به صوت بلبل و قمري اگر ننوشي مي

شاعر : حافظ

علاج کي کنمت آخرالدواء الکي به صوت بلبل و قمري اگر ننوشي مي
که مي‌رسند ز پي رهزنان بهمن و دي ذخيره‌اي بنه از رنگ و بوي فصل بهار
منه ز دست پياله چه مي‌کني هي هي چو گل نقاب برافکند و مرغ زد هوهو
ز تخت جم سخني مانده است و افسر کي شکوه سلطنت و حسن کي ثباتي داد
به قول مطرب و ساقي به فتوي دف و ني خزينه داري ميراث خوارگان کفر است
مجو ز سفله مروت که شيه لا شي زمانه هيچ نبخشد که بازنستاند
که هر که عشوه دنيي خريد واي به وي نوشته‌اند بر ايوان جنه الماوي
بده به شادي روح و روان حاتم طي سخا نماند سخن طي کنم شراب کجاست
پياله گير و کرم ورز و الضمان علي بخيل بوي خدا نشنود بيا حافظ