داني که چيست دولت ديدار يار ديدن

شاعر : حافظ

در کوي او گدايي بر خسروي گزيدن داني که چيست دولت ديدار يار ديدن
از دوستان جاني مشکل توان بريدن از جان طمع بريدن آسان بود وليکن
وان جا به نيک نامي پيراهني دريدن خواهم شدن به بستان چون غنچه با دل تنگ
گه سر عشقبازي از بلبلان شنيدن گه چون نسيم با گل راز نهفته گفتن
کخر ملول گردي از دست و لب گزيدن بوسيدن لب يار اول ز دست مگذار
چون بگذريم ديگر نتوان به هم رسيدن فرصت شمار صحبت کز اين دوراهه منزل
يا رب به يادش آور درويش پروريدن گويي برفت حافظ از ياد شاه يحيي