شناسنامه تفسیر

نام معروف: بحر الحقائق والمعانی فی تفسیر السبع المثانی معروف به تأویلات نجم الدین دایة
مؤلف: شیخ نجم الدین رازی معروف به نجم الدین دایه
اداری تولد: ۵۷۳ ق
وفات: ۶۵۶ ق
مذهب: سنی صوفی
تاریخ تألیف: ۶۵۰ ق
زبان: عربی
تعداد مجلدات: ۲ جلد
مشخصات نشر: قاهره دارالکتب المصریه. در ایران مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، مقدمه و تحقیق از دکتر محمدرضا موحدی، ۱۳۹۲ش، ویراستار سید محمود یوسف ثانی.
 

معرفی مفسر و تفسیر

نجم الدین رازی، ابوبکر عبدالله بن محمد بن شاهاور بن نوشروان اسدی رازی، معروف به نجم الدین دایه، از عارفان ایرانی قرن ششم و هفتم است. او در سال ۵۷۳ ق در شهر ری به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی را در این شهر آموخت و بعدها به خراسان کبیر و مناطق خوارزم رفت و به کشورهای عربی حجاز، مصر و شام و عراق سفر کرد. در نهایت دوران کهولت سن را در بغداد گذراند و در سن 83 سالگی در این شهر به سال ۶۵۶ ق فوت کرد. همه تذکره نویسان اتفاق دارند که او از اصحاب شیخ نجم الدین کبری در خوارزم بوده که تربیت وی حواله شیخ مجدالدین بغدادکی گشته است.(1) از آثار او مرصادالعباد، مرموزات اسدی، زبور داودی، و این تفسیر است.
 
وی یکی از نامداران دانش تفسیر و از بزرگان صوفیه به شمار می آید. بحرالحقایق وی که دریای معانی و حقایق عرفانی باشد، معروف به تأویلات نجم الدین دایه گردیده است. ذهبی در کتاب «التفسیر و المفسرون» درباره این تفسیر چنین گزارش می دهد: این تفسیر در پنج جلد بزرگ چاپ شده است (نسخه دارالکتب المصریه) که چهار جلد نخستین آن نوشته نجم الدین دایه است که به آیه ۱۷ و ۱۸ سوره الذاریات ختم می گردد و جلد پنجم آن توسط علاءالدوله سمنانی بیابانکی (م ۷۳۶) تکمیل گردیده است. سمنانی سوره الذاریات را تکمیل نموده است، بلکه از سوره الطور» شروع کرده و تا پایان ادامه داده است.
 
در چاپ ایران این تفسیر با این مشخصات به طبع رسیده که در جلد نخست مطالب تفسیر با مقدمه عالمانه و مبسوط و همه جانبه محقق آن دکتر موحدی آغاز می گردد که با سیر تحول تفاسیر عرفانی، شمه ای از شرح حال نجم الدین رازی، درباره صحت انتساب این کتاب به مؤلف، و بررسی دیدگاه ها، درباره عین الحیات، نگرش حاکم بر بحرالحقایق، روش تأویلی، معرفی اساتید و پیشوایان دایه، و نسخه های تفسیر و شیوه تصحیح بحث شده است. پس از این مقدمه مبسوط از صفحه ۱۶۷، تأویلات او با خطبه کتاب تا آخر سوره بقره در جلد نخست (مجموعا: ۵۳۸) صفحه ادامه می یابد و به گفته محقق جلد دوم تا سوره نساء آماده است و سایر مجلدات در این چاپ در دست انجام است.
 
درباره صحت انتساب این تفسیر از گذشته های دور بحث بوده و حتی کسانی این اثر را به نجم الدین کبرى احمد بن عمر خیوقی (۵۴۰ کشته در حمله تاتار به خوارزم در سال ۶۱۸) مؤلف عین الحیات نسبت داده اند.(2) هرچند کسانی این اثر را موسوعه ای از سه شخصیت بزرگ عرفان، یعنی نجم الدین کبری، نجم الدین دایه و علاءالدوله سمنانی، دانسته شده که با نقل اقوال و تجربه های عرفانی و سیر و سلوکی و تطبیق معارف قرآنی به این تجربه ها گردآوری شده است. البته محقق این تفسیر در اثر دیگر خود معتقد است که نجم الدین کبری (در گذشته ۶۱۸) تفسیری عرفانی با عنوان «عین الحیاة» نوشت و این اثر به علت مرگ مؤلف متوقف شد و توسط دو مفسر بعدی دنبال شد. و نام این تفسیر در حقیقت «بحرالحقایق» نبوده و عین الحیاة بوده و بعدها این نام گذاری شده و پس از او علاءالدوله سمنانی (۶۵۷ - ۷۳۶ق) تأویلات را تا آخر قرآن کامل می گرداند.(3) در حالی که در مقدمه تفسیر پس از تحقیقات بسیار می نویسد، اساسا عین الحیاه پیدا نشده و آن چه از نسخه ها گفته شده از آن بحر رازی است. (4)
 
سمنانی علاوه بر اتمام تفسیر نجم الدین، مقدمه طولانی مشحون از اصطلاحات صوفیه را برای این تفسیر نوشته و سوره «الفاتحه» را بر اساس مشرب خودش مجدد تفسیر کرده است.
 
ذهبی در ادامه در بیان تمایز شیوه تفسیر این دو مفسر می نویسد: بین تفسیر دایه و سمنانی دو تفاوت وجود دارد: یکی اینکه نجم الدین گاهی به تفسیر ظاهری می پردازد و به دنبال آن متذکر تفسیر اشاری می گردد، دیگر این که تفسیر اشاری نجم الدین آسان و قابل فهم است ولیکن تفسیر سمنانی مبتنی بر قواعد فلسفی صوفیه است. (5)
 
شیوه شروع او در تفسیر و تأویل با بیان اطلاعات کلی درباره سوره آغاز می گردد که سخن از حروف و کلمات و تعداد آیات آن و فضیلت قرائت و نقل روایات مربوطه است. بحث در تفسیر از ظاهر کلمات و تکیه بر لغت و ریشه کلمات و معانی محتمل و آرام آرام رفتن به سوی باطن و نشان دادن جهات معنوی و بیان نکات هدایتی است.
 
درباره روش تفسیری کلی نجم الدین دایه باید گفت: هر چند معانی ظاهری را می پذیرد؛ اما در طرح تأویلات تلاش فراوانی می کند. او بخشی از معانی آیات را به روش تفسیر قرآن کریم به قرآن و پاسخ اشکالات را به صورت موجز با آیه ای دیگر انجام میدهد؛ چنان که در تفسیر آیه ۳۰ سوره بقره در گفتگوی خدا با ملائکه به شکل روشن این شیوه تلمیح گونه را با استناد و یا حتی اقتباس از آیات دیگر به کار می گیرد (6).
 
همچنین رازی با روش تأویل به سراغ آیات می رود و نه به ظاهر، که به ابعاد تطبیقی و معنای ورای ظاهر عمل کند. به عنوان نمونه وقتی سخن از ایام طوفان صفات بشری از ایام طفولیت یا اوان بلوغ و فوران تنور شهوت سخن می گوید، کلمات را به بیت المعمور قلب به آسمان چهارم یعنی پرده حجاب عناصر چهارگانه تاویل می برد. زیرا در نظر او گویی دانش تأویل عرفانی مانند دانش تفسیر، در بستری از تحولات فهم و استنباط و تمسک و اقتباس از کلمات خاص شکل گرفته است. (7).
 
از سوی دیگر نجم الدین، در تفسیرش از پیشینیان و مشایخ این رشته مانند جنید بغدادی، بایزید بسطامی، شبلی، ابوعبدالرحمن سلمی و... سخنانی را نقل می کند، سپس الهامات و مشاهدات خود را به دنبال آن ها می آورد. (8) هر چند در مجموع نسبت به پیش از خود کمتر نقل قول می کند و یا نقل قول ها منبع ندارد و مشخص است که از سهل تستری یا حقایق التفسیر گرفته است.


 

تأویل عرفانی و مسائل اخلاقی

در آغاز، تأویل عرفانی با اشارات معنوی، تأکید بر مسائل اخلاقی، روش های سیر و سلوک، اعراض از دنیا و برجسته کردن این دسته از آیات انجام می شده و سپس به شکل کنونی در آمده است. در آغاز پیدایش عرفان در تمدن اسلامی، رفتار زاهدانه و سیر و سلوک عملی مطرح بود و برای این مهم به قرآن استناد میشد. همچنین برای عشق به خدا و فناپذیری انسان، دیدار خداوند و دست یابی به وصال، به آیات و لطایف آن اشاره می شد و این معانی بر خلاف ظاهر نبود، بدین روی، دیگران آن را مقوله ای جدا از تفسیر نمیشمردند. به طور مثال قشیری (م ۴۶۵) تفسیر خود را لطیفه های قرآنی می داند. بدین روی آن را لطائف الاشارات می نامد. چنانکه سلمى (م ۴۱۲) حقائق التفسیر را که سراپا تأویل است، تفسیر میداند. در حالی که در آن کمتر تفسیر به معنای مصطلح و رایج آن رعایت شده است. رشیدالدین میبدی (م ۵۲۰ ق) نیز در کشف الاسرار به نوبت های سه گانه تفسیر اشاره میکند و در نوبت سوم، مطالب عرفانی را در قالب اشارات تفسیری بیان می کند، و عنوان تأویلات در اثر او دیده نمی شود. ابن عربی (م ۶۳۸) در فتوحات و فصوص، هر چند می گوید آنچه ما بیان میکنیم اشارات است - چون واهمه تکفیر را دارد(9). اما در حقیقت دیگر تفسیر اشاری نمیکند و به طور عموم به تأویل عرفانی می پردازد. در فتوحات مکیه نیز تفسیر به معنای رایج کمتر دیده میشود. در فصوص این کار را به نهایت خود می رساند. به گونه ای که تأویلات او از شکل متعارف خارج شده و به سمتی رفته که تا زمان او هیچ کس به این مرحله نرسیده بود.
 
به همین دلیل موج تأویلات عرفان نظری، بر تفسیر اشاری در این کتاب غلبه پیدا میکند، به طوری که نجم الدین رازی (م ۶۵۴ ق) در این تفسیر، به دریای حقایق تأویلات اشاره میکند و به همین علت بحر الحقائق، با عنوان «تأویلات نجم الدین کبری» مشهور شده است.
 
هنری کربن، در پیوند و تحلیل سه تفسیر سلسله ای می نویسد: با قید توضیحات جدیدی که می توان افزود، به نظر می رسد که مشکل ادبی ارتباط میان سه تفسیر عرفانی نجم الدین کبری، نجم الدین دایه و سمنانی روشن شده باشد که فصلی مهم در تاریخ تفسیرهای عرفانی و حکمی محافل صوفی یا شیعی است. این فصل ادبیات پر اهمیتی است که نظر تاریخ نویس و پدیدار شناس را به خود جلب می کند؛ زیرا که وجهی از تأویل عمومی را تأسیس و تدوین میکند و مفهوم آن بر بسیاری از مباحث امروزی سلطه دارد. با تأسف باید بگوییم که تفسیری که در دنبال تفسیر یاد شده آمده است، اثر نجم الدین دایه نیست، بلکه از آثار سمنانی است. اما خود سمنانی مطلب دیگری را بیان میکند. سمنانی در ضمن تفسیر سورة القمر (ورق 12 ألف) توضیح می دهد که چگونه نجم الدین دایه رازی به تفسیر قرآن پرداخته بود.
 
در آغاز تفسیر سوره النجم، نجم الدین دایه خدای را شکر گزارده بود که او را به تفسیر سوره النجم و انجام آن موفق کرده است. اما سمنانی می گوید که در این زمان «نجم الدین دایه در بستر بیماری افتاده و ستاره درخشانش او را از زمین انسان ها به آسمان الهی انتقال داد». بدین سان، سمنانی به فکر ادامه و خاتمه تفسیر به اسلوب تأویل عرفانی خاص خود می افتد. سخن سمنانی کاملا روشن است و به سختی می توان با آن مخالفت کرد. گویی او اثر نجم الدین کبری را دنبال نکرده، بلکه تفسیر ناتمام نجم الدین دایه رازی را ادامه داده است. اثر نجم الدین دایه رازی دنبال تفسیر نجم الدین کبری نیست که تا آیه نوزده سورة الذاریات نوشته شده و نجم الدین دایه با از سر گرفتن آن از همان آغاز قرآن، تفسیر را به پایان رسانده باشد. درست است که اثر نجم الدین دایه بسا متأثر از استاد خود نجم الدین کبری است، اما این اثر همان جایی به پایان می رسد که سمنانی گفته و اثر سلف خود را دنبال کرده است.(10)
 
خلاصه اینکه تعارضی میان یادداشت یاد شده در بالا که نجم الدین دایه را دنبال کننده اثر نجم الدین کبری بعد از سوره الذاریات میداند و بیان سمنانی وجود دارد. این تعارض ما را در برابر انتخابی قرار می دهد. اجتهاد سمنانی که به دقت میداند با کدام متن سر و کار دارد به نظر ما ترجیح دارد. چنین می نماید که در طول زمان خلطی میان دو نجم الدین انجام شده است. اشتباه میان دو عنوان عین الحیات و بحرالحقائق و مؤلف هر یک از آنها این امضا را تأیید می کند. از سویی، گاهی میان دو تفسیر نجم الدین دایه و نجم الدین کبری اشتباه شده است و از سوی دیگر اثر نجم الدین دایه بحر الحقائق، گاهی به نجم الدین کبری نسبت داده شده است. اگر نمی توانستیم به مقایسه میان متن های عین الحیات نجم الدین کبری و بحرالحقائق نجم الدین دایه بپردازیم نمی توانستیم این مسئله را پایان یافته تلقی نماییم.(11)
 
نکته مهم در شیوه رازی است که مانند سلمی و روزبهان آنها را از زبان مشایخ این رشته مانند: جنید بغدادی، بایزید بسطامی، شبلی، ابوعبدالرحمن سلمی و ابوحامد غزالی نقل می کند؛ البته مطالبی نیز از خود دارد، اما سعی می کند آنها را از زبان دیگران بگوید. روش و کار رازی در تفسیر و تأویل تأثیر بسیاری گذاشت، از جمله بر تفسیر علاالدوله سمنانی (م ۷۳۶) بود. وی تفسیر خود را از جایی شروع کرده بود که نجم الدین رازی به پایان آورده بود. وی تفسیر را با سوره الطور آغاز می کند و این تفسیر عرفانی به معنای دقیق کلمه است که در بیان لایه های زیرین و هفت بطن قرآن توضیح دهد. وی این هفت بطن را با هفت عضو لطیف انسان مطابق میداند. البته سمنانی اثر خود را جداگانه منتشر نمود، یعنی بی آنکه اثر نجم الدین رازی را به تفسیر خود ضمیمه کرده باشد، اما در عوض تفسیر فاتحه و شرحی در تأویل را در آغاز اثر خود آورد.
 
این موسوعه همچنین بر تفاسیر عرفای شیعه اثر گذاشته است، به عنوان نمونه سید حیدر آملی با ذکر اثر نجم الدین دایه رازی به این نکته اشاره می کند که فرقت من تأویل القرآن الکریم الموسوم ب «المحیط الأعظم و الطود الأشم فی تأویل کتاب الله العزیز المحکم»، المرتب على سبع مجلدات کبار، بإزاء تأویل الشیخ الأعظم نجم الدین الرازی، المعروف ب «دایه» - قدس الله سره، فإنه رتب کتابه على ست مجلدات کبار، بعد تسمیته ب «بحر الحقائق و منبع الدقائق»، و نحن أردنا أن یکون لنا (تفسیر) على قرنه من کل الوجوه.(12) بدین ترتیب سید حیدر آملی، نجم الدین دایه را همچون اسوهای پذیرفته و سعی کرده است تا اثری به وجود آورد که از تمامی جهات با اثر سلف خود قابل مقایسه باشد.
 
از مهم ترین مباحث تأویلی دایه بحث تجلی حضرت حق در انسان کامل به عنوان فلسفه آفرینش است. وی در تفسیر بارها در جلد نخست و کتاب عرفانی خود مرصادالعباد گوید: «از جمله آفرینش نفس انسان بود که آئینه جمال و جلال نمای حضرت الیوت خواست بود، و مظهر جملگی صفات، و اشارت «خلق آدم على صورته» بدین معنی باشد». یا در تعبیر دیگر آمده: خواست تا مجموع را در حقیقتی چون مرآت مشاهده فرماید، حقیقت محمدی را که انسان کامل بود ایجاد کرد در حضرت علم خود... و خاتم رسل - علیه افضل الصلاة - مظهر اسم جامع حق است که ظاهر او رسالت و باطن او ولایت است، و همه اسماء در تحت اسم جامع داخل اند».
 
عارفان این حاجت طبیعی درون انسان را که می خواهد با مبدأ وجود و معبود خویش رابطه مستقیم برقرار کند، به شکل بارزی در گفته ها و نوشته های قرآنی آشکار می کردند و چون در عصر خلافت امویان، در دمشق و شهرهای بزرگ رفاه، تجمل، جمع آوری ثروت و تمایز خواص به وجود آمده بود، و این گروه اعتراض سیاسی و مبارزه را بی فایده، غیر عملی و دست کم خطرناک می دیدند، نارضایتی و اعتراض خود را با هجوم به دنیا خواهی و ستمگری نشان دادند و بر اساس آیات به لذت جویی و رفاه و تنعم دنیاطلبان حمله می کردند و به بی اعتباری دنیا و ارزش زهد، و برکناری از این نوع گناهان تأکید می ورزیدند. (13)


 

روش تفسیر باطنی

نکته دیگر تکیه بر روش تفسیر باطنی و تکیه بر حروف و اعداد در این دسته از تفاسیر است. به عنوان نمونه رازی به حروف مقطعه توجه بسیار نشان داده و تحلیلی ویژه درباره جایگاه و توسعه معنایی ارائه داده است: «و فی الحروف المقطعة إشارة إلى أن کلام الله تعالی لا یسعه الحروف و الکلمات، لأن الکلام القدیم غیر متناه، و الحروف و الکلمات متناهیة و ذلک لأن الصبیان یعلمون اولا الحروف المقطعة، الفارغة عن معانی القرآن و لکنها دالة على کلمات القرآن، بها یهتدى إلى قراءة القرآن، ثم یعلمونهم المرکبات من الحروف، ثم یعلمونهم القرآن کلمة و سورة. فیفهمون منها المعانی کل واحد على قدر علمه و فهمه و معرفته و صدق نیته و صفاء طویته و مواهب الحق فی حقه... فإن الحروف المقطعة تدل على ما یدل علیه الکلمات من المعانی، لأن المعانی فی الکلمات منحصرة معدودة و فی دلالة الحروف علیها غیر منحصرة معدودة، هذا یشیر إلى أن الحروف المقطعة لو رکب بعضها على بعض و تؤلف الى الأبد، لا ینقطع کلام الله و لا یضیق نطاق الحروف عن التوسع محیط الکلام الأزلی». (14)
 
از سوی دیگر نجم الدین رازی در این کتاب بر اساس دو ویژگی، یکی بستر مذهبی و فکری و دیگری عصر زندگی و شخصیت فکری و بهره برداری از ادبیات عرفانی گذشته است. او در چنین بستر و جریانی حرکت کرده و به دریای حقایق تأویلات اشاره در صبغه خاص حرکت میکند و به همین علت بحر الحقائق با عنوان تأویلات نجم الدین با ویژگی تأویلات خاص مشهور شده و از سوی دانشمندان عارف شیعی مواردی از آن نقد شده است.
 
در این باره باید گفته شود که نجم الدین رازی و آنچه این دسته از عرفا در تأویل پیش گرفته اند، بیرون از پیش فرض ها و سوابق و لواحق فکری آنان نیست. کسی که اندیشه های اشعری دارد، آیاتی را که با آن اندیشه سازگاری دارد، برجسته می کند و در برابر، کسانی که موضع سلفی دارند، به گونه متفاوتی می نویسد و تأویلات آنها صبغه خودش را دارد؛ چنانکه تأویل گران شیعه چون سید حیدر آملی و ملاصدرا بر طبق مواضع شیعه گام بر می دارند و او نیز با این واقعیت تأویلات و تفسیرهای عرفانی را ارائه می دهد.(15)
 
برخی از مخالفان این تأویلات برآشفته اند که چرا آن عارف در حق عقیده و یا مکتبی خاص چنین گفته و اگر سخن او مبتنی بر کشف و شهود است، پس چرا آن شخص را به شکل سگ دیده و فکر و مذهب خود را بر اندیشه آن مذهب برتری نهاده است؛ در جواب باید گفت: آن شخص معصوم نیست، دیدن چیزی است و وصف آن دیدن چیز دیگری است و چون این افراد با حواس سر و کار دارند، یافته های خود را با این الفاظ، اصطلاحات، پیش ذهنیت ها و باورها تعریف و بیان می کنند؛ بدین روی، طبیعی است که این پیش فرض ها در تأویلات اثر بگذارد. وقتی وحی الهی که مصون از خطا است، زبان قوم در آن راه می یابد، به گونه ای که کسانی آن را بازتاب فرهنگ زمانه دانسته اند، نباید مشهودات غیر معصوم را مصون از بازتاب ها و تأثرات فکری و فرهنگی و حتی عقاید و پیش ذهنیت های مفسر دانست.(16)
 
نکته دیگر درباره دعاوی غریب اهل عرفان، باید به این نکته توجه کنیم که معیار تأویل عرفانی، توجه به مبانی، آشنایی با اصطلاحات و محک زدن سخن است، نه توجه به آفت های آن طبقه علمی خاص؛ به ویژه آنکه این همه تفاوت مشرب و اختلاف برداشت در ادب و آموزه های این گروه دیده می شود. همان زمان که ابن عربی از وحدت وجود سخن گفت و مکتب تأویلی خود را بر آن پایه نهاد، علاء الدین سمنانی به شدت به این اندیشه تاخت؛ اما خود او هم تأویلاتی عرفانی در ادامه کار تأویلات نجم الدین رازی، در تفسیر بحرالحقایق ارائه کرد. سخن از ممنوع بودن تأویل نبود، انتقاد به آن نوع از تأویلات بود.
 
البته عارفان از نقد دیدگاه های هم مسلکان خود ابایی نداشته اند، به عنوان نمونه سخن حکیم ترمذی که می گوید: اگر کسی به ذکر رسول الله پناه ببرد، از اهل بیت او محسوب می شود، آنان دلیل متقن می خواهند.
 
به همین علت فردی مانند سید حیدر آملی در المحیط الأعظم به موارد اختلاف خود با تأویلات آنان به ویژه نسبت به تأویلات نجم الدین رازی اشاره میکند و می گوید: اگر ما در این موارد اعتقادی، اختلاف داریم، بدین علت است که آنان قائل به عدم عصمت پیامبران هستند و ما علوم خود را از طریق ائمه اهل بیت می گیریم.(17)
 
بنابراین می توان گفت که عارفان هر چند از وسعت مشرب برخوردارند و در مقایسه با دیگر گروه های علمی، و در برخورد با عقاید مختلف بیشتر اهل تسامح هستند، اما به این معنا نیست که گرایش های آنان مشخص و متمایز نیست، یا در تأویل آیات و طرح مباحث عرفانی از عقاید خاص خود تبعیت نمی کنند. مثلا کسی که دارای اندیشه شیعی است، از آموزه های اهل بیت پیروی نمی کند. کسی که دارای عقاید اشعری است، از عقاید اشعری تبعیت میکند. این عرض و طول فکری در میان عارفان دلیل بر این است که چگونه عوامل بیرونی و هرمنوتیکی تأثیرگذار در تفسیر و تأویل است.
 
چنان که باز سید حیدر آملی در مقدمه تأویلات خود با این که از نجم الدین رازی تمجید میکند، روش خود را در نقد اندیشه های او بازگو می کند و می گوید: شیوه من اخوت و شفقت است نه عصبیت و جدال، با همه اینها نمی توانم در بحث اراده و عقاید اشاعره با او همراهی کنم و من دیدگاه های خود را از اهل بیت پیامبر اخذ می کنم.(18)
 
به هر حال تأثیر کار نجم الدین رازی چنان عمیق و گسترده بود که تنها چند سال پس از تألیف، مورد استقبال و اقتباس و تدوین آثار در تداوم بسیاری از عارفان و مفسران قرار گرفت و به چندین کتاب تفسیری که با تحقیق محقق این اثر در پانزده اثر راه یافت.(19) همه اینها نشان از موفقیت او در تطبیق تأویل و تفسیر داشته است.
 
پی‌نوشت‌ها:
1- بحرالحقایق، مقدمه دکتر موحدی، به نقل از مقدمه مرصادالعباد دکتر محمدامین ریاحی، ص ۲۱
2- همان، ص ۱۰.
3- موحدی محمدرضا، آن سوی آینه، ص ۱۳۰ و ۱۵۴، همچنین ر.ک: مکتب تفسیر اشاری، صص ۱۳۹ - ۱۴۰.
4- بحرالحقایق، مقدمه، صص ۹۴-۹۲ و ص ۹۸.
5- ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج ۲، صص ۳۹۴-۳۹۵
6- همان، ص ۲۶۶
7- همان، ص ۳۴۰
8- به عنوان نمونه:همان، ص ۳۱۰،و ص ۴۷۹، و ص ۵۱۰
9- ابن عربی، فتوحات مکیه، باب ۵۴، ج ۱، ص ۲۷۹
10- جامع الأسرار، مقدمه هنری کربن، ص۵۶
11- در این باره طبق نظر هنری کربن که می نویسد: این مقایسه را مدیون آقای عثمان یحیی هستیم. از مقایسه وی چنین بر می آید که تفسیر نجم الدین کبری، عین الحیات، از حدود سوره های النساء یا المائدة فراتر نرفته است. نجم الدین دایه اثر او را از همان آغاز قرآن با عنوان بحرالحقائق از سر گرفته و تا سورة الذاریات و یا بنا به گفته صریح سمنانی تا سوره النجم دنبال کرده است. بدین سان سمنانی تفسیر را از سوره الذاریات تا آخر دنبال کرده است. اینجا می توان از تفسیرهای روزبهان بقلی شیرازی، عبد الرزاق کاشانی، سید احمد علوی، ملا صدرای شیرازی و ... تا تفسیر بزرگ عرفانی سلطان علی شاه در سده ۱۹ نام برد بی آنکه تفسیری اسماعیلی را که در گذشته به چاپ رسید به فراموشی سپرده باشیم. آملی سید حیدر، جامع الأسرار، مقدمه هنری کربن، صص ۴۴- ۵۵.
12- المحیط الاعظم، ج ۱، ص تحقیق سید محسن موسوی.
13- زرین کوب، عبدالحسین: ارزش میراث صوفیه، ص44
14- بحر الحقایق، صص ۲۱۹- ۲۲۰
15- به عنوان نمونه ر.ک ابن عربی: رحمة من الرحمن فی تفسیر و اشارات القرآن، ج ۳، ص ۳۸۸.
16- درباره اندیشه و بحث هایی که در این موضوع است، شما را به کتابی از نویسنده این سطور تحت عنوان قرآن و فرهنگ زمانه ارجاع می دهم.
17- المحیط الاعظم، ج ۱، ص ۲۳۴
18- همان، ج ۱، صص ۲۳۳ - ۲۳۴
19- بحرالحقایق، مقدمه محقق، ص ۱۰
 
منبع: شناخت نامه تفاسیر، سید محمدعلی ایازی، چاپ اول، نشر علم، تهران، 1393ش، صص 104-93