چه بودي ار دل آن ماه مهربان بودي

شاعر : حافظ

که حال ما نه چنين بودي ار چنان بودي چه بودي ار دل آن ماه مهربان بودي
گرم به هر سر مويي هزار جان بودي بگفتمي که چه ارزد نسيم طره دوست
گرش نشان امان از بد زمان بودي برات خوشدلي ما چه کم شدي يا رب
سرير عزتم آن خاک آستان بودي گرم زمانه سرافراز داشتي و عزيز
که بر دو ديده ما حکم او روان بودي ز پرده کاش برون آمدي چو قطره اشک
چو نقطه حافظ سرگشته در ميان بودي اگر نه دايره عشق راه بربستي