بود.در لحظه مرگ و ساعت آخر عمر، برادرم گفت: قرآن را بیاورید. گمان کردیم می خواهد خود را با آن متبرک کند، ولی وقتی قرآن را به دست گرفت، کسانی را که حاضر بودند، شاهد گرفت که من از آنچه در این کتاب است بیزارم. سپس به دین نصرانی گروید و با همان دین از دنیا رفت. بعد از او برادر دیگرم این وظیفه را به گردن گرفت و سی سال مؤن بود ولی برادر دومم نیز با همین حالت از دنیا رفت. من می ترسم مثل آن دو از دنیا بروم، لذا تنها از خدا می خواهم که مرا بر دینم حفظ کند. به او گفتم: آنها چه عادتی داشتند؟ گفت: از روی شهوت و بی حیایی به زنان و نوجوان هایی که مویی بر چهره نداشته و هنوز ریش در نیاورده بودند نگاه می کردند.(25)
آری، چه بسا یک گناه و یک نگاه، انسان را از مسیر الهی منحرف می کند؛ انحرافی که هرگز قابل جبران نخواهد بود. حال اگر من و شما همه روزه زندگی مان پر است از گناه، نگاه به نامحرم، یا عکس و فیلم ها و موسیقی های مستهجن؛ گاهی نیز در برابر اعتراض دیگران یا لااقل وجدان خودمان - اگر وجدان پاکی برایمان باقی مانده باشد . به توجیه کار اشتباه خود می پردازیم. اینها واقعیت را عوض نخواهد کرد؛ واقعیت فقط این است که هیچ چیزی در زندگی انسان بی تأثیر نیست، هر چند تأثیر کارها پیوسته محسوس و ملموس نیست. و گاهی انسان وقتی به اثر کار اشتباه خود پی می برد که دیگر کار از کار گذشته است. شاید این دو برادر نیز گناه و نگاه ناپاک خود را توجیه می کردند، ولی توجیه، واقعیت را برای آنان تغییر نداد.
ج) سالم سازی فکر و اندیشه
بی تردید سالم سازی فکر در تقویت ایمان و تقوا و به تبع آن عفت نقش بسزایی را ایفا می کند. کسی که دائم به فکر گناه باشد و در سر خیال های باطل را بپروراند، ایمان و تقوای خود را در معرض خطر قرار داده است، به همین دلیل در روایات، علاوه بر ترک گناه، انسان را از اندیشیدن به آن نیز بر حذر داشته اند، چرا که فکر گناه کم کم زمینه را برای انجام خود گناه فراهم می سازد.حضرت علی علیه السلام می فرمایند: من کثر فکره فی المعاصی دعته إلیها(26)؛ کسی که زیاد درباره گناهان بیندیشد، گناهان او را به طرف خود را فرا می خوانند.
تو بد سگالی(27) و، نیکی طلب کنی هیهات!
ا ز خیر، خیر تراوش نماید و، ز شر شر(28)
د) نماز و عبادت
روایت شده: پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره مردی که با ایشان نماز می خواند و در عین حال مرتکب کارهای زشت میشد، فرمودند: «نمازش، روزی او را از زشت کاری باز خواهد داشت.» دیری نگذشت که آن مرد توبه کرد: «إن صلاته تنهاه یوما ما، فلم یلبث أن تاب».(29)اگر انسان در زندگی به نمازش اهمیت داده و در بجا آوردن آن کوتاهی نکند، قطعا نمازش مسیر زندگی او را روشن خواهد کرد. چنین شخصی هیچ گاه به بیراهه نخواهد رفت و در زندگی عنان عفاف و پرهیز از شهوات را از کف نخواهد داد. امام صادق(علیه السلام) الا می فرمایند: «بدان که نماز عامل بازدارنده [از سوی خدا در زمین است. پس هر که دوست دارد بداند از نمازش چه سودی برده است، بنگرد که اگر نماز او را از کارهای ناپسند باز داشته است، به همان اندازه که باز ایستاده، از نماز بهره برده است.»(30)
و) تقویت وجدان
بعضی رفتارها، لذت ها و خوشی ها، نه تنها در واقع لذت نیستند بلکه زمینه ای برای انحطاط کامل انسان بوده، جز خسران ابدی در دنیا و آخرت حاصلی در بر ندارند:اگر لذت ترک لذت بدانی
دگر لذت نفس، لذت نخوانی
هزاران در از خلق بر خود ببندی
گرت باز باشد در آسمانی(31)
اگر انسان وجدان خود را تقویت کند نه تنها به تقویت ایمانش منجر می شود بلکه به راستی در می یابد که بسیاری از لذت های نفسانی که او به زعم خود در پی آنها می باشد، آثار و عواقبی دارد که اگر لحظه ای بیندیشد و وجدانش را قاضی کند هرگز در زندگی مرتکب آنها نخواهد شد.
نقل شده که: جوانی خدمت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) وارد شده و به آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) عرض کرد: یا رسول الله! آیا به من اجازه می دهی زنا کنم؟ فریاد اعتراض مردم به او بلند شد. حضرت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: او را نزدیک من بیاورید. آن جوان نزدیک آمد و در مقابل آن حضرت نشست. سپس پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: آیا دوست داری کسی با مادرت این کار را انجام دهد؟ جوان در جواب گفت: نه. حضرت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: مردم نیز این کار را برای مادرانشان دوست ندارند. آیا این کار را برای دخترت دوست داری؟ نه، فدایت شوم. حضرت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) باز فرمودند: مردم نیز برای دخترانشان دوست ندارند. آیا این کار را نسبت به خواهرت می پسندی؟ همین طور حضرت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) افرادی را نام می برد و آن جوان در پاسخ جواب منفی می داد و می گفت: «لا جعلنی الله فداک.» پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) که گویا متوجه شرمندگی آن جوان شده بود با مهربانی دست مبارکشان را بر سینه او گذاشته و در حقش دعا کرده، و فرمودند:
اللهم طهر قلبه، و اغفر ذنبه، و حصن فرجه؛ خدایا! دلش را پاک گردان و گناهش را ببخش و او را از بی عفتی حفظ کن.
بعد از این منفورترین کارها نزد آن جوان زنا بود(32). حضرت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) با این کار وجدان او را بیدار کرد. آری! وجدان تنها محکمه ای است که نیاز به قاضی ندارد.
ی) تقویت حیا
حیا، از جمله اوصاف ستوده شده در روایات است. کسی که شرم و حیا دارد و از انجام کارهای زشت روی می گرداند، خداوند او را دوست می دارد. امام باقر علیه السلام می فرمایند: فإن اللة و جل کریم یستحیی و یحب أهل الحیاء(33) ؛ خداوند بخشنده ای است که حیا می کند و کسی را که حیا می کند را دوست می دارد.در مقابل انسان های فرومایه هیچ شرم و حیایی ندارند. حضرت علی می فرمایند: «اللئیم لا یستحیی(34)، انسان پست حیا ندارد.»
امام صادق(علیه السلام) در ضمن خطبه ای که در بیان شرح حال پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه علیهم السلام و صفات آنان، با اشاره به ویژگی های پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) درباره صفت حیای آن حضرت می فرماید: خلق و خوی پیامبر و طبیعت او حیا بود: «شیمته الحیاء»(35). آری، شرم و حیا، انسان را از بسیاری کارهای زشت باز می دارد. کسی که شرم و حیا ندارد، ابایی از انجام کارهای زشت نیز ندارد. حضرت على علیه السلام می فرماید: الحیاء لباس سابغ و حجاب مانع و ستر من المساوئ واق(36)؛ شرم و حیا لباس و زرهای گشاد و کامل و حجاب و پوششی بازدارنده و پوششی نگه دارنده از بدی ها و زشتی هاست.
در بعضی روایات به تلازم و تفکیک ناپذیری حیا و ایمان اشاره شده است. نکته بسیار جالب در روایت این است که حیا و ایمان نه تنها از هم تفکیک ناپذیرند بلکه با رفتن یکی از این دو دیگری نیز به دنبال آن خواهد رفت. بنابراین، بی حیایی با بی ایمانی همراه است، همانگونه که بی ایمانی بی حیایی را نیز در پی خواهد داشت. از امام باقر یا امام صادق(علیه السلام) نقل شده که می فرمایند: الحیاء و الإیمان مقرونان فی قرن، فإذا ذهب أحدهما تبعه صاحبه.(37)
شرم از اثر عقل و اصل دین است
دین نیست تو را، گر تو را حیا نیست(38)
حیا در اسلام از جایگاه ویژه ای برخوردار است، به طوری که در برخی روایات به عنوان لباس اسلام شمرده شده است. حضرت امام صادق(علیه السلام) از پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) روایت کرده است: الإسلام عریان فلباسه الحیاء(39)؛ اسلام برهنه و لباسش، حیاست.
علامه مجلسی (رحمه الله) در تعریف حیا چنین می نگارد: الحیاء ملکة للنفس توجب انقباضها عن القبیح، و انزجارها عن خلاف الآداب خوفا للوم(40) حیا ملکه و صفت نفسانی ای است که موجب می شود نفس از انجام کارهای زشت بازداشته، و به سمت آنها کشیده نشود. هم چنین حیا، نفس را از انجام کاری بر خلاف آداب به دلیل سرزنش دیگران برحذر می دارد.
است امام علی علیه السلام می فرمایند: الحیاء یصد عن فعل القبیح؛(41) حیا انسان را از انجام کار زشت باز می دارد.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام با ریشه و علت عفت را در حیا دانسته، می فرماید: سبب العفة الحیاء(42)؛ حیا علت عفت می باشد.
چنان که با عفت ترین افراد با حیاترین آنهاست؛ علی می فرمایند:« أعفکم أحیاکم».(43)
کسی که با شرم و حیا باشد، در زندگی خود دست به هر کاری نمی زند؛ چه خوشی ها و هوس هایی که شیطان صفتان، انسان را به سوی آنها فرا می خوانند، ولی انسانی که گوهر حیای درون خویش را حفظ کرده باشد به سمت آنها نمی رود و خود را آلوده نمی سازد. هوا و هوس اگر چه در چشم هوس رانان لذت بخش می نماید، از این نکته نیز نباید غفلت ورزید که ننگ رسوایی پیروی از هوای نفس، شیرینی گناه و پیروی از خواهش های نفسانی را از بین می برد. حضرت علی علیه السلام می فرمایند: «عار الفضیحه یکدر حلاوة اللذة».(44)
اه افسوس و سرش گرم و داغ حسرت است
آنچه از عمر سبک رفتار می ماند به جا
کام جویی، غیر ناکامی ندارد حاصلی
در کف گل چین ز گلشن، خار می ماند به جا(45)
تحول در بستر عمومی جامعه
از جمله راه کارهای گسترش و نهادینه کردن عفاف، تحول در بستر عمومی جامعه است. در تمام جوامع انسانی افراد به شدت از جامعه خویش اثر می پذیرند. ارزش ها و ضد ارزش ها در رفتارهای اجتماعی بسیار مؤثرند. این تأثیر به گونه ای است که حتی درونی شدن بسیاری از هنجارها و نابهنجاری ها تابع فضای عمومی جامعه است. فضای عمومی جامعه رفته رفته رفتارهایی را در افراد نهادینه می سازد و سبب تعلق درونی وحتى باور درونی می شود. با این همه چنانچه بستر اجتماعی حاکم بر جامعه با تحکیم ارزش های الهی سازگار باشد حتی کسانی که باورهای درونی آنها با ارزش های جامعه همسو نیست به ناچار خود را با خواست عمومی هم آهنگ می سازند. (46)اگر مظاهر فساد، کجروی ها، انحراف ها، بی عفتی ها، بدحجابی و بی حجابی و به طور کلی تمام عواملی که به تحریک شهوات منجر می شود، در سطح جامعه مشاهده و با بی توجهی از کنار آن عبور شود، خواه ناخواه کم کم زمینه برای فروپاشی خانواده ها و انحراف دیگر افراد جامعه فراهم می شود و به مرور زمان چنین جامعه ای به انحطاط کامل اخلاقی کشیده خواهد شد. بنابراین، باید برای گسترش خوبی ها و ارزش ها در جامعه کوشید و با عواملی که منجر به تحریک فساد و شهوات در سطح جامعه می گردد برخورد شود. از امام صادق(علیه السلام) التی روایت شده: روزی حضرت علی علیه السلام از راهی عبور می کردند که حیوان نر و ماده ای در وسط راه مشغول جفت گیری بودند. حضرت روی خود را برگرداندند. اصحاب از آن حضرت پرسیدند: چرا چنین کردی؟ امام در اس کا جواب فرمودند: شایسته نیست انجام دهند مانند آنچه آنها انجام
نشان میدهند، زیرا این کار، عمل منکری است مگر آن را طوری پنهان دارند تو که چشم هیچ مرد و زنی شاهد آن نباشد.(47)
برادر و خواهر عزیز
گر مسلمانی از این است که حافظ داردوای اگر از پی امروز بود فردایی(48)
به راستی کلام علی علیه السلام را چگونه می توان با وضع جوامع اسلامی و جامعه اسلامی امروزمان سنجید؟ آیا به راستی مظاهر فساد در جامعه ما وجود ندارد؟ بدحجابی ها، بی حجابی ها و پوشش های نامناسب را چگونه می توان با کلام على علیه السلام توجیه کرد؟ آن جا که علی علیه السلام جفتگیری دو حیوان در وسط جاده را عملی زشت معرفی می کند آیا فیلم های نامناسب، عکس ها، مجلات و قلم های مسموم، پوشش های نامناسب و... که در سطح جامعه اسلامی منجر به تحریک شهوات می شود، از مظاهر منکر نیست؟ آیا می توانیم تنها به میل و خواسته خودمان لباس بپوشیم و با هر نوع آرایش و رفتار سبک و لااقل به دور از ارزش های انسانی و نه اسلامی، در جامعه ظاهر شویم! اسلام هرگز به من و شما اجازه نمی دهد تا به هر شکل و کیفیتی که دلمان خواست در انظار عمومی رفتار کنیم؛ حالا اگر ما حجاب را به حساب اهل قجر یا اهل ځجر می گذاریم یا رفتار و ارزش های انسانی را به حساب سادگی، آملی، پاستوریزه بودن، بچه مثبت بودن و... و تنها خودمان را با کلاس، با فرهنگ، متجدد و به روز می دانیم و به اسم به روز بودن، دلمان خوش است به وبلاگ و سایت مستهجنمان، به ماشین و تیپ و قیافه بزک کرده ای که با پرداخت هزینه و وقت زیاد، برای خودمان درست کرده ایم و صدها و هزاران مسئله دیگری که همه روزه شاهد آنیم و نیازی به گفتن ندارد، اینها چیزی را تغییر نمی دهد. حرف و قلم را وا می گذارم و مخاطب این شعر را نه تنها تو، بلکه خودم قرار میدهم:
ایها الناس! جهان، جای تن آسانی نیست
مرد دانا، به جهان داشتن ارزانی نیست
خفتگان را خبر از زمزمه مرغ سحر
حیوان را خبر از عالم انسانی نیست!
با تو ترسم نکند شاهد روحانی، روی
کالتماس تو به جز عالم جسمانی نیست
پنجه دیو به بازوی ریاضت بشکن
کاین به سر پنجگی ظاهر جسمانی نیست (49)
باید برای تحول در بستر عمومی جامعه و سوق دادن جامعه به ارزش های والای انسانی تلاش شود، از این رو می توان به نقش امر به معروف و نهی از منکر اشاره کرد. خداوند امت اسلامی را به دلیل امر به خوبی ها و ارزش ها و نهی از منکرات در سایه ایمان به خدا بهترین امت معرفی می کند:
(کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْکِتَابِ لَکَانَ خَیْرًا لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَکْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ)(50) شما بهترین امتی بودید که به سود انسان ها آفریده شده اند (چه این که امر به معروف و نهی از منکر می کنید، و به خدا ایمان دارید. ت ا بنابراین، از نقش سازنده امر به معروف و نهی از منکر در تحول افراد و جامعه و در نتیجه ترویج فرهنگ عفاف نمی توان به سادگی چشم پوشید.
معرفی الگوهای سازنده
از جمله راه کارهای ترویج عفاف را می توان معرفی الگوهای سازنده برشمرد. قرآن بر لزوم الگوگیری و الگوپذیری از زندگی اولیای الهی، تأکید کرده است. قرآن کریم پیامبر عظیم الشأن اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) را الگوی شایسته مؤمنان معرفی می فرماید:(لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا)(51) مسلما برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی است، برای از آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار باد
می کنند.
در دعای شب مبعث از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و به «و العنصر العفیف»(52) تعبیر شده، انسانی که مظهر پاکی و عفاف است و بی تردید الگوگیری از او می تواند انسان را در دنیا و آخرت سعادتمند گرداند.
اسوه پذیری از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) صفت نیکویی است که هر کسی به آن متصف نمی شود، بلکه مؤمنانی به این صفت پسندیده نایل می شوند که ایمانی راستین به خدا و روز قیامت داشته باشند. کسانی که دل در گرو عشق خداوند دارند با تأسی از پیامبر، او را الگوی خود قرار می دهند. (53)
نمونه قرار دادن کسی در زندگی به این معناست که انسان کارها و رفتار دیگری را سرمشق خود در زندگی قرار می دهد. در تعریف الگو و اسوه چنین آمده: اسوه به معنای حالتی است که انسان از کارهای دیگری، چه خوب و چه بد، تبعیت می کند. (54)
بی تردید الگوگیری و الگوپذیری دارای نقش کلیدی و اساسی در زندگی هر فردی است. چه بسا با یک الگوی صحیح زندگی انسان تغییر کرده و زمینه اعتلای او را موجب می شود. چنان که در مقابل، الگوی نامناسب زمینه انحطاط و سقوط فرد و بلکه جامعه ای را فراهم می آورد، به همین جهت در اسلام بر این نکته تأکید شده که انسان زندگی و راه و روش بندگان صالح خداوند را سرمشق خود قرار دهد. در این میان نقش حضرت فاطمه (سلام الله علیها)به عنوان سرمشق عفاف بلکه در تمام شئون زندگی کم نیست. به دلیل همین عظمت حضرت فاطمه زهرا است (سلام الله علیها) که فرزندش امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) او را اسوه ای نیکو برای خود برگزیده و می فرماید: «فی إبنة رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) لی أسوة حسنة».(55)
جا دارد ما نیز با مطالعه زندگی آن حضرت، ایشان را اسوه زندگی خویش قرار دهیم؛ خصوصا در جامعه کنونی ما که لزوم چنین کاری بیش از پیش احساس می شود.
عالم، صدف است و فاطمه گوهر أو
گیتی، عرض است و فاطمه جوهر او
اهمیت رسانه های جمعی در فرهنگ سازی
از دیگر راه کارهای ترویج عفاف، رسانه های جمعی هستند که اهمیت و نقش آنها در تحول و فرهنگ سازی جامعه بر کسی پوشیده نیست. در جهان امروز، وسایل ارتباط جمعی؛ مانند روزنامه، رادیو، تلویزیون، سینما، ماهواره و اینترنت با انتقال اطلاعات، شکل دهی و مبادله افکار عمومی، در توسعه و تغییر فرهنگ و تمدن بشری نقش بزرگی را ایفا می کنند. در میان وسایل ارتباط جمعی، تلویزیون به دلیل گیرایی و جذابیت های خاص خود نقش و سهم بیشتری در انتقال اسوه های رفتاری و فرهنگ سازی دارد.عواملی همچون: حجم بالای تماشاگران تلویزیون، افزایش کمی شبکه های تلویزیونی و راه یافتن به دورترین و محروم ترین مناطق کشور افزایش تعداد مخاطبان، غلبه احساسات بر روحیه مردم نقشی اساسی در تأثیرگذاری آن فراهم کرده و بی تردید افکار عمومی از پیام های مستقیم یا غیر مستقیم آن تأثیر می پذیرند.(56)
حضرت امام خمینی(رحمه الله) به نقش و اهمیت تلویزیون در بین دیگر رسانه ها و تأثیر آن روی مخاطب به خوبی واقف بوده و چنین می گویند:
این رسانه هایی که ما الان داریم، چه مطبوعات و مجلات و روزنامه ها است و چه سینماها و تئاترها و امثال ذلک و چه رادیو و تلویزیون است. همه آن دستگاه ها بیشتر رابطه، با انسان دارد، تلویزیون است، از دو جهت: یک جهت این که مطبوعات هرچه هم تیراژش [شمارگان] زیاد باشد، اولا: در سطح یک مملکتی نیست و ثانیا: همه افراد نمی توانند از اما این استفاده کنند... سینماها در یک محیط محدود می توانند کار خودشان را انجام بدهند، رادیو هم در همه جا هست ، در همه چیز ای هست لکن فقط از راه سمع است. تلویزیون، هم سمعی است و هم بصری. تبلیغات تلویزیون می تواند از راه سمع مردم را با تربیت کند، یا منهدم کند انسانیت آدم را.(57)
به همین دلیل، حساسیت حضرت امام درباره نقش رسانه ها در پاسداری از حریم عفاف در جامعه ستودنی است. ایشان در وصیت نامه سیاسی - الهی و پیام جاودانه خویش به معاصران و نسل های آینده خطاب به مسئولان چنین می فرماید:
اکنون وصیت من به مجلس شورای اسلامی در حال و آینده و رئیس با جمهوری و رؤسای جمهوری مابعد و به شورای نگهبان و شورای قضایی و دولت در هر زمان، آن است که نگذارند این از دستگاه های خبری و مطبوعات و مجله ها از اسلام و مصالح کشور منحرف شوند... تبلیغات و مقالات و سخنرانی ها و کتب و مجلات اما برخلاف اسلام و عفت عمومی و مصالح کشور حرام است و بر همه ما و همه مسلمانان، جلوگیری از آنها واجب است و از آزادی های مخرب باید جلوگیری شود. (58)
از جمله کارکردهای وسایل ارتباط جمعی می توان به الگوآفرینی، تجلیل یا تحقیر غیر مستقیم، اطلاع رسانی و آموزش(59) اشاره کرد که بی تردید توجه به کارکردهای وسایل جمعی به ویژه تلویزیون نقش مؤثری در ترویج و نهادینه کردن عفاف در سطح جامعه در بر خواهد داشت.
عدم اختلاط زن و مرد نامحرم
یکی از اصول اساسی در روابط اجتماعی توجه به مسئله اختلاط بین زن و مرد است که یکی از عوامل مهم در افزایش التهاب جنسی در جامعه و جلب توجه زنان و مردان به یکدیگر محسوب می شود. در فضای اختلاط جلوه گری ها و خود آرایی ها و زمینه بد پوششی افزایش می یابد و تبعا زمینه آزارهای جنسی و مزاحمت های اجتماعی را برای زنان در پی دارد و در مجموع فضای جامعه را از عفت ورزی و حیا دور می سازد.(60)اگر حریم بین زن و مرد نامحرم شکسته شد؛ تحریک آتش شهوت و گسترش آن را در سطح جامعه به دنبال خواهد داشت؛ آتشی که بعد از شکسته شدن حریم بین زن و مرد کمتر می توان آن را خاموش کرد، چرا که کم کم دامنه عواقب بعدی را به دنبال خواهد داشت و شیطان آن قدر وسوسه می کند تا انسان را دچار لغزش کند. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) کی می فرمایند: (لایخلون رجل بامراۃ فإن ثالثهما الشیطان)(61)؛ هیچ مردی با زن نامحرم خلوت نکند، زیرا سومین آنها شیطان خواهد اس بود.
به دلیل همین حفظ حریم بین زن و مرد بود که حضرت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)دستور می دهد در محیطی که زنان هستند نباید مردان بدون اجازه وارد شوند. امام صادق(علیه السلام) می فرماید: نهی رسول الله (صلی الله علیه و اله و سلم) أن یدخل الرجال على النساء إلا بإذنهن.(62) امام صادق(علیه السلام) به نقل از پیامبراکرم (صلی الله علیه و اله و سلم) فرمودند: لیس للنساء من سروات الطریق شیء ولکنما تمشی فی جانب الحائط و الطریق(63)؛زنان از وسط جاده و خیابان عبور نکنند، بلکه از کنار دیوار و پیاده رو ا (خیابان) بگذرند.
حضرت پیامبر(صلی الله علیه و اله و سلم) برای جلوگیری از اختلاط بین زن و مرد، برای ورود و خروج زنان به مسجد دری را به آنان اختصاص می دهند، چرا که ایشان به خوبی به زیان های اختلاط زن و مرد واقفند. در سیره آن بزرگوار نقل شده که: روزی دری از درهای مسجد اشاره کرده و فرمودند: و لو ترکنا هذا الباب للنساء(64): خوب است که این در را به زنان اختصاص دهیم.
اسلام لااقل به صورت یک امر اخلاقی توصیه می کند که تا حد ممکن اجتماع مدنی غیر مختلط باشد. جامعه امروز زیان های اجتماع مختلط را به چشم خود می بیند. چه لزومی دارد که زنان فعالیت های خود را به اصطلاح «دوش به دوش» مردان انجام دهند، آیا اگر در دو صف جداگانه انجام دهند، نقصی در فعالیت و راندمان کار آنان رخ می دهد؟ اثر این دوش به دوشی ها این است که هر دو هم دوش را از کار باز می دارد و هر یک را به جای توجه به کار متوجه «همدوش» می کند. (65) پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در روایتی می فرمایند: باعدوا بین أنفاس الرجال و النساء، فإنه إذا کانت المعاینة و اللقاء کان الداء الذی لا دواء له(66)در بین مردان و زنان، جدایی بیندازید و حریم ایجاد کنید، پس در صورت کی ملاقات و اختلاط بین آنها درد و آسیبی پدید خواهد آمد که هیچ دوا و چاره ای برای آن وجود نخواهد داشت.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در این روایت هشدار می دهد که در صورت شکسته شدن حریم بین زن و مرد نامحرم و در فضای اختلاط نه تنها افراد بلکه جامعه به آسیب هایی مبتلا خواهد شد که بعد از آن دیگر راه جبرانی برای آن وجود نخواهد داشت. مولوی در قالب شعر اختلاط بین زن و مرد را به دو پنبه تشبیه می کند که شعله آتش به آن افتاده باشد، آتش شهوتی که هرگز فروکش نخواهد کرد.
هیچکس را با زنان، محرم مدار
که مثال این دو، پنبه است و شرار(67)
وافی عراقی نیز همین مضمون را به زیبایی منظوم کرده است:
معنی ناموس چیست؟ رون نهان داشتن
ایران با پرده عفت زدن، حفظ روان داشتن
عصمت و ناموس ما به مسلکی هوشمند
گنج بود، گنج را به که نهان داشتن
قصه ناموس و غیر، چو برق با خرمن است
خرمن خود را مخواه برق یمان داشتن
تانگماری نظر، دل نکند آرزو
گرسنه. کم طاقت است، دیده به نان داشتن
آیینه بی حجاب، به طبع گیرد غبار
خوش بود آیینه را، پرده بر آن داشتن
گر بگشایی دری، ز خانه مفلسان
دگر مدار این امید، به خانه خوان داشتن
غنچه به باغ ایمن است، تا بود اندر حجاب
آفت جان و دل است چهره عیان داشتن
مرد و زن اجنبی، چو آتش و پنبه است
جمع به یک جا، دو ضد نمی توان داشتن (68)
بنابراین، اسلام مخالف اختلاط بی قید و شرط زن و مرد نامحرم با هم است؛ اختلاطی که یکی از پایه های اصلی فرهنگ غربی می باشد، فرهنگی که در آن هیچ یک از بنیان های اصیل و والای انسانی سالم نمی ماند. مقام معظم رهبری درباره لزوم پرهیز و اجتناب از فرهنگ غربی چنین می گوید: ممکن است شما سؤال کنید که چرا باید از فرهنگ غرب و اروپا و امریکا گریخت و چرا باید ذهن خود را به روی آن بست؟ این سؤال بجایی است که مردم بعد از انقلاب، تا حدودی پاسخ آن را دریافته اند؛ لیکن در این مورد جمله کوتاهی را مطرح می کنم: فرهنگ غرب، فرهنگ برنامه ریزی برای فساد انسان است... منافع آنها، جز از طریق گسترش این فرهنگ تأمین نمی شود. این فرهنگ، برهنگی و اختلاط و امتزاج بی قید و شرط زن و مرد با هم است که یکی از پایه های اصلی فرهنگ غربی می باشد. امروز، ببینید که در امریکا و انگلیس، هم جنس بازی رسمی و قانونی شده است و خجالت هم نمی کشند! کاری را انجام دادند که ما از نقل و حکایت آن شرم داریم و حیا می کنیم. مردم ما بدانند، آیا وقتی در کشوری ازدواج دو هم جنس با هم قانونی می شود، بنیان خانواده در این جامعه باقی خواهد ماند؟! امروز، توده معمولی مردم امریکا و اروپا - نه قدرتمندها و تبلیغات چی هایشان از سست بودن بنیان خانواده رنج می برند. زنها و مردها، در یک حد از متلاشی شدن خانواده ها رنج می برند و ناراحتند. و این، روز به روز تشدید می شود و البته آخرین ضربه است. خانواده، محل آسایش انسان است. هیچ انسانی، بدون داشتن یک خانواده آسوده و آرام و راحت، مزه زندگی و طعم واقعی حیات انسانی را نخواهد چشید. این ها، این بنیان اصیل را متلاشی و منهدم می کنند و از بین می برند. این، فرهنگ غربی است. نتیجه این آزادی و بی بند و باری و فرهنگ برهنگی و اختلاط زن و مرد، همین مسائل است.»(69)
محرم و نامحرم در اسلام
چگونگی تعامل و روابط اجتماعی بین محرم و نامحرم از مسائل قابل توجه قرآن است. حساسیت فوق العاده اسلام درباره مسئله محرم و نامحرم قابل انکار نیست. اسلام به نحوه برخورد، پوشش، نگاه، صحبت کردن و.. توجه، و برای هر یک از آنها و به طور کلی ارتباط بین محرم و نامحرم احکام خاصی را بیان کرده است. خداوند در قرآن مردان و زنان مؤمن را از نگاه های آلوده و حرام به نامحرم باز داشته و به بیان محارم انسان پرداخته و می فرماید:(قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِکَ أَزْکَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَ* وَ قُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا و َلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ وَ لَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَ لَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ)(70)
به مؤمنان بگو: چشم های خود را از نگاه به نامحرمان فرو گیرند، و و فروج خود را حفظ کنند، این برای آنها پاکیزه تر است. خداوند از آنچه انجام می دهید آگاه است. و به زنان با ایمان بگو: چشم های خود را از از نگاه هوس آلود فرو گیرند، و دامان خویش را حفظ کنند، و زینت خود او را جز آن مقدار که ظاهر است آشکار نمایند، و [اطراف] روسری های خود را بر سینه خود افکنند تاگردن و سینه با آن پوشانده شود و و زینت خود را آشکار نسازند مگر برای شوهرانشان یا پدرانشان یا پدر با شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران همسرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان، یا پسران خواهرانشان، یا زنان هم کیششان یا بردگانشان (کنیزانشان) یا افراد سفیه که تمایلی به زن ندارند یا کودکانی که از امور جنسی مربوط به زنان آگاه نیستند، آنها هنگام راه رفتن پای های خود را به زمین نزنند، تا زینت پنهانی شان دانسته شود. [و صدای خلخال که را بر پا دارند به گوش رسد] و همگی به سوی خدا باز گردید ای مؤمنان تا رستگار شوید.
البته باید توجه داشت که روابط بین محارم نیز باید در چهارچوب موازین شرعی باشد. امام خمینی(رحمه الله) درباره حدود نگاه به محارم چنین می نویسد: برای مردها جایز است که به محارم خود غیر از عورت در صورتی که با لذت بردن و ریبه همراه نباشد، نگاه کنند. و مقصود از محارم زنانی هستند که ازدواج با آنها از جهت تب یا شیر خوردن یا مصاهره [دامادی] حرام است. و برای زنان نیز جایز است که به غیر از عورت، به محارم خود بدون لذت بردن و ریبه نگاه کنند.(71)
بنابراین، اسلام به صرف محرم بودن شخص به دیگری اجازه نگاه آلوده را به زن و مرد نداده است. به راستی ما چقدر مراقب نگاه ها و ارتباط خود با نامحرم هستیم. تاریخ شاهد مردان و زنانی است که نه تنها از نگاه حرام خودداری کرده اند بلکه با مجاهدت و تلاش خستگی ناپذیری در این راه قدم برداشته اند و با این کار خود به ما آموخته اند که می شود از نگاه به نامحرم چشم پوشید. برای نمونه به یکی از این مردان الهی اشاره می کنیم: مرحوم آیة الله ارباب(72) سال های آخر عمرش نابینا شد. مدارج علمی ایشان خیلی بالا بود و روزی از ایشان پرسیدند: آقا! شما پس از این همه عمر آیا ادعایی هم دارید یا نه؟ این مرد بزرگوار فرموده بود: من در مسائل علمی ادعایی ندارم ولی در مسائل شخصی خودم دو ادعا دارم: یکی، این که به عمرم غیبت نشنیده ام و غیبت هم نکردم دوم، اینکه در طول عمرم چشمم به نامحرم نیفتاد. ایشان فرموده بود: برادرم با همسرش چهل سال منزل ما بودند، در این مدت یک بار همسر برادرم را هم ندیدم.(73)
آری! انسان باید قدرت بینایی را که یکی از نعمت های بزرگ الهی است در راه کمال و ترقی خود و هم نوعانش استفاده کند و آن را از نگاه به نامحرمان بازدارد. گرچه نگاه به طبیعت و زیبایی های آن، اگر تجاوز به حقوق دیگران نباشد اشکال ندارد، باید توجه داشت که نحوه ارتباط و نگاه به دیگران باید در چارچوب احکام دین صورت گیرد. در این جا به محارم و غیر محارم انسان اشاره می کنیم. محرم کسی است که در نگاه به او، محدودیتی که نسبت به سایر افراد هست، نمی باشد و ازدواج با او نیز حرام است.
این افراد بر پسرها و مردان محرم هستند:
1. مادر و مادربزرگ؛۲. دختر و دختر فرزند (نوه) و فرزندان او؛
۳. خواهر؛
۴. خواهرزاده (دختر خواهر) و فرزندان او؛
۵. برادرزاده ( دختر برادر) و فرزندان او؛
۶. عمه عمه خودش و عمه پدر و مادرش)؛
۷. خاله (خاله خودش و خاله پدر و مادرش).
اینان به دلیل خویشاوندی نسبی با هم محرمند. گروهی دیگر هم به سبب ازدواج بر پسرها و مردها محرم می شوند، از جمله آن هاست:
1. همسر؛
۲. مادر زن و مادر بزرگ او؛
٣. زن پدر (نامادری)؛
۴. زن پسر (عروس)؛
اما زن برادر و خواهر زن نامحرمند.
این افراد بر دخترها و زنان محرمند:
1. پدر و پدر بزرگ؛۲. پسر و پسر فرزند (نوه) و فرزندان او؛
3. خواهرزاده ( پسر خواهر و فرزندان او؛
4. برادرزاده ( پسر برادر) و فرزندان او؛
5. عمو (عموی خودش و عموی پدر و مادرش) ؛
6. دایی دایی خودش و دایی پدر و مادرش).
این این دسته از افراد به سبب خویشاوندی نسبی محرم هستند. گروهی دیگر هم به سبب ازدواج بر دخترها و بانوان محرم می شوند که از جمله آنهاست:
1. شوهر؛
۲. پدر شوهر و پدربزرگ شوهر؛
٣. شوهر دختر (داماد)؛
اما شوهر خواهر و برادر شوهر محرم نیستند.
جز افراد مذکور ممکن است کسانی نیز به سبب ازدواج، با شرایط خاصی بر یکدیگر محرم شوند که در کتاب های مفضل فقهی آمده است؛ همان طور که اگر زنی با شرایطی که در کتاب های فقهی آمده است، بچه ای را شیر دهد، او بر آن زن و افراد دیگر محرم می شود که جهت آشنایی بیشتر می توانید به رساله توضیح المسائل، مراجعه کنید.(74)
ادامه دارد
پینوشتها:
1- محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج ۲، ص ۳۴.|
2- فصلنامه کتاب زنان، شماره ۱۳، صص ۱۴۶ - ۱۴۷
3- سوره یونس، آیه ۹
4- محمد حسین طباطبائی، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، ج ۱۱،صص ۱۷۱ - ۱۷۹
5- دیوان صائب تبریزی، ج۳، ص۱۳۲۴
6- محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج ۵، ح ۸۷۳۱
7- عبدالواحد بن محمد آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، مصطفی درایتی و حسین درایتی، ح ۵۴۴۲
8- نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، حکمت ۴۱۰
9- عبدالواحد بن محمد آمدی، تصنیف غرر الحکم و دررالحکم، مصطفی درایتی و حسین درایتی، ح ۵۸۶۱
10- شرح آقا جمال الدین خوانساری برغرر الحکم و دررالکلم، ج ۳، ص ۲۳۳
11- نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه ۱۵۳
12- حسین انصاریان، بر بال اندیشه، ص ۳۲
13- مجموعه اشعار ملاصدرا، ص ۴۹
14- عبدالواحد بن محمد آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، مصطفی درایتی و حسین درایتی، ح ۴۸۶۵
15- به نقل از: کشکول شیخ بهائی، ج ۱، ص ۱۸۵
16- نهج الفصاحه، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ص ۴۶۶
17- عبدالواحد بن محمد آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، مصطفی درایتی و حسین درایتی، ح ۷۶۴
18- صحیفه امام، ج۱۳، ص ۴۶۱، موضوع: امتحانات الهی در زندگی انسان و بیان بزرگ ترین آنها، ۷دی ۲۰ / ۱۳۵۹ صفر ۱۴۰۱.
19- محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۷۵، ص 126
20- ابراهیم امینی، اسلام و تعلیم و تربیت، ص ۳۶۶
21- شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم، ج ۱، ص ۲۶۲
22- حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص ۱۹۰
23- محمدتقی مصباح یزدی، رستگاران، ص ۶۷- ۹۰، با تلخیص
24- محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۰۱، ص ۳۸
25- اسماعیل حقی بروسوی، تفسیر روح البیان، ج ۲، ص ۲۱۹
26- محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج ۹، ح ۱۶۳۹۴
27- سگال: فکر؛ اندیشه
28- قاآنی، دیوان، قصاید، مطلع ثانی، ص ۲۷۶
29- محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج ۶، ح ۱۰۷۰۷
30- همان، ح ۱۰۷۰۹
31- کلیات سعدی، ص ۹۱۵
32- محمد رشید رضا، تفسیر القرآن الحکیم المشهور بتفسیر المنار، ج ۴، ص۲۸، ذیل آیه ۱۰۴ سوره
آل عمران
33- شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۵۰۶
34- محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج ۱۰، ح ۱۸۱۴۹
35- محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج ۱، ص ۴۴۴
36- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۲۰، ص ۲۷۲
37- حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۱۶۶
38- دیوان ناصر خسرو، تصحیح مجتبی مینویی، ص ۱۶۵
39- شیخ صدوق، الأمالی، ص ۲۶۸
40- محمد باقر مجلسی، مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول، ج ۸ ص ۱۸۷
41- عبدالواحد بن محمد آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، مصطفی درایتی و حسین درایتی، ح ۵۴۵۴.
42- همان، ح ۵۴۴۴
43- شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم، ج ۲، ص ۳۷۰.
44- میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۳۴۶
45- دیوان صائب تبریزی، ج ۱، ص ۳
46- حجاب، مسئولیت ها و اختیارات دولت اسلامی (مقالات فقهی و حقوقی)، ج ۱، ص ۱۹۶
47- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۶۱، ص۲۲۵
48- دیوان حافظ، تصحیح بهاء الدین خرمشاهی، غزل ۴۹۴، ص ۴۹۴
49- کلیات سعدی، قصاید، ص۹۴۷
50- سوره آل عمران، آیه ۱۱۰
51- سوره احزاب، آیه ۲۱.
52- شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، ص ۲۶۴، اعمال شب ۲۷ رجب
53- محمدتقی مصباح یزدی، جامی از زلال کوثر، ص ۷۴
54- راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ذیل ماده «أسا».
55- محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۸، باب ۳۱.
56- حجاب، مسئولیت ها و اختیارات دولت اسلامی (مقالات فرهنگی - اجتماعی)، ج ۲، ص ۴۰۸
57- صحیفه امام، موضوع: نقش رادیو و تلویزیون در اصلاح یا افساد مملکت، ۲۸ تیر /1358
۱۳۵۸ /24 شعبان ۱۳۹۹، ج ۹، ص ۱۵۳.
58- همان، وصیت نامه سیاسی - الهی، تاریخ نگارش ۲۶ بهمن 1361 ، 1 جمادی الاول ۱۴۰۳، ج۲۱، ص۴۳۵
59- برای آگاهی بیشتر، نک: حجاب، مسئولیت ها و اختیارات دولت اسلامی (مقالات فرهنگی - اجتماعی) ج ۲، ص ۴۰۸ و ص ۴۱۲.
60- همان، ج ۱، ص۲۱۳
61- نهج الفصاحه، ابوالقاسم پاینده، ح ۲۵۲۸، ص ۶۸۱
62- محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج ۵، ص ۵۲۸
63- حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص۱۸۳؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج ۵، ص۵۱۸ باب التستر و محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۱۰۰، ص ۲۶۱، ح ۲۲
64- علی بن حسام الدین المتقی، الهندی، کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، ج ۱۶، ح ۴۵۱۷۶
65- مرتضی مطهری، مسئله حجاب، ص ۲۳۶
66- محمد کمال الدین الأدهمی، مرآة النساء فی حسن منهن و ساء، ص ۱۴۰
67- مثنوی معنوی، دفتر پنجم، ص۸۹۳
68- شعر نقل از: رسائل حجابیه، ج ۲، ص ۸۶۶
69- سخنرانی رهبری در دیدار با قشرهای مختلف مردم و جمعی از پزشکان، پرستاران و کارکنان مراکز آموزش عالی و درمانی کشور، 1368/9/15
70- سوره نور، آیات ۳۰ و ۳۱
71- امام خمینی(رحمه الله)، تحریرالوسیله ( چهار جلدی)، ص ۴۳۲، مسئله ۱۷
72- حاج آقا رحیم ارباب (۱۲۹۷ - ۱۳۹۶ ق) از شاگردان مرحوم جهانگیرخان قشقایی، سید محمدباقر درچه ای و آخوند ملامحمد کاشی از علما و عرفای اصفهان بود که بسیاری از بزرگان از جمله شهید مطهری از محضر درس او استفاده کرده بودند. مزار او در تخت فولاد اصفهان می باشد. شهید مطهری درباره او می گوید: «ایشان از علمای تراز اول ما در فقه و اصول و فلسفه و ادبیات عرب و قسمتی از ریاضیات قدیم می باشند شاگرد حکیم معروف جهانگیرخان قشقایی بوده اند و مثل مرحوم جهانگیرخان هنوز هم کلاه پوستی به سر می گذراند». (مرتضی مطهری، ده گفتار، تهران، صدرا، چاپ ۱۵، ص ۲۳۳، ۱۳۷۸ش) برای آگاهی بیشتر از احوالات مرحوم آیة الله ارباب ر. ک: مجموعه ارباب معرفت، محمد حسین ریاحی، روابط عمومی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان اصفهان، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش.
73- علی میرخلف زاده، داستانهایی از مردان خدا، ص ۱۱۲
74- محمد فاضل لنکرانی، احکام جوانان (فاضل)، ص ۱۷۷
منبع:
عفاف در گستره زندگی، محسن فتاحی اردکانی، انتشارات بوستان کتاب، قم، 1392 ش، صص 91-53.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}