مبانی فقهی حجاب در بین فقهای متقدم و متأخر شیعه
مقاله حاضر پس از تبیین مفهوم حجاب و معرفی آیاتی از قرآن کریم که دلالت بر وجوب حجاب می نماید، آرای فقهای متقدم و متاخر را در خصوص محدوده حجاب مطرح نموده، و به بررسی مبانی فقهی و مبدأ اختلاف نظرات ایشان در این مورد می پردازد.
مقدمه
احکام الهی از روی حکمت صادر شده است؛ چه آنکه هر آنچه خداوند بدان امر نماید دارای مصلحت و هر آنچه از آن نهی نماید دارای مفسده است والا صدور اوامر و نواهی کاری لغو خواهد بود، در حالی که حق تعالی منزه و مبری از فعل عبث و لغو می باشد. حجاب نیز از این امر مستثنا نمی باشد. با این وجود در فلسفه حجاب و فواید آن و آثار سوء بدحجابی و بی حجابی سخن ها گفته شده و کتب و مقالات و رسالات متعددی به رشته تحریر درآمده است. بدیهی است که حکمت تشریع حجاب مختص زمان خاصی نمی باشد و این حکم امری فرازمانی و فرامکانی و بر مبنای فطرت انسانی و مصالح جوامع بشری است و آنچه در روابط زن و مرد مورد نظر شارع است رعایت عفاف است که مفهومی وسیع و گسترده دارد و حجاب به معنی پوشش زن یکی از شاخه های آن به شمار می رود و علاوه بر آن پرهیز از جلب توجه مردان و سخن گفتن تحریک آمیز را نیز در بر می گیرد و عفاف در نگاه را نیز که بین زن و مرد مشترک بوده و امری دو سویه محسوب می شود نیز شامل می شود؛ علی رغم ادعای برخی اندیشمندان که عقیده دارند حکم وجوب پوشش زن و حکم وجوب غض بصر در مرد دو امر جداگانه هستند، به هیچ وجه نمی توان منکر تلازم بین این دو امر شد. اما حجاب به معنای پوشش زن از مسلمات دین و مذهب بوده و قاطبه فقها در این زمینه متفق القول هستند که زن عورت محسوب شده و پوشش بر او واجب است اما در خصوص محدوده حجاب شاهد اختلاف آرای فقها هستیم؛ برخی تمام بدن زن حتى قدمین او را عورت شمرده و تنها وجه و کفین را استثنا نموده کشف آن را جایز دانسته اند و برخی نیز قائل به وجوب پوشش سراسر بدن زن حتى وجه وکفین او هستند.مقاله حاضر پس از تبیین مفهوم حجاب و معرفی آیاتی از قرآن کریم که دلالت بر وجوب حجاب می نماید، آرای فقهای متقدم و متاخر را در خصوص محدوده حجاب مطرح نموده، و به بررسی مبانی فقهی و مبدأ اختلاف نظرات ایشان در این مورد می پردازد.
مفهوم شناسی حجاب
حجاب مطابق فطرت (1) و از مسلمات ادیان الهی است و در لغت به معنی پرده و حرز آمده است «و هو الذی یسدل على الوجه» (2) و ارباب لغت از آن به اسم چیزی که با آن از دیده ها پنهان می شوند تعبیر کرده اند: کل شیئا منع شیئا فقد حجبه ... و الحجاب اسم ماحتجب به (3). البته از نظر شهید مطهری فقها در این رابطه از واژه ستر و پوشش استفاده می کرده اند و استعمال کلمه حجاب به جای اصطلاح رایج فقها در قرن اخیر شایع شده است. (4)الف. حجاب در قرآن و احادیث
کلمه حجاب در قرآن کریم به معنی پرده آمده است، از جمله آیه 46 سوره مبارکه اعراف آیه ۵۳ سوره احزاب، آیه 5 سوره فصلت و آیه ۵۱ سوره شوری، و تنها در آیه ۵۳ احزاب در ارتباط با پوشش و مستوری زن به کار رفته است، خداوند در آیه شریفه به مومنین امر می کند از پشت حجاب (پرده) با همسران پیامبر سخن بگویند و آنچه در قرآن به عنوان پوشش زن آمده کلمه خمار در آیه ۳۱ سوره مبارکه نور و کلمه جلباب در آیه 59 سوره احزاب است.خمار- اهل لغت، فقها و مفسران خمار را به معنی چیزی که سر و گردن با آن پوشانده می شود آورده اند (5)
جلباب - طبرسی در مجمع ذیل آیه ۵۹ سوره احزاب می فرماید: (الجلباب خمار المرأه الذی یغطی رأسها و وجهها اذا اخرجت لحاجه) (6) و در قاموس آمده است: (الجلبات القمیص وثوب و اسمع للمرأه و معنی بدنین علیهن من جلابیهن ای یرخینها علیهن و یغطین به وجوهن و اعطافهن ای اکتافهن). (7). ابن منظور نیز می نویسد: (الجلبات ثوب اوسع من الخمار دون الرداء تغطى به المرأه رأسها و صدرها و قیل ثوب واسع دون الملحفه تلبسه المرأه) (8).
عوره - در لغت و احادیث به معنی هر چیزی که نیاز به ستر و مراقبت داشته باشد آمده است و گفته شده: (هی کل ما یستحیان من اذا أظهر . و من المرأه الحره جمیع جسدها الا الوجه و الیدین) (9). اما ابن زهره و برخی دیگر از فقها جمیع بدن زن را عورت میدانند (10).
حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز زن را عوره شمرده و فرموده اند: المرأه عوره (الکلینی، ۱۳۸۸، ج ۲، ص ۳۵4). ناگفته نماند که این حدیث شریف را هم شیعه و هم اهل سنت از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کرده اند، طریحی می نویسد: النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) (جعلها نفسها عوره لانها اذا ظهرت یستحی منها کما یستحی من العوره اذا أظهر) (11).
آنچه از بررسی تعاریف فوق و حدیث معروف پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به دست می آید این است که زن عوره محسوب شده و پوشش و حجاب بر او مفروض عنه می باشد و خمار و جلبات اسبابی برای پوشش، ستر و حجاب زن بوده و جلبات نیز وسیع تر از خمار و عنوان لباس رو و چادر یا عبا به کار می رفته است.
ب. آیات حجاب
می توان آیات حجاب را در موارد زیر خلاصه کرد:آیه ۳۱ سوره نور: «وَ قُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ وَ لَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَ لَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»
خداوند در آیه فوق، زنان را به غض بصر و حفظ عورت امر نموده و از آشکار کردن زینت نهی می نماید، در آیه شریفه چهار جمله دلالت بر وجوب پوشش زن می نماید:
«لایبدین زینتهن» بر وجوب پوشش تمام آنچه که به آن زینت اطلاق می شود دلالت می کند و آنچه از لغت و قرآن مستفاد می شود این است که زینت هر آن چیزی است که مورد توجه و رغبت دیگران باشد، لذا هر چیزی که در زن مورد توجه و رغبت مرد و محرک و مهیج شهوت وی باشد، پوشانیدن آن بر زن واجب می شود چه بدن زن باشد و چه موی او یا آرایش او و غیر آن.
«ولیضربن بخمرهن على جیوبهن» در این بند از آیه شریفه، خداوند مومنات را به ستر و پوشانیدن سینه و گردن به وسیله خمار که روسری بزرگی بوده و قابلیت آن را داشته است که سینه و گلوی زن را بپوشاند امر می نماید.
«لایبدین من زینتهن إلا لبعولتنهن او ابائهن» دلالت بر آن دارد که آشکار کردن زینت فقط برای شوهران و پدران و فرزندان و دیگر محارم جایز است و برای غیر آنها زینت های زن باید پنهان و مستور باشد و به مقتضای جمله فوق آیه دلالت بر وجوب اصل حجاب و کیفیت آن می کند و با وجودی که در مقام بیان محدوده حجاب بود، وجه و کفین را خارج نکرده است.
«و لایضربن بارجلهن لیعلم ما یخفین من زینتهن» در این بند از آیه نیز خداوند زنان را از پای کوفتن بر زمین نهی نموده است تا زینت های ایشان آشکار نشود و موجبات توجه و نظر مردان نامحرم فراهم نشود و از تمام این جملات استفاده می گردد که اظهار هر آنچه که باعث جلب توجه و نظر مردان نامحرم باشد ممنوع است و هر اقدامی که زن در راستای عدم جلب توجه ایشان انجام بدهد به نوعی حجاب شمرده می شود.
آیه 60 سوره نور: «وَ الْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِی لَا یَرْجُونَ نِکَاحًا فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیَابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِینَةٍ وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» آیه کریمه دلالت بر این دارد که بر زنانی که به خاطر زیادی سن مردان به آنها توجه و رغبتی ندارند اشکالی وارد نیست اگر لباس حجاب خود را از خود دور کنند، البته به شرطی که تبرج ننمایند یعنی زینت هایشان را به گونه ای که محرک باشد بر نامحرم آشکار نکند و در انتها نیز می فرماید با این وجود، اگر عفاف ورزند و حجاب را از خود دور نکنند برایشان بهتر است، لذا این آیه با مفهوم خود بر اشدیت وجوب پوشش بر عموم زنان و اظهار نکردن محاسن که موجب توجه و رغبت و تهیج شهوت مردان می شود دلالت می نماید.
شهید مطهری نیز می فرماید: از جمله «و ان یستعففن خیر لهم» می توان یک قانون کلی استنباط کرد و آن این است که از نظر اسلام هر قدر زن جانب عفاف و ستر را بیشتر مراعات کند، پسندیده تر است و رخصت های تسهیلی و ارفاقی که به حکم ضرورت درباره وجه و کفین و غیره داده شده است نباید این اصل کلی اخلاقی و منزلی را از یاد ببرد (12).
آیه ۵۹ سوره احزاب: «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْوَاجِکَ وَ بَنَاتِکَ وَ نِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ ذَلِکَ أَدْنَى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ وَ کَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا» در این آیه خداوند به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: به زنان و دختران خود و زنان مومنین بگو که روسری های خویش را به خود نزدیک کنند تا شناخته شوند و مورد اذیت قرار نگیرند. آیه نه تنها دلالت بر وجوب اصل حجاب می نماید، بلکه به مقتضای جمله «یدنین علیهن من جلابیهن» در مقام بیان حدود پوشش نیز بوده و ملاک حکم را نیز که جلوگیری از ایذاء است، صراحت بیان نموده لیکن وجه وکفین را خارج نکرده است.
مفسران از جمله طبرسی در مجمع البیان و ابن عباس در معنی جلبات آورده اند که بزرگتر از روسری بوده و به عنوان چادر و عبا سراسر بدن زن را می پوشانیده است، آنچه از آیه مستفاد می گردد این است که تمیز بین زن عفیفه و غیرعفیفه ستر جمع بدن و عدم آن است.
دلالت آیات فوق بر وجوب پوشش بر زنان واضح و بدیهی است؛ لذا با وجود آیات مذکور و همچنین حدیث معروف از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که می فرماید: «النساء عی و عورت» شکی در وجوب حجاب بر زنان باقی نمی ماند؛ لذا فقها در اصل حجاب به عنوان یکی از احکام مسلم و ضروری اسلام هیچ تردیدی نداشته و همگی در این زمینه متفق القول هستند، لیکن در حدود و ثغور حجاب زن و اینکه آیا پوشش وجه و کفین بر زن واجب است یا خیر بین ایشان اختلاف نظر وجود دارد.
ج. آرای فقها در خصوص حدود و ثغور حجاب
با استقراء در آرای ارباب فتوی از «قدما و متاخرین» که مبنای آرای فقهای معاصر نیز قرار گرفته است، به سه نظریه متفاوت دست یافته ایم:1- وجوب پوشش وجه و کفین مطلقا.
2- وجوب پوشش وجه و کفین احتاط.
3- عدم وجوب پوشش وجه و کفین.
هر گروه در اثبات مدعای خویش به ادله ای از جمله آیه غض، روایات، اجماع، عقل و سیره استناد نموده و بعضا بر ادله مخالفان نظریه خویش خدشه وارد نموده اند. به نظر می رسد مبنای اختلاف آراء فقها به نظرات تفسیری که مفسران از استثنای الاماظهر منها در آیه غض ارائه نموده اند برمی گردد که در جای خود بیان خواهد شد، چه آنکه فهم مفاد این بخش از آیه کریمه برای مفسران وقت مشکل آمده است. به هر حال براساس دو نظریه تفسیری در خصوص استثنای ماظهر منها و ادله دیگر نظرات فقها در خصوص محدوده حجاب زن شکل گرفته است، در این قسمت به جهت روشن شدن بحث، ادله قائلان به جواز کشف وجه و کفین مورد بررسی قرار گرفته و نظرات فقهایی که بر ادله ایشان خدشه وارد نموده اند مطرح خواهد شد.
د. ادله مجوزین کشف وجه و کفین زن
1. دلیل قرآنیدر شأن نزول آیه ۳۱ سوره نور آمده است که جوانی از انصار از کوچه های مدینه عبور می کرد و چشمش به زن جوانی که طبق رسوم آن زمان روسری را از پشت سر گره زده بود و قسمت هایی از گردن و سینه او نمایان بود می افتد، توجه وی جلب می شود و محو تماشای زن و بی توجه به اطراف به دنبال او می رود که صورتش باشیء تیزی که از دیوار بیرون بوده اصابت می کند و مجروح می شود، و با صورت خون آلود خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می رسد و جریان را عرض می کند، بلافاصله آیه شریفه که به آیه غض معروف است نازل میشود (13) و آیه شریفه مومنین را امر به غض بصر و حفظ عورت نموده و از آشکار نمودن زینت نهی می نماید و تنها «ماظهر منها» را از تحت حکم ابدای زینت خارج می کند.
مفسران در تعیین معنای جمله «ماظهر منها» که با کلمه «الا» از ماقبل آن استثنا شده است، معانی متخلفی را بیان نموده اند. از جمله لباس رو، انگشتر، خلخال، سرمه، وجه و کفین. ابن عطیه نیز عقیده دارد استثنای «الاماظهر منها» در آیه کریمه استثنای منقطع است، یعنی چیزی که در آیه مورد نهی واقع شده با آنچه که از آن استثنا شده مباین و متفاوت می باشد. پس می توان گفت لباس ظاهر و رو که طبعا نمایان و پیداست و زینت نیز محسوب نمی شود، استثنا شده است (14). لذا با وجود این همه اختلاف در معنی اگر بگوییم آیه از متشابهات است، گزافه نگفته ایم (15). طبری نیز بیست معنی برای آن ذکر کرده است (16)
در مجموع می توان گفت مفسران صدر اسلام در تفسیر «ما ظهر منها دو موضوع برگزیده اند و نظر هر دو گروه نیز به ریشه روایتی برمی گردد:
۱- ابن مسعود «ماظهر منها» را به لباس رو و نمایانی که زنان معمولا می پوشند تفسیر نموده است و طبق نظر وی پوشش وجه و کفین نیز بر زن واجب بوده و فقط زینت ظاهر که معنی آن بیان شد از شمول حکم استثنا شده است (17). گروهی از مفسران و علمای صدر اسلام و ادوار بعدی از جمله ابی الجوزاء، ابراهیم نخعی، حسن بصری، ابن سیرین و زهری از نظریه تفسیری وی تبعیت نموده و حکم به وجوب پوشش وجه و کفین داده اند. طبری این نظریه را از ابن مسعود و دیگران به طرق متعدد از راویان حدیث مانند یونس، ابن وهب و شوری بیان کرده است (18).
دلیل ایشان قول خداوند متعال است که می فرماید: «خذوا زینتکم عند کل مسجد» مفسران زینت را در آیه شریفه به لباس ظاهر و رو تعبیر کرده اند (19) و حدیثی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز مورد استناد ابن مسعود می باشد که «ما ظهر منها» را به لباس رو و ظاهر تعبیر فرموده اند. آنچه زیر پیراهن است اختصاص به شوهر دارد و آنچه از روی پیراهن است برای پسر و برادر و دیگر محارم است. اما برای نامحرمان و بیگانگان چهارتا است: پیراهن، روسری شلوار و چادر (20)؛ لذا طبق نظر ایشان فقط لباسی که زنان هنگام خارج شدن از منزل در بر دارند از حکم آیه شریفه استثنا شده است.
۲- ابن عباس و پیروان او «ما ظهر منها» را به وجه و کفین تفسیر نموده و دلیل ایشان نیز روایتی است از عایشه که مضمون آن چنین است: اسماء، دختر ابی بکر، در حالی که جامه نازکی در بر داشت بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد شد. رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) روی برگرداند و فرمود ای اسماء همین که زن به حد بلوغ رسید جایز نیست چیزی از بدن او دیده شود مگر چهره و کفین او. (21)
به هر حال نظرات مفسران و فقهای ادوار بعد نیز با توجه به تفسیری که از «ما ظهر منها» برگزیدهاند شکل گرفته است، مثلا محقق حلی در «المعتبر» پس از اینکه می فرماید عادت بر این است که چهره و دست زن برای داد و ستد نمایان باشد پس عورت محسوب نمی شود، فرموده: و نیز به جهت روایتی که ابن عباس در بیان آیه «ولایبدین زینتهن الا ماظهر منها»
گفته، آنچه در آیه استثنا شده است چهره و دست ها تا مچ است (22) و شیخ طوسی نیز در «الخلاف» گفته است: جواز کشف وجه و کفین نظر مفسران است، و از تعدادی از علمای امامیه و اهل سنت مثل ابن رشد، ابن قدامه، شافعی و ابوحنیفه نام می برد و نظرات ایشان را بیان نموده اما از خود نظریه ای ابراز نکرده است (23)، در واقع فقهایی که کشف وجه و کفین را جایز می دانند در مقام استدلال با صراحت و یا به طور اجمال به روایت ابن عباس تمسک نموده اند.
ذکر این نکته ضروری است که اگرچه این روایت به طرق متعدد از ابن عباس نقل شده است، لیکن قائلین نقل معناهای متفاوتی از روایت مورد استناد ارائه نموده اند و تفسیرهای متفاوتی را در آیه غض از قول وی نقل کرده اند؛ لذا اعتمادی به روایت ابن عباس نیست و در مقام تعارض روایت او با روایت ابن مسعود، روایت ابن مسعود با توجه به کثرت طرق و عدم اختلاف در معنا مقدم می شود، همچنین روایت ابن مسعود با روایتی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تائید میشود(24).
1- اولین روایت که قائلین جواز کشف وجه و کفین به آن استناد نموده اند، روایتی است که عایشه از قول پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و در خصوص اسماء نقل کرده است، مضمون این روایت و سند آن قبلا بیان شد.
در خصوص حدیث فوق الذکر که مبنای نظریه ابن عباس و پیروان او قرار گرفته است، باید گفت این حدیث ارزش سندی ندارد چه آنکه راویان آن به طور مشخص تا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نرسیده و سلسله سند قطع شده است؛ لذا حدیث مزبور از نوع مرسل بوده و فاقد اعتبار است. ابن کثیر نیز این حدیث را از قول ابوداوود و ابوحاتم الرازی مرسل شمرده است (25). از سوی دیگر این حدیث از نظر دلالت بر مطلوب نیز تام نمی باشد چه آنکه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در مقام بیان حدود حجاب نبوده، بلکه در مقام صدور یک دستورالعمل کلی بوده اند که زن هنگامی که به سرحد بلوغ رسید، پیوسته باید پیکر او در پوشش قرار بگیرد اگر چه در خانه باشد؛ چون همواره در معرض ورود ناگهانی مردان نامحرم است و اگر تنها وجه و کفین در خلوت استثنا شده است، به لحاظ رفع عسر و حرج است لذا در صورت حضور اجنبی پوشش وجه و کفین نیز واجب است.
۲- مجوزین همچنین به حدیثی از صادقین علیهماالسلام استناد نموده اند که ایشان اظهار کردن سرمه چشم، النگو، خلخال، انگشتر و خضاب را جایز شمرده اند. اما می توان گفت که این حدیث مرسل بوده، دلالت آن هم بر مقصود تام نمی باشد (26) و صرف نظر از نارسایی روایت و کافی نبودن سند آن برای اثبات حکم فقهی، با توجه زمان و فضای صدور حدیث احتمال دارد صدور روایت مذکور از امام بر وجه تقیه بوده باشد.
۳- مروک از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده است که در پاسخ اصحاب که سوال کردند چه مقدار حلال است که مردان در غیر احرام زنان را ببینند، فرمودند الوجه و الکفان و قدمان (27)
این روایت اولا از نظر سند ارزش ندارد و نزد علما مرسله نامیده شده است، ثانیا از لحاظ دلالت بر مطلوب نیز کافی نیست چه آنکه در مقام بیان حکم نظر کردن مرد است نه بیان وظیفه زن، ثالثا مشتمل بر مطلبی است که اساسا مشهور دانشمندان اسلامی هرگز قائل به آن نبوده و نخواهند بود و آن جواز نگاه به قدم پای زن است (28)
٤- ابی جعفر از جابر بن عبدالله انصاری نقل کرده است که روزی به همراه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به درب خانه حضرت زهرا(سلام الله علیها) رفتیم، پیامبر به حضرت زهرا سلام کرد و اجازه ورود خواست و فرمود کسی همراه من است، حضرت حجاب گرفتند و ما وارد شدیم و مشاهده کردیم که رنگ چهره ایشان از شدت گرسنگی زرد گردیده و ایشان چند روز است که طعامی نخورده اند، اما حیا مانع از آن شده است که از همسر خود درخواست غذا نمایند و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دعا فرمود که خداوندا دختر مرا سیر گردان. بلافاصله چهره ایشان گلگون شد گویی دویدن خون را از زیر پوست صورت او میدیدم (29).
قائلین به جواز کشف وجه و کفین با استناد به این حدیث در اثبات مدعای خویش این گونه استدلال نموده اند که اگر کشف وجه زن جایز نبود، هرگز حضرت صدیقه مرضیه اجازه نمی داد که نگاه جابر به چهره ایشان بیفتد.
چند نکته در این جا مهم است: اول اینکه این روایت نزد ارباب حدیث در کمال ضعف و بی اعتباری است و دانشمندان علم رجال مانند نجاشی و علامه حلی گفته اند عمروبن شمر که یکی از روات این حدیث است، بسیاری از روایات جابر را زیر و رو کرده است و مسلما این گونه روایات مجعول نمی تواند پایه قواعد فقه و مرجع استنباط حکم شرعی باشد؛ ثانیا از نظر دلالت بر مطلوب نیز تام نمی باشد و از سوی دیگر این روایت با روایات دیگری در تعارض است، از جمله روایتی که بزرگ بانوی دو عالم حتى از ابن ام مکتوم نابینا روی خود را پوشاندند (30) و حدیث دیگری از حضرت که فرمودند بهترین زنان کسی است که نه مردی او را ببیند و نه او مردان را (31).
اصولا چگونه ممکن است بانوی بزرگوار اسلام که حتی راضی نبود چشم نامحرمان از روی پوشش کامل و سراسری بر پیکر بی جان وی بیفتد، روی خود را از نامحرمان نپوشاند؟ شیخ جواهری نیز ساحت مقدس حضرت صدیقه مرضیه(سلام الله علیها) را از این امر مبرا دانسته و احتمال می دهد در این مورد نظر جابر به ایشان اتفاقی بوده باشد (32). ضمن اینکه جابر از قواعد مردان به شمار می رفته است.
5- علی بن جعفر از برادرش امام موسی بن جعفر (علیه السلام) نقل کرده است که ایشان فرموده اند نگاه کردن مرد اجنبی به دست و صورت و موضع دستنبد زن اشکالی ندارد (33) و از آن جواز کشف وجه و کفین را نتیجه گرفته اند.
دوم اینکه، اگرچه سند این حدیث از اعتبار کافی برخوردار است لیکن از آن جهت که در مورد پاسخ امام به سوالی در خصوص معالجه زن بوده و در واقع در مورد خاص بیان شده است نمی توان حکم آن را به عام سرایت داد و از آن جواز کشف وجه و کفین را برای عمومی زنان را استنباط کرد. روشن است که در موارد اضطرار از جمله درمان بیماری، نه تنها کشف چهره و دست، بلکه کشف سایر اعضای بدن نیز جایز می باشد.
6- کلینی روایت را از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که ایشان در اثنای حج به زن محرمی که روی خود را کاملا پوشانده بود برخورد می کنند و با چوب دستی پوشه زن را کنار می زنند (34) لذا مجوزین با استناد به این روایت کشف وجه و کفین را مباح می شمارند.
سوم اینکه این روایت نیز از نظر سند بی اشکال است، لیکن از نظر دلالت بر مطلوب خیر، چه آنکه در این مورد پوشه به صورت زن چسبیده بوده و امام به لحاظ رعایت احکام احرام خواسته پوشه با فاصله معین به گونه ای که با صورت برخورد نکند، قرار بگیرد و بلکه برعکس اخبار احرام دلالت صریح دارد بر اینکه پوشش صورت از صدر اسلام پس از نزول آیات مذکور از احکام مسلم بوده است و زنان پیوسته روی خود را می پوشانده اند مگر در حالت احرام که مستثنا شده است و اگر غیر از این بود صدور همگی روایات لغو و عبث بود.
نتیجه آنکه روایت مورد استناد در اثبات مدعای ایشان کافی نمی باشد چه آنکه برخی از نظر سند از اعتبار کافی برخوردار نبودند و برخی نیز در دلالت بر مطلوب قاصر بوده و یا با توجه به زمان و فضای صدور از بابت تقیه از امام (علیه السلام) صادر شده است، لذا اعتمادی به اینگونه روایات نیست و بسیار احتمال دارد برخی از روایات وارده محمول بر زنان بادیه و اعراب و علج ها که بر حسب عادت از پوشیدن صورت و کفین امتناع دارند باشد، زیرا همان طور که امام صادق (علیه السلام) می فرمایند حتی اگر ایشان را نهی کنند فایده ای ندارد (35) و برخی نیز فقط در خصوص موارد خاص از جمله معالجه و قصد ازدواج وارد شده است (36) صاحب جواهر نیز می فرماید اخبار مورد استناد مجوزین در دلالت بر مقصود ایشان قاصرند(37)
یکی دیگر از ادله ای که قائلین به جواز کشف وجه و کفین زن به آن استناد می نمایند اجماع است، که به معنی یک رای شدن همه علمای اعصار و امصار در خصوص یک مسئله است که طبعا رای مبارک امام نسبت به حکم از بیان همه اقوال علما به دست می آید.
به نظر می رسد در این زمینه اولین بار شیخ طوسی در تبیان ادعای اجماع را از قول قوم مطرح نموده است (38) و از آنجا که به لحاظ مقام شامخ علمی وی پیوسته فقها از نظریات وی پیروی می کرده اند پس از شیخ طوسی نیز برخی فقها ادعای اجماع بر مسئله مورد نظر را نموده اند. کما اینکه علامه نیز در تذکره می نویسد: جمیع بدن زن عورت است به جز چهره و کفین به اجماع جمیع علمای اعصار و امصار. (39)
البته شیخ طوسی در ادامه می نویسد: اما احتیاط حکم می کند که از قول ابن مسعود پیروی کرد. بسیار احتمال دارد اجماعی که ایشان از قول قوم مطرح نموده مربوط به عامه باشد نه امامیه، لیکن به هر حال استناد به اجماع در آراء فقهای پس از ایشان به چشم می خورد. و محقق حلی نیز بر این اجماع استناد نموده اند (40).
اگرچه مجوزین در بیان این حکم به اجماع استناد کرده اند اما در پاسخ باید گفت در بین فقهای شیعه و نیز اهل سنت چنین اجماعی محقق نشده است چه آنکه تعدادی از مفسرین و فقهای متقدم و متاخر قائل به وجوب پوشش وجه کفین زن بوده اند.
شیخ صدوق در باب احرام می نویسد: (و لا باس ان تسدل قناعها على وجهها إلى طرف انفها بقدر ما تبصر)(41) و از آن جهت که زنان محرم موظف به کشف صورت خود می باشند، در حالت احرام استفاده از پوشش صورت را به گونه اسدال و آویزان نمودن و به شرط عدم تماس با صورت برای زنان جایز می داند، لذا مفهوم نظر ایشان این است که در مواقع عادی زنان موظف به پوشش چهره خود بوده اند و در حالت احرام نیز از آن استفاده می کرده اند، صاحب جواهر از قول شیخ صدوق می نویسد: وجوب پوشش وجه و کفین بر زن اجماعی است بلکه از ضروریات مذهب و بلکه از ضروریات دین است (42) و پس از بررسی بسیار دقیق و موشکافانه ادله مورد استناد مجوزین و نقد آن می فرماید: شکی نیست که ترک نظر احوط و اقوی است و بعید نیست که مراد از «الا ما ظهر منها» لباس ظاهر باشد (43).
شیخ مفید نیز می فرماید: (و لا یحل أن ینظر إلى وجه امرأه لیست له بمحرم لیتلذذ بذلک) (44) و صراحتا ملاک حکم را که خوف تلذذ است، بیان می نماید.
ابوصلاح حلبی نیز می نویسید: (المراه کلها عوره ...)(45) و نگاه کردن به صورت زن را فقط با قصد ازدواج جایز می داند و در غیر این مورد خیر: و اذا اراد نکاح امراه جاز أن ینظر الى وجهها ولا یحل من دون اراده التزویج (46).
- فقهای دیگری نیز نگاه کردن مرد به وجه و کفین زن را فقط به قصد ازدواج و بدون قصد تلذذ جایز دانسته اند (47).
ابن هشام نیز تمام پیکر زن حتی ناخن وی را عورت می شمارد (48) و حتى فاضل مقداد ادعای اجماع برخلاف نموده است، شیخ طوسی در بعضی از کتاب ها پوشش وجه و کفین را واجب دانسته (49) و در تبیان نیز بنا بر احتیاط واجب حکم به پوشش آن داده است (50) و در المبسوط حکم به جواز بر وجه کراهت نموده است (51). در خلاف نیز فقط به ذکر نظر مفسران پرداخته و از خود نظریه ای ابراز نکرده است (52). ابن حمزه طوسی و ابن زهره، قائل به عدم جواز بوده و تمام بدن زن را عورت شمرده اند (53). همانطور که علامه حلی در منتهی الطلب ادعای عدم خلاف در وجوب پوشش وجه و کفین نموده (54) و به حدیث معروف از پیامبر استناد نموده است و در تذکره ادعای اجماع بر جواز آن را مطرح نموده است (55) و در قواعدالاحکام (56) و تحریر الأحکام (57) و در قواعد الأحکام (58) و تحریر الحکام (59) قائل به وجوب پوشش وجه و کفین بوده و فقط یکبار نگاه کردن را به شرط عدم تلذذ جایز می داند آنهم بر وجه کراهت. فاضل هندی نیز تمام بدن زن را عورت میداند (60). محقق اردبیلی نیز می نویسد: (فلا خلاف فی کون کلها عوره) (61) و در زبده البیان کشف وجه و کفین را محل اشکال می داند (62). شیخ نجفی نیز از فقهایی است که کشف وجه و کفین را جایز نمی داند. (لا ینظر الى جسد الاجنبیه) اصلا ضروره اجماعة و ضروری مذهب و دین و دیگر متاخرین از جمله اصفهانی در الوسیه و بروجردی در حاشیه عوره نیز بر این عقیده اند؛ لذا برخی از فقهای عصر حاضر نیز با متقدمین و متاخرین هم رای شده، قائل به وجوب پوشش وجه و کفین زن هستند و برخی نیز از جمله حضرت امام خمینی (رحمه الله)، آیت الله اراکی، آیت الله بهجت، آیت الله خامنه ای و برخی دیگر از معاظم فقها در عین اینکه قائل به جواز کشف وجه و کفین هستند، دو شرط را ملحوظ نموده اند: اول اینکه وجه و کفین بدون زینت باشد، ثانیة اینکه کسی به قصد ریبه به آن نگاه نکند. لذا در صورتی که دو شرط مذکور حاصل نباشد، پوشش وجه و کفین نیز واجب می گردد.
لذا به اجماع مورد استناد فقها دو اشکال وارد است، اولا اینکه اجماع مدرکی است و مدرک مجمعین نظریه ابن عباس است که تکیه بر روایاتی دارد که سندشان ضعیف یا مرسل است و کاشف از قول معصوم (علیه السلام) نمی باشد و حجیت قطعی ندارد، ثانیا با وجود اقوال مخالف در مسئله ادعای اجماع مورد نظر پذیرفته نیست؛ امام خمینی در این زمینه می فرمایند: کتاب های فقهای بزرگوار اسلام پر است از اختلاف نظرها و سلیقه ها و برداشت ها تا جایی که حتی در مسائل اجماعی قول مخالف پیدا می شود(63).
شهید ثانی نیز مواردی را نقل می کند که شیخ طوسی با اجماع هایی که خود مطرح کرده است مخالفت می کند (64) ؛ لذا مسئله جواز وجه و کفین اجماعی نیست و اگر هم بعضی نقل اجماع کرده اند، این همان اجماع منقول است که فقها عدم حجیت آن را اعلام کرده اند و شهرت فتوایی نیز مادامی که مدرک فتوی دهندگان اجماع باشد، معتبر نیست.
سیره یعنی روش عملی اهل تقوی و دیانت نسبت به یکی از برنامه های مذهبی که به نسل های گذشته و زمان و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می رسد.
مجوزین در اثبات ادعای خویش به سیره استناد کرده و چنین استدلال نموده اند که سیره متشرعین پیوسته چنین بوده است که زنان در داد و ستدها به لحاظ سختی، چهره و دست های خود را نمی پوشانده اند و در هر عصری بسیاری از زنان با دست و روی گشاده در اجتماع ظاهر می شده اند خصوصا اهل قراء و ساکنین دهات.
در پاسخ باید گفت اگر مقصود سیره متشرعین است، این ادعایی برخلاف وجدان است زیرا زنان دیندار و باعفت هرگز راضی نمی شوند یک چشم خود را باز بگذارند چه رسد به اینکه تمام صورت زیبای خود را در معرض نگاه و تلذذ نامحرمان قرار دهند، صاحب جواهر در این زمینه سخن لطیفی دارد: سیره و طریقه معارض دارد به مثل سیره و روش زنان با ایمان حضرت زینب (علیها السلام) الگوی صبر و شکیبایی پس از تحمل آنهمه مصائب عاشورا و شدائد کاروان در پاسخ به سوال یزید که پرسید کار دنیا را چگونه دیدی می فرماید: ما رایت الا جمی؛ بانوی بزرگوار کربلا نه تنها صبر و شکیبایی را از دست نداده و فغان و شیون نمی کند، بلکه چنان خطبه غرایی ایراد می نماید که لرزه بر اندام یزید و یزیدیان می اندازد اما نسبت به کشف حجاب خود و اهل حرم صبر را جایز نمی داند: (أمن العدل یابن الطلقا .... قد هتکت ستورهن و ابدیت وجوههن؟) آیا عادلانه است که زنان خود را در حرامسرا دور از چشم نامحرمان نگه داشته ای و حجاب های اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را دریدهای و چهره هایشان را در برابر نامحرمان آشکار کرده ای؟ (65)
حضرت سکینه (علیها السلام) نیز خطاب به یزید که با کنایه پرسید چرا گریه می کنی؟ فرمود: (کیف لاتبکی من لیس لها ساتریستر وجهها عنک و عن جلسائک؟) (66) و خطاب به سر بریده پدر می گوید: (انظر الى روسنا المکشوفه ...)
اگر کشف وجه از نظر شرع مباح بود چرا بی بی توبیخ می کرد؟ آیا این سیره حجت است یا سیره ای که از بی عفتی و بیباکی در امور دینی سرچشمه می گیرد؟ مسئله ای مثل داد و ستد زنان و نیازمندی آنان به این امر، حرام خدا را حلال نمی کند مگر در جایی که ضرورت و قانون و عقل و شرع اقتضا نماید که در این صورت عنوان حکم ثانوی را خواهد گرفت و همان ضرورت و اضطرار به لحاظ اینکه حرج در این برداشته شده است، سبب اباحه و جواز می شود (67) همانطور که حضرت امام (رحمه الله) زمان و مکان را دو عنصر تعیین کننده در اجتهاد می داند.
روایتی از رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است که بسیار جای تامل دارد: (من کشف خمار امراة و نظر الیها وجب الصداق علیه دخل بها اولم یدخل) (68).
ام سلمه همسر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز نقل کرده است من و زنان دیگر نزد ایشان بودیم که ابن مکتوم نابینا وارد شد و حضرت امر به وجوب حجاب نمودند (69) و از عایشه نقل شده است که در جنگ بنی المصطلق هرگاه با مردان برخورد می کردیم، چهره خود را می پوشاندیم. (70)
تتمه: علاوه بر نقدهایی که به ادله مجوزین وارد شد، ذکر مواردی نیز ضروری به نظر می رسد:
روایات بسیاری در خصوص حرمت نگاه مرد به زن اجنبی وارد شده است، از جمله روایتی در مسند احمد آمده است که حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) در حجة الوداع مشاهده فرمود بین فضل بن العباس و زنی که برای پرسیدن مسئله ای نزد ایشان آمده بود و به لحاظ محرم بودن پوششی بر چهره نداشت، نگاهایی رد و بدل می شود، حضرت بلافاصله صورت فضل بن العباس را برگرداند و فرمود زنی جوان و مردی جوان می ترسم شیطان میان ایشان پا نهد (71)، و روایتی از حضرت علی (علیه السلام) که فرمود النظر إلى محاسن المرأة سهم مسموم من سهام ابلیس (72) و روایتی از عایشه نقل شده است که ما به همراه رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) در حال احرام بودیم و سواران از کنار ما عبور می کردند و ایشان اجازه دادند که چهره خود را با لباس های خود بپوشانیم (73)، که ذکر تمامی آنها در این مقاله نمی گنجد.
لذا برخی از فقها با استناد به آنها و در کنار دیگر ادله وجوب پوشش وجه و کفین را استنباط نموده اند اما مجوزین این روایات را حمل بر بیان تکلیف مرد نموده اند نه زن. صاحب جواهر در این زمینه می نویسد: برخی از فقها حکم به جواز کشف وجه و کفین زن داده اند و روایاتی را که در خصوص حرمت نظر به زن اجنبی وارد شده است را این گونه تعبیر نموده اند که این دسته از روایات در مقام بیان وظیفه مرد بوده نه بیان وظیفه زن و این دو امر با یکدیگر ملازمه ای ندارند؛ لذا برای زن کشف وجه و کفین به لحاظ رفع عسر و حرج جایز است، لیکن بر مرد حرام است که به وجه و کفین او نظر بیندازند: (اذ یمکن رفع الشارع وجوب الستر علیها للعسر و الحرج بخلاف باقی البدن وان وجب على الناظر الغض ....)و در ادامه می فرماید: اما کشف وجه زن از باب اینکه مقدمه حرام است جایز نمی باشد (74).
بر فرض اینکه بپذیریم تکلیف مرد و زن از یکدیگر جداست و قائل به این شویم که مرد مکلف به غض بصر است و در عین حال زن نیز مجاز به کشف وجه و کفین می باشد، اما نصوص متعددی در این زمینه وجود دارد که با مراجعه به آنها جای هیچ شک و تردیدی در مسئله مورد بحث باقی نمی ماند، از جمله اینکه خداوند متعال در آیه ۲ سوره مبارکه مائده فرموه است: (.. و لاتعاونوا على الاثم و العدوان...) و مومنین را از معاونت در گناه دیگران نهی کرده است و در آیه ۲۶ سوره صافات می فرماید (... وقفوهم انهم مسئولون...) و حدیث شریف (...کلکم راع و کلکم مسئول...) (75)
و نیز وظیفه عمومی امر به معروف و نهی از منکر که حاکی از مسئولیت عمومی تمام مکلفین است نیز در موضوع مورد بحث بر مطلوب دلالت می نماید، چه آنکه نصوص فوق الذکر در ما نحن فیه بیانگر این است که زنان از باب اجتناب از عمل به مقدمه حرام و خودداری از معاونت در گناه دیگران و همچنین عمل به مسئولیت عمومی که مورد نظر شارع مقدس بوده و برعهده تمام مکلفین است، موظف به پوشش وجه و کفین همانند دیگر اعضای بدن خود می باشند، زنان نیز خود وجدانة معترفند که دارای جاذبه های جنسی می باشند و مردان در برخوردها و مراودات با دیدن چهره زیبای ایشان اختیار از کف داده و گرفتار شهوت شده در عسر و حرج واقع می شوند، خصوصا در برخوردهای مستمر، چه آنکه اگر بخواهند امر الهی را اطاعت کرده هر لحظه غض بصر نمایند، امکان فعالیت عادی از آنان سلب می گردد و در غیر این صورت نیز در حرام الهی می افتند، اما پوشاندن زیبایی های دست و صورت تا حد امکان و در مواقع لزوم برای زنان سهل تر و میسر تر است و به هیچ وجه نمی توان ملازمه بین این دو امر را انکار کرد و تشخیص مصلحت براساس وضعیت موجود و شرایط با خود زنان است و همانطور که شهید مطهری می فرماید اصولا چگونه امکان دارد که پوشاندن مو به لحاظ فتنه انگیزی اش واجب باشد اما پوشاندن چهره واجب نباشد (76) در حالی که چهره مرکز زیبایی های زن است و عشاق با دیدن رخساره زیبای معشوق در دام عشق وی گرفتار شده اند و شاعران در وصف زیبایی های چشم و ابرو و الب و دندان و گونه و چاه زنخدان زنان بیش از هر عضو دیگری شعرها سروده اند و اگر براساس نگاه بخواهیم بسنجیم و ملاک حکم وجوب پوشش بر زن که خوف ریبه و تهییج شهوت مرد است نیز در چهره بیش از هر عضوی وجود دارد؛ اگرچه از نظر شهید مطهری ملاک دیگری وجه و کفین را استثنا نموده است و آن ملاک این است که پوشش وجه و کفین اگر به طور وجوب پیشنهاد شود، موجب حرج و فلج و سلب امکان فعالیت عادی از زن می گردد و پوشش وجه و کفین مرز محبوسیت و عدم محبوسیت زن است (77) لیکن از نظر بانوان متدین پوشیدن دستکش و پوشانیدن زیبایی های صورت به هنگام لزوم و تا حد امکان نه تنها موجب عسر و حرج نبوده و مرز محبوسیت و عدم محبوسیت ایشان نمی باشد، بلکه مانند دژی محلکم مانع از تجاوز به حریم عفاف شده و حتی موجب تسهیل فعالیت های اجتماعی شان می گردد کما اینکه در شرایط فعلی بسیاری از زنان با حفظ حجاب کامل اسلامی در مجامع داخلی و خارجی به فعالیت مشغول اند و به منظور اطاعت از امر الهی سختی آن را با جان و دل پذیرا می باشند و اگر قرار بود زنان فقط در خانه و در کنار محارم خود باشند، اصولا تشریع حجاب معنا نداشت.
جمع بندی
یافته های تحقیق را می توان در موارد زیر خلاصه کرد:
1- حجاب مطابق با فطرت و از احکام ثابت ادیان و جوامع بشری است و تخطی از آن مفاسدی را در پی داشته و خواهد داشت؛ لذا شارع مقدس با در نظر گرفتن طبیعت انسان و مصلحت عمومی مرد و زن را به غض بصر و حفظ فروج امر کرده و زنان را از ابدای زینت نهی نموده است و تنها زینت ظاهر را استثنا نموده، کشف آن را جایز شمرده است.
۲- علما و فقها از صدر اسلام تاکنون درصدد کشف بیان شارع و راهنمایی مکلفین بر آمده اند، لیکن در خصوص حدود و ثغور حجاب به یک اندیشه واحد دست نیافته اند، برخی با استناد به نظریه ابن مسعود زینت ظاهر را به لباس رو و ظاهر حمل نموده و پوشش وجه و کفین زن را واجب دانسته اند و برخی نیز از نظر ابن عباس پیروی نموده و زینت ظاهر را به وجه و کفین تعبیر نموده و حکم به جواز کشف وجه و کفین داده اند.
۳- مجوزین در اثبات ادعای خود به دیگر ادله من جمله روایات، اجماع و سیره استناد نموده اند، لیکن روایات مورد استناد ایشان نه تنها از نظر سند مخدوش بوده و از اعتبار برخوردار نمی باشد، بلکه در دلالت بر مقصود نیز قاصرند چه آنکه با توجه به زمان و فضای صدور یا از باب تقیه صادر شده اند و یا در موارد خاص مثل معالجه و قصد ازدواج، نظر به وجه و کفین زن را جایز شمرده اند و دلالتی بر ما نحن فیه ندارند؛ چه آنکه حکم خاص را نمی توان به عام سرایت داد، اجماع نیز با وجود اقوال مخالف اساسا محقق نشده و بر فرض تحقق مدرکی و مبتنی بر روایاتی است که قابل استناد نمی باشند و این نوع اجماع حجیت ندارد، و سیره نیز با سیره اهل بیت علیهم السلام و متدینین اعصار و امصار معارض بوده قابل استناد نمی باشد.
4- تدبیر دین در اداره جامعه و کنترل و دفع مفاسد ابتدا حذف زمینه های فساد است و بی شک ملاک حکم حجاب که خوف ریبه و تهییج شهوت مرد است، در دست ها و چهره زیبای زن نیز وجود دارد و نگاه به آن موجب تهییج شهوت مرد می گردد و از آنجا که مرد مکلف به غض بصر می باشد و از طرفی آستانه تحریک پذیری وی پائین است در صورتی که زن چهره زیبای خود را نپوشاند، در مراودات مستمر مرد را در عسر و حرج قرار خواهد داد چه آنکه وی را در وضعیتی قرار خواهد داد که دائما مجبور به مبارزه با قوی ترین غریزه خود می شود و امکان فعالیت عادی از وی سلب می گردد؛ لذا مصلحت ایجاب می نماید زن به لحاظ دفع مفسده در مواقع لزوم و تا حد امکان زیبایی های دست و صورت خود را بپوشاند.
پینوشتها:
1- سوره اعراف، آیه ۲۲ و آیه 26
2- العلایلی، عبدالله، معجم المصطلحات العلمیة و الفنیة، ص 144
3- همان، ص 568
4- مطهری، مرتضی، حجاب در اسلام، ص 64
5- الزبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس، ج ۳، ص ۱۸۸؛ الطبری، ابی جعفر محمد، جامع البیان، ج ۲، ص 484
6- الطبرسی، ابی على الفضل بن الحسن، مجمع البیان، ج۸، ص۱۷۸
7- الطریحی، فخرالدین، مجمع البحرین ، ج ۱، صص ۳۸۵ - ۳۸4
8- ابن منظور، جمال الدین، لسان العرب، ج۱، ص4۷۷
9- العلایلی، عبدالله، معجم المصطلحات العلمیة و الفنیة ، ج4، ص۹۲6
10- ابن زهره، حمزه بن على، غنیه النزوع، ص66
11- الطریحی، فخرالدین، مجمع البحرین،ج۳، ص۲۷6
12- مطهری، مرتضی، حجاب در اسلام، ص ۱۵۱
13- الکلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج 5، ص ۵۲۱
14- الوشنوی، محمد قوام، الحجاب فی الاسلام، ص 26
15- همان
16- الطبری، ابی جعفر محمد، جامع البیان، ح ۱۸، سوره نور، آیه ۳۱
17- ابن کثیر، التفسیر، ابوالفدا، ج۳، ص۲۸۳
18- الطبری، ابی جعفر محمد، جامع البیان، ج۱۸
19- الطبرسی، ابی على الفضل بن الحسن، مجمع البیان، ج 4، ص ۱۵۵
20- همان
21- السجستانی، ابی داود سلیمان بن الأشعث، سنن ابی داود، ج ۲، ص۱۸۲
22- المحقق الحلی، نجم الدین ابی القاسم جعفر بن حسن، المعتبر، ج ۲، ص ۱۰۱
23- الطوسی، محمدبن حسن، الخلاف، ج ۱، ص ۲۹۲
24- الوشنوی، محمد قوام، الحجاب فی الاسلام، ص۳
25- ابن کثیر، التفسیر، ابوالفدا، ج۳، ص ۲۹۳، سوره نور
26- الوشنوی، محمد قوام، الحجاب فی الاسلام، ص ۹
27- الکلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج 5، ص ۵۲۱
28- اشتهاردی، ابوالقاسم، الحجاب فی الاسلام، ص 41
29- الکلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج 5، ص ۵۲۸
30- التمیمی المغربی، منصور بن احمد، دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۲۱4
31- همان، ص ۲۱5
32- النجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۹، ص ۷۵
33- البغدادی، عبدالله بن النصر، تاریخ موالید ائمه، ص ۱۰۲
34- الکلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص 260
35- همان، ج 5، ص ۵۲4
36- الحر العاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعه، ج ۳، ص ۱۱
37- النجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج ۲۹، ص ۷۹
38- الطوسی، محمدبن حسن، التبیان، ج۷، ص ٤۲۸
39- الحلى، یوسف بن المطهر، قواعد الاحکام، ج ۲، ص 446
40- المحقق الحلی، نجم الدین ابی القاسم جعفر بن حسن، المعتبر، ج ۲، ص ۱۰۱
41- الصدوق، محمد بن على بن الحسین، المقنع، ص ۲۲۹
42- النجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج ۲۹، ص ۷۵
43- همان، ص ۷۹
44- المفید، محمد بن نعمان، المقنعه، ص ۵۲۰
45- الحلبی، ابوالصلاح، الکافی فی الفقه، ص ۱۳۹
46- همان، ص ۲۷۹
47- المحقق الحلی، نجم الدین ابی القاسم جعفر بن حسن، المعتبر، ج ۲، ص ۳۱۷
48- ابن قدامه، موفق الدین، المغنی، ج ۱، ص 6۷۲
49- الطوسی، محمدبن حسن، الاقتصاد، ص ۲5۸
50- همان، التبیان، ج۷، ص 46
51- همان، المبسوط، ج 4، ص۱6۰
52- همان، الخلاف ، ج1، ص۲۹۲
53- ابن حمزه الطوسی، محمد بن على، الوسیله، ص۸۹ ؛ ابن زهره، حمزه بن على، غنیه النزوع، ص66
54- الحلى، یوسف بن المطهر ، منتهى الطلب، ج ۱، ص ۲۲6
55- همان، قواعد الاحکام، ج ۲، ص 446
56- همان ، ج۳، ص6
57- همان، تذکره، ج ۲، ص 446
58- همان، قواعد الاحکام، ج۳، ص 6
59- همان، تحریر الاحکام، ج ۲، ص ۳
60- الفاضل الهندی، محمدبن حسن، کشف اللثام، ص ۱۸۸
61- المحقق اردبیلی، محمدبن احمد، مجمع الفائده و البرهان، ج ۲، ص ۱۰4
62- همان، زبدة البیان، ص 544
63- موسوی خمینی، روح الله، صحیفه نور، ج۲۱، ص46
64- شهید ثانی، بی تا، ج ۲، ص ۸4۵
65- المجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ، ص ۱۳۳
66- الوشنوی، محمد قوام، الحجاب فی الاسلام، ص ۱4
67- همان
68- الجصاص، احمدبن علی رازی، احکام القران، ج ۱، ص ۵۳۰
69- الحر العاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعه، ج ۲، ص ۲۳۲
70- ابن کثیر، التفسیر، ابوالفدا، ص ۵۰۵
71- ابن حنبل، احمد، مسند احمد، ج ۱، ص ۱۵۷
72- النوری الطبرسی، حسین، مستدرک الوسائل، ج 14، ص ۲۷۰
73- همان
74- النجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ص ۸۰
75- الطبرسی، ابی على الفضل بن الحسن، مجمع البیان، ج 14، ص ۱۲۸
76- مطهری، مرتضی، حجاب در اسلام، ص ۱۹۰
77- همان، ص ۱۹۱
منابع:
1. قرآن کریم
2. ابن حمزه الطوسی، محمد بن على، الوسیله، قم: خیام، 1408.
3. ابن حنبل، احمد، مسند احمد، بیروت: دار صادر، بیتا۔
4. ابن زهره، حمزه بن على، غنیه النزوع، قم: اعتماد، ۱4۱۷.
5. ابن قدامه، موفق الدین، المغنی، بیروت: دار الکتب العربی، بیتا۔
6. ابن کثیر، التفسیر، ابوالفدا، بیروت: دار المعرفه، ۱4۱۲.
7. ابن منظور، جمال الدین، لسان العرب، بیروت: دار الجلیل، ۱4۰۸.
8. البغدادی، عبدالله بن النصر، تاریخ موالید ائمه، قم: مکتبه آیت الله المرعشی النجفی، 1406.
9. التمیمی المغربی، منصور بن احمد، دعائم الاسلام، بیجا: دارالمعارف، ۱۳۸۳.
10.الحر العاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعه، قم: مهر، 1414.
11. الحلبی، ابوالصلاح، الکافی فی الفقه، تحقیق رضا استادی، اصفهان: مکتبه امیر المومنین (علیه السلام)، ۱4۰۳.
12. الحلى، یوسف بن المطهر، تحریر الاحکام، مشهد: موسسه آل البیت (علیه السلام)، بیتا۔
13. الحلى، یوسف بن المطهر، تذکره، بی جا: مکتبة الرضویه لاحیاء الاثار الجعفریه، بی تا.
14. الحلى، یوسف بن المطهر، قواعد الاحکام، قم: موسسه النشر الاسلامی، ۱4۱۲.
15. الحلى، یوسف بن المطهر ، منتهى الطلب، تحقیق حاج احمد، تبریز، ۱۳۳۳.
16. الجبعی العاملی، زین الدین، رسائل، قم: بصیرتی، بیتا۔
17. الجصاص، احمدبن علی رازی، احکام القران، بیروت: دارالکتب العلمیه، 1415.
18. الزبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس، بیروت: المکتبه الحیاه، ۱۲۰5.
19. السجستانی، ابی داود سلیمان بن الأشعث، سنن ابی داود، بیروت: دار الفکر، ۱4۱۰.
20. اشتهاردی، ابوالقاسم، الحجاب فی الاسلام، بی جا، بینا، بیتا
21. العلایلی، عبدالله، معجم المصطلحات العلمیة و الفنیة، دار الجلیل، بیروت، بیتا
22. الصدوق، محمد بن على بن الحسین، المقنع، قم: موسسه الامام الهادی(علیه السلام)، 1415.
23. الطبرسی، ابی على الفضل بن الحسن، مجمع البیان، بیروت: موسسه الاعلمی للمطبوعات، 1415.
24. الطبری، ابی جعفر محمد، جامع البیان، بیروت: دار الفکر، 1415.
25. الطریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، بیجا: مکتب نشر الثقافة الاسلامیه، ۱4۰۸.
26. الطوسی، محمدبن حسن، الاقتصاد، قم: خیام، ۱4۰۰.
27. الطوسی، محمدبن حسن، التبیان، بیجا: مکتبه الاعلام الاسلامی، ۱4۰۹.
28. الطوسی، محمدبن حسن، الخلاف، قم: موسسه النشر الاسلامی، ۱4۱۷.
29. الطوسی، محمدبن حسن الرسائل العشر، قم: جامعه مدرسین، 1404.
30. الطوسی، محمدبن حسن، المبسوط، الحیدریه، تهران، ۱۳۸۷
31. الطوسی، محمدبن حسن، النهایه، بیروت: دار الأندلس، بی تا.
32. الفاضل الهندی، محمدبن حسن، کشف اللثام، قم: کتابخانه حضرت آیت الله مرعشی نجفی، 1405.
33. الکلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۸۸.
34. المجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت: موسسه الوفا، ۱4۰۳.
35. المحقق الحلی، نجم الدین ابی القاسم جعفر بن حسن، المعتبر، موسسه سید الشهداء ۱۳64ش.
36. شیرازی، سیدصادق، شرایع الاسلام، قم: امید، ۱4۰۹.
37. مطهری، مرتضی، حجاب در اسلام، صدرا، بیتا.
38. المفید، محمد بن نعمان، المقنعه، قم: جامعه مدرسین، ۱4۱۰.
39. المفید، محمد بن نعمان، احکام النساء، تحقیق شیخ مهدی نجف، الموتمر العاملی، بی جا، بیتا
40. النجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، بیجا: دارالکتب الاسلامیه، ۱۳6۷ش.
41. موسوی خمینی، روح الله، صحیفه نور، تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، عروج، ۱۳۷۸.
42. الوشنوی، محمد قوام، الحجاب فی الاسلام، قم: مطبعه الحکمه، ۱۳۷۹.
43. النوری الطبرسی، حسین، مستدرک الوسائل، بیجا: موسسه آل البیت (علیه السلام) لاحیاء التراث، ۱4۰۸.
44. المحقق اردبیلی، محمدبن احمد، مجمع الفائده و البرهان، قم: جامعه مدرسین، ۱4۰۹.
45. المحقق اردبیلی، محمدبن احمد، زبدة البیان، تهران: مکتبه مرتضویه الاحیاء الاثا العربیه، بیتا
منبع: تاملی بر مفهوم حجاب در ادیان الهی، به اهتمام محمدجواد جاوید، نویسنده: دکتر عذرا خلیلی، ناشر: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، چاپ دوم، تهران، 1389س، صص 190-165
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}