مولفه هايي از اخلاق اجتماعي پيامبراکرم (ص) (1)

نويسنده:منصور نصيري




گسترده ترين ارتباط انسان ، ارتباط و تعامل با اعضاي جامعه ي خويش است . درچگونگي ارتباط انسان با جامعه ي پيرامون ،محورهاي متعددي در گفتار و رفتار پيامبراکرم (ص) وجود دارد که در ادامه به برخي از آنها اشاره مي کنيم .

1 ـ خوش اخلاقي

خوش اخلاقي ،عنصري کليدي در دينداري و عاملي مهم در موفقيت انسان است . شايد مهم ترين ويژگي رسول خدا (ص) اخلاق برتر اوست که در قرآن نيز بدان اشاره شده است : « به راستي که تو داراي اخلاق عظيم هستي » (1) قرآن با تمجيد نرم خويي رسول خدا (ص) تاکيد مي کند که اگرايشان تند خو مي بود ، مردم از اطرافش پراکنده مي شدند . (2) خوش اخلاقي ، در سيره ي اجتماعي پيامبراکرم،ازجايگاه والايي برخوردار است ؛ به گونه اي که رسول خدا (ص) هدف رسالت خود را کامل کردن ويژگي هاي والاي اخلاقي (3) و در روايتي ديگر ، کامل کردن خوش اخلاقي (4) دانسته است تا آنجا که فرموده است : «اسلام همان اخلاق نيک است » (5) آن حضرت در برخي روايات نيز اخلاق نيک را نصف دين دانسته اند . (6)
اخلاق نيکو را مي توان کليد کسب ديگر فضايل و کمالات دانست .هرکس از اين موهبت الهي برخوردار باشد ،به راحتي مي تواند ، پله هاي ترقي و پيشرفت مادي و معنوي را طي کند . شايد به همين دليل پيامبر اکرم (ص) فرمود :«بنده ي خدا با اخلاق نيک خود به بزرگ ترين درجات آخرت و منزل گاه ها و مراتب شريف مي رسد ... » (7) اخلاق نيک با رسالت و شريعت ايشان درآميخته که مومن ترين افراد را خوش اخلاق ترين آنها مي داند : « اکمل المومنين ايماناً احسنهم خلقاً » (8) و سنگين ترين عمل را در روز داوري ، داشتن اخلاق نيک معرفي مي کند . (9) انسان کساني را به خود نزديک تر مي داند که اخلاقشان بهتر باشد :«دوست داشتني ترين شما براي من و نزديک ترين شما به من در روز قيامت ،خوش اخلاق ترين و متواضع ترين شماست » (10)
رسول خدا (ص) خوش اخلاقي را موجب جلب خير دنيا و آخرت (11) و مانع از آتش جهنم (12) دانسته و فرموده است : « سه چيز است که اگر در کسي نباشد ، نه از من است و نه از خداي عزوجل ؛ بردباري اي که با آن جهالت نادانان را رد کند ؛ اخلاق نيکي که با آن در ميان مردم زندگي کند و ورعي که وي را از گناهان الهي باز دارد . (13)
ايشان هم چنين فرموده اند : « نخستين چيزي که روز قيامت ، در ترازوي اعمال بنده ي خدا گذاشته مي شود ، اخلاق نيک اوست » (14) يز فرموده : « چيزي بهتر از خوش اخلاقي ،در ترازوي عمل انسان قرار نمي گيرد » (15) همچنين فرمود : « شبيه ترين انسان به من ،خوش اخلاق ترين شماست » (16) و «درقيامت ،نزديک ترين انسان به من کسي است که ازهمه خوش اخلاق تر باشد و براي خانواده اش از همه بهتر باشد » (17)
پيامبر کامل ترين مومنان را خوش اخلاق ترين آنها مي دانست (18)و بر خوش رويي با مردم و دست دادن با آنها تاکيد مي کرد و آن را اخلاق مومنان ،صديقان ،شهدا و صالحان مي شناساند . (19) روزي مردي مقابل رسول خدا (ص) ايستاد و از ايشان پرسيد :«اي پيامبر خدا ! دين چيست ؟ » فرمود :«خوش اخلاقي » مرد دوباره از سمت چپ ايشان آمد و همان پرسش را مطرح کرد و حضرت نيزدوباره فرمود : « خوش اخلاقي » اين بار مرد از پشت سر ايشان آمد و همان سوال را پرسيد . رسول خدا (ص) ، به او نگاه کرد و فرمود : «آيا دين را نمي فهمي ؟ دين آن است که خشمگين نشوي » (20)
رسول خدا (ص) درپاسخ به اين پرسش که نيکي چيست نيز فرمود : « نيکي همان خوش اخلاقي است ... » (21) امام علي (ع) در بيان ويژگي هاي رسول خدا (ص) مي فرمايد: « ايشان زبان خود را از سخنان غير لازم نگاه مي داشت . همواره با مردم مانوس بود و کاري نمي کرد که از اطرافش پراکنده شوند و از او گريزان باشند ؛ بزرگ هر قوم و گروهي را احترام مي کرد و وي را به حکمراني قوم خود مي گماشت ... احوال ياران خود و از کارهاي مردم جويا مي شد و کارهاي نيک را تحسين و تقويت ، و کارهاي زشت را تقبيح و تحقير مي کرد . در کارها ميانه رو بود و از ترس آنکه مردم غافل شده ،به انحراف گرايند ، لحظه اي از کار آنها غافل نمي ماند ... (22) اخلاق ايشان در برخورد با مردم چنان نرم و گشاده بود که به تعبير برخي پدرمردم شده بود ... » (23)
در روايات مصاديق مختلفي براي ويژگي هاي والاي اخلاقي يا مکارم اخلاق بيان شده که برخي آنها عبارت است از : راستگويي ، امانت داري ، صله ي ارحام ( پيوند با خويشان ) ، احترام به ميهمان ، اطعام نيازمندان ،رعايت حقوق همسايگان و همراهان ،حيا،گذشت ، بيان حق هر چند به ضرر خود انسان باشد . (24)
در برابر خوش اخلاقي ، بد اخلاقي است که روايات ، به پيامدهاي منفي آن اشاره کرده اند .رسول خدا (ص) فرمود :«بد اخلاقي عمل آدمي را فاسد مي کند ،همان سان که سرکه عسل را » (25) همچنين فرمود : « دو خصلت در مسلمان جمع نمي شود : بد اخلاقي و بخل » (26) بد اخلاقي از نگاه ايشان گناهي نابخشودني ست . (27) که ممکن است آدمي را به پست ترين درجات جهنم بکشاند (28) و حتي همه ي عبادات انسان را بي اثرکند ؛براي مثال روزي نزد رسول خدا (ص) از زني تعريف شد که روزها را روزه و شب ها را به عبادت مشغول است ؛ اما بد اخلاق بوده ، همسايگانش را با زبانش آزار مي دهد . آن حضرت درباره ي او فرمود : « خيري در وي نيست ؛ او در زمره ي اهالي آتش است » (29)

2 ـ خيرخواهي

خيرخواهي اصلي بسيار مهم و کليدي در موفقيت انسان و رسيدن به پاداش عظيم الهي است . در علم اخلاق ، خيرخواهي در مقابل حسادت است . فرد خيرخواه خواهان بقاي نعمت هاي خدا براي مردم است و هيچ دوست ندارد که به آنها بدي برسد . رسول خدا (ص) همواره مردم را به خيرخواهي توصيه مي کرد و مي فرمود : «در روز قيامت بزرگترين منزلت و مقام از آن ساني است که بيشترين گام ها را در راه خيربراي مردم برداشته باشند » (30) نيز مي فرمود : « انسان بايد خيرخواه برادر مومنش باشد ؛ همان سان که خيرخواه خودش است » .(31)
ايشان در سخني فرموده اند :«هرکس در پي انجام کاري براي برادر مومنش باشد : ولي در حق او خيرخواه نباشد .به خدا و رسول خدا خيانت کرده است » (32)
آخرين مرتبه ي خيرخواهي اين است که انسان آنچه براي خود دوست دارد ،براي برادر ديني اش نيز دوست بدارد (33) رسول خدا (ص) طي فرازي فرمودند :« انسان تا وقتي آنچه براي خود دوست دارد ، براي برادرمومنش دوست نداشته باشد ، ايمان نياورده است » (34) و نيزفرمود : « بنده ي خدا ايمانش کامل نمي شود :مگر آنکه اخلاقش را نيکو کند ، خشمش را فرو برد و آنچه براي خود دوست مي دارد براي مردم نيز دوست بدارد ؛کساني هستند که بدون انجام اعمال خاصي و تنها با خيرخواهي براي مسلمانان ،وارد بهشت مي شوند » (35)
پيامبراکرم (ص) هيچ گاه از خيرخواهي مردم غافل نمي شد .چنان که گذشت ، گاه از کساني که در حضورش بودند ، حال مردم را مي پرسيد و مي فرمود : « بايد حاضران به گوش غايبان برسانند و نياز کساني را که به من دسترسي ندارند ،به من برسانيد ؛ چرا که هر کس نياز شخصي را که خود قادر به رساندن آن نيست ،به زمامدار برساند و بازگو کند ،خداوند در
روزقيامت ،گام هاي او را استوار مي گرداند ... » (36) از روي خيرخواهي براي مردم و هدايت آنها ،خود را به زحمت هاي طاقت فرسا مي انداخت ؛به گونه اي که خداي سبحان خطاب به ايشان فرمود :« فلعلک باخع نفسک علي ءاثارهم ان لم يومنوا بهذا الحديث اسفا » (37) (بيم آن مي رود که اگرآنها به اين سخن ايمان نياورند ،تو جان خود را ازغم و اندوه درپيگيري [ کار ] شان تباه کني ! )
روشن است که اگرهمه ي مردم ،اصل گرانسنگ خيرخواهي را درکارهاي خود به کاربندند ،هم وجدان کاري تحقق مي پذيرد و هم خيانت درکارها ازجامعه رخت بر مي بندد ؛ديگرهيچ کس ،هيچ وقت در کار خود کوتاهي نمي کند ،بلکه همگان ،به دليل خيرخواهي نسبت به ديگران ،با نهايت دقت و دلسوزي ، به کار خويش خواهند پرداخت و بدين ترتيب ، جامعه جهش اقتصادي بزرگي خواهد کرد .امروزه ، بسياري جوامع اسلامي که اخلاق اسلامي درآنها نهادينه نشده ،بيشترين زيان هاي اقتصادي و اجتماعي را ازعدم رعايت اين اصل مي بينند .

3 ـ مردم داري

از روش هاي بسيار موثر در جذب مردم و نفوذ درقلوب آنان ، در کنار آنها زيستن و دوري نکردن از آنهاست . مردم دار کسي است که همواره در کنار مردم باشد؛با آنها خو بگيرد ؛با آداب و سنن آنها آشنا باشد و تا جايي که با دين خدا درتضاد نيست ،آنها را رعايت کند و خود را در غم و شادي آنها شريک بداند .رسول خدا (ص) با حلم ، بردباري و نيک خواهي منحصر به فرد خود ، همواره درکنارمردم و ازحال آنها با خبر بود و درغم و شادي با آنها شريک بود ؛در تشييع جنازه شرکت مي کرد و براي عيادت مريض ،حتي دردورترين نقطه ي مدينه ، عازم خانه ي او مي شد . (38)
با مردم بسيار مأنوس بود و با کمال تواضع و بزرگواري با آنها برخورد مي کرد ؛هيچ گاه خود را تافته ي جدا بافته نمي دانست و هرگز خود را ازمردم متمايز نمي دانست ؛ نيازهايش را خود از بازار تهيه مي کرد و به دست خود به خانه مي برد .به همگان ، کوچک تا بزرگ ،سلام مي کرد و باثروتمند يا فقيرهردو مصاحفه مي کرد و تا فرد مقابل دستش را نمي کشيد ،دست مبارک خود را ازدستش جدا نمي ساخت .
رسول خدا (ص) در مردم داري چنان حساس بود که بر اساس روايتي ، اگر يکي از مسلمانان را سه روز نمي ديد ،ازحال او جويا مي شد ؛ اگر معلوم مي شد که در مسافرت است ، برايش دعا مي کرد و اگر در مسافرت نبود ، به ديدارش مي شتافت و اگر بيمار بود ، به عيادتش مي رفت . (39) هيچ کس را از توجه خويش استثنا نمي کرد ؛حتي دعوت بدگان را به گرمي مي پذيرفت . (40)
با اينکه آن حضرت از هرگونه تکلفي بيزار بودند و بين خود و ديگران هيچ امتيازي قائل نمي شدند ،گاه برخي نيازمندان ، مقهور شکوه مقام و نام پيامبري او مي شدند ؛ ازاين رو ،پيامبرگاه کساني را که به هنگام برخورد با ايشان دچارلکنت زبان مي شدند ، يا آثارتاثيرپذيري در چهره هايشان مشاهده مي شد ،درآغوش مي گرفت و به آنها محبت مي کرد و کاري مي کرد که از شکوه و ابهت ايشان ،دچارشتابزدگي و عجله نشوند ... همچنين هرگاه نيازمندي نزد ايشان مي آمد ، فوراً مي فرمود :اشکالي ندارد ، اشکالي ندارد (41) و بدين ترتيب کاري مي کرد که وي هرگزاحساس شرمندگي نکند .
مردم مدينه هميشه کودکان خود را نزد پيامبرمي آوردند ،تا برايشان ازخدا خير و برکت بخواهد يا ايشان را نامگذاري کند . رسول خدا (ص) نيزکودک را درآغوش مي گرفت و دردامان خود مي نشاند .دراين ميان چه بسا کودک دامان آن حضرت را کثيف مي کرد .برخي حاضران با ناراحتي بر سر کودک فرياد مي کشيدند ؛ ولي رسول خدا (ص) آنها را ازاين کار نهي مي کردو مي گذاشت تا کارکودک تمام شود و سپس دعا يا نامگذاري را تمام مي کرد و بدين ترتيب ،خانواده ي آن کودک را خشنود مي ساخت .هرگزحاضران مشاهده نکردند که پيامبر ،ازاينکه کودک لباس ايشان را نجس کرده ،ناراحت شده باشد ،پس ازآنکه آنها بيرون رفتند ،آن حضرت لباس خود را مي شست .چنان رأفت و رحمتي به مردم داشت که اگر درحال نماز ، صداي گريه کودکي را مي شنيد ،سوره ي کوتاهي مي خواند و نماز را زود تمام مي کرد . (42) اين حرکات ،از بزرگ ترين پيامبرخدا ، نشان دهنده ي رحمت ايشان و شفقت و دلسوزي او نسبت به مردم است .به هر کس که نزد ايشان مي رفت احترام مي کرد ؛چندان که حتي گاه لباس خود را براي نشستن او پهن مي کرد يا او را در جاي خود مي نشاند (43) روزي جرير بن عبدالله به خانه رسول خدا (ص) رفت ؛اما خانه ي ايشان پر بود و وي جايي براي نشستن نيافت ،از اين رو ،دربيرون خانه نشست .وقتي رسول خدا (ص) وضعيت او را ديد ،لباس خود را برداشت و برگونه هاي خود گذاشت و بوسيد .سلمان فارسي نيزچنين ماجرايي را نقل کند و مي گويد :نزد رسول خدا (ص) رفتم . آن حضرت بالشي را که بر آن تکيه کرده بود ،به من داد و فرمود :«اي سلمان هيچ مسلماني نيست که متکايش را براي احترام به برادر مسلمانش بدهد ،مگر انکه خدا او را مي آمرزد » (44) درخارج خانه با فقيران بسيارمعاشرت مي کرد و اين کار را چنان دوست مي داشت که در راز و نياز خود با خدا مي فرمود :«خدايا مرا در حال حيات و ممات نيازمند قرارده و در زمره ي نيازمندان محشورم کن ... » (45)
از جلوه هاي مردم داري ،مدارا با مردم در مواردي است که با دين الهي مخالفتي نداشته باشد؛رسول خدا (ص )به مدارا با مردم بسياراهميت مي داد و مي فرمود :« پروردگارم ، مرا به مدارا با مردم امر کرده ؛ به همان سان که به اداي واجبات » (46)
ايشان مدارا با مردم را نصف ايمان و رفق و آسان گيري با آنها را نصف عيش مي دانست (47) و مي فرمود :«خدا رفق و مدارا را درهمه ي کارها دوست دارد و بر آن پاداشي مي دهد که به سخت گيري و عدم مدارا نمي دهد » . (48)
يکي پيامبراکرم يکي از دلايل برتري پيامبران بر سايرمردم را شدت مداراي آنها با دشمنان دين خدا مي دانست (49) و مي فرمود :«سه چيز است که اگر در کسي نباشند ،هيچ کاري از او به سرانجام نخواهد رسيد :[تقوا ] و ورعي که وي را از ارتکاب گناهان الهي بازدارد ؛اخلاق [نيکي ] که با آن با مردم مدارا کند و بردباري اي که جهالت نادانان را دفع کند » (50)

4 ـ مردم ياري

رسول خدا ( ص )شيفته ي ياري رساندن به مردم بود ،چنان که گاه زندگي اش را در اين راه مي گذاشت .سرور مردم را کسي مي دانست که به آنها خدمت کند . (51) مي دانيم که بهترين و لذت بخش ترين حالت براي رسول خدا حال نمازبود ؛اما کمک به مردن در نظر ايشان چنان اهميتي داشت که اگر در حال نماز کسي کنارش مي نشست ، نماز خود را کوتاه مي کرد و بلافاصله پس از نماز به او رو مي کرد و مي فرمود : « آيا نيازي داريد ؟ » (52) روزي زني نزد رسول خدا (ص )آمد و گفت :«با شما کاري دارم ».
حضرت پاسخ داد :«درهريک از راه هاي مدينه که مايلي بنشين ،من نيز با تو خواهم نشست (53) [و به کارت رسيدگي خواهم کرد]»امام صادق (ع) فرمود :«به خدا قسم که رسول خدا (ص )وقتي نيازکسي به او مي رسيد ،براي برآورده کردن آن ،ازخود صاحب نيازبيشترخوشحال مي شد » (54)
اگررسول خدا (ص ) برمرکبي سواربود ، اجازه نمي داد کسي درکناراو پياده باشد و او را نيز سوار مي کرد و اگراو ازاين کار امتناع مي کرد ،مي فرمود : «پس جلوتر از من برو و همان جايي که مي خواهي خود را به من برسان » (55) ازهيچ فرصتي براي ياري رساندن به مردم دريغ نمي ورزيد:«هرکس دربرابر ستمگري ،از مؤمني حمايت کند ،خدا روز قيامت فرشته اي برايش مي گمارد که در برابر آتش جهنم ، از گوشت بدن او حمايت کند » (56) همچنين مي فرمود :«هرکس غم و غصه ي کسي را برطرف کند يا به مظلومي کمک برساند ،خداوند سي و هفت باراو را مي بخشد » (57)
ياري مردم را در مورد همه ي آنها ، اعم از نيکوکاريا بدکار سفارش مي کرد و بدان را ازخود نمي راند و ياري کردن آنها را هدايت و بازداشتن آنها ازارتکاب گناه مي دانست .روزي به ياران خود فرمود :« برادرت را ياري کن ،خواه ظالم باشد يا مظلوم. »ازايشان پرسيدند :«چگونه در حال که ظالم است ياريش کنيم ؟»فرمود : « بدين گونه که او را ظلم بازداري » (58)
درفرازي ديگر فرمود :«هرکس در حالي صبح کند که به امورمسلمانان اعتنايي ندارد ،مسلمان نيست » (59) نيز مي فرمود : « هرکس يک نيازازنيازهاي برادر مومنش را برآورده سازد ،چنان است که گويي به اندازه ي همه ي عمرش ،خدا را عبادت کرده است » (60)از نظرايشان حرکت براي برآورده ساختن نياز برادر مسلمان ، حتي در صورتي که نتواند به نتيجه برسد ، پاداش خود را دارد :«هرکس براي برآوردن نياز برادر [ مسلمان ] در ساعتي از روز يا شب اقدام کند ،اين کار براي او از اعتکاف دو ماه بهتر خواهد بود ؛ خواه آن نياز را برآورده سازد يا نه » (61)
هنگامي که از ايشان پرسيدند : « محبوب ترين مردم نزد خدا کيست ؟ » فرمود : « کسي که بيشترين نفع را براي مردم داشته باشد » (62) و در فرازي ديگر فرمود : « دو ويژگي نيک است که بالاترازآنها نيکي اي وجود ندارد :ايمان به خدا و نفع رساندن به بندگان خدا » (63) و نيز فرمود :«مردم عيال خدايند ،پس محبوب ترين مردم نزد خدا کساني هستند که به عيال خدا نفع برسانند و اعضاي خانه ي خدا را خشنود سازند » (64) «هرکس برادرمسلمانش را با گفتن کلمه اي لطف آميزاحترام کند و غمش را برطرف سازد ،همواره در سايه ي گسترده ي خدا خواهد بود و مادام که برآن حال است ،رحمت خدا شامل حالش خواهد بود » (65) همچنين فرمود :«مسلمان برادر مسلمان است ،به او خيانت نمي کند و به او دروغ نمي گويد و او را تنها نمي گذارد ؛همه امور مسلمان ، خواه آبرو يا مال يا خونش ،برمسلمان حرام است .
تقوا درهمين است .درشرارت و بدي انسان همين بس که برادر مسلمانش را تحقيرکند » (66)«مومن نسبت به مومن ،همانند ستون است که يکديگررا تقويت (و ياري ) مي کنند » (67) ايشان مومنان را يکپارچه مي دانست و آنان را چون اعضاي يک پيکر تشبيه مي کرد که با ناراحتي يک عضو ، ساير اعضا نيز به درد مي آيند . (68)
درجنگ ها و مسافرت ها ،همواره مراقب همراهان خود بود و معمولاً در انتهاي صف و گروه راه مي رفت تا به کساني که به کمک نيازدارند ،ياري برساند و گاه حتي چنان با سربازان عادي صميمي باشد که از پدر و مادر او و خانواده و مشکلات زندگي خانوادگي اش جويا مي شد و در بر طرف کردن مشکلات آنها مي کوشيد .يکي ازاين نمونه ها خاطره اي است که جابربن عبدالله نقل مي کند که درضمن آن رسول خدا ( ص ) ازازدواج او و مشکلات خانوادگي او پرسيد و بعدها به او کمک کرد . (69)
امام صادق (ع) فرمود :«هرکس نيازي از نيازهاي برادر مسلمانش را برآورده سازد خدا در روزقيامت ،صد هزار نياز او را برآورده مي کند که از جمله آنها و نخستين آنها بهشت است و يکي ديگراين است که نزديکان و خويشان و برادرانش را وارد بهشت مي کند ... » (70)

پي نوشتها :

1 ـ قلم / 4 .
2 ـ آل عمران / 159 .
3ـ کنز العمال ، ح 5217 ، ( انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق ) .
4 ـ کنز العمال ، ح 5217 ، ( انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق ).
5 ـ کنز العمال ، ح 5215 ( الاسلام حسن الخلق ) .
6 ـ بحارالانوار ، ج 68 ، ص 385 ؛ کنز العمال ، ح 5141 .
7 ـ المحجه البيضاء ، ج 5 ، ص 93 ؛ ميزان الحکمه ، ج 3 ، ص 139 .
8 ـ بحارالانوار ، ج 68 ، ص 389 .
9 ـ بحارالانوار ، ج 68 ، ص383.
10 ـ بحارالانوار ، ج 68 ، ص 385.
11 ـ بحارالانوار ، ج 68 ، ص 384.
12 ـ کنز العمال ، ح 5190.
13 ـ بحارالانوار ، ج66 ، ص 386.
14 ـ بحارالانوار ، ج 68 ، ص385.
15 ـ بحارالانوار ، ج 68 ، ص374.
16 ـ بحارالانوار ، ج 68 ، ص387.
17 ـ بحارالانوار ، ج 68 ، ص387.
18 ـ بحارالانوار ، ج 68 ، ص387.
19 ـ قال النبي (ع) من اخلاق المومنين و الصدقين و الشهداء و الصالحين البشاشه اذا بروا و المصافحه و الترحيب اذا التقوا (ابو عبدالرحمن سلمي، « آداب الصحبه و حسن العشره » در : مجموعه آثار ابوعبدالرحمن سلمي ، گردآوري نصرالله پور جوادي ، تهران ، مرکز ، نشر دانشگاهي ، چاپ اول ، 1372 ، ج 2 ، ص 96 .
20 ـ بحارالانوار ، ج 68 ، ص393.
21 ـ سنن الدارمي ،عبدالله بن بهرام الدارمي ، دمشق ، مکتبه الاعتدال ، ج 2 ، ص 322 .
22 ـ سنن النبي ، ص 50 .
23 ـ سنن النبي ، ص 50 .
24 ـ ر . ک : بحارالانوار ، ج 66 ، ص 372 و... .
25 ـ الخلق السي ءيفسد العمل کما يفسد الخل العسل ( بحارالانوار ،ج 70 ، ص 297 ) .
26 ـ بحارالانوار ، ج 70، ص297.
27 ـ سوء الخلق ذنب لايغفر . (ميزان الحکمه ، ج 3 ، ص 152 ، المحجه البيضاء ، ج 5 ، ص 93 ) .
28 ـ ان العبد ليبلغ من سوء خلقه اسفل درک جهنم ( ميزان الحکمه ، ج 2 ، ص 154 ) .
29 ـ بحارالانوار ، ج 68 ، ص394.
30 ـ قال : « ان اعظم الناس منزله عندالله يوم القيامه امشاهم في ارضه بالنصيحه لخلقه » جامع السعادات ، ج 2، ص 213 .
31 ـ جامع السعادات ، ج2، ص 213 .
32 ـ قال : « من سعي في جاجه لاخيه فلم ينصحه ،فقد خان الله و رسوله . ( جامع السعادات ، 213/2) .
33 ـ جامع السعادات ، 213/2 .
34 ـ لايومن احدکم حتي يحب لاخيه ما يجب لنفسه . ( سنن الدارمي ،ج2، ص 307 ،جامع السعادات ، ج2، ص 214 ) .
35 ـ کنز العمال ، ح 5244 .
36 ـ سنن النبي ، ص 48 .
37 ـ کهف / 6 .
38ـ بحارالانوار ، ج 16، ص228.
39 ـ مکارم الاخلاق ، الشيخ طوسي ، ص 19 .
40 ـ الشمائل المحمديه ، فصل في تواضعه .
41 ـ سنن النبي ، ص 126 .
42 ـ مکارم الاخلاق ، طبرسي ، ص 25 .
43 ـ سنن النبي ، ص 118 .
44 ـ مکارم الاخلاق ، ص 21 .
45 ـ « اللهم احيني مسکيناً و امتني مسکيناً و احشرني في زمره المساکين ... » ( مستدرک الوسائل ، ج 7 ، ص 203 ) .
46 ـ بحارالانوار ، ج 2 ، ص69.
47 ـ بحارالانوار ، ج 74 ، ص 145.
48 ـ قال النبي (ص) : « ان الله بحب الرفق و يعطي عليه ما لا يطي علي العنف » و قال : «ان الله يحب الرفق في الامر کله » ( سنن الدارمي ،ج2، ص 323 ) .
49 ـ بحارالانوار ، ج 68 ، ص401 .
50 ـ بحارالانوار ، ج 68 ، ص437.
51 ـ قال النبي (ص) : « سيد القوم خادمهم . ( ابوعبدالرحمن سلمي ، ( آداب الصحبه و حسن العشره » در : مجموعه آثار ابوعبدالرحمن سلمي ، گردآوري نصرالله پور جوادي ، تهران : مرکزنشر دانشگاهي ، چاپ اول ، 1372 ؛ ج 2 ،ص 97 ) .
52 ـ سنن النبي ، ص 118 .
53 ـ الشمائل المحمديه ، فصل في تواضعه .
54 ـ و الله لرسول الله (ص) اسر بقضاء حاجه المومن اذا وصلت اليه من صاحب الحاجة .(جامع السعادت ، ج 2 ، ص 231 ) .
55 ـ مکارم الاخلاق ، طبرسي ، ص 22 .
56 ـ من حمي مومنا من ظالم بعث الله ملکا يوم القيامه يحمي لحمه من ناز جهنم . ( جامع السعادت ، ج2، ص 225 ) .
57 ـ جامع السعادات ، ج2، ص 225.
58 ـ جامع السعادت ، ج2، ص 225 .
59 ـ من اصبح لايهتم بامور المسلمين فليس بمسلم ( جامع السعادت ، ج2، ص 228 ) .
60 ـ من قضي لاخيه المومن حاجه فکانما عبدالله دهره .(جامع السعادات، ج2، ص 228 ) .
61 ـ من مشي في حاجه اخيه ساعه من ليل او نهار ،قضاها او لم بقضها ، کان خيرا له من اعتکاف شهرين . ( جامع السعادات ، ج2، ص230 ) .
62 ـ قال : انفع الناس للناس ، جامع السعادات ، ج2، ص 218 .
63 ـ خصلتان من الخير ليس فوقهما شيء من البر : الايمان بالله و النفع لعبادالله . ( جامع السعادات ، ج2، ص 218 ) .
64 ـ قال (ع) « الخلق عيال الله ؛ فاحب الخلق الي الله من نفع عيال الله و ادخل علي اهل بيته سروراه »(جامع السعادات ، ج2، ص 218 و اصول کافي ، باب الاهتمام بامور المسلمين ) .
65 ـ جامع السعادات ، ج2، ص 216 .
66 ـ سنن الترمذي ، ج3، ص 218 ، ح 1992.
67 ـ المومن للمومن کالبنيان يشد بعضه بعضا .(سنن الترمذي ، ج3، ص 218 ، 1993 ) .
68 ـ قال النبي (ص) مثل المومنين في توادهم و تراحمهم کمثل الجسد الواحد اذا اشتکي عضو منه تداعي سائره بالحمي و السهر .(ابو عبدالرحمن سلمي ، آداب الصحبه و حسن العشره » در : مجموعه آآثارابوعبدالرحمن سلمي ،گردآوري نصرالله پورجوادي ،تهران : مرکز نشر دانشگاهي ، چاپ اول ، 1372 ، ج2، ص 64 ) و نيز ر . ک : البخاري ، ج4، ص 44 ، س 24 ) .
69 ـ ر . ک : مکارم الاخلاق ، ص 20 .
70 ـ جامع السعادات ، ج2، ص 230 .

منبع:نشريه پايگاه نور،شماره 8