آن سيه چرده که شيريني عالم با اوست

شاعر : حافظ

چشم ميگون لب خندان دل خرم با اوست آن سيه چرده که شيريني عالم با اوست
او سليمان زمان است که خاتم با اوست گر چه شيرين دهنان پادشهانند ولي
لاجرم همت پاکان دو عالم با اوست روي خوب است و کمال هنر و دامن پاک
سر آن دانه که شد رهزن آدم با اوست خال مشکين که بدان عارض گندمگون است
چه کنم با دل مجروح که مرهم با اوست دلبرم عزم سفر کرد خدا را ياران
کشت ما را و دم عيسي مريم با اوست با که اين نکته توان گفت که آن سنگين دل
زان که بخشايش بس روح مکرم با اوست حافظ از معتقدان است گرامي دارش