يا مبسما يحاکي درجا من اللالي

شاعر : حافظ

يا رب چه درخور آمد گردش خط هلالي يا مبسما يحاکي درجا من اللالي
تا خود چه نقش بازد اين صورت خيالي حالي خيال وصلت خوش مي‌دهد فريبم
نوميد کي توان بود از لطف لايزالي مي ده که گر چه گشتم نامه سياه عالم
تا در به در بگردم قلاش و لاابالي ساقي بيار جامي و از خلوتم برون کش
امن و شراب بي‌غش معشوق و جاي خالي از چار چيز مگذر گر عاقلي و زيرک
حافظ مکن شکايت تا مي خوريم حالي چون نيست نقش دوران در هيچ حال ثابت
قم فاسقني رحيقا اصفي من الزلال صافيست جام خاطر در دور آصف عهد
يا رب که جاودان باد اين قدر و اين معالي الملک قد تباهي من جده و جده
برهان ملک و ملت بونصر بوالمعالي مسندفروز دولت کان شکوه و شوکت