اگر به باده مشکين دلم کشد شايد

شاعر : حافظ

که بوي خير ز زهد ريا نمي‌آيد اگر به باده مشکين دلم کشد شايد
من آن کنم که خداوندگار فرمايد جهانيان همه گر منع من کنند از عشق
گنه ببخشد و بر عاشقان ببخشايد طمع ز فيض کرامت مبر که خلق کريم
که حلقه‌اي ز سر زلف يار بگشايد مقيم حلقه ذکر است دل بدان اميد
چه حاجت است که مشاطه‌ات بيارايد تو را که حسن خداداده هست و حجله بخت
کنون بجز دل خوش هيچ در نمي‌بايد چمن خوش است و هوا دلکش است و مي بي‌غش
که اين مخدره در عقد کس نمي‌آيد جميله‌ايست عروس جهان ولي هش دار
به يک شکر ز تو دلخسته‌اي بياسايد به لابه گفتمش اي ماه رخ چه باشد اگر
که بوسه تو رخ ماه را بيالايد به خنده گفت که حافظ خداي را مپسند