مرحبا اي پيک مشتاقان بده پيغام دوست

شاعر : حافظ

تا کنم جان از سر رغبت فداي نام دوست مرحبا اي پيک مشتاقان بده پيغام دوست
طوطي طبعم ز عشق شکر و بادام دوست واله و شيداست دايم همچو بلبل در قفس
بر اميد دانه‌اي افتاده‌ام در دام دوست زلف او دام است و خالش دانه آن دام و من
هر که چون من در ازل يک جرعه خورد از جام دوست سر ز مستي برنگيرد تا به صبح روز حشر
دردسر باشد نمودن بيش از اين ابرام دوست بس نگويم شمه‌اي از شرح شوق خود از آنک
خاک راهي کان مشرف گردد از اقدام دوست گر دهد دستم کشم در ديده همچون توتيا
ترک کام خود گرفتم تا برآيد کام دوست ميل من سوي وصال و قصد او سوي فراق
زان که درماني ندارد درد بي‌آرام دوست حافظ اندر درد او مي‌سوز و بي‌درمان بساز