بنال بلبل اگر با منت سر ياريست

شاعر : حافظ

که ما دو عاشق زاريم و کار ما زاريست بنال بلبل اگر با منت سر ياريست
چه جاي دم زدن نافه‌هاي تاتاريست در آن زمين که نسيمي وزد ز طره دوست
که مست جام غروريم و نام هشياريست بيار باده که رنگين کنيم جامه زرق
که زير سلسله رفتن طريق عياريست خيال زلف تو پختن نه کار هر خاميست
که نام آن نه لب لعل و خط زنگاريست لطيفه‌ايست نهاني که عشق از او خيزد
هزار نکته در اين کار و بار دلداريست جمال شخص نه چشم است و زلف و عارض و خال
قباي اطلس آن کس که از هنر عاريست قلندران حقيقت به نيم جو نخرند
عروج بر فلک سروري به دشواريست بر آستان تو مشکل توان رسيد آري
زهي مراتب خوابي که به ز بيداريست سحر کرشمه چشمت به خواب مي‌ديدم
که رستگاري جاويد در کم آزاريست دلش به ناله ميازار و ختم کن حافظ