درد ما را نيست درمان الغياث

شاعر : حافظ

هجر ما را نيست پايان الغياث درد ما را نيست درمان الغياث
الغياث از جور خوبان الغياث دين و دل بردند و قصد جان کنند
مي‌کنند اين دلستانان الغياث در بهاي بوسه‌اي جاني طلب
اي مسلمانان چه درمان الغياث خون ما خوردند اين کافردلان
گشته‌ام سوزان و گريان الغياث همچو حافظ روز و شب بي خويشتن