بازنگري شخصيت هويدا (3)

نويسنده:طيبه چراغي




رابطه با اسرائيل

موضوع فلسطين بعد از جنگ جهاني دوم، توسط مجمع عمومي سازمان ملل متحد در ارديبهشت 1326 مطرح شد و كميسيوني با شركت يازده عضو و از جمله ايران، مأمور رسيدگي و يافتن راه‌حلي براي مسئله فلسطين شدند. اين كميسيون گزارشي مبني بر تقسيم فلسطين به دو كشور عرب و يهود، به كميسيون مجمع عمومي ارائه كرد و اين گزارش در 29 نوامبر 1947 تصويب شد و در 14 مه 1948 دولت اسرائيل توسط صهيونيستها ايجاد شد.(83)
در سال 1328 دولت محمد ساعد مراغه‌اي دولت اسرائيل را به بهانه وجود تعداد زيادي بازرگان يهودي ايراني تبار در فلسطين و حفظ حقوق آنان به رسميت شناخت و در بيت‌المقدس اشغالي سركنسولگري داير كرد. وقتي مصدق به حكومت رسيد، شناسايي ايران از اسرائيل را پس گرفت ولي اين وضع دوام نياورد و روابط ايران با اسرائيل بعد از كودتاي 28 مرداد مجدداً از سر گرفته شد و ايران دقيقاً دنباله‌روي سياست آمريكا بود.(84) رژيم حاكم ايران عملاً و در معني اسرائيل را حمايت مي‌كرد. روابط وسيع اقتصادي داشت،نفت مورد نياز اسرائيل را تحويل مي‌داد، كالاهاي اسرائيل به ايران سرازير بود و تبادل اطلاعات انجام مي‌گرفت و ساواك و موساد همكاري گسترده‌اي داشتند.(85)
هويدا كه در سالهاي كودكي و نوجواني و جواني چندين بار به فلسطين اشغالي رفته بود، با اسرائيل الفتي ديرينه داشت؛ چون اين رژيم نخستين كشوري بود كه فرقه ضاله بهاييت را به عنوان يك دين به رسميت شناخت. هويدا سالها در كميسارياي عالي پناهندگان سازمان ملل متحد، امكانات اين سازمان را در جهت انتقال هر چه سريعتر مهاجران يهودي از نقاط مختلف جهان به فلسطين به كار گرفت و زماني كه به نخست‌وزيري رسيد دولت اسرائيل را بيش از هر رژيم ديگري در مدار توجه قرار داد و به رابطه با اين رژيم غاصب تحرك بيشتري بخشيد.(86) فروش نفت به اين رژيم از جمله موارد بارز خيانت هويدا به ملت ايران و ملل مسلمان جهان است. هويدا در حالي به فروش نفت اقدام كرد كه كشورهاي اسلامي توليد كننده نفت، از فروش نفت به اسرائيلي خودداري مي‌كردند. (البته فروش نفت به صورت مخفيانه به دستور شاه انجام مي‌گرفت، ولي در زمان هويدا جنبه آشكارتري يافت).(87)
در اين ايام، حضرت امام خميني(ره) و علماي ديگر به افشاء روابط ايران با اسرائيل پرداختند؛ حضرت امام در پيامي خطاب به هويدا مي‌فرمايند:
«با اسرائيل دشمن اسلام و آواره كننده بيش از يك ميليون مسلمان بي‌پناه پيمان برادري نبنديد، عواطف مسلمين را جريحه‌دار نكنيد... اقتصاد كشور را به خاطر اسرائيل و عمّال آن، به خطر نيندازيد...»(88)
در زمان نخست‌وزيري هويدا، او با جلب حمايت شاه، از مأمورين موساد ـ تشكيلات اطلاعات و جاسوسي اسرائيل ـ براي آموزش كادرهاي ساواك دعوت كرد و از اين هنگام بود كه پاي مأموران موساد به تشكيلات ساواك باز شد.(89)
فعاليتهاي جاسوسي موساد در دوران هويدا توسط تشكيلاتي به نام سازمان زيتون هدايت مي‌شد كه اين سازمان علاوه بر فعاليتهاي اطلاعاتي و جاسوسي در ايران و كشورهاي همسايه به آموزش مأمورين ساواك و نيروهاي اطلاعات و ضداطلاعات ارتش مي‌پرداخت.(90) كليه اعضاي سازمان زيتون عليرغم اينكه اسرائيلي بودند ولي با گذرنامه‌هاي جعلي، به عنوان تبعه ديگر كشورها به ايران مي‌آمدند.(91)
سازمان زيتون در دوران نخست‌وزيري هويدا به ويژه از اواخر دهه 1340 به اوج قدرت خود در ايران رسيد به گونه‌اي كه با ساواك به عنوان يك زيرمجموعه برخورد مي‌كرد و خواسته‌هاي خود را بخشنامه‌وار به ساواك اطلاع مي‌داد.(92)
در ايام زمامداري هويدا، ايران رسماً به ايستگاه مهاجرت يهوديان قاره آسيا مبدل شده بود و ايادي صهيونيسم براي مهاجرت يهوديان اين قاره از ايران استفاده مي‌كردند و از امكاناتي كه دولت ايران در اختيارشان قرار داده بود بهره مي‌بردند. همچنين در دوران او، صهيونيسم جهاني آزادي فوق‌العاده‌اي براي تبليغات داشتند، تا جايي كه به صورت علني و گسترده براي سرمايه‌گذاري يهوديان در فلسطين اشغالي و مهاجرت يهوديان ايراني به اين سرزمين تبليغات مي‌كردند.(93)

بهبود وضع بهائيان در ايران

برخلاف نظر مورخاني مثل كسروي و آدميت كه بابي‌گري اوليه را جنبش خودجوش و غيروابسته به قدرتهاي استعماري مي‌دانند، آخرين يافته‌‌ها بر پيوندهاي اوليه علي‌ محمد باب و پيروان او با كانونهاي معيني تأكيد دارد كه شبكه‌اي از خاندانهاي قدرتمند و ثروتمند يهودي در زمره شركاي اصلي آن بودند. بهاييت نيز وضعي مشابه بابيت يافت.
از سال 1868 كه ميرزا حسينعلي نوري (بهاء) و همراهانش به بندر عكا منتقل شدند پيوند بهاييان با كانونهاي مقتدر يهودي غرب، تداوم يافت و مركز بهايي‌گري در سرزمين فلسطين به ابزاري مهم براي عمليات بغرنج ايشان و شركايشان در دستگاه استعمار بريتانيا بدل شد. به نوشته فريدون آدميت عنصر بهايي چون عنصر جهود، به عنوان يكي از عوامل پيشرفت سياست انگليس در ايران درآمد. اين پيوند در دوران رياست عباس افندي بر فرقه بهايي تداوم يافت. در اين زمان بهاييان در تحقق استراتژي تأسيس دولت يهود در فلسطين، كه از دهه‌هاي 1870 و 1880 ميلادي آغاز شده بود، به طور جدي مشاركت كردند. فرقه ضاله بهايي ستون پنجم استعمار غربي و اسرائيل در ايران و بعضي كشورهاي خاورميانه است. از گذشته به يهوديان دستور داده شده بود كه هر جا منافع آنان ايجاب مي‌كند، تظاهر به بهايي‌گري كنند و حتي اسمشان را عوض كنند تا به صورت ايراني، بهتر بتوانند خواسته ايران و صهيونيستها را برآورده سازند.(94) اندكي بعد كودتاي 3 اسفند 1299 رضاخان و سيدضياء در ايران رخ داد. در كابينه سيدضياء يكي از سران درجه اول بهاييان ايران به نام علي‌محمدخان موقرالدوله، وزير فوايد عامه و تجارت و فلاحت شد. اين مقام نيز به دليل خدمات بهاييان در پيروزي كودتا به ايشان عطا شد.(95) پس از آن تمام وزارتخانه‌ها، شركتهاي صنعتي و كشاورزي يعني حيات كشور، در قبضه قدرت بهاييان قرار گرفت تا اينكه هويدا به صدارت رسيد. چون هويدا بهايي زاده بود، و خود نيز از پيروان اين فرقه ضاله محصوب مي‌شد در طول دوران نخست‌وزيري‌اش توجه ويژه‌اي به اين فرقه مبذول مي‌داشت و براي آنان تسهيلات ويژه‌اي قائل بود. به همين سبب بود كه بهاييان به سرعت و در تمامي زمينه‌ها خصوصاً اقتصادي رشد كردند. هويدا همچنين مشاغل كليدي را به بهاييان مي‌بخشيد حتي چند وزير كابينه او مثل منصور روحاني، وزير كشاورزي كه در تمام دوران صدارت هويدا در كابينه او عضويت داشت و نابود كننده كشاورزي ايران لقب گرفت، فرخ رو پارسا، نخستين زن وزير دوران شاهنشاهي كه به نام وزارت آموزش و پرورش، فرهنگ كشور را به فساد كشانيد؛ سپهبد صنيعي وزير جنگ، منوچهر شاهقلي،‌ وزير بهداري و منوچهر تسليمي، وزير بازرگاني بهايي بودند.(96) فردوست در خاطراتش مي‌گويد: محمدرضا از تشكيلات بهاييت و به خصوص افراد بهايي در مقامات مهم و حساس مملكتي اطلاع كامل داشت و نسبت به آنها حسن ظن نشان مي‌داد... خود او صراحتاً گفته بود كه افراد بهايي در مشاغل مهم و حساس مفيدند چون عليه او توطئه نمي‌كنند.(97)
هويدا، در تمام مدت صدارتش تصميمات تشكيلات رهبري بهائيان را اجرا مي‌‌كرد و مي‌كوشيد تا نفوذ آنان را در تمام سطوح تا بالاترين حد گسترش دهد. اين حمايتها به قدري گسترش يافت كه تقدير و سپاسگذاري محافل بهايي از او را در پي داشت. به طور كلي بهاييان ايران، پيشرفت خود را در دهه‌هاي آخر سلطنت پهلوي مديون پشتيباني هويدا مي‌دانند.(98) اين افراد در اغلب نقاط كشور تحت حمايت ساواك و سيا و موساد و با آگاهي شاه و امكاناتي كه هويدا در اختيار آنها قرار مي‌‌داد بهترين زمينها و اراضي و مؤسسات توليدي را قبضه كرده بودند.
كشور مسلمان ايران كه مي‌بايست الگوي ديگر كشورهاي اسلامي باشد عرصه تاخت و تاز ايادي استعمار و صهيونيست قرار گرفته و شخص اول اين مملكت با اطلاع از تمام اين اوامر به پيشرفت آنها كمك مي‌‌كرد.

هويدا و مطبوعات

پس از اينكه هويدا به استخدام ساواك درآمد، به كار روزنامه‌نگاري پرداخت و مجله‌اي با نام كاوش را منتشر ساخت كه بنابر اسناد موجود، اين مجله با صلاحديد ساواك و با نظارت انتظام منتشر مي‌شد. هزينه انتشار كاوش، از سوي شركت نفت، تأمين مي‌شد. به همين خاطر هويدا مبالغ قابل‌توجهي به نويسندگان و همكاران خود در مجله پرداخت مي‌كرد. او به خاطر همين گشاده دستي توانست برخي نامداران وابسته به جريان روشنفكري را به همكاري با كاوش وادار كند و كساني همچون نادر نادرپور، مسعود فرزاد، محمد قاضي، فرخ غفاري، جلال مقدم، سعيد نفيسي و ابراهيم پورداوود را به خدمت بگيرد. همچنين در دوران نخست‌وزيري‌اش مجله ديگري به نام تلاش را منتشر كرد كه همان خط و خطوط و مواضع را داشت.(99)
به اين دليل كه هويدا اهل مطبوعات بود، از ابتداي صدارتش سعي داشت تا روابط ويژه و دوستانه‌اي با روزنامه‌نگاران ايجاد كند و بنابراين جرايد را در جهت اهداف و تأييد برنامه‌هاي اجرايي فعال سازد. در راستاي اين هدف هويدا بخشي از بودجه و اعتبارات محرمانه نخست‌ويري را صرف جذب و جلب خبرنگاران مي‌كرد و به آنان مبالغ قابل‌توجهي مستمري مي‌پرداخت. او به افرادي مثل اميراني ـ مدير مجله خواندنيها، علي بهزادي ـ مدير مجله سپيد و سياه، ميمندي نژاد ـ مدير مجله رنگين‌كمان و... مبالغ كلاني كمك مالي مي‌پرداخت.(100) ولي وضع به همين منوال ادامه نيافت، و از اواسط دوران زمامداري‌اش در نحوه برخورد با مطبوعات تغييراتي داد تا براي كنترل كامل مطبوعات بتواند از عوامل مورد اعتماد خود استفاده كند و آنان را در رأس هيأت تحريريه جرايد پر انتشار بگمارد. انتصاب امير طاهري به سردبيري كيهان و همچنين گماشتن علي باستاني به مديريت تحريريه روزنامه اطلاعات مواردي از اين تصميم هويدا بودند.(101)
چند سال بعد، هويدا به استناد يك تصويبنامه هيأت دولت در سال 1342 تصميم به تعطيلي بسياري از مجلات و روزنامه‌ها گرفت. اين تصويب‌نامه مقرر كرده بود، نشرياتي كه تيراژشان به حدنصاب معيني نمي‌رسد، جواز انتشارشان لغو شود. البته تمام نشرياتي كه تعطيل شدند شامل اين حكم نمي‌شدند، مثلاً هفته‌نامه توفيق كه يك مجله پرتيراژ بود يكي از مهم‌ترين نشريات فكاهي در تاريخ مشروطيت ايران محسوب مي‌شد و همين اهميت باعث مي‌شد تا هويدا نتواند به صورت انفرادي آن را تعطيل كند بلكه نام اين نشريه را در ميان جرايد تعطيل شده قرار داد و بعد از تعطيل شدن آن به رئيس سازمان برنامه دستور داد تا عباس توفيقي، مدير اين نشريه را استخدام كند و در حقيقت او را بخرند.(102)
در حاليكه در ايران مطبوعات و مجلات به طور كامل تحت نفوذ عوامل نخست‌وزيري و شخص شاه قرار داشت با اين حال شاه و نخست‌وزيرش هويدا بودجه هنگفتي از درآمد دولت ايران را صرف خريد نويسندگان جرايد و مجلات آمريكايي و اروپايي مي‌كردند. به همين خاطر است كه مطبوعات آمريكا و اروپا شاه را بزرگ مي‌كردند و از جنايات او كمتر سخن مي‌راندند.(103)
پس از اينكه هويدا از صدارت بركنار شد و به جاي او رقيب ديرينه‌اش جمشيد آموزگار به نخست‌وزيري رسيد، خصومت و اختلاف ديرين بين او و رقيبش تشديد شد؛ گويا او با سيزده سال نخست‌وزيري‌اش، هنوز هم از اين مقام سير نشده بود. به همين دليل هويدا كه بعد از بركناري از صدارت به وزارت دربار تعيين شده بود و هنوز اهرم قدرت در دست داشت شروع به كارشكني در كار دولت آموزگار كرد. نمونه بارز اين امور، انتشار مقاله معروفي به امضاي احمد رشيدي مطلق است(104) كه بعضي صاحب‌نظران نوشتن آن را به هويدا يا درباريان تحت نظر او نسبت مي‌دهند. اين مقاله كه با لحني تند و گزنده به حضرت امام(ره) حمله كرده بود در دربار تهيه شده بود. ولي برخي ابتكار آن را به هويدا نسبت مي‌دهند و برخي او را مبرا مي‌دانند. قدر مسلم اين است كه اين مقاله به دستور شخص شاه تهيه شده و هدف از آن هم هتاكي نسبت به حضرت امام(ره) در موقعيتي بود كه به دنبال خبر شهادت حاج آقا مصطفي حركتهايي در ايران به وجود آمده بود. اين مقاله به طور مستقيم از دربار توسط داريوش همايون ـ وزير اطلاعات كابينه آموزگار ـ بدون اينكه نخست‌وزير از مضمون آن مطلع باشد به روزنامه اطلاعات ارسال شد و پس از دو روز معطلي به چاپ رسيد.(105)

رواج فساد

مشخصه اصلي دوران صدارت هويدا گسترش فساد در ابعاد مختلف بود و فساد مالي منشأ بسياري از مفاسد ديگر بود. هويدا در طي دوران صدارت طولاني‌مدتش از يك امتياز مهم برخوردار شد و آن اينكه عايدات نفتي ايران كه هرگز به ميليارد نرسيده بود، چندين برابر شد و به 12 ميليارد و 20 ميليارد و 24 ميليارد رسيد.(106) اما متأسفانه اين درآمدها به جاي اينكه صرف عمران و آبادي كشور شود، به خرج ميهماني‌ها و بذل و بخششهاي درباري مي‌رسيد؛ از جمله هزينه تدارك جشنهاي شاهانه، و نيز خريد اسلحه مي‌شد.(107) در ايام نخست‌وزيري هويدا، هر كس بنا به موقعيت اجتماعي و شغلي، و وابستگي به دربار، دست به تعرض به بيت‌المال مي‌زد و دارايي به غارت گرفته شده خود را به حسابي در خارج از كشور واريز مي‌‌كرد.
معاملات دولتي اعم از خارج و داخل كشور با رشد همراه بود و هر يك از دولتمردان عرصه خاصي را براي تاراج و غارت برگزيدند. افرادي بودند كه اجراي طرح‌هاي عمراني مثل ساختمان، سدها و فرودگاهها را برگزيدند. سازمان برنامه بدون انجام تشريفات معمول، نظير درج آگهي در جرايد، و برگزاري مناقصه، اينگونه طرح‌هاي عمراني را به افراد معيني مي‌دادند و آن فرد هم با كشيدن ده تا بيست درصد بر مجموع قيمت معين شده از سوي مهندسين مشاور سازمان برنامه، آن طرح را به فرد يا شركت ساختماني ديگر واگذار مي‌كرد و بدين ترتيب ميليونها تومان پول به جيب افراد معيني مي‌رفت.(108)
فردوست در اين مورد مي‌نويسد: ...«در دوران سيزده ساله نخست‌وزيري هويدا همه مي‌چاپيدند، و هويدا كاملاً نسبت به اين وضع بي‌تفاوت بود. در صورتي كه يكي از مهم‌ترين وظايف رئيس دولت، جلوگيري از فساد و حيف و ميل اموال دولتي است. در هيچ زماني به اندازه زمان هويدا، فساد گسترده نبود و او چون جلب رضايت محمدرضا را مي‌طلبيد نمي‌خواست كسي و در نهايت محمدرضا را از خود ناراضي كند...»(109)
كارگزاران دولت هويدا براي فريب مردم و سرپوش گذاشتن بر غارت اموال با تبليغات در مطبوعات و ديگر رسانه‌ها اعلام مي‌كردند كه قطعات صدهزار متري اراضي حاشيه درياي خزر به كساني كه متعهد به اجراي طرحهاي دامداري يا كشاورزي صنعتي باشند واگذار خواهد شد. و بعد نام عده‌اي از وابستگان رژيم به عنوان مستحق دريافت اين اراضي در جرايد انتشار مي‌يافت.(110)
شاه همواره سعي مي‌كرد كه فساد مالي در خانواده سلطنتي را به گونه‌اي توجيه كند؛ بنابراين در جواب خبرنگار فرانسوي اليويه واژن در اين مورد گفت: «بايد بگويم اين فساد نيست بلكه مثل بقيه رفتار كردن است. يعني مثل كساني كه كاملاً حق كار كردن و معامله كردن را دارند. به عبارت ديگر اطرافيان من هم حق دارند در شرايط مشابه با ديگران براي امرار معاش خود فعاليت داشته باشند.»(111)
علاوه بر فساد مالي، فساد و بي‌بند و باري اخلاقي در زمان صدارت هويدا بيداد مي‌كرد. افراط در تجمل‌گرايي و فساد اخلاقي و توسعه فحشا مهمترين عامل در آلوده ساختن جامعه بود تا مردم و جوانان از آنچه در كشورشان مي‌گذرد بي‌خبر بمانند و اصولاً دنبال مسائل جدي نباشند. گسترش فساد از سرفصل سياستهاي به اصطلاح فرهنگي دولت هويدا بود.(112) به عنوان نمونه، رژيم شاه روي دانشگاه شيراز تلاش فراواني به كار برده بود تا محيط آن روز را از مسائل سياسي دور بدارد.، از اين رو انواع وسايل عياشي را براي دانشجويان فراهم كرده بود.(113)
فريدون هويدا در كتابش خاطرنشان مي‌كند كه: «پس از انتصاب برادرم به وزارت دربار، او با توجه به جوّي كه بر كازينوهاي ايران حكمفرما بود، تصميم به مداخله در امور آنها گرفت و بعداً هم از خودش شنيدم كه واقعاً قصد داشت از ادامه كار كازينوها جلوگيري كند... چون به عقيده برادرم، قماربازي مخالف قانون اسلام بود و اداره كار قمارخانه‌ها مي‌توانست به شاه و مملكت آسيب برساند...»(114) معلوم نيست چرا جناب نخست‌وزير، در مدت صدارتش متوجه مغايرت قماربازي با قانون اسلام نشده، ولي به مجرد اينكه سلطنت شاه را در خطر ديد ناگهان به اهميت قضيه پي برد.
پي نوشتها:

83ـ اميني، عليرضا، تاريخ روابط خارجي ايران در دوران پهلوي، ص 213.
84ـ افراسيابي، بهرام، ايران و تاريخ، ص 292؛ و هوشنگ مهدوي، عبدالرضا، صحنه‌هايي از تاريخ معاصر ايران، ص 402.
85ـ مدني، همان، ج 2، ص 228.
86ـ دفتر پژوهشهاي مؤسسه كيهان، همان، ص 140.
87ـ همان، ص 141.
88ـ روحاني، سيدحميد، نهضت امام خميني، ج 2، ص 216.
89ـ دفتر پژوهشهاي مؤسسه كيهان، همان، ص 144.
90ـ همان، ص 147.
91ـ مركز اسناد انقلاب اسلامي، شماره بازيابي 436، ص 41.
92ـ دفتر پژوهشهاي مؤسسه كيهان، همان، ص 148.
93ـ همان، ص 169.
94ـ شهبازي، عبدالله، كانون بهايي‌گري در حجره تاجران ترياك، جام‌جم، شماره 16، 31 مرداد 1382.
95ـ همان.
96ـ دواني، همان، ص 260؛ دلدم، همان، ص 1139؛ دفتر پژوهشهاي مؤسسه كيهان، همان، ص 237؛ معماي صدارت هويدا، نشريه صداي عدالت، 22 مهر 1380.
97ـ فردوست، همان، ج 1، ص 374.
98ـ دفتر پژوهشهاي مؤسسه كيهان، همان، ص 239.
99ـ همان، ص 46؛ طلوعي، بازيگران عصر پهلوي، ج 1، ص 509.
100ـ دفتر پژوهشهاي مؤسسه كيهان، همان، ص 274.
101ـ همان، ص 276.
102ـ همان، ص 278.
103ـ دواني، همان، ص 245.
104ـ طلوعي، پدر و پسر، ص 753؛ مسعود انصاري، احمدعلي، من و خاندان پهلوي، ص 74؛ زونيس، همان، ص 227.
105ـ طلوعي، همان، ص 754؛ زونيس، همان، ص 227.
106ـ معتضد، همان، ج 2، ص 746.
107ـ دفتر پژوهشهاي مؤسسه كيهان، همان، ص 265.
108ـ همان، ص 265 و 266.
109ـ فردوست، همان، ج 1، ص 266.
110ـ دفتر پژوهشهاي مؤسسه كيهان، همان، ص 266.
111ـ سمينار انقلاب اسلامي و ريشه‌هاي آن، مجموعه مقالات انقلاب اسلامي و ريشه‌هاي آن، ج 2، ص 235.
112ـ دلدم، همان، ج 3، ص 1123.
113ـ دواني، همان، ص 317.
114ـ هويدا، فريدون، سقوط شاه، ص 147.
منبع:www.dowran.ir