بوي خوش تو هر که ز باد صبا شنيد

شاعر : حافظ

از يار آشنا سخن آشنا شنيد بوي خوش تو هر که ز باد صبا شنيد
کاين گوش بس حکايت شاه و گدا شنيد اي شاه حسن چشم به حال گدا فکن
کز دلق پوش صومعه بوي ريا شنيد خوش مي‌کنم به باده مشکين مشام جان
در حيرتم که باده فروش از کجا شنيد سر خدا که عارف سالک به کس نگفت
دل شرح آن دهد که چه گفت و چه‌ها شنيد يا رب کجاست محرم رازي که يک زمان
کز غمگسار خود سخن ناسزا شنيد اينش سزا نبود دل حق گزار من
از گلشن زمانه که بوي وفا شنيد محروم اگر شدم ز سر کوي او چه شد
کان کس که گفت قصه ما هم ز ما شنيد ساقي بيا که عشق ندا مي‌کند بلند
صد بار پير ميکده اين ماجرا شنيد ما باده زير خرقه نه امروز مي‌خوريم
بس دور شد که گنبد چرخ اين صدا شنيد ما مي به بانگ چنگ نه امروز مي‌کشيم
فرخنده آن کسي که به سمع رضا شنيد پند حکيم محض صواب است و عين خير
دربند آن مباش که نشنيد يا شنيد حافظ وظيفه تو دعا گفتن است و بس