ديدي اي دل که غم عشق دگربار چه کرد

شاعر : حافظ

چون بشد دلبر و با يار وفادار چه کرد ديدي اي دل که غم عشق دگربار چه کرد
آه از آن مست که با مردم هشيار چه کرد آه از آن نرگس جادو که چه بازي انگيخت
طالع بي‌شفقت بين که در اين کار چه کرد اشک من رنگ شفق يافت ز بي‌مهري يار
وه که با خرمن مجنون دل افگار چه کرد برقي از منزل ليلي بدرخشيد سحر
نيست معلوم که در پرده اسرار چه کرد ساقيا جام مي‌ام ده که نگارنده غيب
کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد آن که پرنقش زد اين دايره مينايي
يار ديرينه ببينيد که با يار چه کرد فکر عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوخت